Get Mystery Box with random crypto!

کافه روانشناسی

لوگوی کانال تلگرام caferavanshenasi — کافه روانشناسی ک
لوگوی کانال تلگرام caferavanshenasi — کافه روانشناسی
آدرس کانال: @caferavanshenasi
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 50.57K
توضیحات از کانال

از کتاب‌های روانشناسی می‌خوانیم
@ads_cafe :(آگهی)راه ارتباطی

Ratings & Reviews

2.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 6

2023-05-12 15:10:09 برای بیشتر بچه‌ها، قبل از هشت سالگی، و نیمی از آنها تا ده‌سالگی تنها مشکل تقریبا این است که دوستشان بدارند، ـ دوستشان بدارند برای آنچه هستند. خود کودک تا این سن هنوز دوست ندارد؛ بلکه او فقط با سپاسگزاری و خوشحالی جوابگوی عشقی است که بدو نثار می‌کنند.

در این مرحله رشد کودک، عامل جدیدی در زندگی او وارد می‌شود و آن احساس جدید تولید عشق به وسیله فعالیت شخصی است. برای اولین بار کودک به فکر می‌افتد چیزی به مادر (یا پدر) بدهد. چیزی به وجود بیاورد - یک شعر، یک نقاشی یا هر چیز دیگری. برای اولین بار کودک مسئله عشق از محبوب بودن به دوست داشتن، یعنی به خلق عشق، تبدیل می‌شود.

سال‌ها طول می‌کشد تا این احساس ابتدایی به عشق پخته و کامل برسد. سرانجام کودک، که اکنون به نوجوانی رسیده است، بر عوارض خودپرستی خویش چیره می‌شود، افراد دیگر برای کودک تنها وسیله‌ای برای ارضای نیازمندی‌های شخصی او نیستند. نیازهای طرف مقابل نیز همانند نیازهای خودش مهم است. در حقیقت، آنها مهم‌تر می‌شوند.

نثار کردن ارضاکننده‌تر و لذت‌بخش‌تر از دریافت کردن می‌شود؛ و عاشق بودن حتی اهمیتی بیشتر از معشوق بودن کسب می‌کند. او به وسیله دوست داشتن، زندان تنهایی و انزوای خود را، که در نتیجه خودفریفتگی و خودپرستی به وجود آمده بود، رها می‌کند. او احساس نوعی پیوند جدید نوعی سهیم بودن و یگانگی می‌کند. از این گذشته، به جای اینکه در نتیجه محبوب بودن ـ که محصول کوچکی، ناتوانی ناخوشی یا خوب بودن اوست - فقط به دریافت کردن متکی باشد به توانایی ایجاد عشق از رهگذر عشق ورزیدن پی می‌برد.

عشق کودکانه از این اصل پیروی می‌کند که: «من دوست دارم چون دوستم دارند.» عشق پخته و کامل از این اصل که: «مرا دوست دارند چون دوست دارم.» عشق نابالغ می‌گوید: «من تو را دوست دارم برای اینکه به تو نیازمندم.» عشق رشدیافته می‌گوید: «من به تو نیازمندم چون دوستت دارم.»

اریک فروم
از کتاب هنر عشق ورزیدن
ترجمه پوری سلطانی
3.4K views12:10
باز کردن / نظر دهید
2023-05-12 14:30:23
یکی از مهم‌ترین اتفاقاتی که باعث بهبود بیماری می‌شود «تبعیت از درمان» است.
اما منظور از تبعیت از درمان چیست؟
این ویدیو را تماشا کنیم تا از تاثیر تبعیت یا پایبندی به درمان آگاه شویم.

برای آگاهی از به‌روزترین مطالب حوزه‌ی سلامت کانال تلگرام داروسازی دکتر عبیدی را دنبال کنید.

