Get Mystery Box with random crypto!

رخداد تازه(مصطفی مهرآیین)

لوگوی کانال تلگرام mostafamehraeen — رخداد تازه(مصطفی مهرآیین) ر
لوگوی کانال تلگرام mostafamehraeen — رخداد تازه(مصطفی مهرآیین)
آدرس کانال: @mostafamehraeen
دسته بندی ها: تلگرام
زبان: فارسی
مشترکین: 18.43K
توضیحات از کانال

ما فقیر شده ایم.ما از میراث انسانی یکی پس از دیگری دست
برداشته ایم.(والتر بنیامین)
@mostafamehraeen1975

Ratings & Reviews

2.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

2

1 stars

0


آخرین پیام ها 4

2023-03-31 00:24:04 متن بالا را حتما بخوانید.خوندن تجربه زندگی یک اهل کتاب فرهیخته که فرآیند "شدن" خودشو داره روایت میکنه را از دست ندین.زندگی نامه ها انباشته از لحظات ناب زیستن و چالش و پیش رفتن و کم آوردن و جلو رفتن و عشق و......هستند.این متن زندگینامه نیست، اما از جنس روایت یک زندگی عاشقانه در دنیای تجربه کتاب و نوشتن و ترجمه کردن و اندیشیدن مسئولانه است.
2.7K viewsMostafa Mehraeen, edited  21:24
باز کردن / نظر دهید
2023-03-31 00:08:22 فلسفه برای غیرفیلسوف‌ها (۱)

در باب معرفی یه کتاب «خوب»

دکتر فواد حبیبی

«گفت هیچ از نحو خواندی گفت لا/
گفت نیم عمر تو شد در فنا»

من به عنوان کسی که بخش زیاد و لذت‌بخشی از عمرش رو تو دنیای کتاب سپری کرده، همیشه با این دغدغه دست‌وپنجه نرم کردم که کتاب‌های «خوب» رو شناسایی کنم تا به کمکشون بتونم فهم بهتری از خودم، جامعه و جهان داشته باشم. در کنار این دغدغه سال‌ها بعد، به عنوان معلم، نویسنده و مترجم، به این وسوسۀ مضاعف هم گرفتار شدم که چگونه کتاب‌های «خوب» رو به سایر علاقه‌مندان کتاب معرفی کنم و تا اونها رو هم در لذت‌های فکری‌ای که خودم چشیدم شریک کنم. مثلاً سال‌ها پیش وقتی کتاب درخشان «تجربۀ پلبینی: تاریخی ناپیوسته از نبرد برای آزادی»، اثر مارتین براو، رو خوندم، چنان سر ذوق اومده بودم که برای ترجمه‌ی اون روزی نزدیک به ۱۶ ساعت وقت می‌ذاشتم. و احتمالن مثل هر کتاب‌دوست دیگه‌ای که وقتی کتاب «خوب»ی رو به دوستان و آشنایان معرفی می‌کنه، فکر می‌کردم هر کی این کتاب رو نخونه، هیچی نباشه، «نیم عمرش در فنا»ست! اما، خیلی نگذشت که، البته به‌تدریج، کله‌ام به صخره‌ی سخت واقعیت خورد و فهمیدم که چه اندازه، در واقع این خود منم که با این فهم از نقش و اثر کتاب، «کل عمرم برفنا»ست.

اما چگونه و چه زمانی این اتفاق افتاد؟ راستش به‌تدریج فهمیدم که این تلقی از کتاب و قدرت جادوییش چقدر از واقعیت فاصله داره. کم کم فهمیدم، «خوب» بودن یه کتاب نه به خاطر چیزی صرفاً تو اون کتاب، بلکه به دلیل مجموعه‌ای از عوامل بیرون از کتابه. از دانش پیشینی و مقاصد شخصی و روحیات آدمی تا مسائل و نیروهای اجتماعی و فضای حاکم بر جامعه و ... . بنابراین، به‌تجربه فهمیدم که این درک از کتاب و در کل مسئلۀ آگاهی بالکل اشتباهه. کتاب، حتی بهترین بهترین‌‌هاش، فقط یه قطعه‌ی کوچیک از یه پازل خیلی بزرگتره که بدون این انبوه قطعات دیگه، حتی برای خودشم معنای کامل و قابل فهمی نداره. تصور می‌کنم نظریۀ اسپینوزا در خصوص مواجهه و ترکیب بدن‌ها، یا نظریۀ ماشینیسم دلوز و گتاری، شرح بسیار دقیق و تبیین‌کننده‌ای از این مسئله به دست می‌ده. یه عضو بدن یا یه قطعه از ماشین، هر اندازه که عضو یا قطعه‌ی مهمی هم باشه، فقط در قالب ترکیبش با اعضا و قطعات دیگه معنا و اثر پیدا می‌کنه. و بدیهیه که «خوب» (یا «بد») بودن هر چیزی، که دقیقن یعنی تأثیر و نتایج شادی‌افزا، نیروبخش و رشددهنده (یا به‌عکس اندوه‌بار، تضعیف‌کننده و محدودکننده)، تو دل این پیوندها و اتصالات معلوم می‌شه.

