Get Mystery Box with random crypto!

کژ نگریستن

لوگوی کانال تلگرام kajhnegaristan — کژ نگریستن ک
لوگوی کانال تلگرام kajhnegaristan — کژ نگریستن
آدرس کانال: @kajhnegaristan
دسته بندی ها: تلگرام , دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 3.53K
توضیحات از کانال

این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید
https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYsdZIPVr6FxNjQ
ادمین
@rezamajidi1355555

Ratings & Reviews

2.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

1


آخرین پیام ها 6

2022-05-23 12:37:43 https://t.me/HeydariArash
225 views09:37
باز کردن / نظر دهید
2022-05-23 12:37:24 متن کامل
نبرد اکنونی و استمداد از گذشتگان
آرش حیدری

به یادآوردن، یاری طلبیدن و نوعی قمار است؛ چراکه مرده ای را احضار می‌کند تا با اکنون مواجه شود. به یاد آوردنِ رهایی بخش، به خدمت درآوردن است نه به خدمت درآمدن. ساختنِ چیزی نو است نه غبارروبیِ کاخ‌ها و خواجگیِ حرمسراهای ویران شده.

به محض آنکه نیرویی در اکنون فعال میشود و نامی به خود میگیرد، همۀ کسانی که دینی بر گردنِ آن دارند در لحظۀ اکنون حاضر می‌شوند و حق خود را طلب می‌کنند.

هر زمان نام جنگ و بیماری و قحطی و بی‌پناهی یک اجتماع، که حاصل شبکه‌ای در هم تنیده از نیروها است، به میان آید، تمامی مردگانْ پشت سر زندگان خواهند ایستاد و آنچه که در طول تاریخ از کشته پشته ساخته است را استنطاق خواهند کرد.

در به یاد آمدن، تمامی آنچه خرد و خراب گشته و سرکوب و سرکوفته شده است از اکنونیان کمک می‌‌خواهد، نه برای اینکه اکنونیان را به گذشته ببرد، که برای شوراندن اکنونیان علیه آن چیزی که دیری است که در حال قربانی گرفتن است.

آنچه به یاد می‌آید سروشی است از گذشته و برسر نیرویی نهیب می‌کشد که از دیرباز تا کنون زنده مانده و بر اکنونیان آوار گشته است.
205 views09:37
باز کردن / نظر دهید
2022-05-23 12:36:42 مسئله جزء و کل و فهم وضعیت
(بحثی در فلسفه روش و منطق غالب پژوهش اجتماعی در ایران)

آرش حیدری

اگر بخواهیم وجه تمایز قاطعی میان دانش محافظه کار و دانش انتقادی برقرار کنیم خواه ناخواه پای مفهوم کلیت (Totality) را باید به میان بکشیم. بطور کلی می‌توان ادعا کرد که دانش انتقادی به «کلیت» نظر دارد و دانش محافظه‌کار جزئی نگر است.

وجه ممیزۀ پوزیتیویسم لزوماً این برداشت رایج نیست که «کار پوزیتیویستی یعنی کار آماری». خصلت اصلیِ پوزیتیویسم جزئی‌نگری آن است. از این رو می‌توان درگیر در پژوهشی به اصطلاح کیفی بود اما چشم‌اندازی پوزیتیویستی داشت. پرداختن به جزء بدون فهم نسبت‌های امر جزئی با امر کلی به مجموعه‌ای از متون و دانش ها ختم می‌شود که درکی پاره پاره از جهان، پیش روی ما می‌گذارند و لشکر متخصصان را به سوی حل کردن معضلات هر پارۀ مجزا روانه می‌کنند.

