Get Mystery Box with random crypto!

کافه روانشناسی

لوگوی کانال تلگرام caferavanshenasi — کافه روانشناسی ک
لوگوی کانال تلگرام caferavanshenasi — کافه روانشناسی
آدرس کانال: @caferavanshenasi
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 50.57K
توضیحات از کانال

از کتاب‌های روانشناسی می‌خوانیم
@ads_cafe :(آگهی)راه ارتباطی

Ratings & Reviews

2.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 8

2023-02-28 20:30:26
همه چیز درباره تمرکز ذهن و انجام کار عمیق
همراه با افسانه جزیره سایرن ها ، دانش را ورق بزنید .

لینک این اپیزود پادکست رادیو راهیار در کانال یوتیوب ما

لطفا با عضویت در کانال به جمع ما ملحق شوید



1.5K views17:30
باز کردن / نظر دهید
2023-02-23 11:30:52 نمونه دیگری از این که فروید تحمل نظر مخالف را نداشت می‌توان در برخورد او با اعضای اتحادیه بین‌المللی روانکاوان مشاهده کرد که آنها به روش اولیه فروید، وفاداری کامل و مطلقی نداشتند. فروید در ۱۸ فوریه ۱۹۱۹ نامه‌ای به جونز نوشت و در خلال آن آورد: «قصد شما برای پاک کردن انجمن روانکاوان لندن از پیروان یونگ عالی است.»

این روحیه خاص فروید که دوستان جدا شده از خود را هرگز نمی‌بخشید، در واکنش او به مرگ آلفرد آدلر چشمگیر است. او در پاسخ به آرنولد زوایگ که گفته بود به شدت از شنیدن خبر مرگ آدلر منقلب شده است، نوشت: «من از دلسوزی شما به آدلر سر در نمی‌آورم. مرگ یک پسربچه یهودی اهل یکی از نواحی حومه وین در ابردین خود به خود عاقبت عجیبی است و در عین حال، نشان می‌دهد که او چقدر از هدف دور شده است. به راستی دنیا رفتار او را در مخالفت با روانکاوی، سخت نیکو پاداش داد».

با وجود همه این شواهد، باز هم ستایشگران متعصب فروید هر نوع قدرت‌طلبی را در او انکار می‌کنند. جونز بارها درباره این موضوع داد سخن می‌دهد و مثلا در جایی می‌نویسد: «مردم از شخصیت ظالم فروید و اصرار جزمی او برای این که همه پیروانش باید حرف‌های او را بپذیرند، سخن می‌گویند. نادرست بودن این اتهامات مسخره و غیر‌واقعی را به خوبی می‌توان از نامه‌ها، نوشته‌ها و از خاطرات کسانی که با او کار کرده‌اند، استنباط کرد». یا در جای دیگری می‌نویسد: «مشکل بتوانم کسی را تصور کنم که گهگاه او را به صورت دیکتاتور نشان داده‌اند، در حالی که باطن او شباهتی به دیکتاتور نداشت».

اریک فروم
از کتاب رسالت زیگموند فروید
ترجمه فرید جواهرکلام
1.9K viewsedited  08:30
باز کردن / نظر دهید
2023-02-13 13:30:25 به طور کلی روان‌درمانگران در فیلم‌ها خیلی ساده شده و تقریبا کاریکاتورگونه به نمایش درمی‌آیند. آنچه در حال حاضر در این کشور مد روز است، رویکردی است که بین سوژه‌ای نامیده می‌شود که در آن درمانگر اجازه می‌دهد «هر چیزی رخ دهد» و مردم فکر می‌کنند درمانگران واقعی آنها هستند. فکر می‌کنم این بازتابی از فرهنگ حاکم مبنی بر انجام سریع و بلافاصله کارها، ایمان [بدون تحقیق]، پذیرا بودن و باور به این مسئله است که خود فرد به تنهایی برای کمک به خودش کافی است.