@dr_abidipharma
3.2K views11:30
باز کردن / نظر دهید
2023-05-05 16:30:07 شرایط و ملزوماتی که والدین یا دیگر افراد مهم در زندگی کودکان، توجه مثبت خود را به آنها مشروط می‌کنند، شرایط ارزشمندی نامیده می‌شوند. ممکن است تعیین چنین شرایطی سبب شود که کودک به جای پرداختن به کارهایی که باعث خوشحالی‌اش می‌شوند، تمام هم و غمش را صرف محقق ساختن این شرایط کند و برای آنکه بتواند محبت، احترام و توجه مثبت والدین و دیگر اشخاص مهم زندگی‌اش را جلب کند به شیوه‌ای خاص رفتار کند. توجه مثبتی که بذل آن به تحقق شرایط خاصی وابسته باشد، توجه مثبت مشروط نامیده می‌شود.

تمایلات و گرایش‌های شخصی کودکانی که با شرایط ارزشمندی متعددی مواجه می‌شوند به تدریج از بین می‌رود و تمام زندگی‌شان صرف تلاش برای جلب رضایت و خشنود ساختن دیگران می‌شود. آنها به اشخاصی بدل می‌شوند که دیگران از ایشان انتظار دارند و درک و برداشتی که از خود دارند صرفا به ویژگی‌هایی محدود می‌گردد که از دید دیگران پنهان مانده‌اند.

این کودکان از آرمان‌های اشخاصِ برخوردار از کارکرد کامل فاصله می‌گیرند و بیش از هر چیز به خشنود ساختن دیگران اهمیت می‌دهند. سوالی که آنها همواره از خودشان می‌پرسند این است که «دیگران چه فکر خواهند کرد؟» نه این که «من دوست دارم در این موقعیت چه کار کنم؟»

این کودکان وقتی بزرگ می‌شوند هم باز دل‌مشغول این هستند که دیگران درباره‌شان چه فکر می‌کنند. آنها عمدتا به خاطر جلب توجه و تایید دیگران کار می‌کنند نه به خاطر
خودشان، و برای دریافت توجه مثبت به دیگران وابسته‌اند و همواره در پی آناند که شرایط ارزشمندی لازم برای جلب این توجه مثبت را محقق سازند.

آنها ضعف‌ها و کاستی‌هایشان را پنهان می‌کنند و گاهی حتی خطاهایشان را نیز انکار می‌کنند و رفتارشان طوری است که هر کسی را غیر از خودشان خوشحال کند، و آنقدر سرگرم خشنود کردن دیگران می‌شوند که فراموش می‌کنند خودشان از زندگی چه می‌خواهند. این افراد در زندگی مسیر خود را گم کرده‌اند و دیگر در جهت خودشکوفایی گام برنمی‌دارند.

رندی لارسن و دیوید باس
از کتاب روانشناسی شخصیت
ترجمه فرهاد جُمهری و همکاران
7.6K views13:30
باز کردن / نظر دهید
2023-05-05 15:45:48
متاسفانه خوددرمانی در کشور ما به عنوان یک روش درمانی رایج درمیان مردم جا افتاده و در بسیاری مواقع نیز این امر به اشتباه انجام می‌شود.

گاهی اوقات حتی کوچک‌ترین علائم می‌تواند نشانه‌ای از یک بیماری جدی باشد،بنابراین بهتر است علائم بیماری‌ها را بشناسیم و بدانیم چه زمانی لازم است به پزشک مراجعه کنیم.
@dr_abidipharma

برای آگاهی از به‌روزترین مطالب حوزه‌ی سلامت کانال تلگرام داروسازی دکتر عبیدی را دنبال کنید.
6.5K views12:45
باز کردن / نظر دهید
2023-05-04 20:10:16 چندین نویسنده به غفلت از شرم در ادبیات روانکاوی و همچنین تاکید زیاد بر گناه، به ویژه قبل از ۱۹۸۰، تاکید کردند. همانند مفاهیم مهم روانکاوی، نخستین اظهارات در مورد شرم و گناه و ارتباط‌شان با فرهنگ در نوشته‌های زیگموند فروید یافت می‌شوند.

