Get Mystery Box with random crypto!

🔖دا̑س̑̑ـ̑̑ـ̑̑ت̑̑ـ̑̑ـ̑ــــــا̑ن̑̑ـ̑̑ـ̑̑ڪ̑̑ـ̑̑ـ̑ــــده🔖

لوگوی کانال تلگرام dastankadaa — 🔖دا̑س̑̑ـ̑̑ـ̑̑ت̑̑ـ̑̑ـ̑ــــــا̑ن̑̑ـ̑̑ـ̑̑ڪ̑̑ـ̑̑ـ̑ــــده🔖 د
لوگوی کانال تلگرام dastankadaa — 🔖دا̑س̑̑ـ̑̑ـ̑̑ت̑̑ـ̑̑ـ̑ــــــا̑ن̑̑ـ̑̑ـ̑̑ڪ̑̑ـ̑̑ـ̑ــــده🔖
آدرس کانال: @dastankadaa
دسته بندی ها: حیوانات , اتومبیل
زبان: فارسی
مشترکین: 14.46K
توضیحات از کانال

ارتباط با ادمین کانال و ارسال داستان
@tourrk111oglan

Ratings & Reviews

2.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 3

2023-06-11 21:47:50 دّاّسّتّاّنّکّدّهّ

ĴŐĨŃ☞ @Dastankadaa
ĴŐĨŃ☞ @Dastankadaa
کانال پشتیبانی https://t.me/zapas11100
1.9K views18:47
باز کردن / نظر دهید
2023-06-11 21:47:18 ی حشری اومد بالا. بهم گفت پاشو کیرتو بکن توم. پاشو که بدجوری میخوامش. منم بدون درنگ اطاعت کردمو کاندوم کشیدم. این سری من دراز کشیدمو مریم اومد بالام. کیرمو با دستش تنظیم کرد و نشست روش.
انچنان لذتی وجودمو فرا گرفت که تا چند ثانیه نفس نمیتونستم بکشم. تمام حواس پنجگانه‌م روی کیرم متمرکز شده بود. توی تک تک نقاطش لذت فَوَران میکرد. زمان عوض کردن پوزیشن بود. گفتم داگی بشه و شروع کردم به تلمبه زدن. آنچنان موجی روی کونش افتاده بود که منو وادار به زدن چندتا اسپنک محکم کرد. مریم بیشرف خوشش میومد که یکم باهاش خشن رفتار کنی. منم که عاشق این کارم. دستامو زیر گلوش گرفتم و به سمت خودم کشیدم. صورتش قرمز شده بود و همین باعث میشد من وحشی تر تلمبه بزنم.
دو دقیقه نگذشته بود که منِ شل کمر آبم اومد. کیرمو تو کصش نگه‌داشتم و تو شدیدترین حالت ممکن ارضا شدم.
با اینکه خودش ارضا نشده بود، نشسته بود از چشای خمارم تعریف میکرد.
بعد از اینکه یکم بغل هم بودیم دیگه لباسامو پوشیدم و قبل از اینکه خانواده‌ش فکر برگشتن کنن از خونه اومدم بیرون.
.
.
.
با سلام خدمت اعضای محترم شهوانی، دوستان این اولین تجربه داستان نویسیم بود. داستان تا حد زیادی برگرفته از واقعیت و مقداری هم تخیل بود. ممنون میشم با انتقادهای خوبتون به بهتر شدن نوشتنم کمک کنید. مرسی از همه.
نوشته: بیژن


دّاّسّتّاّنّکّدّهّ

ĴŐĨŃ☞ @Dastankadaa
ĴŐĨŃ☞ @Dastankadaa
کانال پشتیبانی https://t.me/zapas11100
1.9K viewsedited  18:47
باز کردن / نظر دهید
2023-06-11 21:46:01 ر راحتی رنگارنگش لرزش کونش کاملا حس میشد. کمر نسبتا باریکش خوشگلی کونشو چندبرابر میکرد.  موهای قهوه‌ایشو گوجه‌ای بسته بود و گردن قشنگش بیشتر دیده میشد. سینی رو گذاشت و با یه لبخند شروع کرد به برگشت به سمت من. آه خدای من، مگه میشه از اون چشمای درشت قهوه‌ایش چشم برداشت. جوری محو نگاهش شده بودم که وقتی خودشو بغلم انداخت یهو به خودم اومدم.