بنابراین، الان وقتی کسی ازم می‌پرسه چه کتابی رو پیشنهاد می‌دی برای خوندن، سعی می‌کنم اول بپرسم برای چه کسی، با چه هدفی و به چه ترتیبی؟ اون بخش معروف از یکی از ترانه‌های آنی دی فرانکو که می‌گه، «هر وسیله یه سلاحه، اگه درست تودستات بگیریش» به نظرم تاحد زیادی این نکته رو نشون می‌ده. نه‌تنها «یک کتاب به‌تنهایی ارزش چندانی ندارد» و مسئله سیلان‌ها و جریاناتیه که کتاب رو دربرمی‌گیره و اونو به سلاحی، یا حتی دقیقاً به وسیله‌ای برای تخریب و تباهی یا ساختن و کاشتن، تبدیل می‌کنه؛ نه‌فقط مسئله تقویت (یا تضعیف) متقابل نیروهاست، بین کتاب و انبوهی از نیروها و عناصر جهان بیرون، بلکه خود معنای درونی کتاب رو هم تا حد خیلی زیادی همین جهان بیرون تعیین می‌کنه. کتاب، مثل هر متن و محصول دیگه، تصویر یا بازتابی از هیچ چیزی نیست. کتاب هم مثل مابقی چیزها بخش منحصربه‌فردی از جهانه. بخشی که معناش نه صرفاً تو خودش، بلکه بر اساس عواملی تعیین می‌شه مثل: ترکیب عناصرش، کاری که می‌کنه و قدرتی که داره، به علاوه‌ی مواجهاتش، اتصالاتش و تأثیر و تأثراتی که ایجاد می‌کنه و می‌پذیره.

با این تلقی از یه کتاب، باید ببینیم که آیا می‌تونه در تغییر و گسترش مرزهای جهان ذهنی و مادی بیرون اثرگذار باشه یا نه. و آیا می‌تونه در جریان این روند، پیش بره و خودش رو هم تغییر بده. کتاب‌های «خوب» و تأثیرگذار همیشه اینجوری بودن. کتاب‌هایی که در پیوند با بیرون از خودشون تونستن نقشی در تغییر مرزهای جهان بازی کنن و در نتیجه مرزها و محدوده‌های خودشونم گسترش دادن. بنابراین، مسئله نه‌فقط معنای درونی و خاص یک متن نیست، بلکه حتی ارائۀ تفسیر درخشانی از اون هم نیست. مسئله اینه که یک کتاب، به عنوان یه عضو یا قطعه، تو چه بدن و ماشینی قرار می‌گیره و در نتیجه، چه جریانی رو متوقف و چه جریانی رو فعال می‌کنه. عبث بودن جنگ‌های ابدی دربارۀ معنای نهفته در متن‌ها ناشی از همینه. کتاب «خوب» کتابیه که «خوب» عمل می‌کنه، «خوب» استفاده می‌شه و به سمت «خوب»ی جهت‌گیری شده. و به نظر من، اینه معنای دقیق آموزۀ حیاتی کشتیبان در مثنوی معنوی: «محو می‌باید نه نحو این‌جا بدان/گر تو محوی بی‌خطر در آب ران». محو در میانۀ سیلان‌های انرژی، غرق در بطن گرداب‌های هستی، اما رو به سوی زندگی شادمانه و خردمندانه.

