Get Mystery Box with random crypto!

مجمع دیوانگان

لوگوی کانال تلگرام divanesara — مجمع دیوانگان م
لوگوی کانال تلگرام divanesara — مجمع دیوانگان
آدرس کانال: @divanesara
دسته بندی ها: وبلاگ ها
زبان: فارسی
مشترکین: 15.30K
توضیحات از کانال

وبلاگ «مجمع دیوانگان» از سال ۱۳۸۶ آغاز به کار کرد و نسخه تلگرامی آن با سه نویسنده مدیریت می‌شود. اینجا به مسایل روز، سیاست، جامعه و هنر می‌پردازیم.
.
ارتباط با ادمین کانال:
@DivaneSaraAdmin
.
اینستاگرام:
instagram.com/divanesara_

Ratings & Reviews

1.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

2


آخرین پیام ها 7

2023-01-30 21:04:43
آیا تجزیه‌طلبی بد است؟
#A 408
یادداشت پنجم از مجموعه‌ی
#یادداشت‌های_لیبرال‌دموکرات
فصل دوم : لیبرالیسم علیه فدرالیسم


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
1.6K views18:04
باز کردن / نظر دهید
2023-01-29 17:34:47 دموکراسی و ضرورت اقتصاد آزاد
#A 407
یادداشت چهارم از مجموعه‌ی
#یادداشت‌های_لیبرال‌دموکرات
فصل اول : لیبرالیسم علیه دولت مداخله‌گر

«بگذار این حقایق از یادمان نرود که ما بدون آنکه آزاد باشیم نمی‌توانیم خوشبخت باشیم؛ و بدون تأمین امنیت دارایی‌مان نمی‌توانیم آزاد باشیم». جان دیکینسون / نگارنده‌ی پیش‌نویس اصول کنفدراسیون آمریکا
* * *
این یادداشت با اشاره به جدولی نوشته شده که در پیوست این پست قابل مشاهده است. در نتیجه برای مطالعه‌ی متن کامل یادداشت و جدول مربوط به آن باید اینجا کلیک کرده و یا از گزینه‌ی INSTANT VIEW استفاده کنید.


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
2.4K views14:34
باز کردن / نظر دهید
2023-01-29 17:26:02
#A 407

دموکراسی و ضرورت اقتصاد آزاد

یادداشت چهارم از مجموعه‌ی
#یادداشت‌های_لیبرال‌دموکرات
فصل اول : لیبرالیسم علیه دولت مداخله‌گر


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
2.1K viewsedited  14:26
باز کردن / نظر دهید
2023-01-28 17:50:37 اولویت لیبرالیسم بر دموکراسی

یادداشت سوم از مجموعه‌ی
#یادداشت‌های_لیبرال‌دموکرات
فصل اول : لیبرالیسم علیه دولت مداخله‌گر
#A 406

آرمان امیری @armanparian - حکومتی را تصور کنید که در اعتقادات و باورهای شما (مذهبی یا غیرمذهبی) دخالتی نمی‌کند. این حکومت در آزادی‌های فردی و حریم خصوصی شما (که حجاب یا ازدواج یا روابط جنسی بدیهی‌ترین آن‌هاست) هم دخالت نمی‌کند. در حکومت فرضی ما، جان و مال شما، به مانند باقی حقوق انسانی‌تان مصون از مداخله‌ی دولت است. اگر هم حتی مقامات حکومتی حقی از شما ضایع کنند، یک دادگستری مستقل وجود دارد که شما حق دارید بدان شکایت کنید. این حکومت انحصار رسانه‌ها را در اختیار ندارد. تلویزیون و اینترنت و موبایل و ماهواره هم کاملا آزاد و رقابتی و بدون فیلتر است. در نتیجه منتقدان حکومت هم می‌توانند مثل اصحاب قدرت و حاضران در دولت آزادانه با مردم صحبت کنند.

در نگاه نخست، چنین حکومتی همان هدف مطلوب از پروژه‌ی کلان «دموکراسی‌خواهی» است؛ اما یک تذکر: «در هیچ کجای این ملاک‌ها، کوچکترین اشاره‌ای به انتخابات یا دموکراسی یا هرگونه شیوه‌ی دیگری برای دخالت مردم در تعیین حاکمان نشده است»!