خندید و گفت: خوبیی؟؟
منم خندیدمو گفتم: اره
تازه دوش گرفته بود و عطر همیشگی‌شو زده بود.
چقدر این دختر تمیز بود و بوی خوش میداد همیشه. روی پام نشسته بود و سفتی کیرمو حس میکرد. دستشو برد سمت کیرمو خنده کنان بهم گفت، این چیه؟
منم خنده‌‌م گرفت و گفتم: برگ سبزیس تحفه درویش
گفت: عهههه؟ پس بده کادومو باز کنم.
جمله‌ش تموم نشده بود که لبامون توی هم قفل شده بود.
امان از این دختر، چشامو بسته بودمو با تمام وجود ازش لب میگرفتم. بردمش توی اتاق خوابش.
دراز کشیدیم روی تخت و دوباره شروع کردیم. لبامو از لباش جدا کردمو به سمت گردنش نشونه رفتم. چقدرر من عاشق این عطر و بوی تمیزیش هستم. اولین تماس بین لب و گردنش صداشو در آورد. دستام تمام بدنش رو لمس میکرد. آهی که کشید کاری جز وحشی‌تر کردن من نکرد. میدونستم که گوشش نقطه ضعف اصلیشه و رفتم سمتش. هنوز شروع نکرده بودم که یهو منو پس زد و گفت بسه من کیرتو میخوام. همین جمله کافی بود که منو تا اوج آسمونا ببره. دراز کشیدم و شروع کردم به باز کردن کمربند. شرت و شلوارمو کامل در اورد. کیرمو که مث لبو قرمز شده بود رو کرد توی دهنش. با اولین تماس کیرم با زبونش و اون سردی‌ای که حس میکردم، شروع کردم به آه کشیدن. چقدر خوب ساک میزد این بشر. کیرمو تو دستش گرفت و رفت سراغ تخمام، حس عجیبش باعث شد خندم بگیره و بگم کافیه. دوباره شروع به ساک زدن کرد. این بار تخمامو هم خیلی آروم ماساژ میداد. از شدت لذت ماهیچه‌های پام منقبض شده بودن و سرمو به پایین فشار میدادم. وقتی این کارمو دید سرشو اورد بالا و تو چشام زل زد و با اون صدای قشنگش گفت: دوست داری؟ خوشت میاد؟
منم گفتم: مشخص نیست؟
ادامه داد و من با آنچنان آهی ارضا شدم که هیچوقت یادم نمیره.
بعد از تمیزکاری‌، اومد بغلم دراز کشید و سرشو گذاشت رو سینم.
یکمی موهاشو ناز کردمو باهم صحبت کردیم.
طولی نکشید که دوباره این بشر باعث راست شدن کیر من بشه. جوری که انگار نه انگار همین چند دقیقه پیش ارضا شده.
با دیدن کیرم گفت: چه استقامتی داره.
منم گفتم: با دیدن تو چاره‌ای نداره.
دوباره لبامون توهم قفل شده و این سری لباساشو شروع به در اوردن کردم.
وقتی تقریبا لخت شد، بهش گفتم اگ نیازه پاشو برو دسشویی.
پاشد رفت ولی دیدم زود برگشت. سرشو انداخته بود پایین و من من کنان گفت که اگه میشه از پشت سکس نکنیم.
منم گفتم: پس باید ایندفعه به ساک قناعت کنم و خندیدم.
یهو گفت: نه
گفتم: ینی چی؟ از  جلو که نمیشه و عقب رو هم که خودت قدغن کردی.
با سرش که همچنان پایین بود گفت: از جلو هم میشه.
من که تعجب کرده بودم گفتم: مشکلی نداری تو با این قضیه؟
که گفت: نه قبلا هم از جلو سکس داشتم.
منو میگی، هرچی حس بود رو داشتم یه جا تجربه میکردم.
تعجب، ناراحتی، خوشحالی و کلی سوال توی ذهنم.
سریع به خودم اومدم و گفتم باشه عزیزم چرا که.
دستمو دراز کردم سمتش و به تخت دعوتش کردم
به پشت خوابوندمش و روش چنبره زدم.
شروع کردم به لب گرفتن و خوردن گوش و گردن.