اما در واقعیت با بیمارانی روبرو هستیم که با تعارضات شدید واپس‌رونده درگیرند؛ یعنی کسانی که نیاز عمده‌شان تخریب رابطه درمانی است و به توانایی درمانگر برای کمک به آنان حسادت می‌ورزند. این بیماران را در فیلم‌ها نمی‌بینیم یا اگر ببینیم در قالب هیولاهایی که آدم‌ها را می‌ترسانند به نمایش درخواهند آمد؛

و شاهد فرهنگ انتقادی عمیقی نسبت به روانکاوی هستیم که تازگی هم ندارد و امروزه به شکل جملاتی از این دست درآمده است که روانکاوی طولانی‌مدت و گران‌قیمت است یا شواهدی درباره کارآمدی و تاثیر آن نداریم یا اینکه روان‌درمانی‌های کوتاه‌مدت می‌تواند به بیماران کمک کند. در واقع آنان روان‌درمانی را نوعی جادوگری می‌پندارند.

بنابراین ترکیب چند عامل یعنی پیشرفت‌های اساسی در روان‌پزشکی زیستی، فشارهای اقتصادی که دسترسی به روان‌درمانی را کاهش می‌دهد، فرهنگ انتقاد از ذهنیت‌گرایی و میل به راه‌حل‌های سریع و زودبازده، همه و همه باعث کاهش بیماران متقاضی درمان‌های تحلیلی و روان‌پویشی و کاهش برنامه‌های آموزشی روانکاوی برای روان‌پزشکان شده است.

همه این‌ها ریشه در همان مجادله قدیمی جدایی روان‌پزشکی زیستی (که بر پایه تحقیقات داروشناختی است) از روان‌درمانی است (هل دادن روان‌درمانی به سمت شاخه‌های دیگر علم و جداسازی آن از طب و روان‌پزشکی). واقعا جای تاسف دارد. این قضیه باعث جدایی ذهن از بدن می‌شود در صورتی که کنار هم در نظر گرفتن آنها لازم و پیش‌برنده است.

اتو کرنبرگ
از کتاب یک فنجان چای با بزرگان روانکاوی جهان
ترجمه عباس کیوانلو
4.6K views10:30
باز کردن / نظر دهید
2023-02-08 10:31:04 فروید از همان آغاز میان احساساتی که در طول دوران کودکی‌اش داشت و داستان ادیپ شهریار سوفوکل پیوندی برقرار می‌کند. من در اینجا افسانه را آن‌طور که بر ادیپ، قهرمان تراژدی، گذشت از خلال مجموعه‌ای از کشفیات بعدی که داستان را سر و شکل دادند، خلاصه می‌کنم. بیایید نگاه تازه‌ای به آن بیاندازیم.

در پی یک پیشگویی مهیب، پادشاه تبس، لایوس و همسرش یوکاسته، از به دنیا آوردن پسری به نام ادیپ احساس خطر کرده و او را در کوه رها می‌کنند تا بمیرد. اما کسی نوزاد را پیدا می‌کند و آن را نزد، پولیبوس، پادشاهِ کرینت، و همسرش، ملکه مروپ می‌آورد.

پیشگویی نشان می‌داد که ادیپ پدر خود را می‌کشد و با مادرش وصلت می‌کند. ادیپ وقتی بزرگ می‌شود از این امر باخبر می‌شود و از کرینت می‌گریزد تا از کشتن پولیبوس و مروپ اجتناب کند، اما نمی‌داند که آنها تنها او را بزرگ کرده‌اند و پدر و مادر واقعی‌اش نیستند.

در راه، با پیرمردی درگیر می‌شود و او را می‌کشد و نمی‌داند که او خودِ لایوس است به راه ادامه می‌دهد و ابوالهل را شکست می‌دهد و به عنوان پاداش، پادشاه تبس می‌شود و بیوه لایوس، یوکاسته را به زنی می‌گیرد.

در جریان بررسی‌هایش برای پیدا کردن قاتل لایوس، درمی‌یابد که خودش پیشگویی را رقم زده است زیرا او پسر لایوس و یوکاسته بود، نه پسر حاکمان کرینت، و از بخت بد پدر را کشته و با مادر وصلت کرده است. یوکاسته خودکشی می‌کند و ادیپ برای مجازاتِ پدرکشی و زنای با محارم خود را کور می‌کند.

