Get Mystery Box with random crypto!

Karkhoone | کارخونه

لوگوی کانال تلگرام karkhone — Karkhoone | کارخونه K
لوگوی کانال تلگرام karkhone — Karkhoone | کارخونه
آدرس کانال: @karkhone
دسته بندی ها: اقتصاد
زبان: فارسی
مشترکین: 10.51K
توضیحات از کانال

کارآفرینی به روایتی دیگر...
وبسایت:
Karkhoone.com
توییتر:
twitter.com/karkhoone
تبلیغات و دالان ارتباطی:
@channel_karkhone

Ratings & Reviews

2.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 11

2022-05-03 22:07:01 کارگران جهان! متحد شدید؟ چه خبر؟


اجازه بدهید اول سری بزنیم به کشور شوراها. نقل شده که لنین پیش از مرگ گفته «صنعت مدرن کلید تحول است، وقتش رسیده به دست ماشین‌ها وطنمان را از نو بسازیم.» استالین در تلاش برای صنعتی کردن سریع کشور، برنامه‌های پنج ساله‌ای را اعلام کرد. او جهت آمادگی برای جنگ احتمالی، سهمیه‌های غیرواقع‌بینانه‌ای را برای بخش تولید تعیین کرد. هم‌زمان با این برنامه‌ها، کارگران روز به روز از حقوق بیشتری محروم می‌شدند و شرایط کارشان بدتر می‌شد. استالین در تلاش برای رسیدن به اهدافش، از بودجۀ بخش‌های غیرمرتبط با صنعت کاست و منابع مالی را به آن سمت سرازیر کرد. همین مسئله باعث نایابی دیگر کالاهای اساسی شد. اوضاع کشاورزی هم بهتر از این نبود. در پایان 1929، دهقانان صاحب زمین را کولاک نامیدند و گفتند برای ایجاد مزارع اشتراکی باید زمین‌های آنان را گرفت و خودشان را اعدام کرد. چرا؟ چون با قیمت مصوب و ثابت مخالفت بودند. در نتیجۀ این سیاست‌ها، در آخرین سال‌های برنامۀ اول توسعه قحطی‌هایی رخ داد، از جمله هولودومور که حدود 7 میلیون اوکراینی را به کام مرگ فرستاد و قحطی دیگری که حدود دومیلیون کازاک قربانی‌اش شدند.
روند نزولی وضعیت کارگرها در برنامه‌های توسعۀ بعدی هم ادامه یافت و مثلاً در سال 1940 قانونی تصویب شد که مطابق آن اگر کارگری سه روز غیبت می‌کرد، دیر می‌رسید یا بدون اجازۀ مقامات رسمی شغلش را تغییر می‌داد باید بازداشت می‌شد. در این دوره، ساعات کار هم افزایش یافت، در زمان جنگ جهانی دوم بسیار بدتر شد و البته بعد از جنگ هم در مواردی بدتر شد. مثلاً در سال‌های قبل، بابت کم بودن حقوق، دزدی‌های کوچک را نادیده می‌گرفتند اما بعد از جنگ دیگر از این خبرها نبود.

دیگر یاور کارگران جهان، صدر مائو، کوشید چین را به کشوری صنعتی تبدیل کند. او در جهش بزرگ به جلو زمین‌های دهقانان را از آنان گرفت و کوشید میزان تولید را افزایش دهد. از همین رو مانند استالین سهمیه‌های غیرواقع‌بینانه‌ای را برای کشاورزان مشخص کرد تا به این ترتیب محصولات «مازاد» جمع‌آوری شود اما از آنجا که در این سیستم‌ها اول می‌برند – این که ب را به ضم بخوانید یا فتح به عهدۀ خودتان – و بعد می‌شمارند، در چین هم تمام محصولات را بردند و چیزی برای کشاورزان باقی نماند. نتیجه؟ قحطی و مرگ حدوداً پنجاه میلیون نفر. اوضاع کارخانه‌ها هم از این بهتر نبود. به مردم گفته بودند برای افزایش تولید فولاد و دیگر فلزات باید قاشق‌ها و کاسه‌هایشان را هم تحویل دهند. البته چنین کاری تضمین کنندۀ غذا نخوردن آنها در خانه هم بود.