دستمو گذاشته بودم رو کصشو میمالوندم. آه و ناله‌ش شروع شده بود و مثل مار به خودش میپیچید. انگشتمو با ترشحات کصش خیس کردم و راهی کصش کردم. لذتی که میبرد بیشتر شده بود. دوباره اون رو
1.5K views18:46
باز کردن / نظر دهید
2023-06-11 21:45:55 مریم سپید
1402/02/30
#دوست_دختر

وارد مغازه شدم
میخواستم بند ساعتمو بزرگترش کنم، منتظر موندم فروشنده خانومی که جلوتر از من بود رو راه بندازه. به محض ورود عطری که توی مغازه پیچیده بود توجهم رو ناخودآگاه به سمت خودش جلب کرد. این عطر در عین آشنایی برام خیلی مبهم بود. اصلا چرا یه عطر باید اینقدر فکر منو مشغول کنه؟
یه دقیقه نگذشته بود که یدفعه فهمیدم این رایحه چرا اینقدر آشناس. این عطرِ لعنتیِ مریمه.
بدون درست کردن بند ساعت از مغازه زدم بیرون. تازه میتونستم بدون فکر کردن بهش یک روزمو بگذرونم. ماشینو برداشتم، رفتم دو نخ سیگار گرفتمو رفتم جایی که خلوت باشه. به‌ هرحال شهر کوچیکه و شانس منم کیری. داشتم میرسیدم که اهنگ بعدی پلی شد.
مریم چرا با ناز و با افسون و لبخندی
به جانم شعله افکندی، مرا دیوانه کردی
امشب چه با ناله، غم از هر دیده می بارد
دلم در سینه مینالد، مرا دیوانه کردی
رفتی مرا تنها به دست غم رها کردی
به جان من خطا کردی مرا دیگر نخواهی
پیدا شدی بازم تو در جام شراب من
از این حال خراب من بگو دیگر چه خواهی
با خودم گفتم: کیرم تو این شانس.
پارک کردم و سریع سیگار رو سریع روشن کردم. " لعنتی از صدتا تراپیست بهتره. "
بیاین یکم بیشتر از خودم و مریم بگم براتون. من علیرضام ۲۲ ساله که از همه نظر یه آدم نرمال و متوسطی‌ام به غیر از قد و میزان حشری بودنم که ماشالله تو هردو عنشو در آوردم. اما مریم و امان از مریم. مریم یک طنازِ تمام عیار، یک عشوه‌گر، یک دختر کامل و فوق حشری بود. من و مریم از زمان دبیرستان همو میشناختیم ولی رل زدنمون توی ترم اول دانشگاه من و سال اخر دبیرستان اون اتفاق افتاد. من دانشگاه نزدیک شهرمون قبول شدم و رفت و آمد برام آسون بود.
بیاین باهم بریم به اولین باری که من مریمو از کص گاییدم.
آخر هفته بود و من برگشته بودم خونه و تنها هدفم سکس با مریم بود. قرار شد فردا وقتی مامان باباش رفتن به روستاشون به من زنگ بزنه و من برم خونشون. خدا خیر بده این کنکور رو، بهترین بهانه‌س برای تنها موندن تو خونه.
ساعت ۸ صبح من حموم رفته، شیو کرده، خط ریش گرفته و عطر زده منتظر نشسته بودم. نمیدونم چرا شبایی که میدونستم قراره فرداش برم خونه مریم اصلا خوابم عمیق نمیشد، مدام بیدار میشدم از اون هیجانی که وجودمو فرا میگرفت. گوشیم زنگ خورد، خود بیشرفش بود. صدامو بیحال کردم که انگار خواب بودم.
من: الو
مریم: سلااااام جیگرم، خواب بودی؟
من: آره عزیزم
مریم: بسه بسه، پاشو زودی بیا اینجا که دلم برات تنگ شده.
من: جووون، الان میام گشادش میکنم برات. (آره دوستان، من همین‌قدر خنکم)
مریم خندید و گفت: بیشعوررر، زود بیای
من یه چَشم کشدار گفتم و قطع کردم.
اسنپ گرفتم رفتم سر کوچشون پیاده شدم. دوباره اون حس استرس اومد تو وجودم، شبیه اون حسی که موقع امتحانای مدرسه میگرفتیم. نزدیک خونشون که شدم، زنگ زدم که در حیاط رو باز بذاره و پشت در منتظر بمونه. همینطوری به صحبت باهاش ادامه دادم که مثلا توی کوچه طبیعی جلوه کنم و همزمان منتظر زمان مناسب برای ورود سرعتی به خونه بودم. رفتم داخل و درو بست.