در تراژدی سوفوکل، ادیپ نمی‌داند که فرزند لایوس و یوکاسته است. به همین ترتیب، در عقده ادیپ نیز کودک از انگیزه‌های پدرکشی و زنای با محارم نسبت به والدین‌اش چیزی نمی‌داند. هم در مورد افسانه و هم در مورد عقده، این حکایت تمهیدی است برای معرفیِ ناخودآگاه.

ژان‌میشل کینودُز
از کتاب درآمدی بر زیگموند فروید
ترجمه مهرداد پارسا
2.7K viewsedited  07:31
باز کردن / نظر دهید
2023-02-06 17:35:35 پیرا اولاینر کتاب مهمی درباره فرایند تفکر روان‌پریشانه و تاریخچه خانوادگی با نام خشونت تفسیر نوشته است. اولاینر سال‌های مدیدی با بیماران روان‌پریش بزرگسال کار روانکاوی انجام داد و دریافت که بیماران روان‌پریشش به وفور از احساسی صحبت می‌کنند که گویا مرتکب جرمی وحشتناک شده‌اند. این [حس] در زمره فانتزی‌های «جرم» روان‌رنجورها نیست - یعنی افکار رابطه با محارم، امیال هم‌جنس‌خواهانه، تمایلات خودشیفته‌وار، حسادت‌گونه و امثال آن - بلکه «جرم» زنده بودن است آن هم وقتی که می‌دانید تولد شما ناخواسته بوده و شما می‌بایست به دنیا نیامده باقی می‌ماندید.

احساسی شبیه بچه اشتباهی بودن «چرا به دنیا آمدی؟ راستش را بخواهی تو را نمی‌خواستیم.» فارغ از اینکه این پیغام حقیقت داشته باشد یا خیر، مهم چگونگی رمزگشایی آن توسط کودک است. کودک احساس می‌کند که بودنش بسیار ممنوع یا هیولاگونه است طوری که خویشتن او نمی‌تواند مورد عشق باشد. اولاینر می‌گوید والدین طفل را به شیوه‌ای «خشن» «تفسیر می‌کنند» طوری که هیچ فضایی برای خواستِ خودِ کودک برای زندگی کردن یا داشتن ویژگی‌های شخصیتی خاص باقی نمی‌گذارند.

البته هر مادری می‌بایست نوزاد خود را «تفسیر کند» و بگوید: «فکر می‌کنم این را احتیاج دارد یا می‌دانم او این‌طور دوست دارد شیر بخورد.» مادری که می‌گوید: «این شیوه‌ای است که باید باشی و چه بخواهی و چه نخواهی می‌بایست این‌طور باشی. تو می‌بایست از قانون من پیروی کنی و می‌بایست به چیزی که من می‌خواهم فکر کنی» کودک را گیج و سرگردان کرده و کودک احساس می‌کند حقِ او برای فکر کردن و عمل ذهنی مورد تهاجم قرار گرفته است.

جویس مک‌دوگال
از کتاب یک فنجان چای با بزرگان روانکاوی جهان
ترجمه عباس کیوانلو
3.5K viewsedited  14:35
باز کردن / نظر دهید
2023-02-05 11:30:13 او [فرنتسی] سال‌های سال شاگرد و دوست باوفا و بی‌ادعای فروید بود او در پایان عمر عقیده داشت که یک بیمار روانی نیازمند عشقی است که در دوران کودکی از آن محروم بوده است.

این عقیده در روانکاوی تغییری را پدید آورد که از بی‌احساسی فروید فاصله داشت و روشی انسانی و آمیخته با محبت را به بیمار ارائه می‌کرد (بدیهی است که عشق و محبت در نظر فرنتسی، عشق مادرانه و پدرانه است، نه عشق شهوانی و جنسی). فرنتسی در گفتگویی با یک دوست و طرفدار مورد اعتماد در این‌باره چنین گفته است:

هنگامی که به ملاقات استاد [فروید] می‌رفتم، آخرین عقاید خود را برایش بیان کردم. من این عقاید را به شکلی تجربی و بر اساس کار با بیمارانم به دست آورده و سعی کرده بودم آنها را از روی تاریخچه زندگی، تداعی معنای رفتاری که مخصوصا با من داشتند، ناکامی‌هایی که باعث خشم و افسردگی آنها می‌شد و مخصوصا از محتویات ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه آنها و آرزوها و امیالشان، چگونگی محروم شدن آنها از محبت مادر یا والدین یا جانشینان کشف کنم.

