2022-02-15 14:40:19
فرد، اجتماع و مالکیّت
انسان موجودی اجتماعی است. «اجتماعی» فراتر از آن معنایی که ارسطو با Zoon
politikon (حیوان مدنی) میخواست بگوید، چون انسانهای بیرون مدینه، مثلا در عشیره و طایفه و قوم و قبیله هم موجودات اجتماعیایاند؛ و «اجتماعی» فراتر از آن معنایی که هگل سعی کرده در تقابل با «سیاسی» پس از پدیدار شدن واقعیتی به نام جامعهٔ مستقل از امر سیاسی توضیح دهد، چون انسان بیرون جامعهٔ بازار هم باز موجودی اجتماعی است، و در داخل سیاست نیز موجودی اجتماعی.
لیبرالیسمی که انسان را یک اتم یا فردی بیرون روابط اجتماعیاش میفهمد و تعریف میکند، آشکارا یک فانتزی و توهم کارتونی برای گروه سنی الف و ب است. اما احمقانهتر از این لیبرالیسم، سوسیالیسم و کامیونیتارینیسمی است که به این نتیجه میرسد پس همه چیز خاصیّت و ویژگی اجتماعی دارد و فرد «باید» به ازای زندگی در یک اجتماع/جامعه سهم خود را در برابر امکانات و خدماتی که اجتماع/جامعه به او ارائه میکند بپردازد. این «باید» را فقط یک دولت میتواند عملی کند و در عمل هم اتفاقی که میافتد به بردگیِ دولت درآمدن افرادِ جامعه است. واضح است که روابط اجتماعی بر «داد و ستد» استوار است. کسی که فقط بگیرد خودبخود از چرخهٔ روابط اجتماعی حذف میشود و برای ادامهٔ بقاء خود (بله بقاء خود، چون انسان بیرون روابط اجتماعی وجود ندارد) مجبور میشود خود را اصلاح کند و بر اساس ارزشها و هنجارهای خودجوش زندگی اجتماعی یک زندگی اجتماعی زنده و مفید برای خود (و دیگران) بسازد.
سوسیالیستها و کامیونیتارینیستها تا آنجا پیش میروند که «مالکیّت وابستگی یا ویژگی اجتماعی دارد»! یعنی چون انسان موجودی اجتماعی است مالکیّت او هم ویژگی اجتماعی دارد و انسانها «باید» سهم اجتماع؟! از این مالکیّت را پرداخت کنند که باز به همان راهحل اتاتیستی یعنی «زور دولت» برای سلب مالکیّت میرسند.
چیزی که آنها فراموش میکنند و شاید نمیفهمند این است که آنچه یک اجتماع/جامعه را ممکن میکند، یا بعبارتی دیگر، آنچه توحّش را تبدیل به تمدّن میکند، پذیرفتن آگزیوم «مالِ من، مالِ تو، مالِ او» است یا همان اصل مالکیّت. یعنی بدون این اصل اساساً اجتماعی شکل نمیگیرد و تصرّف قهری در آن، یک اجتماع/تمدّن را به سوی زوال و نابودی میکشاند، زیرا وقتی دو یا چند انسان میتوانند دور هم جمع شوند که مال من مال تو مال او در آن بدیهی باشد.
اینکه انسان موجودی اجتماعی است به این معنی نیست که پس همه چیز «باید» اشتراکی یا نیمهاشتراکی باشد! کاملاً برعکس، چیزی که اجتماع را امکانپذیر میکند داد و ستد اختیاری بر مبنای اصل مالکیّت و آزادی انسانهاست، اصلی که اگر نباشد به حیات وحش برمیگردیم. بعبارتی دیگر، انسان موجودی اجتماعی است و شرط بقای اجتماع/جامعه/تمدّنی که در آن زندگی میکند قبل از هر چیزی روشن بودن مالِ من مالِ تو مالِ او (اصل مالکیت) در آن است.
بدترین (و وحشتناکترین) دسته ولی ناسیونالیستهایند. آنها نه فقط به بدترین فرم دولتپرستی آویزان میشوند بلکه حتی میخواهند این را که یک اجتماع چگونه «باید» باشد به زور تعیین کنند! از دین رسمی و ایدئولوژی رسمی و زبان رسمی و آموزش اجباری و زبان اجباری آموزش تا نوع لباس پوشیدن که طبیعتا اینجا هم به زور دولت نیاز دارند. این دسته از طرفداران استبدادِ منوّر و دولت-ملّت تا طرفداران دولتِ توسعه خطرناکترین موجودات برای تمدّنها/اجتماعات انسانیاند، زیرا تمدّنها/اجتماعات خودانگیخته و خودجوش انسانی را تهدید، تخریب و نابود میکنند.
1.8K viewsedited 11:40