2023-01-14 10:52:21
رمان #کاژه روایت واقعی باپایان خوش به قلم سارا.ص
#۱۹
#عاشقانه #اجتمایی #خانوادگی #مناسب_بزرگسالان #پایان_خوش #بر_اساس_واقعیت
از دست خودم کلافه بودم
تو یلحظه انقدر بی فکرو شجاع میشدم که میرفتم برای یه مرد لباس خواب میپوشیدم
و دقیقا چند لحظه بعد پشیمون میشدم و از ترس میلرزیدم
پتورو کشیدم روی خودم و توخودم جمع شدم..
انقدر توافکارم غرق بودم که به کل یادم رفت جواب آراز رو بدم
باصدای پیام گوشیم باعجله پیامو باز کردم
آراز نوشته بود
-...پیرهنه خیلی بهت میومد...امیدوارم زودتر از نزدیک توتنت ببینمش
دلم پیچید و حس کردم معدم داره میجوشه
وای خدایا!!
هربار که حرف از دیدن میشد وضعیت من همین بود...
هرچی این رابطه عمیق تر میشد ترس من بیشتر میشد
از این میترسیدم که نتونم بگم نه....
من انقدر جسور نبودم که بتونم حرفمو مستقیم بزنم
اینبار کلی طول کشید جوابشو بدم و بعدم به بهونه ی خواب شب بخیر گفتم و گوشیو کنار گذاشتم
چشمم به لپ تاپ بود و فکرم جای دیگه !
باخودم گفتم فوقش اینه که خطمو عوض میکنم
اینجوری اونم نمیتونه منو پیدا کنه
هیچ آدرسی هم ازم نداره
بااین فکرا آروم تر شدم و اینبار واقعا خوابم برد...
خالهام سه روزی موندن و تواین سه روز به بهونه ی حضور بقیه باآراز فقط توپیام و چت صحبت کردم
نمیخواستم زیاده روی کنم و وابسته شم
هرچند که توهمین مدت کم هم خیلی بهش عادت کرده بودم
تنهایی هام خیلی کمتر شده بود
اما هنوزم تو زندگی روزمره برای من ارتباط با آدما خیلی سخت بود
سخت و تاحد زیادی نشدنی...
یجاهایی اونقدر اذیت میشدم و استرس میگرفتم که قید اون کاری که میخواسنم انجام بدم و میزدم که فقط ازاون فضای شلوغ بیام بیرون...
کسی توخانواده ارتباط محدود و کم من رو به چشم یه مشکل نمیدید
اما برای خودم....
خیلی سخت و نفس گیر بود
امیدداشتم که صحبت با آراز کمکم کنه و بتونم دایره آدمای اطرافم رو بزرگتر کنم
برای مطالعه ادامه رمان اپلیکیشن #باغ_استور نصب کنید و رمان #کاژه رو سرچ کنید
https://t.me/BaghStore_app/693
اگر گوشی #اپل دارید کافیه برنامه باغ استور رو از اپل استور دانلود کنید و طبق راهنمای زیر نصب و راه اندازی کنید
https://t.me/BaghStore_app/709
1.6K viewsedited 07:52