«می‌شود برای همه به اندازۀ کافی غذا وجود داشته باشد» این جمله را رفقای پل پوت می‌گفتند. مردی که می‌خواست کارگران کامبوج را نجات دهد و اصلاً چون خودش هم بر خلاف دوستانش، در رشته‌ای فنی درس می‌خواند که به شغل‌های کارگری نزدیک‌تر بود، رهبر حلقۀ مارکسیستی دانشجویان چپ کامبوجی ساکن پاریس شد. آخر مگر می‌شود سازمانی که برای جذب نیرو از جملۀ «می‌شود برای همه به اندازۀ کافی غذا وجود داشته باشد» استفاده می‌کند، بد باشد؟ خب، تا منظورتان از بد چه باشد. مثلاً جناب چامسکی مشکلی با این‌ها نداشت اما باید بگویم که این برادر پل پوت مهربان و دغدغه‌مند که باور داشت خود شهر مسئله‌ای بورژوایی است و مردم را برای زندگی روانۀ جنگل کرد، در طول حدود پنج سال حکومت بر کشور حدوداً هفت میلیونی کامبوج، باعث مرگ بیش از دومیلیون نفر از هم‌وطنانش شد. یا اعدامشان کردند یا از گرسنگی مردند. پل پوت که باور داشت جمعیت کامبوج دست کم باید بیست‌میلیون نفر باشد تا بتواند به ایده‌های بزرگش برسد باعث چنان قحطی گسترده‌ای شد که در مواقعی زنان کشورش پریود نمی‌شدند. سازمان او برای مردم الگویی مشخص کرده بود. چه الگویی؟ گاو! گاو کار می‌کند و اعتراض نمی‌کند! لطفاً گاو باشید!

تا در آسیا هستیم نمی‌شود از کیم ایل‌سونگ، رئیس جمهور ابدی جمهوری دموکراتیک خلق کره و خورشید خندان، یادی نکنیم. او هم با وعدۀ خودکفایی و رفاه قدرت را از دایی یوزف گرفت و شخصاً به مزارع و کارخانه‌های کشور سر می‌زد تا مطمئن شود همه چیز به خوبی پیش می‌رود. نتیجه؟ قحطی گسترده! کار به جایی کشید که به مردم گفتند حق ندارند مدفوعشان را همینطوری رها کنند و باید آن را تحویل دهند تا به عنوان کود انسانی استفاده شود – شاید امبر هرد هم به فکر خودکفایی در کشاورزی بوده و ما بی‌خودی قضاوتش کردیم – اما این هم دوای درد نبود و کرۀ شمالی پیوسته از کشورهای دیگر درخواست غذا می‌کرد و می‌کند. بدترین قحطی اما در دهۀ 1990 و پس از مرگ رهبر کبیر و در دوران رهبر عزیز رخ داد، از جمعیت حدوداً بیست میلیونی کرۀ شمالی، حدود دومیلیون نفر از گرسنگی مرد. این رقم در حالی به وقوع پیوسته که در آن سال‌ها موارد هم‌نوع‌خواری هم ثبت شده است.