در واقع، آنچه در فهرست بالا بدان اشاره شد، صرفا مبانی و تعاریف یک «دولت لیبرال» است و نه «دولت دموکراتیک». اینکه چقدر مبانی لیبرالیسم با مطلوبات و تصورات ما از یک دولت دموکراتیک منطبق است جای تعجب ندارد؛ دلیل آن این است که دولت‌هایی که ما به نام دموکراتیک می‌شناسیم، همگی در بستر یک نظام لیبرال شکل گرفته‌اند. البته نسخه‌های «دموکراسی غیرلیبرال» هم به وفور یافت می‌شوند؛ اما این کشورها از آن تصوری که ما نسبت به دموکراسی داریم فقط نام‌ش را یدک می‌کشند: جمهوری دموکراتیک کره (شمالی)، جمهوری دموکراتیک کنگو، جمهوری خلق چین و جمهوری کوبا!

اولویت لیبرالیسم بر دموکراسی در درجه‌ی نخست یک بحث تاریخی است. یعنی هیچ رژیمی در طول تاریخ نتوانسته به تصوری که ما امروز از معنای درست «دموکراسی» داریم دست پیدا کند، مگر آنکه پیشتر توانسته باشد یک «دولت لیبرال» تشکیل بدهد. به صورت تاریخی نیز، اساسا احساس نیاز به دموکراسی، و تلاش‌های اغلب انقلابی برای رسیدن آن، صرفا محصول خیزش‌هایی بوده است برای دفاع از مبانی لیبرالیسم! یعنی بشر در ابتدا فقط همان دولت‌های نخستین را می‌خواست، اما وقتی پادشاهان مطلقه، به مرور تلاش کردند برخی از حقوق ابتدایی را نقض کنند، خیزش‌هایی برای مقاومت شکل گرفت. این خیزش‌ها در انگلستان به «انقلاب شکوهمند» انجامید و به مرور پادشاه را محدود و مشروطه کرد. در آمریکا هم مقاومت بر سر تحمیل‌های اقتصادی و فشارهای مالیاتی دولت بریتانیا به جنبش انقلابی استقلال ختم شد.

البته در تاریخ، واکنش‌های انقلابی دیگری هم به خودکامگی دولت‌های استبدادی داشته‌ایم. من هیچ تردیدی ندارم که انقلابیون بلشویک در روسیه، یا انقلابیون کوبا، در حسن نیت، فداکاری، ظلم‌ستیزی و عدالت‌خواهی دست‌کمی از انقلابیون آمریکا و انگلستان و فرانسه نداشته‌اند. آن‌ها هم (ای بسا به مانند بسیاری از انقلابیون ۵۷) تصور می‌کردند که در برابر خودکامگی پادشاه مطلقه، باید جامعه‌ای آباد، آزاد و عادلانه برپا کنند. اما این اهداف والا به کارشان نیامد تا به قول معروف «راه دوزح را با حسن نیّت فرش کنند». تمامی این انقلاب‌هایی که به فاجعه ختم شد در یک نقطه مشترک بودند: «به جای تلاش برای دفاع از حقوق لیبرال، در جهت معکوس لیبرالیسم حرکت کردند»!

البته امروزه دموکراسی به خودی خود واجد ارزش‌هایی قلمداد می‌شود که قابل دفاع هستند. حتی به صورت متقابل، می‌توان گفت که انقلاب‌های دموکراتیک، به مرور برخی از ارزش‌های خود را وارد مبانی لیبرالیسم کلاسیک کردند و حالا دیگر اصول دموکراسی هم بخشی جدایی‌ناپذیر از اصول «لیبرالیسم سیاسی» هم به حساب می‌آید؛ اما معنای دوم اولویت لیبرالیسم بر دموکراسی، دقیقا همین است که پیش از شروع هرگونه بساط رای‌گیری یا رفراندوم، اول این تضمین را بگیرید که «کسی حق ندارد حقوق طبیعی و شخصی من را موضوع رای‌گیری قرار دهد». در ثانی، برای آنکه دوباره و به صورت خزنده دولت برآمده از انقلاب اینقدر قدرت نگیرد که همان راه پادشاهان خودکامه را برود، باید تا حد امکان دست‌ش را از مداخله‌گری و متولی‌گری در امورات جامعه و اشخاص کوتاه کرد.