@MSandUs

http://t.me/mostafamehraeen
3.2K viewsMostafa Mehraeen, 21:08
باز کردن / نظر دهید
2023-03-26 19:21:02
دو کتاب جدی در حوزه فلسفه و اندیشه سیاسی - اجتماعی و اخلاق...

http://t.me/mostafamehraeen
1.2K viewsMostafa Mehraeen, edited  16:21
باز کردن / نظر دهید
2023-03-26 02:09:58 لزوم گذر از "چه باید کرد" به " چه می توان کرد" در دوران بن بست

۱.در یادداشت پیشین خود نوشتم که بزرگترین مساله فعلی که انسان ایرانی در آن گرفتار است بن بست اندیشه و به تبع آن بن بست کنش عقلانی است که جامعه را دعوت به اجرای دائمی "خشونت" می کند.بن بست اندیشه یعنی چه؟ بن بست اندیشه یعنی آنکه اندیشه تاکنون نتوانسته است مانع از بروز فجایع سیاسی- اجتماعی در جامعه ما شود.این همان نقدی بود که مکتب فرانکفورتی ها در مقابل اندیشه روشنگری مطرح ساختند و اصولا بنیان مشکل را در خود همین اندیشه جستجو کردند و خود اندیشه روشنگری را عامل وقوع فجایع بشری چون بروز نازیسم و فاشیسم دانستند.اما آیا بن بست اندیشه به معنای وانهادن اندیشه و ترک آن به نفع خشونت است یا آنکه باید به تیمار "عقل" و "اندیشه" در شرایط بحران پرداخت و با به اوج رساندن اندیشه و سخن گفتن از اشکال تیمارداری اندیشه باز هم رهایی را در آن جستجو کرد؟

۲.بی شک در میان فیلسوفان بزرگ جهان اسپینوزا از بزرگترین تیمار کنندگان اندیشه است.ساده بگویم اسپینوزا در یکی از مهمترین معاینه های پزشک گونه خود از اندیشه فلسفی غرب به ما می گوید که انسان "ذات" ثابت و کلی ندارد.ذات انسان را باید در "توان" انسان دید.اگر انسان ذات ثابت ندارد پس غایت و نهایتی که به آن دست یابد هم ندارد و دیگر نیاز به وجود معلمان اخلاق نیز نیست که به ما بگویند "تو باید چه بکنی؟"(تو باید حجاب داشته باشی و گرنه فاسقی و فاسفق بودن نباید ذات یک انسان باشد). اسپینوزا به ما می گوید تو به عنوان یک موجود تکین و منفرد مجموعه ای از "توان" ها هستی که نباید هرگز به خودت بگویی "چه باید بکنم"، بلکه باید از خود بپرسی "به چه چیزی توانا هستم و چه چیزی در توان من است".اسپینوزا پس از طرح مفهوم "توان" به عنوان آنچه مقوم پدیده ها و انسان هاست، مفهوم " بدن" را به میان می آورد.در جهان " توان" ها و " نیرو" ها این بدن ها هستند که بدن دیگر را به حرکت در می آورند.درس جامعه شناختی این اندیشه آن است که جامعه انباشته از آدم های برابر نیست،بلکه جامعه مجموعه ای از جایگاه های بدن- انقیاد یا بدن- آزادی است.در جامعه اگر آگاهی هم وجود داشته باشد به زبان آلتوسر باید آن را درسی دانست که حاصل تفکر درباره همین جایگاه های بدن- انقیاد است.بنابراین ،آگاهی پیامد است و نه علت و هیچ ذهنی به آزادی دست نخواهد یافت مگر آنکه بدن ها آزاد شوند.آگاهی خود نوعی بدن است که به جای خواندن و فهم آن، باید پرسید "به چه میزان بدن های دیگر را به حرکت در آورده است و این بدن ها را برای انجام چه کاری به حرکت در آورده است؟"اسپینوزا به ما می گوید پرسش کلیدی شما در برابر هر حال و احوالتون باید این باشد که به چه میزان باعث کاهش توان زیستن و وجود داشتن و عمل کردن شما می شود و به چه میزان توان و نیروی زندگی شما را افزایش می دهد؟

۳.اگر این گونه بیندیشیم،آنگاه جامعه را باید کثرتی از بدن ها و در کلیت خود یک بدن دانست که بی وقفه با کاهش- افزایش- کاهش- افزایش توان عمل کردن یا نیروی وجود داشتن خود روبروست و دائم خود را درگیر این پرسش می بیند که: "چه می توانم بکنم؟" به زبان دلوز در تفسیر اندیشه اسپینوزا جامعه دائما روی یک خط ملودیک دگرگونی پیوسته میان دو قطب شادی- غم در حال حرکت است و در این میان مستبدان و کشیشان عمیقا به اندوه رعایای خود نیازمندند تا آن ها را ناتوان سازند.در مقابل، انبوه خلق یک جامعه یعنی مجموعه سوژه های متکثر و تکین جامعه نیازمند آن اند با خلق تجربه های نیروبخش و گسترش آن ها در جامعه به ایجاد دگرگونی دائمی در نیروی وجود داشتن خود بپردازند.مقاومت یعنی افزایش توان زیستن و پاسخ دادن دائمی به این پرسش که در این لحظه از زمان برای افزایش توان زیستن خود "چه می توانم بکنم؟"