این ارجاعات در سراسر آثار او پراکنده است، اما در نوشته‌های بعدی‌اش پیداست که گمان می‌کرد شرم برای روانشناسی ژرفانگری که او مفهوم‌بندی کرده بود، موضوع ارزشمندی نیست. او احساس می‌کرد که شرم (همراه با اخلاق) منجر به «ریاکاری فرهنگی» شده است. با این وجود، او تا حد زیادی از نقش شرم (و اخلاق) در آفرینش تمدن آگاه هست و بیان می‌کند: «این بحث مطرح می‌شود که آیا درجه معینی از ریاکاری فرهنگی برای حفظ تمدن ضروری نیست.»

جالب است با اینکه فروید (۱۹۱۳) موقع شرح «قانون اساسی روانکاوی» هیچ اشاره‌ای به شرم یا هیجان‌های مشابه نکرد. دیگران، واژه «خجالت‌آور» را به «نامربوط» و «بی‌اهمیت» اضافه کردند و آنها را ناخرسندی‌هایی خواندند که بیمار باید هنگام صحبت کردن با تحلیلگر کنارشان بگذارد. به طور قابل توجهی، غفلت نسبی فروید از شرم مانع از این نشد که او تا حدودی مسبب کاهش شرم (در بین دیگر چیزها) در فرهنگ آمریکا شناخته شود.

خواندن دقیق سه تراژدی اُدیپیوسِ از سوفوکل می‌تواند مثالی باشد از اینکه فروید مفهوم گناه را بر شرم رجحان داد. فرويد اساس مفهوم عقده اُدیپ را که حل آن منجر به شکل‌گیری فرامن و احساس گناه می‌شود. از نخستین نمایش‌نامه شاه اُديبوس برگرفت، اما من ادعا می‌کنم که احساس تجربه شده از سوی ادیپوس بیشتر به مفهوم کنونی ما از شرم مربوط است تا گناه.

وقتی اُدیپیوس دریافت که قاتل پدرش است و با مادرش جوکاستا ازدواج کرده است، نخستین واکنش او خشمی خام بود و درخواست شمشیری کرد و به اتاقش رفت تا احتمالا او را [مادرش] بکشد. اما مادرش را در حالی که خود را دار زده بود و مرده بود پیدا کرد.

او پیش رفت و طناب دور گردنش را باز کرد و سپس جنازه مادرش در مقابل او روی زمین افتاد. سپس سنجاق‌های لباس ملکه را که لباس او را باوقار نگه داشته بودند، پاره کرد. به احتمال او را برهنه کرد و با سنجاق چشمایش را کور کرد و گفت «این چشم‌ها هرگز نباید ببینند؛ حال آنها را کور می‌کنم». بعدها او می‌گوید: «من از شما خواهش می‌کنم، مرا در جایی به دور از این سرزمین پنهان کنید.»

سلمان اختر
از کتاب شرم
ترجمه مجتبی تاشکه و همکاران
6.6K viewsedited  17:10
باز کردن / نظر دهید
2023-05-02 12:30:14 [به اعتقاد اریک فروم] یافتن عشق بارور از دشوارترین دستاوردهای زندگی است. منظور از عشق «عاشق شدن» نیست. لازمه عشق تلاش فراوان است زیرا عشق بارور از چهار ویژگی مهم برخوردار است: توجه، احساس مسئولیت، احترام و شناخت.

عشق ورزیدن به دیگران یعنی مهر ورزیدن به آنها (به معنی مواظبت و مراقبت از آنان)، یعنی علاقه‌مندی عمیق به حال و وضعیت‌شان و آسان کردن رشد و کمال‌شان. لازمه اینها داشتن احساس مسئولیت در پاسخگویی به نیازهای آنهاست. همچنین، عشق ورزیدن یعنی محترم شمردن و پذیرفتن فردیت آنها، یعنی مهر ورزیدن به آنها برای آنکه و آنچه هستند. برای محترم شمردن آنها، باید آنها را درست و کامل شناخت. باید به طور عینی دانست که چیستند و کیستند.

اکنون می‌توان فهمید چرا یافتن عشق بارور دشوار است. عشق بیش از آن که شور و هیجان باشد، فعالیت است. عشق بارور به عشق جسمانی محدود نمی‌شود، بلکه می‌تواند عشق برادرانه (عشق به همه انسان‌ها) یا عشق مادرانه (عشق مادر به کودک) نیز باشد.