همه‌ی این‌ها تکرار یک تعبیر ساده است که با عقل سلیم نیز قابل فهم است: «اگر قرار است که یک حرکتی به دموکراسی ختم شود، پیشاپیش باید به سمت لیبرالیسم حرکت کند». اگر انتخابی غیر از این کردیم، آن وقت شک نکنید بار دیگر روزی را خواهیم دید که یک مقام دولتی مقابل دوربین‌ها به ما و نوادگان‌مان پوزخند می‌زند و در پاسخ به فلاکت و بدبختی ملت می‌گوید: «ما خودمان انتخاب کردیم جور دیگری زندگی کنیم».


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
4.7K views14:50
باز کردن / نظر دهید
2023-01-28 17:48:28
#A 406

اولویت لیبرالیسم بر دموکراسی

یادداشت سوم از مجموعه‌ی
#یادداشت‌های_لیبرال‌دموکرات
فصل اول : لیبرالیسم علیه دولت مداخله‌گر

تصویر پست متعلق است به تابلویی از انقلاب شکوهمند انگلستان با عنوان «پذیرش اعلامیه‌ی حقوق از جانب ویلیام سوم»

عنوان یادداشت برگرفته از نام کتابی است به قلم فرید زکریا

کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
2.1K viewsedited  14:48
باز کردن / نظر دهید
2023-01-27 14:11:30 یادداشت دوم از مجموعه‌ی
#یادداشت‌های_لیبرال‌دموکرات
فصل اول : لیبرالیسم علیه دولت مداخله‌گر

تنها تضمین عملی برای دموکراسی چیست؟
#A 405

آرمان امیری @armanparian - این روزها تعبیر «تضمین» را به وفور در فضای سیاسی می‌شنویم: برخی منتقدان انقلاب می‌گویند «چه تضمینی وجود دارد» که همچون نتایج انقلاب ۵۷، در چاه یک دیکتاتوری بدتر نیفتیم. در نگاه نخست دغدغه‌ی مهمی است، اما مشکل اینجاست که معلوم نیست چنین منتقدانی اساسا چه تصوری از مفهوم «تضمین» در عرصه‌ی سیاست دارند؟

دلواپسانی هم بودند که در زمان مذاکرات برجام می‌پرسیدند: «چه تضمینی وجود دارد غرب تعهداتش را نقض نکند»؟ و امثال جواد ظریف، نه از بابت آنکه در مورد «تضمین سیاسی» دانش کافی نداشتند، بلکه چون نمی‌خواستند الزامات واقعی آن تضمین عملی را شفاف کنند، فریب‌کارانه به فلان و بهمان امضا و تعهد ارجاع می‌دادند. همه‌ هم نتیجه‌ی آن شیّادی تاریخی را به چشم دیدیم.

یک پاسخ به گزاره‌ی «چه تضمینی وجود دارد؟» این است که بگوییم «در سیاست هیچ تضمین عملی وجود ندارد». در یک وجوهی درست است، اما از جنبه‌ی کارکردی دقیق نیست. هر ایده و سیاستی می‌تواند تضمین‌های اجرایی مناسبی داشته باشد، اما جنس این تضمین‌ها از جنس حرف و تعهد و امضای قرارداد نیست؛ اینکه کسی بیاید و شفاف بگوید که فلان کار را نمی‌کند، اگر نشان‌گر شیّادی‌اش نباشد، بیشتر برآمده از نادانی‌اش نسبت به الزامات توازن قواست. ضمانت‌های سیاسی، از جنس ایجاد توازن در معادلات و ابزارهای قدرت است.

در فقره‌ی برجام، خود دولت می‌دانست که «تنها» راه بقای معاهدات بین‌المللی «سود مشترک» است. در نتیجه قصد داشت از ۱۰۰میلیارد پول آزاده شده، سهمی را هم برای چند قرارداد با کمپانی‌های آمریکایی در نظر بگیرد. معروف‌ترین‌ش پیشنهاد خرید به بوئینگ بود. رهبر نظام اما خیلی زود هرگونه تجارت با آمریکایی‌ها را ممنوع کرد. وقتی ترامپ روی کار آمد، با قراردادی مواجه شد که رقبای اروپایی از آن ده‌ها میلیارد دلار سود تجاری می‌بردند و کمپانی‌های آمریکایی به کل بی‌نصیب بودند. با این سطح نامتوازن از توزیع منافع برجامی، اگر کسی پیدا می‌شد که قرارداد را پاره نمی‌کرد باید به عقل سیاسی‌ش شک می‌کردیم!

