Get Mystery Box with random crypto!

Imani - Denktagebuch

لوگوی کانال تلگرام imanitelegram — Imani - Denktagebuch I
لوگوی کانال تلگرام imanitelegram — Imani - Denktagebuch
آدرس کانال: @imanitelegram
دسته بندی ها: سیاست
زبان: فارسی
مشترکین: 1.49K
توضیحات از کانال

Die Philosophie aber muß sich hüten, erbaulich sein zu wollen.

Ratings & Reviews

4.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 7

2021-12-27 22:13:24 مسئله «خوب یا بد بودن» کار کردن زن در بازار و اجتماع به جای خانه و در فضای خانواده نیست. یکی از بزرگ‌ترین کلاه‌هایی که نه فقط سر زن‌ها، بلکه سر نهاد خانواده گذاشته شده، طرح مسئله اشتغال زنان ذیل «خوب یا بد بودن» و پیشاپیش طراحی دو اردوگاه/جبههٔ مخالف و جهت دادن آدم‌ها به سمت این دو اردوگاه است.

بدیهی است که هر انسانی اعم از زن یا مرد حق دارد «آزادانه» دست به انتخاب بزند که ترجیح می‌دهد بیرون خانه کار کند یا داخل خانه یا هر دو. طرح درست صورت مسئله این است که آیا همهٔ زنانی که اشتغال بیرون خانه را انتخاب می‌کنند، «آزادانه» دست به انتخاب می‌زنند یا «بالاجبار»؟! بالاجبار یعنی دیگر مثل هزاران سال گذشته کار مرد در بیرون خانه کفاف تأمین هزینه‌های یک خانواده را نمی‌دهد و زن هم مجبور است بیرون خانه کار کند تا هزینه‌های زندگی خانوادگی تأمین شود.

کلاه بزرگی که دولت‌های مدرن سر نهاد خانواده گذاشتند غارت زمان زنان است. هر چقدر هم مرد مسئولیت‌هایی داخل خانه بپذیرد، بلحاظ فیزیولوژیک و روانی بخش اعظم تربیت عاطفی کودک هنر مادر است. حتی یک مرد هم نمی‌تواند هم ۸ ساعت بیرون خانه کار کند هم کارهای خانه را انجام دهد. دولت‌های مدرن زندگی خانوادگی را غارت کردند و نهاد خانواده را در معرض نابودی قرار دادند، فقط چون می‌خواستند نیمی از جمعیت را به کار بیرون خانه وادار کنند، چون: ۱. کار زن در خانه سودی (مالیاتی) برای دولت‌ها نداشت، ۲. با دزدی‌های وسیعی که دولت‌های مدرن در قالب مالیات‌های گوناگون و چاپ پول بدون پشتوانه -که منجر به بی‌ارزش‌شدن روز به روز پول کاغذی می‌شود- از جیب و دارایی مردم می‌کنند، دیگر مثل قدیم کار کردن یک نفر کفاف هزینه زندگی یک خانواده را نمی‌داد! و تداوم این وضع می‌توانست به شورش و انقلاب علیه دولت‌ها بیانجامد.

تا حالا از خودتان پرسیده‌اید چرا پدربزرگ‌ها و پدران ما کار می‌کردند و خانه می‌خریدند و یک زندگی خانوادگی بزرگ را به تنهایی تأمین مالی می‌کردند، اما امروز اگر یک زن و شوهر هر دو دو شیفت هم کار کنند برای خریدن یک آپارتمان ۵۰ متری باید ۲۰-۳۰ سال کار کنند؟

طرح درست مسئله را یک بار دیگر باید تکرار کنیم: آیا همهٔ زنان «آزادانه» اشتغال کامل بیرون خانه را انتخاب می‌کنند؟ (و باز هم تکرار یک نکته: مسئله ردّ یا پذیرش کار زنان در بیرون خانه نیست، هر زنی همچون هر مردی به عنوان یک انسان صاحب اراده و اختیار و آزادی، حق دارد انتخاب کند که بیرون خانه کار بکند یا نکند و کسی حق ندارد اختیار و‌ آزادی او را سلب کند! اما وقتی مجبور به کار کردن باشد، اینجاست که آزادی و اختیار او برای انتخاب سلب شده است! او چاره‌ای ندارد جز کار کردن و این بیچارگی را دولت مدرن ایجاد کرده است!)
591 viewsedited  19:13
باز کردن / نظر دهید
2021-12-27 18:56:46 الکس ۲۰ سال پیش با ۵۰ هزار یورو یک کافه باز کرده و با آن کار کرده است. او امروز ۵ کافه دارد و از ۵۰ هزار یورو توانسته یک سرمایهٔ در حال گردش دو میلیون یورویی ایجاد کند.