پرید بغلم و یه ماچ محکم از لپم کرد و سلام کرد. منم که نیشم تا بناگوش باز بود بهش سلام کردم و یه لب محکم گرفتم ازش. همینطوری بغلم بود که رفتیم توی خونه. برام چایی آورد و نشستیم به خوردن که باعث میشد آروم بشم. نمیدونم چرا این کیر من هرموقع من مریمو میدیدم مثل سنگ سفت میشد حتی وقتی که هیچ فکر سکسی‌ای نمیکردم. روی مبل بودم که سینی رو برداشت ببره تو آشپزخونه و بیاد کنارم بشینه.
ناخوداگاه به کونش خیره شدم. این آدم اگه میوه بود میشد گلابی. توی اون شلوا
1.4K views18:45
باز کردن / نظر دهید
2023-06-11 21:45:33 لیدنشون. حسابی هات شده بودم و خودمو بهش فشار میدادم
منو کشوند روی تشک و خودش روم خیمه زد
نفسم کمی بلندشده بود کیان دستشو کرد تا شلوارم رو دربیاره که دستش رو گرفتم وبا صدای نازک شدم گفتم نه کیان قول دادی بهم
اما دلم میخواست مخالفت کنه. که گفت عیبی نداره فقط باهات عشق بازی میکنم عزیزم و شلوارمو دراورد اونقد خودمون رو به هم مالونده بودیم که لباسامون خیس عرق شده بود وبه تنمون چسیبده بود…
نوشته: قلب یخ زده
1.4K views18:45
باز کردن / نظر دهید
2023-06-11 21:45:27 وجودمون یکی شد
1402/02/30
#سفر #دوست_پسر #عاشقی

تازه از دوست پسرم جدا شده بودم خیلی غمگین بودم و روز وشبام به سختی میگذشت. دوستم شدیدا اصرار میکرد برم چند وقت پیشش اونقدر اصرار کرد تا تصمیم گرفتم برم پیش دوستم که شیراز زندگی می کرد تا حال و هوام عوض بشه
اوایل اسفندماه بود و گاهی سرما به استخون میزد هنوز
همراه مهرانه رفته بودیم یکی از فالوده بستنی های معروف شیراز فالوده بخوریم قرار بود بعدش با هم قدم بزنیم
که گوشی مهرانه زنگ خورد همسرش بود لیا داره گریه میکنه برگردید خونه
میخواستم همراهش برگردم که گفت تو برو بچرخ من و سامان میایم دنبالت هر وقت بخوای.گفتم نه ولی بالاخره مهرانه قانعم کرد وسریع با اژانس رفت
خیرسرمون سامان میخواست بچرو نگه داره تا من و همسرش دوتایی ومجردی وراحت بیرون بریم
نشسته بودم و تو افکار خودم غرق بودم
که یه پسر نزدیکم شد و اجازه خواست تا بشینه. گفتم بفرمایید و خودمو کشیدم سر نمیکت. به شدت سردم بود
پسر جوون کاپشنش رو دراورد وگفت میخواین بندازین روشونتون ؟ سرمو بالا اوردم وبا حالت چشم غره بهش گفتم نه مرسی
زمان می گذشت و اون همچنان نشسته بود
تو دلم میگفتم چرا پا نمیشی بری من معذبم
بلندشد ورفت
گفتم اخیش بالاخره رفت که هنوز جمله ی من تموم نشده بود با دو لیوان شیرچایی داغ برگشت
و گفت بفرمایید گفتم نه ممنون.
گفت سردتونه بفرمایید گرم میشید
از کیفم پول دراوردم تا بدم بهش گفت این چه کاریه هیچی نشد
از رفتارش متوجه شدم که داره این پا و اون پا میکنه تا چیزی بگه
که گفت خانوم ببخشید من واقعا قصد مزاحمت ندارم میشه اشنا بشیم
گفتم نه وپاشدم تا برم یه جای دیگه
بلندشد و جلو اومد میشه شمارمو داشته باشین لطفا ،
اگر نخواستی تماس نگیر.
گوشیمو باز کردم وبهش دادم . شمارشو سیو کرده بود
کیان رادمهر.
