Get Mystery Box with random crypto!

کافه روانشناسی

لوگوی کانال تلگرام caferavanshenasi — کافه روانشناسی ک
لوگوی کانال تلگرام caferavanshenasi — کافه روانشناسی
آدرس کانال: @caferavanshenasi
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 50.57K
توضیحات از کانال

از کتاب‌های روانشناسی می‌خوانیم
@ads_cafe :(آگهی)راه ارتباطی

Ratings & Reviews

2.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 3

2023-07-21 12:30:47
زیستن خود هنری است و در حقیقت مهم‌ترين و در عین حال مشکل‌ترین و پیچیده‌ترین هنری است که انسان تجربه می‌کند. هدف این هنر انجام کار به‌خصوصی نیست، بلکه هدف آن زندگی شایان تحسین و پرورش استعدادهای ذاتی است. در پهنه هنر زیستن انسان هم هنرمند است و هم محصول هنر، هم مجسمه‌ساز است هم سنگ مرمر، هم پزشک است هم بیمار.

اریک فروم
از کتاب انسان برای خویشتن
ترجمه اکبر تبریزی

Cave of Hands (غار دست‌ها)
7,300 BC - 700 AD
14.5K views09:30
باز کردن / نظر دهید
2023-07-04 17:30:47 ظاهرا مسلم است که ما در تمدن امروزی‌مان احساس خشنودی نمی‌کنیم. اما حکم دادن در این خصوص بسیار دشوار است که انسان‌ها در اعصار گذشته سعادتمندتر از امروز بوده‌اند یا نه و اگر بوده‌اند به چه میزان سعادتمند بوده‌اند و شرایط فرهنگی در سعادت آنان چه مایه موثر بوده است.

گرایش ما همیشه این است که بدبختی [دیگران] را به طور عینی درک کنیم، یعنی خود را با خواسته‌ها و حساسیت‌هامان در شرایطی تصور کنیم و بسنجیم که در آن شرایط چه مناسبت‌هایی موجب احساس خوشبختی یا بدبختی ما می‌شود.

این شیوه نگرش که به علت نادیده گرفتن تنوع حساسیت‌های ذهنی به ظاهر عینی است البته ذهنی‌ترین شیوه نگرش است زیرا به این وسیله وضعیت روانی خود را به جای همه وضعیت‌های روانی ناشناخته دیگر می‌نشانیم. اما خوشبختی امری کاملا ذهنی است.

موقعیت یک برده پاروزن در کشتی‌های جنگی عهد باستان یا یک دهقان در جنگ‌های سی‌ساله یا یک قربانی تفتیش عقاید مقدس یا یک یهودی تحت تعقیب هرچند برای ما وحشتناک باشد باز هم ممکن نیست بتوانیم خود را به جای آنان بگذاریم و تغییراتی را به حدس دریابیم که کم‌حسی اولیه آنان، بی‌حس شدن تدریجی آنان، دیدگاه‌ها و توقعاتشان و انواع شدید و خفیف تخدیر حواس در ادراک لذت و رنج چه حالی در آنان ایجاد کرده است. در شرایط رنج شدید، مکانیسم‌های روانی معینی فعال می‌شوند که از آدمی حفاظت می‌کنند.

زیگموند فرويد
از کتاب تمدن و ملالت‌های آن
ترجمه محمد مبشری
2.9K views14:30
باز کردن / نظر دهید
2023-07-01 19:10:09 آزادی دلواپسی‌ای غایی است که کمتر قابل درک است. معمولا آزادی را مفهومی کاملا مثبت و خالی از ابهام تصور می‌کنیم. آیا انسان در سراسر تاریخ ثبت‌شده‌اش در حسرت آزادی و ستیز برای آن نبوده است؟ با وجود این، وقتی آزادی را از منظر انگیزه‌ غایی می‌نگریم، چشم‌ها با هراس خیره می‌ماند.

«آزادی» در مفهوم اگزیستانسیالش، فقدان ساختار خارجی‌ست. به این ترتیب فرد بر خلاف تجربیات روزمره، دیگر به جهانی موزون و ساختاریافته که پردازشی سرشتی دارد وارد نمی‌شود و حتی آن را ترک می‌کند. در عوض، فرد به‌طور کامل مسئول ـ یا به عبارتی مولف ـ دنیا، الگوی زندگی، انتخاب‌ها و اعمال خویش است.