برای بازگشت به بحث اصلی و پرسش در باب «تضمین دموکراسی»، باز هم می‌توانیم اتفاقا به یکی از تعابیر درستی اشاره کنیم که حسن روحانی به کار برد: «اگر اطلاعات، تفنگ، پول، سرمایه، سایت، روزنامه و خبرگزاری را همه یکجا جمع کنیم ابوذر و سلمان هم فاسد می‌شوند»!

همین روایت ساده، تنها تضمین ازلی و ابدی دموکراسی بوده و هست. هم شرط لازم است و هم شرط کافی: برای ایجاد یک نظام دموکراتیک، جلوی تجمیع این ابزار متکثر قدرت را باید گرفت. اگر چنین کردیم، مطلقه‌ترین پادشاهی‌ها هم دموکراتیک خواهند شد، و اگر چنین نکردیم، انتخابی‌ترین جمهوری‌ها هم به حکومت وحشت بدل می‌شوند.

به گوش همه‌ی ما آشنا است که «قدرت فسادآور است و قدرت مطلق، فساد مطلق می‌آورد». اما متاسفانه ما به صورت معمول این تعبیر کاملا درست را به اشخاص حاضر در قدرت تقلیل می‌دهیم و برای مثال فقط نگران هستیم که هیچ یک از مقامات حکومتی سهم متمرکزی از قدرت حکومت را به خود اختصاص ندهد. مشکل دیکتاتوری اما هیچ فرد مشخصی نیست. مشکل اساسی به ویژه در مخوف‌ترین اشکال دیکتاتوری که به «تمامیت‌خواهی» (توتالیتاریسم) می‌رسد، ذات تجمیق قوا در خود دولت است!

وقتی یک دولت بیش از اندازه در مقابل جامعه‌ی خودش قدرتمند شد، دیگر با هیچ صندوق و انتخاباتی نمی‌توان آن را کنترل و مقید کرد. آمریکایی‌های اولیه با همین فهم دقیق از ضرورت توازن قوا می‌پرسیدند: «اگر یک دولت مرکزی با ارتش مرکزی تشکیل شود، چه کسی جلوی زورگویی‌اش را می‌گیرد»؟ و البته پدران بنیان‌گذار قانون اساسی هم اینقدر فهم داشتند که در پاسخ به برگزاری انتخابات یا امضای قوانین ارجاع ندهند. پاسخ آن‌ها هم کاملا عملی بود: «تنها تضمین حفظ توازن قوا، آزادی حمل اسلحه از جانب شهروندان است که بتوانند در صورت لزوم از خودشان برابر زورگویی دولت مرکزی دفاع کنند»! (من را به یاد ماجرای دفاع مسلحانه‌ی مشروطه‌خواهان در برابر کودتای محمدعلی‌شاه می‌اندازد)

البته در عصر حاضر دیگر نمی‌توان برای جامعه نسخه‌ی مسلح شدن در برابر دولت پیچید؛ اما حداقل می‌توان توصیه کرد حالا که انحصار اسلحه در دست دولت است، انحصار و حتی توان کنترل آن بر رسانه، اطلاعات و ثروت را از دستانش خارج کنیم. نابود کردن یک «دولت مداخله‌گر» و ایجاد یک «دولت حداقلی»، تنها تضمین عملی برای پیش‌گیری از بازتولید یک دیکتاتوری است.

در یادداشت‌های بعدی، در مورد چیستی، چگونگی و الزامات این دولت حداقلی بیشتر خواهیم نوشت.


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
3.5K viewsedited  11:11
باز کردن / نظر دهید
2023-01-27 14:10:44
#A 405

یادداشت دوم از مجموعه‌ی
#یادداشت‌های_لیبرال‌دموکرات
فصل اول : لیبرالیسم علیه دولت مداخله‌گر

تنها تضمین عملی برای دموکراسی چیست؟


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
2.4K views11:10
باز کردن / نظر دهید
2023-01-26 14:45:56 یادداشت نخست از مجموعه‌ی #یادداشت‌های_لیبرال‌دموکرات

