Get Mystery Box with random crypto!

دکتر انوشه(خیال تو)

لوگوی کانال تلگرام dr_anoshee — دکتر انوشه(خیال تو) د
لوگوی کانال تلگرام dr_anoshee — دکتر انوشه(خیال تو)
آدرس کانال: @dr_anoshee
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 23.10K
توضیحات از کانال

***بسم الله الرحمن الرحیم***🕊
کانال هواداران دکتر انوشه در پیامرسان تلگرام📒
#دکتر_سید_محمود_انوشه
.
.
تبلیغات 👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEFP0R4r8tyV-vd3g
.

Ratings & Reviews

2.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

2


آخرین پیام ها 10

2023-04-24 14:34:25 #پارت248 اعتراضاتم هیچ فایده ای نداره جز اینکه اخم بین ابروهاشو پررنگ تر میکنه ! سرعت زیاد ماشین و همچنین ترسی که از وقوع حوادث پیش رودارم باعث میشه به سرم بزنه ، با تمام توانم جیغ میزنم : کیان ماشین و نگه دار ....! صدای جیغم روی اعصباش خط میندازه…
2.4K views11:34
باز کردن / نظر دهید
2023-04-23 14:30:38 دوستان رمان خیال تو خیلی طولانیه هرکی رمان کامل خیال تو میخاد پیام بده بگه رمان خیال تو میخام



@tabliq660
2.8K views11:30
باز کردن / نظر دهید
2023-04-23 09:28:24 #پارت248

اعتراضاتم هیچ فایده ای نداره جز اینکه اخم بین ابروهاشو پررنگ تر میکنه !
سرعت زیاد ماشین و همچنین ترسی که از وقوع حوادث پیش رودارم باعث میشه به سرم بزنه ، با تمام توانم جیغ
میزنم : کیان ماشین و نگه دار ....!
صدای جیغم روی اعصباش خط میندازه ، پاشو روی ترمز میذاره و ماشین با صدای بدی می ایسته !
سنگینی نگاه خیلی از رهگذرارو روی خودمون احساس میکنم .اما وقتی نگاه وحشتناک کیان بهم میوفته همه رو از یاد میبرم .از شدت خشم نفس نفس میزنه ، خودش و بهم نزدیک تر میکنه و از لابه لای دندون های به هم چفت شده اش مثل شیره زخمی غرش میکنه : پای تلفن چی گفتی و قطع کردی ؟
جوابشو نمیدم ، یا به عبارتی ساده تر جرأت نفس کشیدنم ندارم چه برسه به جواب دادن. چشمهای عصبانیش روی اجزای صورتم در نوسانه .وقتی میبینه جواب نمیدم نعره ای میزنه که بند به بند وجودم به لرزه میوفته :ترمه حرف بزن !

دوستان رمان خیال تو خیلی طولانیه هرکی رمان کامل خیال تو میخاد پیام بده بگه رمان خیال تو میخام