بعد از سه روز گشت وگذار از شیراز برگشتم شب ها تا صبح بیدار می موندم تا یک شب وسوسه شدم وبه کیان پیام دادم
سین زد ونوشت شما
معرفی کردم وچت کردنامون شروع شد برا هم از زندگی گذشتمون تعریف میکردیم از روزمرگی هامون و حس میکردم کیان حالمو بهتر کرده
همه چی زندگیم رو یه کیان گفته بودم حتی این که دختر نیستم وبکارتم رو از دست دادم
کیان همیشه میخواست تا باهم از نزدیک وقت بگذرونیم و مسافرت بریم
قبول نمیکردم چون قبلاتجربشو نداشته بودم
بعد از دوماه اصرار قبول کردم
قرار شد فقط بیرون بریم و شب هر کدوممون جدا بخوابیم
بهم قول داد بهم نزدیک نمیشه وفقط بیرون میچرخیم وخوش میگذرونیم
روز اول تموم شد وشب چون به خاطر دردسر های مخصوص مدارک شناسایی نمیتونستیم هتل بگیریم
کیان منو به یه اقامتگاه بومگردی برد وبرامون دواتاق جدا کنار هم گرفت
اتاق های سنتی کاه گلی با درهای کلون دار قدیمی
نیمه های شب صدای حیوانات بلند شده بود و من شدیدا ترسیده بودم
به کیان پیام دادم میشه بیای این جا من میترسم. کیان گفت درو باز کن میام
کیان اومد کنار رخت خواب من نشست . گفت بخواب من میمونم تا خوابت ببره وبرم
خوابم نمی برد . کیان لباسش رو دراورد وگفت چقد گرمه
کیان زیبا وسفید بود ومن یه دختر معمولی
چشمم به بالاتنش افتاد و دلم لرزید
کیان زل زده بود تو چشمام وقربون صدقم میرفت تا یهو دست کشید لای موهام و خم شد لبامو بوسید.
از دیدن بدن نیمه برهنش وصدای مردونش وتنهایی شبانمون تو اتاق
کمی وسوسه شده بودم تا بغلش برم و ببوسیم همو.
پا شدم و همونطور که نشسته بود رفتم تو بغلش. و شروع کرد به بوسیدن ولب گرفتن ازم. توبغلش بودم وپاهامون تو هم قلاب بود.
کیر کیان بلند شده بود و به کس من میخورد. دلم میخواست کیان ازم سکس بخواد
کیان اروم دستاشو روی سینه هام گذاشت و شروع کرد اروم ما
1.4K views18:45
باز کردن / نظر دهید
2023-06-11 21:45:08 سکس با ترنس
1402/02/29
#شیمیل #اولین_سکس #ترنس

سلام، این داستان اولین سکس من هست، کاملا هم واقعی (اسمارو عوض میکنم)
من حسامم ۱۸ سالمه، قبل این خاطره سکس نداشتم، یه روز خیلی حشری بودم توی گروه ها دنبال کیس واسه کردن میگشتم
یه ترنس و پیدا کردم، خلاصه اشنا شدیم و قرار گذاشتیم واسه ساعت ۱ همون روز، سوار مترو شدم و تو راه خیلی استرس داشتم، از مترو تا خونش تقریبا ۱۰ دیقه فاصله داشت، رسیدم اونجا پلاک و گفت، رفتم تو
خونش طبقه آخر بود، آرایش کرده بود، پول و بهش دادم
گفت لخت شو، لخت شدم بعد بهش گفتم اولین بارمه
فهمید باید خوب بهم حال بده، شروع کرد لیس زدم شکمم تا رسید به کیرم
حس خیلی عجیبی بود اولین باز بود یکی داشت کیرمو ساک میزد، معلوم بود وارده عالی ساک میزد حتی یه بار هم دندون نزد
چون میدونست اولین بارمه و ممکنه ابم زود بیاد کم ساک زد
اماده شدیم واسه کردن، اول یه ذره لب گرفتیم دروغ چرا زیاد خوشم نیومد بعد گذاشت ممه شو بخورم و خیلی حال داد
بعد داگی نشست یه خورده روغن به سوراخش زد، و من سعی کردم بکنم تو، و اینم بگم سایز من ۱۳ عه و کوچیکه
هر چی فشار میدادم نمیرفت، کاملا صاف خوابید بازم سعی کردم نرفت
گفت بزار تو بخوابی بشینم روش، گفتم نه بزار همینطوری
بالاخره بعد کلی زور تونستم بکنمش تو، فوق العاده بود، فقط چن بار تلمبه زدم که آبم زیر ۱ دیقه اومد باورم نمیشد اونقد آب ازم بیاد بیرون چون دیشبش زده بودم ولی انگار یه ماه بود نزده بودم همشو ریختم رو کونش