من در عین حال سعی می‌کردم با همدلی با بیمارم بفهمم که او در سنین اولیه به چه نوع مراقبت محبت‌آمیزی که به او اعتماد به نفس و نشاط لازم را برای رشد سالم می‌داده، نیاز داشته است. هر بیماری نیازمند نوعی پرورش و مراقبت محبت‌آمیز است که تشخیص آن آسان نیست زیرا بیمار معمولا به طور خودآگاه در پی مراقبت و محبت نیست.

بیمار به شکلی ناخودآگاه و با تغییرات خفیفی که در حالات و رفتارش مشاهده می‌شود، نشانه‌هایی را به من می‌دهد که مرا به نکته اصلی می‌رساند. حتی رویاهای بیمار در برابر شیوه جدید و سودمند، درمان واکنش نشان می‌دهند استنباط جدید روانکاو از نیازهای بیمار تغییر روش در مورد بیمار و واکنش خود بیمار به آن باید به او گفته شوند. در مواردی که روانکاو اشتباه می‌کند، بیمار با خشم یا افسردگی علامت می‌دهد و رویاهای او اشتباهات روانکاو را آشکار می‌سازند.

همه این جزئیات را می‌توان از خود بیمار استنباط و برایش تشریح کرد، سپس روانکاو باید جستجوی خود را برای یافتن درمانی سودمند ادامه بدهد. این فرایند بر اصل آزمایش و خطا بنا شده که موفقیت نهایی در آن نهفته است و روانکاو باید با مهارت و کاردانی و محبت و در عین حال، بدون ترس و صادقانه آن را دنبال کند.

استاد با بی‌حوصلگی فراوان به حرف‌های من گوش داد و سرانجام به من هشدار داد که با این روش در مسیر خطرناکی قدم گذاشته‌ام و از راه و رسم متداول روان‌کاوی دور شده‌ام. به نظر او این طور تن دادن به آرزوها و امیال بیمار، هر قدر هم اصالت داشته باشد، وابستگی بیمار را به روانکاو زیاد می‌کند و این وابستگی به محض کناره‌گیری روانکاو بیمار را از پا درمی‌آورد.

استاد اظهار داشت که روش من [فرنتسی] ممکن است در دست یک روانکاو بی‌تجربه و ناوارد خیلی آسان به لذت جنسی منجر شود، نه به ارائه محبت پدرانه و مادرانه روانکاو به بیمار با این اخطار گفتگوی ما تمام شد. من دستم را دراز کردم تا با استاد خداحافظی کنم، ولی او پشتش را به من کرد و از اتاق بیرون رفت.

اریک فروم
از کتاب رسالت زیگموند فروید
ترجمه فرید جواهرکلام
1.3K views08:30
باز کردن / نظر دهید
2023-02-04 20:30:09 یک رابطه دیالکتیک میان بی‌احساسی و خشونت وجود دارد. در بی‌احساسی زیستن، خشونت پدید می‌آورد؛ و در رویدادهایی شبیه آنچه در بالا گفته شد، خشونت، بی‌احساسی ایجاد می‌کند. خشونت جایگزین نهایی و ویرانگری‌ست که ناگهان سر برمی‌آورد تا خلایی را که هیچ‌گونه وابستگی و رابطه‌ای در آن نیست، پر کند…

وقتی زندگی درونی خشک می‌شود، وقتی احساس رو به کاهش است و بی‌احساسی رو به فزونی، وقتی فرد نمی‌تواند بر دیگری تاثیر بگذارد یا حتی تماسی اصیل داشته باشد، خشونت مانند ضرورتی دیوآسا برای ارتباط شعله‌ور می‌شود، سائقی آتشین که تماس را با سرراست‌ترین شیوه ممکن، به دیگری تحمیل می‌کند.