دوآن شولتز
از کتاب روانشناسی کمال
ترجمه گیتی خوشدل
7.8K views09:30
باز کردن / نظر دهید
2023-04-30 21:10:10 در سال ۱۹۶۸، روانشناسی به نام والتر میشل با نگارش کتابی با عنوان شخصیت و سنجش که در آن شواهد موجود در زمینه صفات شخصیتی را به شدت مورد نقد قرار داد، تاثیر چشمگیری بر روانشناسی شخصیت بر جای گذاشت. در یک کلام او عقیده داشت که رفتار افراد بیش از آنکه تحت تأثیر صفات شخصیتی‌شان باشد متاثر از موقعیتی است که در آن قرار می‌گیرند.

در سال‌های اخیر، میشل این نظریه را مطرح کرده که متغیرهای شخصیتی (البته نه لزوما صفات شخصیتی)، عمدتا از راه تعاملی که با معنای روان‌شناختی موقعیت‌ها دارند و تغییری که در این معنا سبب می‌شوند رفتار را تحت تاثیر قرار می‌دهند.

میشل در نظام شخصیتِ متشکل از فرایندهای شناختی - عاطفی خود، به جای آنکه شخصیت را مجموعه‌ای از صفات تلقی کند، آن را سازمانی متشکل از فعالیت‌های شناختی و عاطفی در نظر می‌گیرد که بر نحوه واکنش افراد به انواع خاصی از موقعیت‌ها، تأثیر می‌گذارد.

در این نظریه، او بیشتر بر فرایندهای شخصیتی تاکید دارد تا بر صفات ثابت و تغییرناپذیر این فرایندهای شناختی و عاطفی مشتمل‌اند بر فعالیت‌هایی روانی نظیر برداشت‌ها (دید فرد درباره یک موقعیت)، اهداف، انتظارات، باورها، احساسات و نیز معیارها، توانایی‌ها، طرح‌ها و راهبردهای خودنظم‌دهنده.

براساس این نظریه، هر فرد از شبکه نسبتا ثابتی از این فعالیت‌های روانی برخوردار است که در نتیجه یادگیری، تعلق به فرهنگ و خرده فرهنگی ،خاص ساختار ژنتیکی و پیشینه زیست‌شناختی‌اش حاصل شده است.

رندی لارسن و دیوید باس
از کتاب روانشناسی شخصیت
ترجمه فرهاد جُمهری و همکاران
9.1K views18:10
باز کردن / نظر دهید
2023-04-28 18:30:16 کمونیست‌ها گمان می‌کنند راه رهایی از آفات را یافته‌اند. طبق نظر آنان، آدمی بی‌چون و چرا خوب است و خیرخواه همنوع خویش، اما نهاد مالکیت خصوصی به یکی قدرت می‌دهد و از این رو او را به بدرفتاری با همنوع وسوسه می‌کند و آن کس که از مالکیت محروم است باید با دشمنی در برابر ستمگر مقاومت کند و با او بستیزد.

اگر مالکیت خصوصی از میان برداشته شود و همه در ثروت سهیم و از لذت آن بهره‌مند شوند، بدخواهی و دشمنی بین انسان‌ها ناپدید خواهد شد. چون همه نیازها برآورده شود، علتی برای دشمنی وجود نخواهد داشت و همه با رغبت به کارهای لازم خواهند پرداخت.

مشغله من نقد اقتصادی نظام کمونیستی نیست؛ نمی‌توانم تحقیق و بررسی کنم که لغو مالکیت خصوصی سودمند و به صلاح است یا نه. اما می‌توانم تشخیص بدهم که پیش‌شرط روان‌شناختی آن [نظام فکری] وهمی بی‌پایه است. با لغو مالکیت خصوصی بی‌شک یکی از ابزارهای میل پرخاشگری انسان از او گرفته می‌شود که اگرچه ابزاری بسیار نیرومند است، نیرومندترین ابزارها نیست.