«آزادی» از این دید، مفهومی مرعوب‌کننده دارد: به این معناست که زیرِ پایمان زمینی نیست، هیچ نیست جز حفره‌ای تهی و گودالی ژرف. پس پویایی کلیدی اگزیستانسیال، همان برخورد میان رویارویی‌مان با بی‌پایگیِ همه‌چیز و آرزویمان برای جای پایی محکم و ساختاریافته است.

اروین یالوم
از کتاب روان‌درمانی اگزیستانسیال
ترجمه سپیده حبیب
5.1K views16:10
باز کردن / نظر دهید
2023-07-01 18:30:23
قدر سلامتی خود را بدانید و برای بهبود آن به فکر باشید!
کانال تلگرام داروسازی دکتر عبیدی همواره به‌روزترین مطالب حوزه سلامت را در اختیار شما قرار داده و می‌توانید با مطالعه آنها به یک زندگی سالم نزدیک‌تر شوید.
@dr_abidipharma
@dr_abidipharma
@dr_abidipharma

کانال تلگرام داروسازی دکتر عبیدی را دنبال کنید.
4.5K views15:30
باز کردن / نظر دهید
2023-06-28 19:10:11 لوسی آر. وقتی از نشانه‌ی هیستری‌اش (توهمِ بوی دائمی پودینگ سوخته) خلاصی یافت که تکانه‌ی واپس‌زده‌ای را به یاد آورد که آن بو جای‌اش را گرفته بود ــ عشق یک‌طرفه و بی‌فرجام او به کارفرمایش. لوسی آر. خیلی تصادفی به این عشق اقرار کرد یعنی زمانی که فروید با تعجب از او پرسید «اگر می‌دانستید که عاشق کارفرمایتان هستید، چرا به او نگفتید؟»

پاسخ مفید و مختصر لوسی، با همه‌ سادگی و گویایی‌اش، متنی کانونی و مرجع در تاریخ روانکاوی به‌شمار می‌آید: «من نمی‌دانستم ــ یا راستش نمی‌خواستم بدانم». نشانه‌های هیستری و فی‌الواقع همه‌ روان‌رنجوری‌ها دقیقا ریشه در همین حالت دوگانگی دارند. در مورد هیستری، تکانه‌ای که بیمار نمی‌خواهد آن را بشناسد به ناچار از طریق تغییر چهره‌ ظاهری یا، بنا به مصطلحات فروید، تبدیل و تبدل جسمانی [یا به تعبیری، در جامه‌ مبدل] شناخته می‌شود و به جا می‌آید.

جاش کوهن
از کتاب چگونه فروید بخوانیم
ترجمه‌ صالح نجفی
6.4K views16:10
باز کردن / نظر دهید
2023-06-28 18:30:16
سرطان دهانه رحم یکی از شایع ترین انواع #سرطان در خانم‌ها است.

#سرطان_دهانه_رحم

داروسازی دکتر عبیدی
@dr_abidipharma

اینستاگرام داروسازی دکتر عبیدی را دنبال کنید.
5.1K views15:30
باز کردن / نظر دهید
2023-06-28 16:30:42 ارنست همینگوی همه‌ عمر به ناچار در جستجوی خطر و غلبه بر آن بود و این شیوه‌ای عجیب‌ بود برای اثبات اینکه خطری در کار نیست. مادر همینگوی گفته است یکی از نخستین جملاتی که ارنست به زبان آورد، این بود: «از هیچ‌چی نمی‌ترسم.» طنز ماجرا در این است که او دقیقا از چیزی نمی‌ترسید، زیرا مانند همه‌ ما، از هیچی و نیستی می‌ترسید.

بنابراین قهرمان همینگوی، مظهر لگام‌گسیختگیِ راه حل فردی و مستقلی‌ست برای کنار آمدن با موقعیت انسانی. این قهرمان انتخاب نمی‌کند؛ اعمالش سائق‌وار و وسواس‌گونه است؛ از تجربیات جدیدش چیزی نمی‌آموزد. حتی نزدیک شدن مرگ نگاهش را به درون برنمی‌گردانَد یا بر درایتش نمی‌افزاید.