ادامه مطلب

@karkhone
451 views19:07
باز کردن / نظر دهید
2022-05-03 21:50:02 الگوی ما

کارگران ژاپنی در تهران مشغول به کار هستند ... این زیرنویس عکسی‌ست که در سال‌ ١٣۵۴ در یکی از روزنامه های ایران چاپ شده اما خوب چرخ روزگار چرخید و کار به جایی رسید که ژاپنی‌ها حتی برای پذیرش کارگران ایرانی هزار شرط و شروط میگذارند

ژاپن اما تنها کشوری نیست که در طول ۴٠ سال اخیر به اندازۀ چهل هزار سال نوری از ما پیشی گرفته است ، زمانی که ایرانی‌ها در کارخانه ایران ناسیونال در کار تولید و مونتاژ پیکان بودند مردم کره جنوبی در کارخانه کیا دلشان به تولید دوچرخه خوش بود اما امروز همان کره و همان کیا ، خودروهایی میسازد که در بازارهای آمریکا به فروش میرسد ، میگویند که سود خالص دو شرکت ال‌جی و سامسونگ کره از کل فروش نفت ایران بالاتر است !

تا همین 40 سال پیش چین هم حرفی برای گفتن نداشت و کشوری بود فقیر ، پرجمعیت ، هر لحظه در آستانۀ مصیبتی تازه‌ اما چین بدبخت دیروز ، امروز به جایی رسیده که از سوزن خیاطی تا ماهواره را میسازد و ما هم دلمان خوش است که از درون لپ‌لپ‌هایی که برای بچه‌ها میخریم کدام یک از اسباب بازی های چینی درمی آید ... چینی‌ها تا همین سه چهار دهه پیش حتی یک کیلومتر اتوبان نداشتند و اینک یکی از بزرگترین شبکه های بزرگراهی دنیا متعلق به چین است.

مالزی هم ماجرایی مشابه دارد ، ٢۵ سال پیش که دکتر ماهاتیر محمد مطب خود در آمریکا را به مقصد دفتر نخست وزیری مالزی ترک کرد روی تابلوی کوچکی بر در مطبش نوشت : دکتر برای معالجه به کشورش رفته و به زودی بازمیگردد ... و به زودی هم برگشت زیرا برای رساندن کشوری که اکثر از مردمانش بالای درخت‌ زندگی میکردند به آنجایی که هم اکنون هست تنها ٢۵ سال تلاش و برنامه‌ریزی کافی بود که مالزیایی‌ها و معمار کشور نوین شان توانستند به آن دست یابند

امارات متحده هم نمونه‌ای دیگر است ، امارات هر چند کشوری صنعتی که دارای فناوری‌های خاص خود باشد نیست اما شیوخ عرب توانستند در کوتاه زمانی یک صحرای لم یزرع را به یکی از مراکز بزرگ تجاری - توریستی جهان تبدیل کنند ، یکی از ایرانیانی که از ده‌ها سال پیش در دوبی قهوه‌خانه داشت و هنوز هم دارد تعریف میکرد که تا ٣۵ سال پیش اهالی دوبی کنار ساحل می‌رفتند و به دریا نگاه میکردند تا ببینند لنج‌های ایرانی کی از راه میرسند تا برایشان آب شیرین بیاورند ... ولی امروز !!

ادامه دادن این فهرست کار چندان مشکلی نیست و افزودن نام کشورهای دیگری مثل هند، ترکیه، سنگاپور و آذربایجان و ارمنستان و ... چیزی جز حسرت بیشتر به دنبال نخواهد داشت ... ما هم در این میان هنوز در بحث‌های کلان به اجماع نرسیده‌ایم ،

هنوز بر سر این دعواست که اقتصادمان چه الگویی داشته باشد، هنوز در پیچ سنت و مدرنیته گیر کرده‌ایم و همایش برگزار میکنیم و هنوز و هنوز و هنوز ....