دنیس ۲۰ سال پیش با ۵۰ هزار یورو در بازار مسکن سرمایه‌گذاری کرده است. او با ۵۰ هزار یورو نخست ۵ خانه خریده! بله درست است: او فقط پول دفتر اسناد و مالیات خرید خانه را در آلمان پرداخت کرده و کل پول خانه را از بانک وام گرفته و اقساط بانک را با پول اجاره خانه‌ها پرداخت کرده. دنیس با گذشت هر پنج سال خانه‌ها را به قیمت گرانتر فروخته و خانه‌های بزرگ‌تری را با وام بانکی خریده. «دنیس می‌داند ارزش پول کاغذی محتوم به سقوط است، اما کالاهای واقعی کمیاب‌اند و با سقوط ارزش پول، گرانتر می‌شوند.» ارزش املاک دنیس امروز حدود ده میلیون یورو است.
296 viewsedited  15:56
باز کردن / نظر دهید
2021-12-27 18:56:20
مکس ۲۰ سال پیش در اروپا ۱۶۲ اونس (حدود ۵۰۴۶ گرم) طلا با ۵۰.۰۰۰ یورو خریداری می‌کند. امروز ۱۶۲ اونس طلای او ارزشی معادل ۲۵۹.۲۰۰ یورو را دارد، یعنی در طول ۲۰ سال حدود ۵.۲۰ برابر.

مارتین ۲۰ سال پیش ۵۰ هزار یورو به یک حساب پس‌انداز در بانکش واریز می‌کند. امروز که به بانک آلمانی مراجعه کرده، بانک به او ۴۰.۸۹۵ یورو بیشتر پرداخت نمی‌کند! (۱ درصد نرخ منفی بهره اکثر بانک‌های آلمانی) یعنی یک‌پنجم ارزش دارایی‌ بیست سال پیش‌اش هم سوخته.

بین این یک‌پنجم با آن پنج برابر یک رابطه‌ای وجود دارد: ارزش طلا در این بیست سال نسبتاً ثابت بوده است، چیزی که ارزش‌اش طی بیست سال ۵۰۰٪ سقوط کرده یورو بوده است.

ادامه
361 viewsedited  15:56
باز کردن / نظر دهید
2021-12-26 16:31:34 «ناسیونال‌سوسیالیسم و کمونیسم در تقابل هم نیستند، بلکه در روح‌شان برادرند. با هم رقابت می‌کنند اما هر دو در توتالیتاریسم‌‌شان و ردّ نظام آزاد بازار، مشترک‌اند.»

لودویگ فون میزس

ترجمهٔ امروزی (اگر جملهٔ میزس را از بافت تاریخی‌اش جدا کنیم):

