Get Mystery Box with random crypto!

•|میـ🔥ـخواهم اربـــابت بــ💦ــاشم|•

لوگوی کانال تلگرام romanlove_maf — •|میـ🔥ـخواهم اربـــابت بــ💦ــاشم|• م
لوگوی کانال تلگرام romanlove_maf — •|میـ🔥ـخواهم اربـــابت بــ💦ــاشم|•
آدرس کانال: @romanlove_maf
دسته بندی ها: نقل قول ها
زبان: فارسی
مشترکین: 1.37K
توضیحات از کانال

°﷽°
پارت‌گذاری: روزانه ۲ پارت(به جز جمعه ها)
رمان هام
میخواهم اربابت باشم💦
رمان مافیا 🔥
نویسنده✍: خزان
دلم از اون با هم یکی شدنا میخواد که پاهامون توی هم گره خورده و لبام رو گردنت چسبیده💋
لفت نده🥺میوت کن🔇
🔴هر گونه کپی برداری پیگرد قانونی دارد🔴

Ratings & Reviews

2.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

1

1 stars

1


آخرین پیام ها 10

2021-09-04 23:20:05 #پارت۱۴۹ #رمان_مافیا #به_قلم_خزان لونا : سر کوچه بودیم سام مارو رسوند من نمیخواستم سوار شم دیدم لیلا سوار شد منم سوار شدم . بعد جلو در داداش لیلا بودو ... عصبی نگاهی به لونا کردم پس اینجا خونه سامه سام عصبی گفتم : پس گوشیش زنگ خوردو اینطوری گفت…
90 views⋆𝓚𝓱𝓪𝔃𝓪𝓷⋆, 20:20
باز کردن / نظر دهید
2021-09-04 22:30:04 #پارت‌سی‌نه #میــخــواهم_اربــــابـــت_باشــم و اونجا از من خوشش اومدو ، اومد خواستگاریم ازدواج کردیم! خاتون خندید گفت : آهان دخترم راستشو بگو عماد همه چیو بهم گفته! متعجب نگاش کردم گفتم : واقعا؟ آخه گفته بود کسی ندونه عماد دستشو گذاشت رو دستم گفت…
89 views⋆𝓚𝓱𝓪𝔃𝓪𝓷⋆, edited  19:30
باز کردن / نظر دهید
2021-09-04 22:29:59 #پارت‌سی‌هشت #میــخــواهم_اربــــابـــت_باشــم باشه‌ی گفتم از اتاق خارج شد ..‌. موهام رو دم اسبی بستم یه دامن بلندی پوشیدم ، از اتاق خارج شدم هم زمان با منم شیما خارج شد به تیپی که زده بود نگاهی کردم گفتم : اووو شیما کجا ؟ شیما : با یکی میرم بیرون!…
88 views⋆𝓚𝓱𝓪𝔃𝓪𝓷⋆, 19:29
باز کردن / نظر دهید
2021-09-04 22:29:56 #پارت‌سی‌هفت #میــخــواهم_اربــــابـــت_باشــم بیا پسرم این گردنبد ماله منه کادوی من برا ازدواجتون . لبخندی زدم خاتون رو بغل کردم گفتم : مرسی خاتون! گردنبد رو گذاشتم تو جیبم از خونه خاتون اومدم بیرون رفتم دنبال ویدا . #ویدا راستی حال گلی چطوره…
88 views⋆𝓚𝓱𝓪𝔃𝓪𝓷⋆, 19:29
باز کردن / نظر دهید
2021-09-04 00:49:30 مادر شوهرش ببین جلو جمع به عروسش چی میگه

- ماشاالله بزنم به #تخته، تخته هم که پیدا نمیشه؛ این عروسم انقدر صدای #آهو نالش زیاده که #حاجی رو از خواب بیدار میکنه!
با بهت به #برسام نگاه کردم که برسام با دستش کوبید به #باسنم و گفت:
- آقا صداش نباشه که من #تحریک نمیشم!
ببین چیه صداش که #حاج بابا باهاش پاشده
زد زیر #خنده از خجالت میخواستم سرمو بکوبم به #سر برسام که حاج بابا گفت:
- والا #عروس حاجت شدی از وقتی تو اومدی حاج خانم #سرویس دهیش بیشتر از #قبل شده!
منو برسام رو میگی #میخواستم #مبلو بخوریم
https://t.me/SahelromaNn
https://t.me/SahelromaNn
آقا جررررررررررر این پدرو پسر خیلی جوکن
لعنتیا یعنی آدمو به اون دنیا یه دور میبرن میارن
21 views ربات اد تب فروزان , 21:49
باز کردن / نظر دهید
2021-09-04 00:49:03 پسره تو اتوبوس به باسن دختره دست میزنه که....

https://t.me/SahelromaNn
https://t.me/SahelromaNn

سوار اتوبوس شدم که با دیدن دختر خوش هیکلی به طرفش رفتم، لامصب عجب کونی داشتا

بهش چشمکی زدم که ایشی کرد...