@karkhone
604 views18:50
باز کردن / نظر دهید
2022-05-03 21:32:01
دانشگاه و تربیت کارمند

نظام آموزش دولتی و حکومت چاق‌شده‌ی پهلوی باعث شد قشری جدید بوجود بیاید. ادارات حکومتی از چهار وزارتخانه در اواخر قاجار به یازده وزارتخانه افزایش یافت. وزارتخانه‌هایی که نیاز به کارمند داشت. آنها طبقه‌ی جدیدی را ساختند که "حقوق‌بگیر" نام گرفت. استخدام در ادارات دولتی و کارمند شدن دغدغه جوانان آموزش دیده شد. این جوانان حالا به جای ادامه‌ی کار و پیشه‌ی اجدادی دغدغه‌ی کارمند شدن داشتند.
شغل و پیشه در ساختار سنتی ایران "هویت‌ساز" بود و تداوم شغل به معنای تداوم فرهنگ.
صاحبان مشاغل و صنایع، نسل به نسل حرفه‌شان را از پدر به پسر منتقل کردند. محلات و خیابان‌ها بر اساس پیشه ساخته میشد و شکل می‌گرفت. مانند راسته فرش‌فروش‌ها یا کفاش‌ها. اما ایرانی که رضاخان ساخت این چنین بود: ۱۲سال آموزشِ دولتیِ اجباری+۲سال خدمت اجباری+۴سال تحصیل در تهران. طبیعی بود این جوان دیگر به حرفه پدری برنمی‌گشت. او می‌ماند تا کارمند دولت شود. این ساختار متمرکز و دولتی طوری شکل گرفت که تبادل و تنوع فرهنگی و قومیتی را از بین برد، مشاغل و مزایای صنفی و خانوادگی عملاً ناقص شد و استمرار میان نسلی هم قطع گشت.

@karkhone
565 views18:32
باز کردن / نظر دهید
2022-04-30 22:28:04 پرده دوم ای نوح کشتی ات را بساز.... شاید هر کسی ما را می دید با خودش می گفت این ها دیگر از کجا آمده اند؟ یک مشت بچه ریشو! با یک مسئول که به آن دکتر می گویند. شاید این تنها مشخصه مشترک ما در آن روزها و در نگاه اول بود. ما ولی در محاصره همه آن ها که یا فکر…
114 views19:28
باز کردن / نظر دهید
2022-04-30 22:12:01 انقلاب و غذا


پیش از انقلاب کوبا، برنامه‌ای از تلویزیون پخش می‌شد که در آن خانمی به نام نیتزا ویلاپول به کوبایی‌ها آموزش آشپزی می‌داد، آن وسط مسط‌ها هم کالاهای آمریکایی تبلیغ می‌کرد. بعد از انقلاب، همه منتظر تعطیلی برنامه بودند که ناگهان معلوم می‌شود کماندانته‌ی مهربانی‌ها، حضرت فیدل، به این برنامه علاقه‌مند است و از همین رو پخش برنامه ادامه پیدا کرد، البته نیتزا باید قبول می‌کرد که برنامه‌اش در خدمت انقلاب باشد! او هم قبول کرد. چه اتفاقی افتاد؟ ساده است، در بازار چیزی جز سیب زمینی پیدا نمی‌شود؟ نیتزا به شما یاد می‌دهد با سیب زمینی غذاهای خوشمزه بپزید. برنامه‌ی بعدی باز هم سیب زمینی و باز هم سیب زمینی و باز هم سیب زمینی اما خوبی انقلاب این است که همیشه در حال پیشرفت است و مثلاً مردم کوبا، کشوری که مردمش پیش از انقلاب بیشتر استیک می‌خوردند تا لبنیات، دیگر گوشت نداشتند اما در اینجا هم خانم نیتزا به داد انقلاب رسید و گفت امروز می‌خواهم به شما یاد بدهم چطور بدون گوشت استیک درست کنید! درست خواندید! استیکِ بدون گوشت! مواد لازم، گریپ فروت! بله، گریپ فروت را توی مواد می‌خوابانید و بعد مثل استیک درست می‌کنید!

وضع غذا و خوردوخوراک از موضوعات اصلی جوک‌های کشورهای انقلابی بوده است، مثلاً این جوک کوبایی را داشته باشید:

- سه دستاورد انقلاب؟
+ آموزش، بهداشت و ورزش.
- سه ناکامی‌اش؟
+ صبحانه، ناهار، شام.