ناسیونالیسم، سوسیالیسم و دموکراسیسم (سوسیال‌دموکراسی، لیبرال‌دموکراسی و…) در تقابل هم نیستند، یک روح در بدن‌های مختلف‌اند که با هم بر سر بدست آوردن قدرت رقابت می‌کنند اما هدف همه‌شان یکی است: غارت آزادی و نابود کردن زندگی خانوادگی-اخلاقی-اقتصادی-مدنی انسان‌ها.
370 viewsedited  13:31
باز کردن / نظر دهید
2021-12-25 13:37:46 یکی از دلایل اصلی علاقهٔ عجیب انسانِ تمدّن جدید (تمدّن اروپایی-آمریکایی) به تمدّن‌های باستانی (بویژه مصر، بین‌النّهرین، یونان، رم، و در مواردی نیز چین و هند) کشف جهانی است که پیشینیان در آن تمدّن خود را ساخته بودند: جهان‌بینی، باورها، نهادها، مناسبات، قوانین و … . دست‌یابی به «معانی»، مفاهیم و واژگان آنها و فهمیدن آنها جهان ما را گسترش می‌دهد و امکانات بی‌نظیری برای خلاقیّت و نوآوری در اختیار ما قرار می‌دهد. تمدّن جدید پیش از شکل‌گیری یک تمدّن مسیحیِ اروپایی بود اما اساساً با کشف مجدّد جهان معانی یونانی و رُمی پایه‌های جدید خود را استوار کرد. برای مثال [در سیاست] آنگونه که ما می‌دانیم جهان رُمی پولیتیک ارسطو را نمی‌شناخت یا لااقل هنوز نشانی بدست نیامده که رُمی‌ها پولیتیک ارسطو را می‌شناختند. در قرون وسطی آثار ارسطو نخست از زبان عربی به زبان لاتین ترجمه شدند. اما در میان ترجمه‌های عربی نشانی از پولیتیک ارسطو نبود! تا سال ۱۲۵۵ در اروپا نشانی از پولیتیک ارسطو نیست. برای مثال دانشگاه پاریس مجموعهٔ آثار ارسطو را دارد به جز پولیتیک و در «لیست آثار ارسطو» اشاره‌ای هم به پولیتیک وجود ندارد. در جدال فکری توماس قدّیس با ابن‌رشد، توماس با مطالعهٔ آثار عربی ترجمه‌شده متوّجه شد برخی آثار به اشتباه به نویسندگانی منسوب شده و از همینجا جرقه‌ای خورد که شاید در انتقال این آثار از یونانی به عربی، معانی زیادی فوت شده باشد. نهضت ترجمهٔ آثار از یونانی به لاتین در همین دوره آغاز می‌شود و روحانی ویلِم فان موربِکِه دستیار و منشی توماس دست به ترجمهٔ بعضی از این متون از یونانی باستان به لاتین می‌زند و بدین طریق نخستین آشنایی از طریق نخستین ترجمهٔ پولیتیک ارسطو (به زبان لاتین) وارد فرهنگ اروپایی می‌شود. کمتر از ۵۰ سال بعد (۱۳۰۵ میلادی) ترجمهٔ فرانسه پولیتیک به دست اسقف نیکُل اورسم منتشر می‌شود. این اولین ترجمه از پولیتیک ارسطو به یکی از زبان‌های مدرن اروپایی است. اورسم یونانی می‌دانست اما بیش از آن از ترجمهٔ موربکه برای کار خود استفاده کرده بود. در سال ۱۴۳۷ ترجمهٔ دیگری به لاتین بدست لئونادرو برونی انجام می‌شود که در کتابهای تاریخ فلسفه معمولاً به آن اشاره نمی‌شود، اما مهمتر از دو ترجمهٔ قبلی است. ترجمهٔ پولیتیک ارسطو فهم اروپای قرون وسطی متأخّر و عصر جدید متقدّم از پولیتیک را دگرگون کرده بود، اما در دگرگونی ترمینولوژی سیاسی اروپا، برخی معادل‌های لئوناردو برونی از مفاهیم و ترم‌های ارسطو بیشتر جا افتادند و پذیرفته شدند. برونی بر این باور بود که هر چه به یونانی گفته شده می‌تواند به لاتین هم گفته شود. به همین دلیل مخالف ترجمه‌های پیشین بود که مفاهیمی مثل پولیتیا یا دموکراسی را به همان صورت ضبط کرده‌اند، به جای اینکه از res publica برای پولیتیا و popularis status برای دموکراسی استفاده کنند. می‌توان وارد جزئیات تاریخی بیشتری شد، بویژه در مورد ترجمه‌های بعدی! ولی از بحث اصلی دور می‌شویم: اینکه کشف جهان‌های باستانی چقدر می‌تواند در ساختن جهان پیش‌رو تعیین‌کننده باشد و چطور اروپا با کشف مجدّد یونان جهان ذهنی خود را دگرگون کرد و به تبع این دگرگونی چه تحوّلاتی در مناسبات واقعی ایجاد شد. تمدّن‌های باستانی گاهی جهان‌های متفاوت و غنی‌ای از معانی در اختیار ما می‌گذارند که می‌تواند فهم ما را نسبت به بسیاری چیزها از اساس دگرگون کند. همین میل به کشف ناشناخته‌ها، رشته‌هایی همچون مصرشناسی را ایجاد می‌کند. و جالب اینجاست که مصرشناسیِ اروپایی-آمریکایی، تا کنون نتوانسته چیزی ارائه کند که جهان‌بینی انسان اروپایی-آمریکایی را آنطور که جهان یونانی دگرگون کرد، دگرگون کند و مفاهیمی در اختیار او قرار دهد که معانی‌اش ناظر بر بازسازی حال و آینده استفاده شود! دستاورد مصرشناسی بیش از هر چیز شاید کشف وجوهی از فرهنگ اروپایی است که ریشه در مصر داشته اما فرهنگ اروپایی بدان آگاهی نداشته، همچون یکتاپرستی. پس از گذشت چند سده کند و کاو در همهٔ تمدّن‌های باستانی، همچنان تمدّنی که در شهرهای یونانی در فاصلهٔ ۸۰۰ ق. م. تا ۳۰ ق. م. شکل‌ گرفت، منبع عجیب و شگفت‌انگیزی از معانی و مفاهیم و جهان‌بینی‌هاست.
250 viewsedited  10:37
باز کردن / نظر دهید
2021-12-24 03:02:14 گاهی هم با خودم فکر می‌کنم این کانال برای چه اینجاست؟ مخاطبانش اگرچه شباهت‌هایی با هم دارند مثل علاقهٔ مشترک‌شان به این قِسم حرف‌هایی که اینجا زده می‌شود، ولی گاهی تفاوت‌های بزرگی هم با هم دارند. هر نویسنده‌ای، در هر سطحی، همیشه توجهی به مخاطبانش دارد. اصلا یک نوشته از کلماتی ساخته می‌شود که قرارداد مفاهمهٔ انسان‌ها بین یکدیگر است. نویسنده همیشه می‌خواهد چیزی را انتقال دهد. حتی نویسنده‌ای که چیزهایی می‌نویسد و به هیچ کس نمی‌دهد که بخوانند، یا برای خوانندگان پس از خود می‌نویسد یا برای خوانندگانی خیالی. منظور اینکه بدون تصوّری از خواننده، نمی‌توان چیزی نوشت، حتی یک کلمه. می‌توان فراتر رفت و گفت ما حتی وقتی برای خود می‌نویسیم مثل چهار خط که روی کاغذ پاره برای خرید امروز از سوپرمارکت یادداشت می‌کنیم، باز هم برای یک مخاطب می‌نویسیم: برای خودمان. این درست مثل گفتگو کردن است. ما مُدام در حال گفتگو کردن هستیم، تقریبا بدون مکث! حال یا با دیگری/دیگران اعم از اینکه حضور داشته باشند یا نباشند، و یا با خودمان و در هر دو مورد هم در بازه‌های زمانی و موقعیت‌های گوناگون.