رفتم کیرمو شستم و بعدشم رفتم
نوشته: Hesam
1.3K views18:45
باز کردن / نظر دهید
2023-06-11 21:44:57 یکی بیمو،فقط کس،کون و زیر بغل،یهو دست انداخت دکمه های پیرهنم پاره کرد رکابی پاره کرد،کمربند باز کرد چرخید کسش گذاشت دهنم اروم شلوار و شرتم از پام کشید پایین تا کیر دید کرد دهنش،دو سه تا ساک زد،بیشتر خیسش کرد برگشت پاشد با سرعت نشست روش،خم شد صورتم کرد لای سینه هاش،بیشتر شکل تجاوز به من بود،من از دیدن بدنش،و ارزو ۱۲ساله به ۱دقیقه نکشید توش ارضا شدن که صداش در اومد،مهشید اینطوری میکنی،یه چک دیگه زد،منم از کوره در رفتم از رو کیرم پرتش کردن اونور تا جا داشت چک مالش کردم گریه کرد رفتم دستشوی اومدم دیدم داره گریه میکنه،کیرم بلند شد،گفتم حسرت چندین ساله جفتمون مثله دفعه اول روت پیاده می کنم،هلش دادم به پشت،درازکش شد کیرم کردم دهنش چه ساکی زد،سیخ سیخ شدم حس کردم پوست کیرم داره پاره میشه،به شکم خوابوندمش گذاشتم کسش چندتا زدم آبم قاطی ابش چسبید رو کیرم،در آوردم گذاشتم کونش،جیغ بلندی زد گفت به شوهرم از کون نمیدم،هر وقت طلا برام بخره از کون سرویس میدم،منم که زنم از کون اصلا و مطلقا،کونش گشادی قدیم نبود تنگم نبود،یکم کردم،گذاشتم جلو افتادم روش از زیرش به سختی دستم به کسش رسید مالیدم به دقیقه تکشید ابش اومد،من کردم کونش،حالش که جا اومد گفت بخواب اومد رو کیرم چند دقیقه زد ریختم کسش،سریع لباس پوشیدیم،اون شب مهشیدم گاییدم.الان هفته ای یکبار میاد خونه باباش منم مهشید و بچه میبرم اونجا،آرزو به بهانه خرید میاد ۱ساعت میده و میره،خیلی بهش میگم تمامش کن احتمال نابودی زندگیمون هست قبول نمیکنه شهوت کورش کرده،از سکسمون فیلم گرفته میگه اگه این رابطه تمام بشه فیلم به همه نشون میدم،جفتمون طلاق میگیریم منم زنت میشم،از اولین سکسمون هم پریود نشده چون بدون کاندوم هست،میترسم حامله باشه ولی میگه قرص میخورم.داستان چون طولانی و واقعی بود به جزییات سکس نپرداختم.
نوشته: Amir007
1.3K views18:44
باز کردن / نظر دهید
2023-06-11 21:44:35 ه این ماجرا منجر به این شد که هردوتاشون با هم بکنم.
این پیش درامد داستان اصلی بود.این رابطه۱سال ادامه داشت،آرزو از کارش در اومد،با دوریان تمام کردم البته با آرزو هم کات کردم به خاطر یک داستانی که دیگه داشت شر میشد برام و دیگه اینکه درسام توی ارشد خیلی سنگین بود،فکر نکنین همش تو سکس بودم،نه اول درس بعد کس کلک بازی سکس.ترم مهر بود اوایل کلاسها وقت خالی داشتم دلم هوا ارزو دوریان کرد،خطهای جفتشون خاموش رفتم کافه آمار دوری گرفتم گفتن خیلی کم میاد،اومدم بیرون کتابفروشی چک کردم دیدم خبری نیست رفتم داخل آمار بگیرم بچه ها اونجا میشناختن،یه دختر بشدت زیبا جدید بود گفتم این جای آرزو اومده،دیگه چیزی نگفتم اومدم بیرون.ولی همیشه طبق عادت بیرون مغازه زاغ میزدم تا اینکه عاشق این دختر تازه وارد شدم،وای،حس عشق اول دوباره اومد سراغم،خیلی حالم بد شد،سیگارم زیاد شد،خوردن مشروب بیرویه،درس نمیتونستم،ارائه بدم(من سال۷۹خدمتم خریدم چون بابام دوست نداشت سربازی برم،پولدار نیستیم ولی اندازه خودمون داریم)اوضاع مالیم داشت خراب میشد،گفتم میرم با دختر حرف میزنم ولی اشتباهات شکست اولم تکرار نمیکنم،تایم نهار رفتم سلام کردم گفتم ببخشید میتونم اسمتو بپرسم،گفت نه،به قیافه زیباش نمیخورد اینقدر سگ باشه،خودمو باختم،چون عشق وسط بود نمیتونستم نرمال باشم،اومدم خونه یه نصفه قوطی ودکا سرکشیدم یه سیگار کشیدم یکم آروم شدم برگشتم مغازه،این بار خوب و مسلط حرف زدم،الان یادم نمیاد چی گفتم چون کلم گرم ودکا بود ولی نتیجه مثبت بود چون کار به قرارهای بعدی و در نهایت به ازدواج کشید.