Get Mystery Box with random crypto!

شفیعی کدکنی

آدرس کانال: @shafiei_kadkani
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 42.41K
توضیحات از کانال

معلّمِ فرهنگ و ادبیاتِ ایران
◾ادمین اداره می‌کند.
◾اینستاگرام:
https://www.instagram.com/shafiei_kadkani/
ارتباط با ادمین:
mshafieikadkani@gmail.com

Ratings & Reviews

3.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

2

1 stars

0


آخرین پیام ها 27

2022-07-10 19:56:08
رند؛
زشت‌ترین کلمه
در خدمت عالی‌ترین مفهوم
#یکشنبه‌_ها_و_حافظ


رند و زاهد با سنایی شروع می‌شود اما پارادوکس هنری و نظام دادنش در زبان حافظ به کمال رسیده است. هنرِ حافظ در قرار دادن این تم‌ها و موتیوها در مقابل همدیگر است وگرنه هستهٔ معنایی این موضوع نزد دیگران هم بوده است.
«رند» در زبان عصر حافظ و قبل از حافظ بار معنایی بسیار زشتی دارد. معادل لُمپنِ امروزی است یعنی چاقوکش و مزاحم مردم.
در داستان حسنک می‌خوانید
مُشتی رند را سیم دادند تا بر حسنک سنگ بزنند.

«رند» زشت‌ترین مفهوم را داشت و ملامتی‌ها عالی‌ترین استفاده را از آن کرده‌اند. حافظ هم که بهترین میراث‌بَر ارزش‌های ملامتی است در میان واژه‌ها گشته و بدترین کلمه را پیدا کرده و عالی‌ترین مفهوم را که انسان کامل باشد، قرار داده است.
حافظ رند را برای مفهوم انسان به کار می‌برد که نشان‌دهندهٔ «ولی» در نظام تصوف است. هرکجا «ولی» آورده، در قرینه‌اش هم «رند» را قرار داده است:
رندان تشنه‌لب را آبی نمی‌دهد کس
گویی ولی‌شناسان رفتند از این ولایت

محمدرضا شفیعی کدکنی
این کیمیای هست
جلد سوم، صص ۲۸۱ و ۴۱
ویدیو: اجرای خادمان فرهنگ،
محمدرضا شجریان و داریوش پیرنیاکان، ۱۳۶۷
13.2K viewsedited  16:56
باز کردن / نظر دهید
2022-07-10 18:04:51
ترا به این تن چه تعلق است!
آخر تو به این تن چه نظر می‌کنی ترا به این
تن چه تعلق است، تو قایمی بی‌این و هماره بی‌اینی، اگر شبست پروایِ تن نداری و اگر روزست مشغولی به کارها، هرگز با تن نیستی، اکنون چه می‌لرزی برین تن چون یک ساعت با وی نیستی جای‌های دیگری.
تو کجا و تن کجا.
این تن مغلطهٔ عظیم است، پندارد که او مُرد او نیز مُرد، هی تو چه تعلق داری به تن.
این چشم‌بندیِ عظیم است، ساحران فرعون چون ذره‌ای واقف شدند، تن را فدا کردند
خود را دیدند که قایم‌اند بی‌این تن و‌ تن به ایشان هیچ‌ تعلّقی ندارد،
و همچنین ابراهیم و اسماعیل و انبیاء و‌ اولیاء چون واقف شدند، از تن و بود و نابود او فارغ شدند..
حجّاج بَنگی خورده و سر بر در نهاده بانگ می‌زد که در را مجنبانید تا سرم نیفتد، پنداشته بود که سرش از تنش جداست و به واسطهٔ در قایمست،
احوال ما و خلق همچنین است پندارند که به بدن تعلّق دارند یا قایم به بدن‌اند.

جلال الدین بلخی
کتابِ فیه مافیه
تصحیح زنده‌یاد استاد بدیع الزمان فروزانفر
صفحهٔ ۳۰
نگاره: قربانی حضرت ابراهیم (ع)، قرن ۱۶م
پی‌نوشت:
حجّاج: حجّاج بن یوسف ثقفی، والی حجاز و عراق در خلافت امویان
بنگ: حشیش، مخدر
9.6K views15:04
باز کردن / نظر دهید
2022-07-10 11:42:45
@shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
اسماعیل گفت:
مادرم را از حال من خبر نکنی!



ابراهیم کارد از آستین برون گرفت، اسماعیل گفت: «ای پدر سه چیز ترا وصیت کنم: یکی آنکه مرا دست و پای سخت ببندی که مبادا که در حَرّتِ موت دستی یا پایی باز زنم قطره‌ای خون بر تو چکد آن بی حرمتی باشد،
دیگر آنکه مرا بر روی افکنی مبادا که چشمت بر روی من افتد دستت کار نکند به کشتن من آنگه در فرمان خدای تقصیر افتد،

سدیگر آنکه مادرم را از حال من خبر نکنی زیرا که دل مادران تنک‌تر بود مبادا که جزعی کند مزد این قربان از وی بشود.»


تفسیر سور آبادی، قرن پنجم هجری
جلد سوم، سوره صافات، ذیل یا أَبتِ اِفعلْ ما تُؤمَر، ص٢١٠٣
تصویر: برگی از یک نسخهٔ خطی، نگارهٔ داستان ذبح اسماعیل علیه السلام
9.0K viewsedited  08:42
باز کردن / نظر دهید
2022-07-09 15:16:31
روشن‌تر از خاموشی چراغی ندیدم.


در سراسر تاریخ عرفان ایرانی اگر دو سه چهرهٔ نادر و استثنایی ظهور کرده باشند، یکی از آنها بایزید بسطامی است و این کتاب حرفها و حکایات اوست. سرسری از کنار آن نباید گذشت. می‌توان آن را به یک‌ سوی نهاد و گفت: «بی فایده است.» ولی اگر قرار باشد که خوانده شود نوع خواندن آن با خواندن رمانهای دانیل استیل قدری متفاوت خواهد بود.

وقتی در معراج بایزید می‌خوانیم:

روشن‌تر از خاموشی چراغی ندیدم
[تذکرة الاولیاء]

باید بپذیریم که اصل گفتار بایزید به زبان فارسی بوده است که چنین بیان نقيضی oxymoron و شیوایی دارد و اگر
«خاموشی» در فارسی این دو وجه معنایی را نداشت، چنین بیان دلکشی حاصل نمی‌شد و به همین دلیل هم ترجمه‌ای از این‌گونه عباراتِ فارسی مقاماتِ بایزید، در روایات عربی موجود دیده نمی‌شود.
از چنین نقطهٔ عزیمتی است که می‌توان به نقد روایات تاریخی زندگینامهٔ بایزید پرداخت و پذیرفت که آنچه در کتاب النور آمده است به حقیقت تاریخ نزدیک‌تر است تا آنچه دیگران نوشته‌اند. بنابراین به تصریح سهلگی در كتاب النور بایزید در فاصلهٔ ۲۳۴–۱۶۱ می‌زیسته است.
محمدرضا شفیعی کدکنی
دفتر روشنایی
صص ۵۹ و ۳۵
8.9K viewsedited  12:16
باز کردن / نظر دهید