سوتی لند😅😉

2023-05-20 20:08:28 #چالش

سلام


تو یه جمله دختربودن رو توصیف کنین
(روز دختر رو هم به همتون تبریک میگم مخصوصا به عاطی فاطی سحر مطهره شبنم و............. باز کردن / نظر دهید

2023-05-20 20:08:11 #مشکلات_شما

آیا خودتون یا اطرافیانتون برای درمان آرتروز زانو ، تزریق انجام دادین؟پی آر پی یا تریامسیونولون و ...
نتیجه اش چی بوده؟ راضی بودین یانه؟ لطفا راهنمایی کنین، ممنون میشم باز کردن / نظر دهید

2023-05-20 20:08:04

صدبار گفتم برای باباهاتون اینستا نصب نکنید
پارررره شدم از خنده
فقط اونجاش که قر ریز میاد باز کردن / نظر دهید

2023-05-20 20:07:52 این خاطره مال ۲۶ سال پیش است یک هفته به عروسیم مونده بود مامان بزرگه خدا بیامرزم خونه ما بود
گفت منم میخام یک هدیه بگیرم بزارم روی جهیزیت
حاضر شد با مامانم بره خرید 
بعد پنج دقیقه از رفتنشون دیدم یکی محکم در حیاط رو میکوبه سریع رفتم ببینم چه خبره ( مامان بزرگم سیده) دیدم بی بی برگشته شلوارش رو هم سفت گرفته
گفتم چه شده بی بی جان چرا برگشتی  میخای برای دستشویی 
زد زیر خنده
گفت توی ایستگاه معطل اتوبوس بودم که دیدم یکباره چه سرد شد و باد سردی به اونجام میخوره
تعجب کردم منکه شلوار دارم چرا یخ زدم وقتی نگاه کردم دیم کش شلوارک کنده شده وشلوار افتاده رو زمین دارم لگدش میکنم
سریع بالا کشیدم وبه مامانت گفتم خودش بره برات خرید کنه ، فرار رو بر قرار ترجیح دادم باز کردن / نظر دهید

2023-05-20 20:06:34 ۵ تا ۸ کیلو در ماه لاغر شو
کاملا تضمینی بدون هیچگونه عوارض

ارتباط با کارشناس ها
@elegance_centerr
آدرس کانال ما
@elegance_center1

بهترین هارو از مجموعه بزرگ الگانس سنتر بخواهید بهترین بودن حق شماست باز کردن / نظر دهید

2023-05-20 20:06:26 سلام

یادم میاد بچه که بودم کلاس اول یه هفته صبح یه هفته ظهر.....
وقتای که صبح میخاستم برم مدرسه خوابالو خواب بودم به زور بلند میشدم
یه روز خودم بیدارشدم رفتم دستشویی دستمو زدم زیر چونم ، چشامو بستم همونجا قشنگ خوابم برد

آقا ما خواب و پدرو مادرم دنبال من میگشتن نمیدونم چقدری اونجاخواب بودم 
بابا میخاسته بره دستشویی تا درو باز میکنه میبینه من اونجا خوابم برده

مامانمو صدا میزنه میاد کلی بهم میخندن بعدش منو میبرن دست و صورتمو میشورن و بعدش راهی مدرسه میشم
هرچند دیر میرسم مدرسه سرکلاسم خوابم میبره معلممون من جریمه میکنه.
بعدش اومدم خونه ادامه خوابم رو رفتم باز کردن / نظر دهید

2023-05-20 20:03:14 با حقوق #کارگری یا #کارمندی چند سال باید کار کنی تا یه پراید ۳۰۰ میلیونی بخری یا یه خونه ۴ میلیاردی

تا کی میخوای #شرمنده_زنو_بچت و آرزو هات باشی؟

میخوای #زندگیتو_تغییر بدی؟

افراد زیادی امروز درآمد دلاری عالی دارن و با این سود تا چند سال قبل اشتباهاشون و ضرراشونو جبران کردن از همین امروز شرو کن
https://t.me/+d5M5lcgc7ZM2Mjc0
https://t.me/+d5M5lcgc7ZM2Mjc0
این یک تبلیغ نیست!!! یه راهکار تو این شرایط بده اقتصادی کشوره
giz باز کردن / نظر دهید

2023-05-20 20:03:04 من بیشتر از شما شک دارم بچه مامانم باشم
چند ماه پیش با مادرم و دوتا از خواهرام با بچه هامون با قطار رفتیم مسافرت زنونه جای همگی خالی

تو کوپه شش نفره بودیم البته هشت نفر بودیم
دلتون نخواد مامانم کباب تابه ایی درست کرده بود با مخلفات برای ناهار بین راه که توی قطار بخوریم.
کف کوپه خودمون پتو پهن کردیم راحتتر جا بشه.
من محکوم به نشستن روی اون پتو بودم
و ظرف غذا رو هم مامانم داد به من که برای بقیه لقمه درست کنم بدم بهشون میل کنند
داشتم لقمه درست  میکردم یه تیکه بزرگ از کباب از دستم افتاد روی پتو کف زمین.
مامانم سریع گفت اونو خودت بخور نده بقیه بخورن
دقیق معلومه بین دختراش فرق نمیزاره باز کردن / نظر دهید

2023-05-20 20:01:38 طرح حرکت بانک رفاه کارگران

اعطای تسهیلات تجاری و غیر تجاری به مشتریان حقیقی حداکثر تا سقف ۵،۰۰۰،۰۰۰،۰۰۰ ریال و تسهیلات تجاری به اشخاص حقوقی حداکثر تا سقف مبلغ ۳۰،۰۰۰،۰۰۰،۰۰۰ ریال

نرخ تسهیلات:
- نرخ ترجیحی بین ۴٪ تا ۲۲٪

- اعطای تسهیلات براساس میانگین ۳، ۶ و ۹ ماهه حساب جاری یا سپرده سرمایه گذاری کوتاه مدت با بازپرداخت ۳۶ ماهه

مدت اعتبار طرح تا تاریخ ۱۴۰۲/۱۰/۱۶

برای کسب اطلاعات بیشتر به یکی از شعب بانک در سراسر کشور مراجعه کرده و یا با مرکز ارتباط با مشتریان بانک رفاه (فراد) به شماره ۸۵۲۵-۰۲۱ تماس بگیرید.

@refahkhabar | بانک رفاه کارگران باز کردن / نظر دهید

2023-05-20 20:01:25 خونه پدری من شماله و از حیاط ۱۲ متری حدود ۷ تا پله میخوره به بالا و یه بالکن خیلیی کوچیک که به ورودی پذیرایی متصل میشه و فقط قسمت بالکن کوچیکمون نرده داشت ، پله ها نرده نداشتن...

بعد یه روز پدرم از توی حیاط صدام کرد گفت فلان وسیله رو بیار برام ، منم آوردم لبه بالکن آویزون شدم روی پله که اون وسیله رو بدم به پدرم که تو حیاط بود نتونستم تعادمو حفظ کنم از اون بالا افتادم تو بغل بابام
( حالا منم درشت بودم حدود ۱۲ سالم بود) بعد بابام افتاد روی زمین باهم قِل خوردیم رفتیم تا انتهای حیاط(آخه حیاطمون یکم شیب داشت)
تا خوردیم به دیوار انتهای حیاط
وایی من اینقدر خندم گرفته بود از طرفی هم ترسیدم بابام دعوام کنه که بعله بابام پا شد خودش تکوند کلی هم دعوام کرد کلا قهر کرد وسیله هم نبرد از خونه رفت بیرون باز کردن / نظر دهید