http://t.me/mostafamehraeen
4.4K viewsMostafa Mehraeen, 23:09
باز کردن / نظر دهید
2023-03-25 12:33:02 سپاسگزار همه دوستان و عزیزانی هستم که در این چند روز به اشکال متفاوت عید و نوروز را تبریک گفتن و برای آینده همه مون آرزوهای خوب کردن.از اینکه به علت بیماری نتونستم به تک تک این پیام ها پاسخ بدم معذرت میخوام و برای همه عزیزان سالی پر از سلامتی، شادی و آزادی را آرزو میکنم و امیدوارم تحولات اجتماعی جامعه ما به گونه ای پیش رود که "زندگی غم زده" از این سرزمین رخت بربندد که به زبان اسپینوزا "خودکامه ها و کشیش ها کسانی هستند که بیش از همه به اندوه رعایای خود نیازمندند، چون بنیان ارعاب همواره گونه ای اندوه جمعی است که ما را ناتوان می سازد".

http://t.me/mostafamehraeen
4.9K viewsMostafa Mehraeen, edited  09:33
باز کردن / نظر دهید
2023-03-22 14:11:43 این نوشته تامل برانگیز،خلاقانه و راهگشا از دکتر فواد حبیبی،مترجم و نویسنده فرهیخته، را حتما بخوانید.متنی پر از ایده های جذاب در خصوص چگونگی انحلال "توان"(اصطلاح اسپینوزا برای سخن گفتن از آنچه مقوم ماهیت پدیده هاست) جامعه در مفهوم "دولت" و شیوه بازیابی آن در چارچوب مفهوم و ایده "انبوه خلق" که از سوی فیلسوفانی چون اسپینوزا و متفکرانی چون آنتونیو نگری مطرح شده است.
@MSandUs

http://t.me/mostafamehraeen
868 viewsMostafa Mehraeen, edited  11:11
باز کردن / نظر دهید
2023-03-21 00:46:08
نوروز بر "انبوه خلق" ایران مبارک...

http://t.me/mostafamehraeen
3.8K viewsMostafa Mehraeen, edited  21:46
باز کردن / نظر دهید
2023-03-18 00:40:36
زندگی زیباست
این شاهکار سینمای جهان اثر روبرتو بنینی، کارگردان ایتالیایی، را ببینید حتی اگر پیش از این آن را دیده اید.دیدن این فیلم ترکیبی است از تجربه خنده،گریه،امید،سیاهی،عشق و فداکاری....این فیلم تجربه زندگی امروز ماست.

http://t.me/mostafamehraeen
2.1K viewsMostafa Mehraeen, edited  21:40
باز کردن / نظر دهید
2023-03-10 20:55:22 فایل صوتی گفتگو با یکی از نشریات درباره "وضعیت اجتماعی- سیاسی امروز ایران و آنچه بر ما می گذرد".یکم اسفند ماه هزار و چهارصد و یک.فکر کنم بحث خوبیه.

http://t.me/mostafamehraeen
4.3K viewsMostafa Mehraeen, edited  17:55
باز کردن / نظر دهید
2023-03-08 04:24:37 پرسش کلیدی وضعیت فعلی ما چیست؟

۱.پرسش کلیدی ذهن انسان ایرانی در این روزها این است: آیا گشایش ممکن است؟ آیا راهی برای خروج از این بن بست وجود دارد؟آیا می توان وضعیتی دیگر را تصور کرد که در آن دیگر خود را رها از مشغولیات ذهنی اکنونش ببیند؟ آیا راه نجاتی است؟آیا آینده ای برای ما وجود دارد؟آیا مردم شدن و دست یافتن به توان تغییر ممکن است؟