این مقدمه را چیدم که این سوال را دوباره تکرار کنم: این کانال برای چه اینجاست؟ مخاطبانش؟ و مخاطبانش کیستند؟ و من چه پیامی‌ را می‌خواهم بدانها انتقال دهم؟ آیا به همهٔ آدم‌ها میخواهم پیام یکسانی را انتقال دهم؟ آیا می‌خواهم سرگذشت فکری خودم با همهٔ فراز و نشیب‌هایش را در معرض نمایش بگذارم؟ یا می‌خواهم چیزی را مثلا اندیشه‌ای را بیاموزانم یا برای دانایان یادآوری کنم تا بیشتر بدان توجه کنند؟

از ۱۲۶۸ عضو اینجا شاید ۶۸ عضو آن زن باشند. این برای من لااقل می‌تواند بدین معنی باشد که زن‌های کمی اینتلکتوس* قوی دارند، شاید هم درست‌تر این باشد که بگویم زن‌های کمی به این موضوعاتی که اینجا نوشته می‌شود علاقه دارند. اکثر اعضاء یا دانشجویند یا استاد دانشگاه/محقّق. تعداد کمی هم آدم باسواد هست که از آنها کلی چیز یاد گرفته‌ام. عدّه‌ای هم علاقه‌مندان فلسفه، حقوق، سیاست، تاریخ، اقتصاد، فرهنگ و گاهی هم الهیّات.