اما تفاوتی که از حیث قدرت و نفوذ میان آدمیان وجود دارد و رانه پرخاشگری برای مقاصد خود از آن سود می‌جوید به جای خود باقی می‌ماند و در ماهیت آن هم تغییری ایجاد نمی‌شود. میل به پرخاشگری زاده مالکیت خصوصی نیست. پرخاشگری در دوران‌های کهن، زمانی که مالکیت بسیار ناچیز بود، بدون حد و مرز حاکم بود…

زیگموند فروید
از کتاب تمدن و ملالت‌های آن
ترجمه محمد مبشری
2.6K views15:30
باز کردن / نظر دهید
2023-04-25 21:30:30 این کانال برای آن دسته از مادرانی که به سلامت روان کودک خود اهمیت می‌دهند.
@kodakanegi
2.0K views18:30
باز کردن / نظر دهید
2023-04-23 23:10:05 استرس آسیب‌پذیری روانی - جسمی را در هر شخصی بالا می‌برد. فکر می‌کنم سوال شما درباره این است که ما در چارچوب شرایط تحلیلی چه کاری انجام می‌دهیم؟ بیمار شما به یکباره جلسه‌اش را این‌طور شروع می‌کند که «زخم معده گرفته‌ام.»

من [در چنین شرایطی] سعی می‌کنم ببینم آیا برای این مسئله‌اش معنای روانی هم قایل است. بسیاری از افراد فکر نمی‌کنند که بیماری جسمانی تبیین روان‌شناختی هم داشته باشد. این‌طور مرسوم است که می‌گویند: «من مریض هستم.»

اما گاهی اوقات وقتی مثلا می‌پرسید: «آیا دلیلی داری که بتوان گفت شرایط حال حاضر تو باعث این [مریضی] شده باشد؟ قبلا گاهی حس می‌کردی که خشم و میل به تخریب‌گری‌ات از کنترل تو خارج شده است و شدیدا درباره ازدواجت نگران شده بودی؛ عمیقا نگران از دست دادن رابطه‌ات بودی. فکر می‌کنی این شرایط ارتباطی با بروز ناگهانی زخم معده ات دارد؟»

آنگاه بسیاری از بیماران دیدگاه و نظر خود را درباره بیماری جسمانی‌شان ارائه می‌کنند؛ و ما با استفاده از این نظریه‌پردازی‌ها اطلاعات زیادی درباره فانتزی‌های ناخودآگاهش کسب می‌کنیم. موضع من این است که بدن، چیزی را با بیمار در میان می‌گذارد و بنابراین وقتی بیمار درباره نشانه‌های جسمانی‌اش با من صحبت می‌کند، بدن بیمار با من سخن می‌گوید جالب این که اغلب بیماران اگر فکر کنند بیماری شان اهمیت روان‌شناختی ندارد، به هیچ وجه به آن اشاره نمی‌کنند.

گاهی بیمار می‌ترسد که خسته کننده به نظر برسد و بنابراین از صحبت درباره درد و رنجش امتناع می‌کند. از طرف دیگر برخی درباره رنج‌های جسمانی‌شان به وفور صحبت می‌کنند چون در کودکی این‌طور فهمیده اند که وقتی مریض هستند، مورد توجه والدین قرار می‌گیرند.

غالبا افراد مبتلا به آلرژی‌های تنفسی و پوستی می‌گویند: «مادرم معمولا علاقه‌ای به مشکلات روان‌شناختی من نداشت؛ اما وقتی مریض می‌شدم همیشه مراقب من بود.» خاطره آنان از مادر این‌گونه است که هرگز به دردهای هیجانی آنها گوش نمی‌داده اما به طور خاصی به دردهای جسمانی واکنش نشان می‌داده است. نفع ثانویه مبتلا شدن ناگهانی به بیماری روانی - جسمی، مورد توجه قرار گرفتن و مورد علاقه بودن است.

جویس مک‌دوگال
از کتاب یک فنجان چای با بزرگان روانکاوی جهان
ترجمه عباس کیوانلو
4.7K views20:10
باز کردن / نظر دهید