در راه و رسم همینگوی جایی برای پیری و نقصان نیست، چون این‌ها رنگ و بوی روزمَرِگی دارند. در پیرمرد و دریا، سانتیاگو با مرگ قریب‌الوقوعش به شیوه‌ای کلیشه‌ای و قالبی روبه‌رو می‌شود ـ شیوه‌ای که در رویارویی با سایر خطرات اساسی زندگی‌اش هم در پیش گرفته است ـ در جستجوی ماهی بزرگ ‌تنها به دریا می‌زند.

خود همینگوی نتوانست از فروپاشی اسطوره‌ گزندناپذیری شخصی‌اش جان سالم به‌در بَرَد. وقتی سلامتی و چالاکی جسمانی‌اش رو به افول نهاد، وقتی «روزمرگی»اش (به این معنا که او هم مانند دیگران باید با موقعیت بشری رودررو شود) به طرز دردناکی آشکار شد، به تدریج ماتم گرفت و بالاخره به افسردگی عمیقی مبتلا شد.

بیماری واپسینَش، روان‌پریشی پارانوئید با هذیان‌های گزند و آسیب و افکار انتساب، موقتا اسطوره‌ استثنا بودنش را تقویت کرد. در نهایت، راه حل پارانوئید شکست خورد؛ و همینگویِ بی‌دفاع در برابر ترس از مرگ، دست به خودکشی زد. با اینکه اقدام به خودکشی به دلیل ترس از مرگ، یک پارادوکس است، چندان ناشایع نیست. خیلی‌ها گفته‌ای با این مضمون داشته‌اند: «آن‌قدر از مرگ می‌ترسم که به‌سمت خودکشی رانده می‌شوم.»

اروین یالوم
از کتاب روان‌درمانی اگزیستانسیال
ترجمه سپیده حبیب
5.2K views13:30
باز کردن / نظر دهید
2023-06-26 19:10:35 اگر جزء سوم عشق یعنی احترام وجود نداشته باشد، احساس مسئولیت به آسانی به سلطه‌جویی و میل به تملک دیگری سقوط می‌کند. منظور از احترام، ترس و وحشت نیست، بلکه توانایی درک طرف، آن چنان که وی هست، و آگاهی از فردیت بی‌همتای اوست.

احترام یعنی علاقه به این مطلب که دیگری، آن‌طور که هست، باید رشد کند و شکوفا شود. بدین ترتیب، در آنجا که احترام هست، استثمار وجود ندارد. من می‌خواهم معشوقم برای خودش و در راه خودش پرورش بیابد و شکوفا شود، نه برای پاسداری من.

اگر من شخص دیگری را دوست دارم، با او آن چنان که هست، نه مانند چیزی برای استفاده خودم یا آنچه احتیاجات من طلب می‌کند احساس وحدت می‌کنم.

واضح است که احترام آنگاه میسر است که من به استقلال رسیده باشم یعنی آنگاه که بتوانم روی پای خود بایستم و بی‌مدد عصا راه بروم، آنگاه که مجبور نباشم دیگران را تحت تسلط خود در بیاورم یا استثمارشان کنم.

احترام تنها بر پایه آزادی بنا می‌شود: به مصداق یک سرود فرانسوی، «عشق فرزند آزادی است» نه از آن سلطه‌جویی.

اریک فروم
از کتاب هنر عشق ورزیدن
ترجمه پوری سلطانی
6.7K views16:10
باز کردن / نظر دهید
2023-06-26 18:30:46
متاسفانه خوددرمانی در کشور ما به عنوان یک روش درمانی رایج درمیان مردم جا افتاده و در بسیاری مواقع نیز این امر به اشتباه انجام می‌شود.

گاهی اوقات حتی کوچک‌ترین علائم می‌تواند نشانه‌ای از یک بیماری جدی باشد،بنابراین بهتر است علائم بیماری‌ها را بشناسیم و بدانیم چه زمانی لازم است به پزشک مراجعه کنیم.
@dr_abidipharma

برای آگاهی از به‌روزترین مطالب حوزه‌ی سلامت کانال تلگرام داروسازی دکتر عبیدی را دنبال کنید.
6.0K views15:30
باز کردن / نظر دهید
2023-06-25 21:30:21 به نظر من برای تحقق امر درمان، درمانگر باید از لحاظ رابطه‌اش با مراجع، فردی یکپارچه یا وحدت‌یافته یا هماهنگ باشد. منظور من این است که درمانگر باید در فرایند رابطه‌اش با مراجع دقیقا همانی که هست باشد. نه اینکه نقش بازی کند، یا تظاهر نماید و یا نقابی بر چهره داشته باشد.