دوباره همان سوال را از خودم می‌پرسم: برای چه این کانال اینجاست؟ برای اینکه من از طریق برقراری «ارتباط» با مخاطبانی واقعی و به کمک آنها، بتوانم فضایی را بسازم که در آن دانه‌هایی از آنچه می‌خوانم و یاد می‌گیرم و می‌اندیشم و تعمّق و تأمّل و تفکّر در آن می‌کنم در زمینی بکارم که امید ثمر دادن‌اش را داشته باشم؟ زمینی که با انتقادات و مخالفت‌های مخاطبانم بیل می‌خورد، زیر و رو می‌شود و با دانه‌های دیگر پیوند می‌خورد و فکری دیگر را پرورش می‌دهد؟

مخاطبان یک نویسنده، تقریباً همه چیز یک نویسنده است. ما برای برقراری هر ارتباطی با دیگری، نیاز به وجود دیگری داریم و وجود دیگری است که ارتباط، گفتگو و نویسندگی را خَلق و ممکن می‌کند. ابداً قصد ندارم وارد دعوای طرفداران اصالت مخاطب/اصالت پیام شوم چون به نظر من هر دوی آنها در ارتباط با یکدیگر از اصالتی وابسته به هم برخوردارند.

و دست آخر باز هم از خودم می‌پرسم: این کانال برای چه اینجاست؟ اگر دوست داشتید دربارهٔ آنچه نوشتم، اعم از سؤالی که مطرح کردم یا مطالبی که بیان کردم چیزی با من در میان بگذارید، خوشحال می‌شوم روی @i89_D‌ کلیک کنید و برایم بنویسید.

* قوّهٔ دریافت روحی/ویژگی انسان که مختّص شناختن و فکر کردن است.
288 viewsedited  00:02
باز کردن / نظر دهید
2021-12-19 14:33:14 «آه، اگر او [روسو] می‌توانست شاهد این انقلابی باشد که خود پیشگامش بود، و او را به پانتئون آورد!* چه کسی می‌توانست تردید کند که جان والای او با وجد و اشتیاق از عدالت و آزادی طرفداری می‌کرد.»

روبسپیر

*بقایای جسد روسو پس از پیروزی انقلاب از ایل د پاپیه در مراسمی پیروزمندانه به پانتئون انتقال پیدا کرد.
251 views11:33
باز کردن / نظر دهید
2021-12-17 22:51:29 سوم

حال سوال اینجاست که از چه زمانی «ایران» در معنایی جز «امّت زرتشت» به کار رفته و از چه زمانی بر این منطقه کنونی که امروز ایران می‌نامیم اطلاق شده و نه بر افغانستان و عراق کنونی؟

مونیکا گرونکه، استاد دانشگاه کلن، توضیح می‌دهد که : «با فتح بغداد بدست هولاکو خان مغول -نوهٔ چنگیز خان و مؤسس امپراتوری ایلخانی- تنها مرکز جهان اسلامی ویران نشد، بلکه اجتماع اسلامی زیر سؤال رفت و اسلام به عنوان اصل حکمرانی کنار گذاشته شد.»

در واقع شیوهٔ مشروعیّت خلافت در اسلام که کپی‌برداری از شاهنشاهی ساسانی (فرّه ایزدی) بود، یعنی خلیفه مشروعیّت خود را از خدا می‌گرفت و ارتباط تنگاتنگ دین و حکومت در دورهٔ ساسانی و اسلامی که به تعبیر نامهٔ تنسر «دو خواهر» بودند که «هرگز از یکدیگر جدا نشوند»* با قدرت گرفتن ترکان مغول از بین رفت و شیوهٔ حکمرانی مغولی که شیوه‌ای غیردینی و برگرفته از سُنن مغولی بود، جایگزین آن شد. پکس مونگولیکا ویژگی‌های منحصربفردی داشت. از آن جمله می‌توان به مواردی اشاره کرد که گرونکه آورده: مشخصهٔ این حکمرانی برای چنگیز خان -بنیانگذار امپراتوری جهانی- تحرّک** بود. رزیدنس او یک شهر نبود بلکه «اردو»های متحرّک همایونی بود که بیرون شهرها، در چادرهای نظامی باشکوه برپا می‌شد و در آن تصمیمات سیاسی و نظامی مهم اتّخاذ می‌شد، جشن‌ها و مراسم کامجویی برگزار می‌شد، سفیران پذیرفته می‌شدند و اسناد تنظیم ‌می‌شد. اردوی همایونی شامل خانواده، خدمتگزاران نظامی و اداری و شهری و شاعران و وقایع‌نگاران بود.