در روزگاری که فریاد تخصص‌گرایی گوش فلک را کر کرده است باید توجه داشت که بیش از تخصص‌گرایی نیاز به نوعی فهم کلیت داریم. در عرصۀ سیاست، فرهنگ، اقتصاد، هنر و... آنچه بیش از هرچیز مولد بحران است نه لزوماً فقدان تخصص‌گرایی که فقدان دیدی کلی از پدیده‌ها است. بحرانی که امروز پیش روی ما است تصویر متخصصانی است که بدون فهم کلیت تنها در حال کار تخصصی‌اند. حال این تخصص می‌خواهد در قلمرو علم باشد یا شبه علم چندان فرقی ندارد.

اقتصاددانی که بدون فهم کلیت اقتصاد و پیوندهایش با تاریخ، جغرافیا، اجتماع و سیاست تنها درگیر در شاخص‌های تخصصی خود است؛ روان‌شناسی که بدون فهم هستیِ اجتماعی انسان در کلیتش در حال تولید بسته‌های سلامت روان است؛ متخصص بهداشتی که بدون درک کلیت منطق جغرافیا، حرکت، طبقه، حمل و نقل و... در حال نوشتن پروتوکل بهداشتی است؛ معلم اخلاقی که بدون فهم کلیتِ حاکم بر زیست اجتماعی-فرهنگی معاصر در حال ارائه درس اخلاق است و... .

این تصویری است از وضعیتی که ایران امروز را درگیر کرده است و صورت‌بندی‌های غالب اندیشه‌ای، سیاست‌گزارانه، زیبایی‌شناختی و ... نیز در تصویر کردن و فهم این کلیت عاجز به نظر می‌رسند. از این رو، مسئلۀ گفتار حاضر پرداختن به مسئلۀ کل و جزء و پرداختن به بحرانی است که در بطن فضای اندیشه در ایران امروز وجود دارد: بحران در فهم کلیت و مسئله‌مند کردنِ کلیتی اینجا و اکنون «ما». با مروری بر روندهای رایج پژوهش در باب مسائل و بحران‌ها و شیوه‌‌های رایج تصویر و فهم وضعیت تلاش خواهیم کرد مسئلۀ جزو و کل و نسبتش با پژوهش و فهم وضعیت را مورد بررسی قرار دهیم.

برخی از منابع دوره

لوکاچ، جورج(١٣٧٧). تاریخ و آگاهی طبقاتی. ترجمه محمد جعفر پوینده، تهران: تجربه.

مزاروش، ایستوان(١٣٨٧. مفهوم دیالکتیک از نظر لوکاچ. ترجمه اقبال طالقانی، تهران: نشرچشمه.

طبیعی، منصور؛ دلال رحمانی، محمد حسین (1395). مارکسیم به مثابۀ روش. روش‌شناسی علوم انسانی، سال 22، شمارۀ 88، 177-163.

Jay, M. (1984). Marxism and totality: The adventures of a concept from Lukács to Habermas. Univ of California Press.

Abazari, A. (2020). Hegel's Ontology of Power: The Structure of Social Domination in Capitalism. Cambridge University Press.

Jay, M. (1977). The concept of totality in Lukacs and Adorno. In Varieties of Marxism (pp. 147-174). Springer, Dordrecht.

Oakes, G. (1987). Max Weber and the Southwest Geman School: Remarks on the Genesis of the Concept of the Historical Individual. International Journal of Politics, Culture, and Society.
188 views09:36
باز کردن / نظر دهید
2022-05-23 07:25:03 کی نقدِ درونماندگار می کند؛ کانت یا نیچه؟ رضا مجد قسمت دوم باز رسیدیم به قصه ای که شروعش کردیم: «نقد درون ماندگار». وقتی هنگام نقد پدیده ها از طرف مقابل، هی راهکار می خواهی؛ در واقع به شکل ضمنی به ایشان می گویید: تو کاری به هستی شناسی نداشته باش.…
227 views04:25
باز کردن / نظر دهید
2022-05-23 06:15:12 به تعبیر دکتر حیدری:«نقد در واقع در پی نشان دادن استقرار ابژه است، چیزی که بناست ما باهاش مواجه بشویم». آنچه که ما باید باهاش مواجه بشویم، آغازین لحظه ای که ما داریم نقد انجام می دهیم، می خواهیم نشان بدهیم که آن چیز کجا ایستاده است؟ چه نسبتی با دیگر چیزها که حول اون چیز مستقراند برقرار می کند؟ و چه رابطه ی قدرتی را ممکن کرده است؟
وقتی می پرسیم: چه اشکالی از منفعت و سود را می چرخاند؟ اینجا دقیقا آغازین لحظه ایست که نقد آغاز می شود
... ادامه دارد