- هه تفحه قیافت که تو کون نمیره ولی هیکلت...اوففففف

دستمو روی باسنش گذاشتم و فشارش دادم که یه لحظه فقط دیدم تو بغل یه پیرزنم...

- وایییییی حاج آقا حامله شدم

یه لحظه نگاهش کردم مگه من فرد کردم؟
دیدم جمعیت دارن صندلی های اوتوبوسو گاز میزنن...

- آقا چه خبر

https://t.me/SahelromaNn
https://t.me/SahelromaNn
#جررررررررر ننه جررررر #فقط
این پسره انقدر #هیزه که همه جا باید یه دست #کتک بخوره
بخاطر #هیز بازیاش براش #زن میگرن که آدم بشه #ولی...
21 views ربات اد تب فروزان , 21:49
باز کردن / نظر دهید
2021-09-04 00:48:39
این #کبودی روی سینت چیه ساحل؟ دیشب که من سینت رو کبود نکردم

_ صدات رو چرا میبری بالا دیوونه؟ هیس!بچه ها رو از خواب بیدار می‌کنی

با اخم های درهم سرشو تکون داد و دوباره اشاره به سینه ام کرد که با خنده گفتم:
_ وقتی از شب تا صبح توی دستت میگیری و فشارشون میدی بعد میپرسی چرا کبوده؟

+ نفس سگ نکن منو! صبح این نبود!

با دیدن چشمهای قرمز و رگ برجسته‌ی پیشونیش دلم نیومد بیشتر #اذیتش کنم:
_کار بچه هاته آقا! صبح داشتن شیر میخوردن،جوجه‌ها با همین #دندونهای کوچولوشون که تازه در اومده،چنان گاز گرفتن که سینم #کبود شد...اون موقع که دو قلو حاملم می‌کردی باید فکر اینجا ها رو می‌کردی

دستشو #نوازش‌وار روی همون قسمت کبود شده سینم گذاشت و با حرص گفت:
+ بیشرفا رو نگاه...آخه با چیزی که ماله‌منه چیکار دارن!کی از شیر میگیریشون؟

خنده‌ام گرفت و تا خواست سرشو بیاره نزدیک، صدای گریه بلند شد.عصبی از بین دندون‌هاش زمزمه می‌کنه:
بفرما دو دقیقه هم اجازه نمیدن من با زنم #خلوت کنم! امشب اگه شده جلو خودشون دوباره حاملت می کنم
https://t.me/SahelromaNn
https://t.me/SahelromaNn
اگه بیماری قلبی و شب ادراری داری تحت هیچ شرایطی جوین نده
21 views ربات اد تب فروزان , 21:48
باز کردن / نظر دهید
2021-09-04 00:48:14 مامانبزرگش میره دستشویی تا برگرده نوش خودشو تو اتاقشون مخفی میکنه و..‌.

https://t.me/SahelromaNn
https://t.me/SahelromaNn

رفتم زیر تخت قایم شدم تا مامانبزرگ اومد منو نبینه، که صداشون اومد:

- حاج خانوم نگا چه کرده!
لامذهب این سوتین قرمزِ چه بهت میاد

زیر تخت بودم و میخواستم سرمو ببرم جلو که دیدم آقا اینا پریدن رو تخت من له شدم

- حاجی جان امشب منو توییم فقط دیگه اون پسره ی شیطون هم نیست

حالا وقتش بود در بیام بیرون، از زیر تخت اومدگ بیرون که.....

- یا ابولفضللللللللللل یا حسینننننننننن یا قمر بنی هاشممممممممم

مامانبزرگ ترسید سوتینشو پرت کرد تو صورتم که حاج بابا داد زد:

- زنننننن اون سوتین بودااااااا

مامانبزرگ رفت زیر پتو که حاج بابا به طرفم اومد و یه تف تو دستش کرد شاتالاق کوبید تو صورتم:

- خجالت نمیکشی زیر تخت ما خوابیدی

دستی به صورتم کشیدم و کمی عقب رفتم و داد زدم:

- جاجی جونننننن بکننننننن بکنننننن هی هییییییی

- کثافط عوضی واسااااااااا

https://t.me/SahelromaNn
https://t.me/SahelromaNn
https://t.me/SahelromaNn


آییییییی مامان این پسره خود خرهههههه خرررررر
چقدر آخه آدم میتونه بی حیا باشه
لامصب آخه با پیرمرد پیرزن چیکار داری؟
20 views ربات اد تب فروزان , 21:48
باز کردن / نظر دهید
2021-09-03 20:03:42 یکی از بدترین سوتی هاتون که در مکان های عمومی دادین چیه ؟
66 views⋆𝓚𝓱𝓪𝔃𝓪𝓷⋆, edited  17:03
باز کردن / نظر دهید