مهشید عشق جدیدم ماه بود ،مهربون در عین حال خشن،بعد چند ماه آشنایی و امتحان مصمم شدم برم خواستگاریش،بیکار بودم خونه نداشتم درسم مونده بود،عید خونه رفتم به بابا و مامانم گفتم بابام بال درآورد مادرم مخالفت کرد،خلاصه راضی شدن روز خواستگاری با خانواده خونه مهشید رفتیم به محض ورود شوک شدم،بله آرزو خواهر دوم مهشید،آرزو کنار شوهرش اونم شوک،من سریع جمع کردم،ولی آرزو و شوهرش روبروم،من استرس خواستگاری دارم ولی کیرم برای بدن سکسی آرزو سیخ شده بود،باز به ودکایی که تو ماشین بود متوسل شدم،اون روز هم به خوبی گذشت و ازدواج کردم و بچه دارم ولی همیشه آرزو از من فرار میکرد،شوهرش رفیق صمیمی شدم،خیلی وقتها تنها بودیم حرفی نزدیم تا اینکه چند روز پیش،خونه پدر زنم بودیم،همه رفتن عیادت فامیلشون،من و آرزو نرفتیم،آرزو چایی آورد،خوردم میخواستم چرت بزنم گفت،امیر به مهشید گفتی با من بودی گفتم نه،اگه گفته بودم الان ما دوتا اینجا بودیم،باز پرسید مهشید اونطوری میکنی؟سریع نیم خیز شدم اومدم بگم اره،گفت خوش به حالش هم از کسش،هم کونش میگاییش،کیرم بلند شده بود ولی داشتم مقاومت میکردم،گفتم مگه با علی سکس نداری،گفت چرا زیاد هم داریم خوبم میکنه ولی مثله تو نمیکنه.ناگفته نماند تو ای چند سال که خواهرزنم شده هر وقت دیدمشه لخت تصورش کردم و بیشتر وقتها مهشید میکنم آرزو بجاش تصور کردم.متوجه شدم حالش بده،ده دوازده سال تحمل کرده،خودم زدم به خواب دیدم یکی یقهم گرفت کشید یه چک گذاشت گوشم،گفتم چته آرزو،با گریه گفت یادته چقدر التماس کردی پردمو بزنی،گفتم خوب گفت الان دیگه پرده نیست نمیخوای بزاری کسم،گفتم پرده خواهرتو زدم شبا هم میزارم کس خواهرت،از اونجایی که وزنش خیلی بیشتر از مجردیش شده بود پرتم کرد زمین،نشست شکمم،شروع کرد شلوار لی و تیشرت تنش کندن،منم کیرم سیخ اماده،گفتم پاشو لخت شم،پا نشد.
وای سینه۸۵،برف با همون نوک صورتی،نوک بزرگتر شده بود،کسش اندازه یه کف دست،بدن همشونم ژنت
1.3K views18:44
باز کردن / نظر دهید
2023-06-11 21:44:25 مگه نمیخوای حال کنی،گفت من پرده دارم،منم گفتم میزارم لا کست ابت بیاد بعد کونت میزارم،گفت نه،اولا من کونی نیستم دوما درد داره،گفتم اولا اگه ندادی از کجا میدونی دوما زنگ میزنم دوری اگه گفت درد نداره دوبار پشت سر هم میکنمت.از اونجایی که میدونستم کون داده ولی اندازشو نمیدونستم؟خیالم راحت بود،زنگ زدم دوری گوشی گذاشتم رو اسپیکر گفتم دوری من از کون میکنمت درد میگیره؟گفت بارای اول شدید ولی بعد عادی میشه،همزمان اگه کستم بمالن یا بخورن که دیگه نگو،دوری گفت برا چی میپرسی،که آرزو اشاره کرد نگو،منم گفتم تو نصفه ولم کردی آرزو لطف کرد میخواد کارتو تموم کنه.آرزو به حرف اومد گفت دوری ببخشید امیر اصرار کرد و…دوری پرید وسط حرفش گفت آرزو یطوری سیرش کن تا چند روز سمت من نیاد از کارم موندم(نقشه)خلاصه یه دور کسش خوردم به انواع روشها،بهترین هاش ۶۹ بود که به محضی که کیرم ساک زد فهمیدم حرفه ای،چون سریع متوجه آب کس دوری و حتی بو کون دوری شد و مدل دیگه با اون ارضا شد روی دهنم نشست و من براش خوردم.