@Kajhnegaristan
226 viewsedited  03:15
باز کردن / نظر دهید
2022-05-23 06:14:57 کی نقدِ درون‌ماندگار می کند:کانت یا نیچه؟ رضا مجد قسمت اول نقد نیچه به نقد کانتی آنجا که معتقد است که کانت نقدی حقیقی بدست نداده است،چون نتوانسته مسئله ی نقد را بر حَسَب ارزش ها مطرح بکند، خود کانت را نشانه نرفته است، بلکه چیزی که هدف تیز نقد نیچه…
234 viewsedited  03:14
باز کردن / نظر دهید
2022-05-22 16:20:02 زمان و اراده آزاد

مفهوم دیرند
عدد را به طور کلی می توان به مجموعه ی آحاد تعریف کرد، یا اگر دقیق‌تر بگوییم، آن را ترکیب واحد و کثیر دانست. هر عددی یکتاست، زیرا آن را با شهودی ساده در برابر عقل قرار داده، به آن نامی می‌دهیم. ولی این [صفت] وحدت از آنِ یک مجموع است و شامل یک کثرت از اجزایی است که آنها را جداگانه می توان لحاظ کرد. بی آنکه بخواهیم اکنون در این مفاهیمِ وحدت و کثرت تعمق کنیم، باید ببینیم آیا مفهوم عدد بر تصور چیز دیگری نیز دلالت ندارد.
کافی نیست بگوییم عدد مجموعه‌ای از آحاد است، باید اضافه کرد که این آحاد میان خود یکسانند، یا دست کم در هنگام شمارش آنها را یکسان فرض میکنیم، بی گمان می توان گوسفندان یک گله را شمرد و گفت که ۵۰ عددند، هر چند آنها کاملاً از هم متمایز اند و به راحتی چوپان آنها را شناسایی میکند، ولی قرار است که از تفاوت های فردی آنها چشم پوشی شود و فقط آنچه را به طور مشترک دارند به حساب آورده شود. از طرف دیگر، همین که توجه خود را روی چهره خاص اشیا و افراد تثبیت کنیم، تک تک آنها را می توانیم داشته باشیم، ولی مجموع آنها را دیگر نداریم، هنگامی که سربازان یک گردان را می شماریم و وقتی که آنها را حضور و غیاب می کنیم خودمان را در این دو نظرگاه مختلف قرار می دهیم. بنابراین می توان به این نتیجه رسید که مفهوم عدد متضمن شهود ساده ی کثرت اجزاء یا آحاد است که مطلقاً مثل هم اند.
اما با این حال باید به نحوی از یکدیگر متمایز باشند، زیرا اگر غیر از این بود یکی می شدند. فرض کنیم تمام گوسفندان گله عین هم باشند، بلاخره به سبب جایی که در فضا اشغال کرده‌اند با هم اختلاف دارند، و گرنه یک گله را تشکیل نمی دادند. اما اکنون بیایید خود ۵۰ گوسفند را کنار بگذاریم و فقط تصور آنها را نگه داریم، یا ما همه ی آنها را با تصور یکسانی در ذهن می آوریم، که در این صورت باید آنها را پهلو به پهلو، در یک فضای خیالی کنار هم قرار دهیم، یا اینکه تصور یک گوسفند را ۵۰ بار متوالی تکرار میکنیم، که در این صورت به نظر می‌رسد این رشته به جای این که در فضا باشد در واقع در دیرند قرار دارد. اما به زودی در خواهیم یافت که چنین نیست. زیرا اگر من برای خودم هرکدام از گوسفندان گله را جداگانه و پیاپی تصور کنم، هرگز نباید با بیش از یک گوسفند سر و کار داشته باشم. برای اینکه به تناسبی که پیشرفت میکنیم عدد باید رو به افزایش گذارد و من باید تصاویر پیاپی را حفظ کنم و آنها را کنار آحاد جدیدی قرار دهم که برای خودم تصور می کنم. اما چنین کنار هم چینی تصورات در فضا صورت می گیرد، نه در دیرندِ ناب.
در واقع آسان خواهد بود فرض کنیم که شمارش اشیای مادی به این معناست که همه ی آن اشیا را با هم تصور کنیم و بدین وسیله آنها را در فضا بگذاریم، ولی آیا این شهود ساده ی فضا همراه تصور هر عددی، حتی تصور عددی انتزاعی است؟
... ادامه دارد