به جای مقدمه
#A 404

آرمان امیری @armanparian - حدفاصل سال‌های ۱۷۸۷ و ۱۷۸۸ دو نشریه‌ی شهر نیویورک مجموعه‌ی ۸۵ مقاله با اسامی مستعار را منتشر کردند. مجموعه‌ای که خیلی زود به نام کلی «مقالات فدرالیست» شهرت یافت و نه تنها به عنوان تفسیریه‌ای جامع بر قانون اساسی اتحادیه‌ی ایالت‌های آمریکا درآمد، بلکه به عنوان یکی از اسناد کلاسیک در تاریخچه‌ی اندیشه‌ی سیاسی به ثبت رسید. برای انتشار این مقالات از نام مستعار «پوبلیوس» استفاده می‌شد که امروزه می‌دانیم نام مشترکی برای سه نگارنده‌ی اصلی مقالات بوده است: الکساندر همیلتون، جیمز مدیسون و جان جی، هر سه از سیاست‌مداران نامدار آمریکایی و از پیشگامان استقلال این کشور.

عنوان مجموعه‌ی حاضر را در ابتدا می‌خواستم «مقالات ضدفدرالیست» بگذارم که آشکارا ادای دینی به آن سند ارزشمند و آن انقلاب درخشان در تاریخ سیاست مدرن است؛ با این تمایز که نام این مجموعه، به تناسب تغییری که در خوانش و فهم عمومی نسبت به «فدرالیسم» ایجاد شده تغییر کرده است. در واقع، نگارنده ادعا دارد که مفهوم «ضدفدرالیست» در فضای امروز، دقیقا همان تعبیر و مفهومی است که نگارندگان «مقالات فدرالیست» تمام تلاش خود را برای تبیین آن به کار گرفتند. ادعایی که در ظاهر کمی عجیب می‌نماید، اما برای خوانندگان آن اثر کاملا قابل فهم است و در اینجا هم تلاش می‌شود که به اختصار در باب این تمایز توضیح داده شود.

در جریان جنگ‌های استقلال، ۱۳ مستعمره انگلستان در خاک آمریکا، علیه دولت مرکزی بریتانیا متحد شدند. تلاش‌ها برای مصالحه‌ای که طرفین را همچنان تحت قیمومیت دولت بریتانیا به توافق برساند به شکست خورد و پس از وقوع جنگ‌های معروف استقلال، این ۱۳ مستعمره توانستند با صدور بیانیه‌ی معروف استقلال، جدایی کامل خود از دولت بریتانیا را به دست بیاورند. این نخستین گام در تشکیل دولت آمریکا، در معنای مدرنی بود که ما امروز می‌شناسیم؛ با این حال، تا این مقطع، این ۱۳ مستعمره‌ی سابق هیچ گونه رابطه یا نسبت مشخصی با یکدیگر نداشتند و صرفا در تقابل با دولت بریتانیا نقش هم‌پیمانی را بازی می‌کردند. نوعی اتحاد که در گام نخست به تشکیل یک «کنفدراسیون» از ایالت‌های مستقل انجامید.

در چنین وضعیتی بود که بنیان‌گذاران آمریکای نوین، پیش‌نویس قانون اساسی یک کشور جدید را نوشتند و از تمامی ایالات ۱۳گانه دعوت کردند تا با پذیرش این قانون، از وضعیت یک اتحاد به شکل «کنفدراسیون»، به سمت تشکیل یک «دولت یگانه» حرکت کنند. طبیعتا، مفاد قانون اساسی جدید، بخش‌هایی از اختیارات این مستعمره‌های مستقل را به سود تشکیل دولت فدرال آمریکا از آن‌ها سلب می‌کرد و اتحادیه‌ی مستعمرات «کنفدراسیون» را به شکل یک دولت واحد «فدرالیستی» در می‌آورد. یعنی، مفهوم فدرالیسم مورد نظر آبای آمریکا، نه اقدامی در راستای تضعیف اختیارات یک دولت مستقر مرکزی به سود ایالت‌ها، بلکه کاملا برعکس، تلاشی برای تجمیع قوای محلی و ایالتی در یک دولت متمرکز فدرالیستی بود.

