2023-06-25 21:30:21
به نظر من برای تحقق امر درمان، درمانگر باید از لحاظ رابطهاش با مراجع، فردی یکپارچه یا وحدتیافته یا هماهنگ باشد. منظور من این است که درمانگر باید در فرایند رابطهاش با مراجع دقیقا همانی که هست باشد. نه اینکه نقش بازی کند، یا تظاهر نماید و یا نقابی بر چهره داشته باشد.
من از واژه توافق برای اشاره به هماهنگی دقیق میان تجربه نفسانی و آگاهی، استفاده میکنم. میتوان گفت که وقتی درمانگر از آنچه در هر لحظه از رابطهاش با مراجع تجربه میکند، به طور کامل و دقیق آگاهی داشته باشد، به هماهنگی کامل با خویشتن دست یافته است. بنابراین باید گفت که یادگیری معنادار پدید نخواهد آمد مگر اینکه درمانگر تا حد قابل ملاحظهای به این توافق درمانی و یا هماهنگی با خویشتن نائل شده باشد.
مفهوم و وضع توافق یا هماهنگی، در واقع مفهوم پیچیدهای است که معتقدم همه ما آن را به طریقی شهودی و با شعوری متعارف، در افرادی که با آنها سر و کار داریم، درک و احساس کردهایم. چنان که گاهی احساس میکنیم فردی، نه تنها آنچه را احساس میکند بر زبان میآورد، بلکه عمیقترین احساسات او نیز با آنچه بیان میکند، توافق دارد یا به اصطلاح میخواند.
بنابراین اعم از اینکه در زمانی خشمگین یا مهربان، شرمنده و یا برانگیخته باشد احساس میکنیم که در همه سطوح و لایههای روانی خود، در سطوح آگاهی و هشیاریاش در کلمات و سخنانش و نیز در تفهیم و تفاهمش همان رفتاری را بارز میکند که از خلال واکنشهای جامع جسمانی او به ظهور میرسد و مختصر آنکه تمامی اجزای زیستی او به طور متوافق و مورد هماهنگی، واکنشهای مشابه را ظاهر میسازند.
از آن گذشته این را نیز به وضوح میبینم که چنین فردی تمامی احساسات آنی و بیواسطه خود را به وضوح میپذیرد و از نمایان ساختن آنها هراسی ندارد. چیزی که در چنین شخصی میتوانیم بگوییم این است که: «میدانیم دقیقا چه میگوید و چه میخواهد.» و بر این مبنا در فرایند ارتباطمان با او احساس راحتی و ایمنی میکنیم.
حال آنکه در مواجهه با شخص دیگری که واجد این توافق و هماهنگی نفسانی نیست، در مییابیم که آنچه میگوید تقریبا بیتردید ساختگی و کاذب است. و نمیدانیم که در نهان چهره ساختگی او واقعا چه احساسی وجود دارد و چه چیزی را تجربه میکند. حتی این را نیز نمیدانیم که چنین کسی آیا خود به احساسات خویش وقوف دارد یا نه؟
و چه بسا که در مییابیم چنین شخصی از احساسی که واقعا در هر زمان در حال تجربه کردن آن است، ناآگاه و بیخبر است. در مواجهه با چنین شخصی همواره جانب احتیاط را نگاه میداریم و محتاطانه عمل میکنیم، البته چنین رابطهای از آنگونه روابطی نیست که فاقد حالات دفاعی باشد. در نتیجه، در فرایند چنین رابطهای تغییر و یادگیری معنادار در او هرگز وقوع نمییابد.
بنابراین شرط دوم درمان آن است که درمانگر در مضمون رابطهاش از توافق و هماهنگی نفسانی چشمگیری با خویشتن خود برخوردار باشد. درمانگر باید با وقوف و احاطه کامل به احساسات و واکنشهای خود که پدید میآید و تغییر میکند، به طور کامل و دقیق و صمیمانهای عبارت از خویشتن واقعی خویش باشد و هیچ لحظهای از فرایند این رابطه را از دست ننهد.
کارل راجرز
از کتاب هنر انسان شدن
ترجمه مهین میلانی
6.3K views18:30