@Kajhnegaristan
155 views13:20
باز کردن / نظر دهید
2022-05-22 16:19:35 درباره ی هستی شناسی دیرند



اندیشه ی برگسن درباره ی زمان بعد از کتاب «زمان و اراده ی آزاد» تغییراتی کاملا برجسته و اساسی پیدا کرد. او در اولین اثرش آشکارا از این دیدگاه طرفداری کرد که تجربه ی دیرند، نیازمند عمل ترکیب ذهنی است؛ لذا زمان یک پدیده و اثر جاودانی و چیزی صرفا درونی و یا روانشناسانه است(واقعیت بیرونی صرفا فضا است).
نوآوری این اثر درباره ی جهانشناسی جدید یا نظریه ی تکامل نبود، بلکه درباه ی تلقی اش از زمان به منزله ی کثرتی پیوسته و غیرفضایی بود. اما برگسن در «ماده و خاطره» این پرسش را مطرح می کندکه آیا زمان غیر فضایی یا دیرند به اشیاء خارجی می تواند گسترش یابد_ آیا اشیای خارجی نیز به روش خودشان دارای دیرند می شوند؟ و هرچند او نظریه پردازی درباره ی ماده را، به دلیل اینکه معتقد است عقل مارا خسته خواهد کرد، پایان می دهد، ولی در این مسئله مردد باقی می ماند.
برگسن با زمان آنگونه که در «تحول خلاق» بحث شده است، به این نتیجه رسید که دیرند«ذات جهان است». او در این کتاب درصدد است نشان دهد که دیرند مفهوم کلیدی فهم ویژگی خلاق تحول است؛ او سعی می کند نشان دهد که فیزیک از سیستم های ساختگی و بسته ای بحث می کند که در تصویر آنها جایی برای زمان وجود ندارد. وقتی که ما خودمان را با حرکت «کل» درگیر می کنیم، دیرند را نیز باید در تبیین تحول حیات بپذیریم.


@Kajhnegaristan
146 views13:19
باز کردن / نظر دهید
2022-05-22 16:19:04 برای لاکان ساحت ذهنی به سه نظمِ (خیالین، نمادین، واقعی) تقسیم می شود که تمام ساحت روانی فردی و جمعی سوژه های انسانی براساس این سه ساحت یا نظم تفسیر و توضیح داده می شوند. واما آگاهی:
آگاهی بخش کوچکی از حیات ذهنی آگاهانه ی ماست، زیرا نمی توانیم از آنچه آگاه نیستیم، آگاه باشیم. گفتن این حرف راحت ولی فهمش دشوار است. مثل این است که در اتاقی تاریک با چراغ قوه چیزی را جستجو کنیم که نور بر آن نمی تابد، چراغ قوه را به هر سو بچرخانیم نور بر آن می تابد و چه بسا ناگزیر نتیجه بگیریم که اتاق کاملا روشن است. چنین می نماید که آگاهی نیز سراسر ذهن را دربرگرفته است، حال آنکه چنین نیست