البته طبیعی بود که وقتی ایالت‌هایی کاملا مستقل قصد داشته باشند وارد اتحاد جدیدی شده که در آن بخشی از اختیارات و استقلال خود را به سود دولت کنار بگذارند، همچنان نیازمند حفظ امتیازاتی هستند که به چنین تصمیمی تشویق شوند. بدین ترتیب، جهش از مرحله‌ی استقلال کامل ایالت‌ها، به سمت تشکیل یک دولت متمرکز غیرفدرال عملا غیرممکن بود. درست به مانند تجربه‌ای که در تشکیل اکثر کشورهای فدرالیستی، به مانند آلمان، یا سوئیس هم تکرار شد و مجموعه‌ای از خرده‌دولت‌های کوچک اما کاملا مستقل، با حرکت به سمت تجمیع قوای دولتی، تشکیل یک دولت فدرال را دادند.

به هر حال، همه‌ی این بحث‌ها پیش از تکمیل مجموعه‌ بلاموضوع شد چرا که جدال بر سر فدرالیسم به یک دعوای سیاسی با صف‌کشی‌های مشخص بدل شد. این مجموعه، همچنان رویکردی ضدفدرالیستی دارد که در موعد خود در باب‌ش توضیح می‌دهد و استدلال می‌کند، با این حال ما به هیچ وجه علاقه نداریم که از این موضع استدلالی، چماقی برای توجیه رویکردهای اقتدارگرایانه فراهم کنیم. پس به همان میزان که در طول مجموعه توضیح خواهیم داد چرا با هرگونه قومیت‌گرایی و چپ‌گرایی هویت‌طلبانه مخالف هستیم، به همان میزان نسبت به رویکردهای اقتدارگرایانه‌ی ناسیونالیستی که از کلیدواژه‌های نظم و امنیت ابزاری برای سرکوب‌های سیاسی فراهم می‌آورند نیز فاصله داریم. در نهایت، ما به همان بن‌مایه‌ی اندیشه‌ای که بدان باور داریم تاکید می‌کنیم و این مجموعه را نیز «یادداشت‌های لیبرال‌دموکرات» می‌نامیم.


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
3.3K viewsedited  11:45
باز کردن / نظر دهید
2023-01-26 14:45:20
#A 404

از مجموعه‌ی #یادداشت‌های_لیبرال‌دموکرات
یادداشت نخست:
به جای مقدمه


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
2.6K views11:45
باز کردن / نظر دهید
2023-01-21 22:02:15 یادداشت وارده: انقلاب علیه انقلاب
#V 122
نویسنده‌ی میهمان: ایمان آقایاری

آیزیا برلین در کتاب «چهار مقاله درباره‌ی آزادی» از دو مفهومِ آزادی سخن می‌گوید؛ یکی آزادیِ منفی یا (آزادی از) و دیگری آزادیِ مثبت یا (آزادی در). مراد از آزادی منفی، آزادیِ فرد است از مداخله‌ی ديگران، مثل آزادی از دخالت نهاد دین و دولت و منظور از آزادی مثبت، خودمختاری در تعیین اهداف و غایات است. بر اساس این دیدگاه هر دو آزادی ارزش‌هایی راستین‌اند و انحراف از آن‌ها یا حذف هر کدام به فرو ریختن بنیاد آزادی می‌انجامد.

بی اعتنایی نسبت به آزادی منفی و حتی در مواردی خوار شمردنِ آن، فضایِ ذهنیِ غالب در جریان انقلاب ۵۷ بود. آزادی را برای دست یازیدن به آرمان‌های کلی دانستن و غایاتی از پیش معین را سعادت جامعه پنداشتن، چهره‌ی مسخ شده‌ی آزادیِ مثبت بود که رخ نمود. شکستِ مفهوم آزادی منفی، مرگ تمدن مدرن است و این فاجعه با تحقق جمهوری اسلامی روی داد. جامعه‌‌ای که هنوز در چنبر باورهای مذهبی بود و کم کم داشت تمدنِ مدرن را لمس می‌کرد، می‌توانست با اصلاحات و یا حتی انقلابی سیاسی، صرفا شیوه‌های مدیریتیِ متفاوتی به خود بگیرد، اما ساختن انگاره‌هایِ کلیِ موهوم، نه تنها چیزی به داشته‌هایش نیفزود، بلکه آزادی‌های فردی و دستاوردهایش را نیز تباه کرد.