یا این یکی را که مردم شوروی می‌گفتند:
- آقا گوشت ندارید؟
+ اشتباه اومدید، ما اینجا ماهی نداریم، قصابی اون طرف خیابونه، اونجا گوشت ندارند.

اما این یکی جوک نیست، یکی از اهالی کامبوج در مصاحبه‌ای می‌گفت در یکی از جلسات خودانتقادی، مردی اعتراف می‌کند یک بار که خیلی گرسنه بوده، یک بلال چیده و خورده است.
واکنش‌ها؟ لابد ضدانقلاب است که گرسنه‌اش شده!
چه اتفاقی افتاد؟ دیگر پیدایش نشد، به عبارتی مرد!

@karkhone
190 views19:12
باز کردن / نظر دهید
2022-04-30 21:51:01 گوشه دیگری از مراسم اسکار امسال

| محمدرضا اسلامی

اسکار امسال، به دلیل سیلی جناب ویل اسمت و عنان از کف دادنش در حین برگزاری مراسم خبرساز شد، ولی شاید این حاشیه باعث شد که متن ماجراها کمتر دیده شود. حال که چند روز از این مراسم پرحاشیه فاصله گرفته ایم بی مناسبت نیست که به گوشه دیگری از این رویداد هم نظری بیندازیم؛

انیمیشن انکانتو (افسون Encanto) یکی از برندگان اسکار امسال بود. دنیای انیمیشن چون که بیشتر مورد توجه کودکان و بچه هاست شاید گاه کمتر مورد توجه قرار بگیرد (در مقام مقایسه با فیلم سینمایی)؛ ولی چند نکته درباره این کارتن جالب توجه است:

1. بودجه ساخت این اثر حدود ۱۲۰ میلیون دلار بوده است (لینک). اگر بخواهیم معادلِ این بودجه را در دنیای ساختمان (و پروژه های عمرانی) در نظر بگیریم، می توان به مقایسه این انیمیشن با شاهکار جناب رجب طیب اردوغان در اجرای پروژه سازه مسجد چاملیجا استانبول پرداخت. هزینۀ تمام شدۀ پروژۀ طراحی و اجرای آن مسجد حدود ۱۰۰ میلیون دلار ذکر شده است. یعنی شرکت والت دیزنی می توانست بجای تولید این انیمشن، مگاپروژه ساختمانی در حد و شانِ سازه مسجد عظیم چاملیجای استانبول اجرا کند (و ۲۰ میلیون دلار هم اضافه بماند).

2. این سوال مطرح می شود که چرا عقلِ مدیران و گردانندگان والت دیزنی به این واقعیت قد نمی دهد که بروند و ۱۲۰ میلیون دلار را در بازار مِلک و مسکن بِورلی هیلز یا منهتن نیویورک بکار بندازند؟ و بجای اینکه با ۱۲۰ میلیون دلار «یک انیمیشن» تولید کنند، چندین مِلکِ مرغوب(!) بخرند و بعد از مدتی بفروشند (یا حتی ساخت و ساز کنند) و پولدار(تر) شوند؟

چرا عده ای انسان، بجای اینکه «سرمایه» را در کار «معامله» به گردش درآورند، بر کارِ «تولید» (ولو تولید پویانمایی) متمرکز شده اند؟

چه می شود که یک ساختار/سازمان مولّد باقی می ماند و به ورطه «دلالی» نمی غلطد.