این شیوهٔ حکمرانی تا دورهٔ حکومت ترکان قاجار در ایران رایج بود. سلسله قاجار نیز از درون چادرهای (اردوی) ایل قاجار قدرت گرفت و با اینکه امپراتوری در حرکت قرن‌ها بود که دست از جهانگشایی برداشته بود، حتی در دورهٔ قاجار نیز ایران چند مرکز داشت و اهمیّت تبریز به عنوان دارالسلطنه کمتر از تهران که دارالحکومه بود نبود. حتی رضاخان میرپنج نیز با یک «اردوی نظامی» موفق به فتح تهران و گرفتن قدرت و ساقط کردن سلسله قاجار شد!

آریا از مفهوم جغرافیاییِ شرقی‌ای (افغانستان) که به غرب (عراق) سفر کرده بود و بدست ساسانیان معنایی سیاسی-دینی پیدا کرده بود، حالا به بخش میانی امپراتوری قدیم پارس آمد: این بار بدست ترکان ایلخانی. پس از استقرار پکس مونگولیکا یا نظم مغولی در آسیا، ایلخانان نام قلمرو حکمرانی خود را «ایران» گذاشتند. این اولین باری است در تاریخ که محدودهٔ کنونی‌ای که امروز به نام ایران می‌شناسیم، به عنوان «ایران» نامگذاری می‌شود. اگرچه دستگاه خلافت اسلامی و مبانی مشروعیّت‌ آن الگوبرداری از دستگاه شاهنشاهی ساسانی بود، اما نام ایران برای شش سده، چنانچه گرونکه می‌گوید: «وجود خارجی نداشت» و «وقایع‌نگاران و جغرافیدانان و حتی کسانی که در ایران بدنیا آمده بودند تعبیر ایران را به عنوان مفهومی تاریخی ناظر بر امپراتوری ساقط شده ساسانیان می‌شناختند.»

گفتیم که شیوهٔ حکمرانی مغول، برعکس ساسانیان و اعراب که یک حکومت دینی داشتند، غیردینی و عُرفی بود. ایلخانان به دنبال این بودند که سرزمین‌های وسیعی را تحت حکومت خود در بیاورند. در مقایسه با مفهوم «خلافت» که تنها ناظر بر ریشه‌های دینی قدرت خلیفه بود، مفهوم «ایران» و «ایرانشهر» ناظر بر ایجاد یک امپراتوری واحد از شهرستان‌های زیاد بود. حاکم مغول نیز خود را نه شاه (صاحب فرّه ایزدی) و نه خلیفه بلکه «سُلطان» و «خاقان» و «خان» می‌خواند. بنابراین احیاء مفهوم ایران و ایرانشهر نه تنها خطری برای شیوهٔ حکمرانی مغولی نبود، بلکه یک پروپاگاندا و پایه‌ای ایدئولوژیک برای ایجاد یک امپراتوری بزرگ ایلخانی بود که می‌شد بین آن با خاطرهٔ ساکنان این امپراتوری بزرگ ایلخانی، پیوند تاریخی دوری ایجاد کرد و خاطرهٔ تازه و همچنان قوی خلافت را -که همچنان و تا سده‌ها خطری برای ایلخانان محسوب می‌شد-نیز از یادها بُرد و بعدها دگرگون کرد. برای این مهم سلاطین تُرک به شاعران و نویسندگان کیسه‌های زر و سیم می‌بخشیدند تا شاهنامه و خدای‌نامه بسرایند و بعدتر علاوه بر چنگیز، نسب خود را به شاهان ساسانی برسانند. زبان فارسی دوران طلایی شکوفایی خود را تحت حمایت همین سلاطین ترک تجربه کرد. اینگونه بود که کشور کنونی ایران -در کنار اسامی‌ای دیگر- نام ایران گرفت و مفهوم ایران وارد ادبیات سیاسی این منطقه شد.

*«دین و مُلک هر دو به یک شکم زادند دو سیده، هرگز از یکدیگر جدا نشوند.» -نامهٔ تَنْسَرْ به گُشْنَسْبْ
** Mobilität
298 viewsedited  19:51
باز کردن / نظر دهید
2021-12-17 21:15:04
241 views18:15
باز کردن / نظر دهید
2021-12-17 21:01:47 دوم

اشپنگلر در «زوال مغرب زمین» یادآوری می‌کند که پارسیان از عصر ساسانی «مردمِ* پارسی» را نه به عنوان واحدی با تبار مشترک یا زبان مشترک، بلکه به عنوان واحد مزداباوران در برابر کافرانِ مزدا می‌فهمیدند. یعنی نسطوریان یا یهودیانِ پارسی، پارسی/ایرانی محسوب نمی‌شدند، چون زرتشتی نبودند بلکه مسیحی یا یهودی بودند.