از نظر لاکان آگاهی یک پدیده ی تقلیل دهنده است
از منظر لاکان آگاهی عملکرد مخدوش وارانه ای داره، یعنی تا زمانی که زمام امور بر طبق روال همیشگی کار می کند، آگاهی کارکردِ زیادی ندارد، آگاهی زمانی وارد عمل می شود که رخنه ای بر روال امور تکراری رخ می دهد، یا یک چیزی درست کار نمی کند، یا اعمال روزانه از جاش درمی روند، اینجاست که ما به تفاوت و گسست و فقدان آگاه می شویم
.
ادامه دارد....
رضا مجد

@Kajhnegaristan
159 viewsedited  13:19
باز کردن / نظر دهید
2022-05-12 21:00:58 ‍ □ از هگل و نیچه
سه کوته‌نوشت از آسه‌فال
پی‌یر کلوسوفسکی
ترجمه‌ی رامین اعلایی

مقدمه‌ی ترجمه: کلوسوفسکی، زمانی در پاسخ به اینکه «آیا او فیلسوف است»، گفته بود: «من دیوانه‌ام… یک نقطه، همین و بس!» او پیوسته از این تن می‌زد که خود را فیلسوف بخواند اما اندیشه‌‌اش به‌تمامی با آفرینش مفاهیم خارق‌العاده همراه است. از این منظر، مشهورترین کتاب کلوسوفسکی، نیچه و دور باطل، را می‌توان اثری فلسفی قلمداد کرد ــ‌دست‌کم به همان معنای عجیبی که دلوز به این عبارت داده است، یعنی آفرینش یا ابداع مفاهیم. در هر حال، باید پذیرفت که کلوسوفسکی را هرگز نمی‌توان تنها با یک عنوان وصف کرد ــ‌فیلسوف، رمان‌نویس، مقاله‌نویس، مترجم، نقاش‌ــ و تلاش برای تحلیل اندیشه‌‌اش از پس منشور فلسفه شاید رویکردی تقلیل‌گرا باشد که توان همخوان شدن با پیچیدگی‌های مضمونی و استثناییِ نوشته‌هایش را ندارد، وضعیتی که دقیقاً نمایانگر مختصات شخصیتی همچون ژرژ باتای در تاریخ اندیشه‌ی قرن بیستم است که ازقضا از نزدیک‌ترین دوستان کلوسوفسکی نیز به شمار می‌رفت. درواقع این روحیات یا، به عبارت بهتر، سلایق گروتسکِ کلوسوفسکی بود که او را به جمع دوستان باتای کشاند تا جزو اولین کسانی باشد که دعوت باتای را برای عضویت در انجمن مخفی آسه‌فال پذیرفتند. هرچند که در این میان پای غریزه‌ای وسواسی نیز در میان بود که کلوسوفسکی آن را بین خود و باتای مشترک می‌دید، تصویری وسواسی که محصول نیروهای ناخودآگاه یک زندگی تکانه‌ای در ما است. کلوسوفسکی خود این تصویر وسواسی را فانتسم می‌خواند که از نظر او چیزی است که موجب می‌شود هر کدام از ما تکین باشیم. او درباره‌ی خودش می‌نویسد: «مضامین حقیقی اندیشه‌ی مرا یک یا چند غریزه‌ی وسواسی تحمیل می‌کنند که در پی بیان کردن خویش‌اند.» چیزی شبیه به آنچه لیوتار می‌گفت: «فانتسم ناواقعیت یا ضدواقعیت نیست بلکه چیزی است که تلاطم وحشیانه‌ی لیبیدو را به چنگ می‌آورد…»

[ ادامه ]

■ www.apparatuss.com
■ @apparatus_channel
■ instagram.com/apparatus.insta


@Kajhnegaristan
443 views18:00
باز کردن / نظر دهید