3. والت دیزنی کجاست؟ و چیست؟
والتر الیاس والت دیزنی همچون بسیار نوابغ دیگر (همانند فضل الرحمن خان و ...) عمر بلندی نداشت. در ۱۹۰۱ از پدر و مادری مهاجر (ایرلندی - آلمانی) در شیکاگو به دنیا آمد و در ۱۹۶۶ از دنیا رفت. در مدت اقامتش در این دنیای ما، میکی موس را خلق کرد. در ۱۹۲۳ (یعنی در ۲۲ سالگی) خودش کارِ صداپیشگی میکی موس را انجام داد و از آن روز تا اسکار امسال (یعنی ۹۹ سال بعد از میکی موس)، همچنان این شرکت دارد کار/تولید می کند.

مساله اساسی در خصوص والت دیزنی «ابتر نبودن» و «ادامه دار» بودنِ این شرکت است. تصور کنیم که چند نفر از بچه های مستعد ایرانی (مثلا دو برادر در تبریز) در اردیبهشت ماه ۱۴۰۱ (امسال) یک شرکت پویانمایی تاسیس کنند و ۹۸ سال بعد شرکتِ آنها در سال ۱۴۹۹ هجری شمسی در جشنوارۀ فیلم فجر همچنان «محصول» پویانمایی تولید کند و همچنان جوایز بین المللی کسب کند.

در این رویا، آنچه که تلخ است اینکه باید امیدوار باشیم این دو برادر به سرنوشت «برادران خیامی» دچار نشوند و به محض اینکه ثروتمند شدند رابطۀ برادری و همکاری آنها به «مو» نرسد و شرکت ابتر نشود.

والت دیزنی یک شرکت است که محصولات پویانمایی تولید می کند ولی همزمان یک نماد است. نمادِ «مستدام» بودن و ادامه دار بودن. پس سوال اساسی این نیست که چرا مدیرانِ شرکت والت دیزنی سرمایه خود را در کار دلالی ملک و املاک نمی اندازند، بلکه سوال اساسی این است که چطور می شود که «حرکت تولیدی» ادامه دار می شود؟

4. از میکی موس تا جنرال موتورز!
خوب است نگاهی به اسامی هیات مدیره والت دیزنی داشته باشیم. در میان افرادی که "اکنون" رهبری این شرکت را بر عهده دارند
(Board of Directors)
اسامی افراد ارزشمندی را می بینیم. یکی از آنها خانم مری بارا است.خانم مری بارا مدیرعامل جنرال موتورز است(!) و یکی از موفق ترین مدیران صنعت خودرو ارزیابی می شود.

چرا چنین فرد ارزشمندی در هدایت و مدیریت والت دیزنی حضور دارد؟
چون کارِ تولید، بخشنامه ای و دستوری نیست؛ اینگونه نیست که دستور بدهیم و بشود، بلکه باید زنجیره ای از انسانهای ارزشمند در مجموعه ای فراگرد هم آیند و هر کس در گوشه ای از کار نقشی داشته باشد تا که "محصول" تولید شود. افرادی با تجربیات ارزشمند در حوزه بازرگانی و مدیریت مالی و اساسا اداره بنگاههای غول پیکر.

والت دیزنی برای اینکه زنده بماند از امثال مری بارا یا خانم سافارا کتز (مدیرعامل اوراکل) یا خانم ماریا النا لاگومازینو (مدیراجرایی کوکاکولا! و مدیرسابق بانک مورگان) استفاده می کند.

5. والت دیزنی و پاناسونیک
شگفت آور است که بدانیم که در سال گذشته درآمد والت دیزنی (حدود ۲ میلیارد دلار)، به اندازۀ درآمد پاناسونیک بوده که با صدها کارخانه و ده ها مرکز اختراعات و ۳۰۰هزار مهندس منضبط ژاپنی، محصولات پیچیدۀ الکتریکی تولید می کند.

ماجرا اینقدر جدی است.

@karkhone
265 views18:51
باز کردن / نظر دهید
2022-04-30 21:31:01
مقاله مهمّ وال‎استریت ژورنال درباره داستان پشت سر برنامه ایلان ماسک برای خرید توئیتر

https://www.wsj.com/articles/the-shadow-crew-who-encouraged-elon-musks-twitter-takeover-tesla-jack-dorsey-11651260119

پ.ن: حضرتشون با خرید بعدی میخوان یک جماعتی رو از اسنیف کردن، راحت کنن!