در مقابل، افرادِ جامعه‌یِ امروزِ ایران، بالاخص نسل جدید، به واسطه‌ی تجربه‌ی تراژیکِ این چهار دهه، تحولِ ترکیبِ جمعیتی از روستایی به شهری و غلبه‌ی فرهنگ شهریِ مدرن، گسترش ابزار ارتباطی و به همین علل تغییر الگوهای هنجارین، فردیتِ نسبتا تحکیم یافته‌ای دارند. بر خلافِ پیشینیان که آزادی‌های فردی‌شان را به مسلخ بردند، به دنبالِ گسترش و صیانت از آزادیِ منفیِ‌شان هستند. این امر لزوما با مطالعه و خود‌آگاهانه روی نداده، بلکه به واسطه‌ی رسوب در رویه و سیاقِ زندگی‌، به بخشی از شخصیتشان بدل شده است.

رویداد ۵۷، با نظریات و روحیه‌ای کلکتیویستی (جمع گرایانه) و یوتوپیایی، "انقلاب" در معنای تقدیس شده‌اش بود. در تقابل با این معنا از انقلاب، خیزشِ امروزِ مردمِ ایران "ضدِ انقلاب" است. به همین خاطر نقدهایی که به ماهیتِ جنبش‌های انقلابی و ایدئولوژی‌های انقلابی وارد می‌آورند، در اینجا محلی از اِعراب ندارند. البته از تخته بندِ واژگان می‌پرهیزم. مساله لفظِ انقلاب یا هر واژه‌ی دیگری نیست، مساله تمایزِ نفس و تفاوتِ مفهومِ حرکتی ایدئولوژیک است که می‌خواست عالَم و آدمی دیگر بسازد، با جنبشی که هدفش باز پس گیریِ زندگی است. مغایرتِ حرکتی در شکل و محتوا انقلابی است، که غایتش بر هم زدن تمامی مناسبات عالم بود، با جنبشی که خواستارِ آرامش و یک زندگی معمولی در پهنه‌ی ایران است. مسأله تضادِ حرکتی علیهِ آزادی‌های فردی، با حرکتی در راستای گشودن فضایی برای این آزادی‌هاست.

اگر انقلاب را سرنگون کردن حکومت مستقر در نظر بگیریم، جنبشِ جاری یک جنبش انقلابی است. اگر انقلاب را نامی برای تحولات فکری و تغییرات پارادایماتیک فرهنگِ اجتماعی بدانیم، این خیزش نتیجه‌ی یک انقلابِ عمیق اجتماعی است. اما انقلاب در معنای تقدیس شده‌ی آن که بر محور آرمان‌خواهی ایدئولوژیک، تعطیل کردن زندگی روزمره تحتِ عنوان ابتذال، تغییر نظم جهانی و تحمیل ارزش‌های انقلابی بر پیکر جامعه، قرار می‌گیرد را نسبتی با ماهیتِ این جنبش نیست.

حکومت جمهوری اسلامی، در پیِ انقلابی با وجوه ایدئولوژیک بر فراز جامعه‌ی ایران قرار گرفت، از ناپسند‌ترین وجوه این جامعه تغذیه کرد، ارزش‌های فرهنگی‌ای که در خدمت زندگی بودند را زدود و گَرد مرگ را همه جا پراکند، مداخله‌ی بی حدش را بر تمام شئون زندگی افراد گسترد، تمامی تلاش‌ها برای گشودن امکان زیستِ شهروندان را در همه‌ی لایه‌ها سرکوب کرد و امروز، مردم برای داشتن یک زندگی نرمال چاره‌ای جز ساقط کردنش ندارند. این شرح واقیعت جنبش امروز ایرانیان است. البته نباید غفلت کرد که خطر غلبه‌ی وجوه ایدئولوژیک همواره در کمین است، نباید فراموش کرد که مشکلات و مسائل اجتماعی، پیچیدگی‌هایی دارند که کلی‌گویی‌های امروز ما حلشان نمی‌کند. اما این ها عوارض احتمالیِ جنبش‌اند نه ماهیتِ آن. تبِ جمهوری اسلامی، شاید به همان سرعتی که ظاهر و فلج کننده شد رفع نشود، اما سرد شده و دیر یا زود خاموش خواهد شد. انقلاب ۵۷ غولی را آزاد کرد که انقلاب امروز _ با تعریف پیش گفته _ باید آن را برای همیشه مهار کند.

کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
5.4K views19:02
باز کردن / نظر دهید