۲.در واقع بزرگترین بن بست این است که جامعه گرفتار در وضعیت بن بست باشد و مجبور باشد به بن بست بیاندیشد، چرا که ذهن در چنین وضعیتی اصولا قادر به فعالیت نیست. در این چنین شرایطی، حتی ذهن شما هم به شما می گوید از دست من کاری بر نمی آید و راه حل زندگی تو نه در فعالیت ذهنی تو و کنش عقلانی تو که در عمل و کنش خالی از عقلانیت تو و جامعه وجود دارد.در این وضعیت ذهن فقط به ما می گوید بروید و برای نجات خود و ایجاد گشایش در وضعیت خود کاری خارج از محدوده های ذهنیت و عقلانیت انسانی بکنید و دیگر با اندیشیدن و سخن گفتن چیزی تغییر نمی کند.این وضعیت، از منظر حیات انسانی مدرن، خطرناک ترین وضعیت برای یک جامعه و مردمان آن است، وضعیتی که در آن انسان خود را مجبور به وانهادن مهمترین توانایی خود یعنی داشتن قدرت تفکر و انجام کنش معنادار یا عقلانی میبیند.

۳.در جامعه ای که در آن مسائلش از طریق تفکر و گفتگو حل نشود،جنگ و خشونت تبدیل به تنها راه حل های ممکن برای گذر از وضعیت موجود می شوند. این همان جایی است که حافظان وضع موجود می کوشند با استفاده از آن به زندگی خود تداوم بخشند:خلق خشونت و ایجاد ترس و رعب و تقویت گرایش انسان و جامعه به نظم هر چند که سرکوبگر باشد. حاکمان وضع موجود به غلط این نکته را نادیده می گیرند که چه بسا جامعه برای رهایی خود و دست یافتن به آزادی راه خود را نه در زندگی که در ایجاد تغییر در فهم خودش از مرگ ممکن ببیند و جامعه نیز با وسعت بخشیدن به دامنه فهم خود از مرگ به جنگ با قدرت موجود رود. جامعه اگر بپذیرد که مرگ درست و عقلانی صرفا به معنای پیر شدن و هشتاد ساله شدن و مردن در بستر بیماری نیست و کشته شدن در خیابان نیز یک مرگ معنادار است می تواند آزادی خود را از طریق وسعت بخشیدن به معنای مرگ ممکن سازد.این به آن معنا است که اگر انسانها را به بهانه زندگی کردن و ارزش زندگی و امنیت در یک زندگی حداقلی به بند بکشید،آن ها ممکن است رهایی خود را در مرگ جستجو کنند.

۳.ما اما گرفتار در وضعیتی هستیم که حاکمان موجود حتی با فهم این مساله هم باز اجازه شکوفایی تفکر و کنش انسانی معنادار به جامعه نمی دهند و سعی در حفظ وضعیت بن بست موجود و تداوم آن دارند.در این شرایط جامعه احتمالا یا باید متوسل به کمک نیروهای بیرونی شود، یا گرفتار در افسرده گی ملی رو به سوی یوگا و مدیتیشن و دعا و نفرین و سرایش اشعار محزون و خلق انواع و اشکال سوگواری و....نهد.این دو راه حل نیز در نهایت حاصلی جز خشونت و مرگ و از بین رفتن توان زندگی مردم و جامعه ندارند.

۴.ما گرفتار در بزرگترین بحران در تاریخ جامعه ایران تنها می توانیم از خود بپرسیم: آیا رهایی ممکن است؟ شاید به زبان فلسفی پذیرش ضرورت موجود و ماندن در این وضعیت و اندیشیدن به ناممکن بودن اندیشه و عمل عقلانی در این شرایط واقعی ترین شکل رهایی و آزادی ما باشد؟ و شاید در نهایت خون و مرگ تنها راه نجات باشد، هر چقدر هم که دیدن خون و خشونت واقعیتی غیر عقلانی و غیر اخلاقی و ناانسانی باشد! بنابراین، پرسش این است:آیا انسان و جامعه گرفتار در بن بست که هم به لحاظ ذهنی و هم به لحاظ عملی با بن بست روبرو هستند،قادرند خود را رهایی بخشند؟ شاید در نهایت این کمیت و تعداد نیروهای دو سوی جبهه باشد که تکلیف قصه ما را مشخص کند؟ شاید راه حل در یک دردسر بزرگ تاریخی دیگر نهفته باشد: توده شدن و عمل توده ای که خود چیزی جز شکلی از خشونت و عقبگرد تاریخی نیست.گرفتار در بن بست، همه راه ها به مرگ ختم می شود.

http://t.me/mostafamehraeen
5.4K viewsMostafa Mehraeen, 01:24
باز کردن / نظر دهید