یه دستشویی رفتم و شاشیدم تا کیرم یکم شل شه و شستم اومدم دوباره خوردن کسش تا دوباره چشاش بسته شد.منم ابم دم کیرم بود که چون ۶۹ بودیم یهو تو دهنش خالی شدم،گفتم مثله دفعات اول دوری الان قهر میکنه دیدم خیلی حرفه ای با کیرم رفتار کرد و ابم کامل با لب و زبونش کشید پا شد. رفت دستشویی،منم دنبالش.اب ریخت دهنش شست کیرم گرفت یکم شست گفت بریم اتاق،با کیرم ور رفت و از سکس من و دوریان پرسید و دوریان چطور ابت میاره و چی میکنه چی نمیکنه،که کیرم سیخ شدو. رفتم سراغ کونش،یکم ساک زد سیخ شد،لا کسش کشیدم لیز شد گفتم چطور راحتی،اینحا سوتی داد،اونایی که کون داده باشن و اونایی که کرده باشن میدونن چه حالتی واسه دختر راحتره ،به کمر خواب باشن پا بدن بالا،هم کیر تا بیخ نمیره هم راحت میره.آرزو گفت این مدلی منم با احتیاط انگار بار اولش باشه باهاش رفتار کردم و بعد از چند دقیقه تلاش و آخ و اوخ نصف کیرم دادم داخل،با شصت راستم چوچولشو مالیدم تا حسابی حشری شدو کیرم کامل دادم تو،دیگه راحت تر تلمبه میزدم،گه گاهی هم یه لب فرانسوی میگرفتم،مدتی از کون کردمش در اوردم و کسش دهن گذاشتم خیلی وحشی شده بودم،اینقد که بدون اینکه نفس تازه کنم کسش خوردم تا با جیغ آبش اومد،منم اونموقع بعد از یه ماراتون خیس نفس کشیدم،حساب ساعت از دستم در رفته بود،بعد از چند دقیقه گفتم آرزو بکنم کونت آبم بیاد که خیلی داغون شدی،با بیحال گفت دوریان همینطوری میکنی؟گفتم کم و بیش،گفت کسو به خاطر همینه به هیچ پسری. راه نمیده همیشه هم خوشحاله،گفتم ارزو خستم شد بیا بشین رو کیرم بزن تا بیاد،گفت کجا بیاد گفتم هر جا که تو بخوای اوند نشست روش و مشغول شد منم دستم گذاشتم رو کسش و مالیدم،چون هنوز حس داشت حشری شد و با عشق بیشتری میزد نزدیک ارضا جفتمون بود که صدا در اومد ولی جفتمون میدونستیم کسی جز دوریان نیست،در اتاق باز شد دوریان چشم تو چشم ما و آرزو دیگه نزد و ترسید من چند تا سریع زدم و کسش تو دستم اول آرزو شد و بعدش من،بیحال ولو کف اتاق.
آرزو سریع دوید دسشویی دوری پشت سرش منم سیگارم روشن کردم،دوری اومد گفت به آرزوت رسیدی گفتم خیلی حشری،۳بار ابش اومد نه نگفت اگه تا شب بمالیش نه نمیگه.خلاصه دیگه روزهایی که دوری نبود آرزو بود،دوری پریود بود آرزو بود،جلسه دوم سکسم با آرزو جریان مسیج زیدش بهش گفتم،و واردیش تو کارش،خیلی اصرار کردم که پردش بزنم قبول نکرد که بعد به دوری گفت دوری زوری میخواست با کس بشینه رو کیرم،گفتم امروز چته گفت تو میخوای پرده آرزو بزنی ماله منو نزنی،ک
1.2K views18:44
باز کردن / نظر دهید