من از واژه توافق برای اشاره به هماهنگی دقیق میان تجربه نفسانی و آگاهی، استفاده می‌کنم. می‌توان گفت که وقتی درمانگر از آنچه در هر لحظه از رابطه‌اش با مراجع تجربه می‌کند، به طور کامل و دقیق آگاهی داشته باشد، به هماهنگی کامل با خویشتن دست یافته است. بنابراین باید گفت که یادگیری معنادار پدید نخواهد آمد مگر اینکه درمانگر تا حد قابل ملاحظه‌ای به این توافق درمانی و یا هماهنگی با خویشتن نائل شده باشد.

مفهوم و وضع توافق یا هماهنگی، در واقع مفهوم پیچیده‌ای است که معتقدم همه ما آن را به طریقی شهودی و با شعوری متعارف، در افرادی که با آنها سر و کار داریم، درک و احساس کرده‌ایم. چنان که گاهی احساس می‌کنیم فردی، نه تنها آنچه را احساس می‌کند بر زبان می‌آورد، بلکه عمیق‌ترین احساسات او نیز با آنچه بیان می‌کند، توافق دارد یا به اصطلاح می‌خواند.

بنابراین اعم از اینکه در زمانی خشمگین یا مهربان، شرمنده و یا برانگیخته باشد احساس می‌کنیم که در همه سطوح و لایه‌های روانی خود، در سطوح آگاهی و هشیاری‌اش در کلمات و سخنانش و نیز در تفهیم و تفاهمش همان رفتاری را بارز می‌کند که از خلال واکنش‌های جامع جسمانی او به ظهور می‌رسد و مختصر آنکه تمامی اجزای زیستی او به طور متوافق و مورد هماهنگی، واکنش‌های مشابه را ظاهر می‌سازند.

از آن گذشته این را نیز به وضوح می‌بینم که چنین فردی تمامی احساسات آنی و بی‌واسطه خود را به وضوح می‌پذیرد و از نمایان ساختن آنها هراسی ندارد. چیزی که در چنین شخصی می‌توانیم بگوییم این است که: «می‌دانیم دقیقا چه می‌گوید و چه می‌خواهد.» و بر این مبنا در فرایند ارتباطمان با او احساس راحتی و ایمنی می‌کنیم.

حال آنکه در مواجهه با شخص دیگری که واجد این توافق و هماهنگی نفسانی نیست، در می‌یابیم که آنچه می‌گوید تقریبا بی‌تردید ساختگی و کاذب است. و نمی‌دانیم که در نهان چهره ساختگی او واقعا چه احساسی وجود دارد و چه چیزی را تجربه می‌کند. حتی این را نیز نمی‌دانیم که چنین کسی آیا خود به احساسات خویش وقوف دارد یا نه؟

و چه بسا که در می‌یابیم چنین شخصی از احساسی که واقعا در هر زمان در حال تجربه کردن آن است، ناآگاه و بی‌خبر است. در مواجهه با چنین شخصی همواره جانب احتیاط را نگاه می‌داریم و محتاطانه عمل می‌کنیم، البته چنین رابطه‌ای از آن‌گونه روابطی نیست که فاقد حالات دفاعی باشد. در نتیجه، در فرایند چنین رابطه‌ای تغییر و یادگیری معنادار در او هرگز وقوع نمی‌یابد.

بنابراین شرط دوم درمان آن است که درمانگر در مضمون رابطه‌اش از توافق و هماهنگی نفسانی چشمگیری با خویشتن خود برخوردار باشد. درمانگر باید با وقوف و احاطه کامل به احساسات و واکنش‌های خود که پدید می‌آید و تغییر می‌کند، به طور کامل و دقیق و صمیمانه‌ای عبارت از خویشتن واقعی خویش باشد و هیچ لحظه‌ای از فرایند این رابطه را از دست ننهد.

کارل راجرز
از کتاب هنر انسان شدن
ترجمه مهین میلانی
6.3K views18:30
باز کردن / نظر دهید