@karkhone
331 views18:31
باز کردن / نظر دهید
2022-04-28 22:28:02 به نام خداوند بخشاینده مهربان پرده اول بگو: شما را به يك چيز اندرز مى‌دهم: دو به دو و يک به يك براى خدا قيام كنيد. ۱۰ سال پیش بود. تا به حال گمرک را از نزدیک ندیده بودم. هنوز از هواپیما پیاده نشده ما را بردند یک محوطه دیوارکشی شده با یک درب بزرگ را نشانمان…
605 views19:28
باز کردن / نظر دهید
2022-04-28 22:14:02
مردی هست که می‌خواهد چند تخته بسازد. او نمی ‌تواند سالی یک تخته بسازد، زیرا او فقط ده انگشت خود را دارد. من یک ارّه و یک رنده به او قرض می‌دهم - دو ابزاری که ثمره‌ی کار من است و من خودم باید در مزایای آن‌ها سهیم باشم. او به جای یک تخته، صد تا تخته می‌سازد و پنج تا به من می‌دهد. پس من از بهره‌ی وسایلم او را به جای یک تخته، صاحب نود و پنج تخته کردم -و شما می‌گویید او را تبدیل به برده کرده و غارت می‌کنم. عجب! به لطف یک ارّه و رنده که من با عرق پیشانی خود ساخته‌ام، تولید صد برابری از خلأ پدید آمده است. سعادت جامعه صد برابر می‌شود. کارگری که نمی‌توانست یک تخته بسازد، صد تا ساخته است. و چون او آزادانه و داوطلبانه یک بیستم این مازاد را به من تسلیم می‌کند، شما من را به‌عنوان ظالم و یک دزد می‌نمایانید! کارگر شاهد افزایش کار خود در بهره‌وری خواهد بود، بشریت شاهد بزرگ شدن دایره‌ی فرصت‌های خود خواهد بود و من به تنهایی، تولیدکننده‌ی این نتایج، باید از سهیم بودن در آن‌ها منع شوم!

@karkhone
563 views19:14
باز کردن / نظر دهید
2022-04-28 21:50:00 ناکارآیی سیاستی در ژاپن؟

در سال‌های بعد از جنگ جهانی، وزارت MITI (صنعت و تجارت) در ژاپن بر واردات فناوری توسط بخش خصوصی نظارت می‌کرد. اکثر فناوری‌ها باید با مجوز می‌تی وارد می‌شد. هدف سیاست این بود که تنها فناوری‌هایی وارد کشور شوند که به افزایش صادرات، کاهش واردات یا هردو کمک کند تا تراز پرداخت‌های ارزی کشور بهبود یابد. هدف دیگرِ سیاست این بود که تنها شرکت‌هایی مجاز به واردات یک فناوری خاص باشند که قابلیت‌های فنی لازم برای یادگیری آن فناوری را داشته باشند و به کمک آن بتوانند کالایی تولید و تجاری‌سازی کنند.

این سیاست یک «دست‌انداز بروکراتیک» در راه واردات و یادگیری فناوری بود و انتظار می‌رفت ‌که شتاب پیشرفت فناوری را کاهش دهد. در یک نمونه‌ی شناخته‌شده، زمانی که سونی شرکت نوپایی بود قصد واردات فناوری ترانزیستور داشت اما بروکرات‌های می‌تی معتقد بودند که سونی قابلیت‌های فنی ضعیفی دارد و توان توسعه‌ی فناوری واردشده را ندارد. این مخالفت دست‌اندازی در مسیر توسعه‌ی این شرکت بود. سونی به قدری با می‌تی سروکلّه زد که نهایتاً با وقفه‌ای بلند مجوز واردات فناوری را دریافت کرد.