جایی دیگر از کتاب اشپنگلر توضیح می‌دهد یهودی‌ای که زرتشتی می‌شد، ملیّت ایرانی پیدا می‌کرد و ایرانی‌ای که مسیحی می‌شد، ملیّت نسطوری پیدا می‌کرد. و اضافه می‌کند که قسمت اعظم جمعیّت شمال بین‌النّهرین -سرزمینِ مادرِ فرهنگِ عربی- بخشی یهودی و بخشی پارسی بودند، اما بدین معنا از ملیّت که آنها می‌فهمیدند، یعنی نه بر مبنای تبار یا زبان مشترک، بلکه بر مبنای عضویت در یک اجتماع دینی یا همان معنای اصلی ملّت به معنی اُمّت. بنابراین پارسی/ایرانی به معنای عضو یک جماعت دینی (امّت زرتشتی) بود. جالب است که تا همین امروز هم در میان برخی از عامّهٔ مردم امروز ایران، گاهی پارسیان به عنوان مترادف زرتشتی‌ها به کار می‌رود.

دربارهٔ قبل از عصر ساسانی، اینجا مشخصاً هخامنشی، اشپنگلر به نکتهٔ بسیار مهمی اشاره می‌کند: «اگر بخواهیم از تعابیری همچون آریایی یا عبری استفاده کنیم، پارسیان در زمان لوحه‌های عمارنه (۱۵۵۰ تا ۱۰۷۰ قبل از میلاد) آریایی بودند، اما مردم (Volk) نبودند، در زمان داریوش یک مردم بودند اما بدون نژاد! و در عصر ساسانی یک اجتماع دینی! بودند با تبار سامی. نه یک مردمان نخستین پارسی (persisches Urvolk) وجود داشته‌ که از نژادی آریایی برآمده باشند و نه یک تاریخ جامع پارسی وجود دارد و نمی‌توان برای سه تاریخ مفردی که صرفاً بواسطه تا حدودی ارتباط زبانی به هم ربط داشتند، یک مکان جغرافیایی واحد معرفی کرد.»

در جایی دیگر که تصویر آن نیز ضمیمه شده، اشپنگلر اضافه می‌کند: «پارسیان خیلی پیش از آغاز تاریخ ما [تاریخ مسیحی] یک اجتماع دینی بودند… دین بابلی پیش از اینها ناپدید شده بود و پیروانش بخشی یهودی و بخشی پارسی شده بودند.» در ادامه اشپنگلر توضیحات مهم ‌و جالب دیگری هم می‌آورد که به بحث کنونی ارتباط ندارد. نکتهٔ مهم اینجاست که اشپنگلر پارسی را فردی که به یک جماعت دینی تعلّق دارد به کار می‌برد. این آن معنایی است که نیولی از سیاسی شدن مفهوم ایران مُراد می‌کند، یعنی شاپور موفق شد با ایجاد یک دستگاه سُلطه و حکمرانی، به این اجتماع دینی، یک ساختار و سلسله‌مراتب حکمرانی بدهد. اگر بخواهیم با مفاهیم عربی-اسلامی توضیح دهیم، ایرانی در عهد ساسانی کسی بود یا به کسی گفته می‌شد که عضو امّت زرتشتی باشد.

همین معنای ساسانی از ملیّت در دورهٔ امپراتوری اعراب نیز ادامه یافت. یعنی هر کسی که مسلمان بود یا اسلام می‌آورد، به ملّت یا امّت اسلام می‌پیوست. دربارهٔ انتقال این معنای دینی از اجتماع و عضویت در آن و ارتباط دین و حکومت و سلسله‌مراتب سُلطه از ساسانیان به اعراب، کتاب «فُرم‌های سلطهٔ مونارشیک در دوران پیشامدرن از چشم‌انداز فرافرهنگی»** توضیحات بسیار جالب توجّهی را ارائه می‌کند.


*Volk
** Monarchische Herrschaftsformen der Vormoderne in transkultureller Perspektive
411 viewsedited  18:01
باز کردن / نظر دهید