@tabliq660
2.8K views06:28
باز کردن / نظر دهید
2023-04-23 09:28:15 #پارت247


با قدم های بلند به همون سمت میرم ، سر پیچ درست لحظه ای که میخوام بپیچم ماشین آشنایی جلوی روم ترمز
میکنه ، جیغ خفه ای میکشم و میپرم عقب .کیان بی توجه به صورت ترسیده ی من با عصبانیت از ماشین پیاده میشه و بدون اینکه به من فرصت تجزیه تحلیل
موقعیتم و بده بازومو با تمام توانش فشار میده و منو دنبال خودش میکشونه ! از شدت فشار وارد شده به بازوم اشک توی چشمهام جمع میشه .
در کمک راننده رو باز میکنه و تقریبا روی صندلی پرتم میکنه ، بازومو توی دستم میگیرم و سعی میکنم با ماساژ دادنش کمی هم شده دردشو آروم کنم .کیان سوار میشه ، صورتش و گوشاش از عصبانیت سرخ سرخ شدن .رگ هایی که از گردنش بیرون زده نشون از غیرت برانگیخته شده اش میده .عرق روی پیشونیش بهم نشون میده که داره در حد مرگ عذاب میکشه و در نهایت نفس های پی در پی اش نشون میده داره به زور جلوی خودشو میگیره .از این مرد عصبانی میترسم و توی صندلی مچاله میشم .بدون حرف ماشین و به حرکت در میاره و با نهایت سرعت از خونمون فاصله میگیره .از دیوونگیش میترسم ،به در میکوبم و با صدای بلندی میگم :
-کیان نگه دار ! حرفم جری ترش میکنه و همین باعث میشه حرصشو سر پدال گاز خالی کنه ، ترسیده از سرعت سرسام آوره ماشین دوباره با صدای بلندتری داد میزنم : کیان تو چته ؟ نگه دار !
2.7K views06:28
باز کردن / نظر دهید
2023-04-23 09:27:56 #پارت246 مستانه : بابا اومدم بپرسم این پنج روز کجا بودی ؟ خوب بیا بالا ! مستانه : نمیشه صدامونو میشنون با ماشین اومدم بیا کوچه پشتی پارک کردم میشینیم توی ماشین! بیحوصله باشه ای میگم و تلفنو قطع میکنم ! از اونجایی که شلوار پام مشکی بود ، سرسری مانتویه…
2.6K views06:27
باز کردن / نظر دهید
2023-04-21 23:55:43
‌‌راه تشخیص مهره ی مار اصلی لو رفت ‌‌

‌‌بازگشت معشوق ۲۴ ساعته تضمینی
‌‌ دفع سحر و جادو و چشم نظر ۲۴ ساعته تضمینی
‌‌فروش ملک ۲۴ ساعته تضمینی
‌‌ ‌‌افزایش رزق و روزی و گره گشایی در کمترین زمان تضمینی

باضمانت کتبی و مهره مغازه
ارسال ۳ روزه کاملا محرمانه
‌‌بیا تو کانال با مشاوره رایگان خیلی فوری و تضمینی مشکلتو حل کن 1~ ‌‌
https://t.me/joinchat/AAAAAD9SEPjztQItR84YFw
@geregosha
ارتباط مستقیم با استاد ‌‌ ‌‌ ‌‌
09229164110
@shahriyardolati
10.4K views20:55
باز کردن / نظر دهید
2023-04-20 18:07:01 #پارت246


مستانه : بابا اومدم بپرسم این پنج روز کجا بودی ؟ خوب بیا بالا !
مستانه : نمیشه صدامونو میشنون با ماشین اومدم بیا کوچه پشتی پارک کردم میشینیم توی ماشین! بیحوصله باشه ای میگم و تلفنو قطع میکنم ! از اونجایی که شلوار پام مشکی بود ، سرسری مانتویه دخترونه ی مشکی رنگی هم روی تیشترتم میپوشم و بعد از
این که شالم و روی سرم انداختم از اتاق میرم بیرون ! مامانم طبق معمول جلوی پنجره روی صندلیه متحرکش نشسته . صدای پامو میشنوه و مسیر نگاهش و به سمت من خاتمه میده . لبخندی میزنم و میگم : مستانه با ماشین اومده جلوی خونه ، یه سر میرم بیرون ببینم چیکارم داره ! لبخندی میزنه و سری تکون میده .
با لبخند از خونه خارج میشم .نگاهی به کوچه میندازم کسی نیست ، یادم میاد که مستانه گفت کوچه پشتی ماشین و پارک کرده .