زمانی که سونی سرآمدِ فناوری ترانزیستور شد، معلوم شد که بروکرات‌های می‌تی به قدر آنتروپرنورهای سونی (آکیو موریتا و ماسارو ایبوکا) دوراندیشی تجاری نداشتند. اگرچه واردات فناوری ترانزیستور دست آخر به تأیید می‌تی رسید، اما در این بین یک منبع کمیاب اقتصادی (زمان) هم هدر رفت. می‌توان احتمال داد که شرکت‌های دیگری مشابه سونی نیز با تأخیر در واردات فناوری روبرو شده باشند و حتی آنهایی که به قدر سونی بر خواسته‌شان پافشاری نمی‌کردند، در واردات فناوری ناکام مانده باشند.

دولت ژاپن سیاست‌هایی برای تشویق یادگیری فناورانه اجرا می‌کرد، نظیر تخفیف‌های مالیاتی و پرداخت یارانه به شرکت‌ها جهت واردات و کاربست آزمایشی فناوری، سازماندهی گروه‌های مشترک مطالعاتی فناوری، دعوت و پشتیبانی مالی از فن‌شناسان خارجی، ارسال هیئت‌های فن‌شناسی به خارج، ترجمه و انتشار نوشتجات فنی خارجی، و هدایت منابع کمیاب ارزی به سمت واردات فناوری؛ اما مقررات سختگیرانه‌ای که برای واردات فناوری خارجی اعمال می‌کرد، می‌توانست منافع سیاست‌های کارآمدش را کمرنگ کند.

سیاست کنترل ورود فناوری علیرغم هزینه‌هایش (نظیر کاهش سرعت انباشت فناوری)، منافعی نظیر بهبود تراز پرداخت ارزی نیز داشت. تراز پرداخت ژاپن در اوایل وضعیت خوبی نداشت و به همین خاطر وزارت می‌تی با فروشندگان فناوری خارجی چانه‌زنی می‌کرد که فناوری‌شان را با هزینه‌ی مناسبی به شرکت‌های ژاپنی بدهند، و همچنین حواسش بود که فناوری منسوخی وارد کشور نشود. با اینحال، منافع این سیاست‌ها باید در مقایسه با هزینه‌هایش سنجیده شود. تجربه‌ی شرکت سونی نشان می‌دهد که این سیاست در مواردی شتاب پیشرفت فناورانه را کاهش داده است.

نکته‌ی دیگری که باید اشاره کرد این است که زمانی که از سیاستگذاری موفق توسعه در ژاپن صحبت می‌کنیم به این معنا نیست که بروکرات‌های ژاپن 'هیچ' سیاست اشتباهی اجرا نکردند. کنترل‌های شدیدی که بر ورود فناوری اعمال می‌شد و برخی از سیاست‌های ناکارآمد دیگر نشان می‌دهد که بروکرات‌های ژاپن گاهی نقش مؤثری در توسعه‌ی صنعتی ایفا نمی‌کردند. نکته‌ای که باید در نظر داشته باشیم این است: داستان‌های موفق توسعه بدین خاطر موفقند که منافع سیاست‌های کارآمد عمومی بر هزینه‌ی سیاست‌های ناکارآمد چربیده است. حتی در بخش خصوصی نیز (مثلاً، صندوق‌های سرمایه‌ی خطرپذیر) شکست‌ها بیش از موفقیت‌هاست. کارآفرینان 'موفق' بخش خصوصی اکثرِ بازدهی‌شان را از اقلّ سیاست‌هایشان به دست می‌آورند (موسوم به قاعده‌ی ۲۰/۸۰). این بدان معناست که کارآفرینان موفق نیز اکثر سیاست‌هایشان 'موفق' محسوب نمی‌شود.

ناشر: CollectiveAction

@karkhone
600 views18:50
باز کردن / نظر دهید