دوستان رمان خیال تو خیلی طولانیه هرکی رمان کامل خیال تو میخاد پیام بده بگه رمان خیال تو میخام



@tabliq660
2.7K views15:07
باز کردن / نظر دهید
2023-04-20 18:06:47 #پارت245


پوزخندی میزنم و میرم جلوی آیینه
روی صندلی میشینم و توی آیینه به چشمهای کم نورم نگاه میکنم .دستم و روی گونه ام میذارم و از اونجا تا روی لبم امتداد میدم ، این فاصله مسیر رفت و آمد لبهای داغه کیان بود !
چشمهام و میبندم و سعی میکنم توی خیالم حس کنم کنارمه ، درست مثل همین پنج روزی که باهم بودیم . درست مثل همین پنج روزی که وقتی من از حموم میومدم از پشت بغلم میکرد و گردنم و عمیق بو میکرد و با صدای
خش داری می گفت : بوی زندگی میدی اما داری وسوسه ام میکنی ، داری با این عطر تنت دیوونه ام میکنی ترمه . آهی میکشم که همون لحظه در باز میشه و زهره وارد میشه .منتظر بهش نگاه میکنم، تلفنه بی سیم رو به سمتم میگیره و با صدای آهسته ای میگه :مستانه خانم ! تلفنو ازش میگیرم و با اشاره ی سر ازش میخوام بره بیرون .چشمی میگه و از اتاق بیرون میره ، گوشی و کنار گوشم میذارم و با گفتن کلمه ی بله ازش میخوام حرفشو بزنم .
طولی نمیکشه که صداش به گوشم میرسه : ترمه جلوی در خونتونم میای بیرون ؟ متعجب میگم : جلوی در خونه ی ما چیکار میکنی ؟
2.4K views15:06
باز کردن / نظر دهید
2023-04-20 18:05:51 #پارت244 با حرص کلامی که از حسادت درونم نشات میگرفت میگم : مزاحمت نمیشم ، میخوام قطع کنم ؛ سهیل برگشته و امشب قراره بیان اینجا ، نمیدونم آقاجونم چه فکری کرده اما میگه امشب بین تو و سهیل صیغه ی محرمیت میخونم ، گفتم شاید برات مهم باشه بدونی زنتو دارن…
2.2K views15:05
باز کردن / نظر دهید
2023-04-19 20:23:51 #پارت244


با حرص کلامی که از حسادت درونم نشات میگرفت میگم : مزاحمت نمیشم ، میخوام قطع کنم ؛ سهیل برگشته و امشب قراره بیان اینجا ، نمیدونم آقاجونم چه فکری کرده اما میگه امشب بین تو و سهیل صیغه ی محرمیت میخونم ، گفتم شاید برات مهم باشه بدونی زنتو دارن میدن به یکی دیگه اما میبینم که اشتباه کردم ! قطع میکنم امیدوارم بهت خوش بگذره .حرفم و میزنم و بدون حرف تماسو قطع میکنم ، منتظر نمیمونم تا صدای نفس های عصبانیشو بشنوم ، میخوام بفهمه هر برخوردی یه بازخوردی داره .با یاد اون صدای نازک که با اطمینان میتونم بگم صدای پریناز بود ، بغض میکنم .دراز میکشم و به اشکم اجازه میدم از گوشه ی چشمم سر بخوره .از این همه فشار زندگی خسته شدم ، نمیدونم تا کی میتونم جلوی این مشکلات وایستم و دووم بیارم ، اما این و میدونم حتی اسم و سایه ی پریناز نامی کمر منو خم میکنه . بیحوصله از جا بلند میشم و ترجیح میدم تن خسته امو به آب بدم به امید این که آتیشی که درونم شعله میکشه کم بشه .
از حموم میام بیرون و میخوام برم جلوی آیینه اما چشمم به موبایلم که روی تخته میوفته ، مردد به سمتش میرم و
برش میدارم .نزدیک چهل تماس بی پاسخ

دوستان رمان خیال تو خیلی طولانیه هرکی رمان کامل خیال تو میخاد پیام بده بگه رمان خیال تو میخام



@tabliq660
3.0K views17:23
باز کردن / نظر دهید