رولو می
از کتاب عشق و اراده
ترجمه سپیده حبیب
3.6K views17:30
باز کردن / نظر دهید
2023-02-04 11:30:34 فروید اغلب از رشته‌های دیگر با عنوان مستعمرات روانکاوی، و نه سرزمین مادری صحبت می‌کند. این واقعا زبان یک سازنده امپراتوری یا رهبر سیاسی است. پسربچه‌ای که مارشال ماسنا را ستایش می‌کرد، نوجوانی که می‌خواست یک رهبر لیبرال یا سوسیالیست شود، بزرگ‌سالی که با هانیبال و موسی همانندسازی می‌کرد، مخلوق خود، یعنی جنبش روانکاوی را وسیله‌ای برای نجات و تسخیر جهان توسط یک آرمان می‌دید.

پاسخ به این سوال که این آرمان چه بود، کار ساده‌ای نیست. فروید و پیروانش رسالتی برای خود قائل نبودند و چنین آرمان شبه‌مذهبی‌ای را در ذهن نداشتند، بلکه به دنبال یک شیوه درمانی و نظریه روان‌شناختی درباره ضمیر ناخودآگاه، سرکوبی، مقاومت، انتقال، تعبیر رویا و امثال اینها بودند.

در این شیوه، هیچ نکته آشکار و صریحی را نمی‌توان به منزله محور مرکزی یک اعتقاد و ایمان در نظر گرفت و محتوای این ایمان، همواره درونی و ضمنی باقی ماند. فروید به کلی منکر آن بود که روانکاوی نوعی جهان‌بینی و فلسفه زندگی است.

او گفته بود: «به نظر من روانکاوی در موقعیتی نیست که بتواند برای خود یک جهان‌بینی ایجاد کند روانکاوی نیازی به این کار ندارد زیرا خود رشته‌ای از دانش بشری است و می‌تواند به جهان‌بینی علمی بپیوندد. روانکاوی نمی‌تواند نام پرطمطراقی چون جهان‌بینی را به خود بگیرد زیرا همه چیز در محدوده آن قرار نمی‌گیرد. روانکاوی موضوعی است ناقص و ادعای جامعیت یا نظام داشتن را ندارد.»

بدین ترتیب، فروید وجود فلسفه خاصی را که زاده روانکاوی باشد، رد می‌کند، با این همه، و با توجه به همه این واقعیت‌ها تنها نتیجه‌ای که می‌توانم بگیرم این است که فروید آگاهانه به روانکاوی اعتقاد داشت و می‌خواست که اعتقاد داشته باشد، اما میل به تاسيس یک مسلک جدید فلسفی و علمی را در خود سرکوب می‌کرد و در واقع، این مسئله در ناخودآگاه او بود. با وجود این، همین فروید در نامه موثری به فرنتسی (۸ مارس ۱۹۱۳) نوشت:

کاملا احتمال دارد که بعد از آن که همه سرود تدفین ما را نواختند، این بار واقعا دفن شویم. این مسئله سرنوشت شخصی ما را تغییر می‌دهد، ولی هیچ تغییری در دانش ما ایجاد نخواهد کرد. ما حقیقت را در اختیار داریم و من در این مورد همان قدر مطمئن هستم که پانزده سال پیش بودم.

اریک فروم
از کتاب رسالت زیگموند فروید
ترجمه فرید جواهرکلام
4.5K views08:30
باز کردن / نظر دهید
2023-02-02 23:30:14
قهوه تلنت اشتراک میان خلاقیت و تجربه است تا عصاره ی قهوه را در فنجان شما ماندگار کند .

۱۵ درصد تخفیف تا ۱۵ بهمن ماه برای خرید از سایت قهوه تلنت

https://talentcoffee.ir

جهت اطلاعات بیشتر به تلگرام مراجعه کنید
https://t.me/talentcoffee_product

اگر درمورد قهوه و یا تهیه محصولات سوالی دارید به آیدی زیر پیام بدید:

@Talentcoffee_Helper
1.3K views20:30
باز کردن / نظر دهید
2023-02-02 22:30:17 فروید در سال ۱۹۲۰ فراسوی اصل لذت را می‌نویسد؛ اثری نظری و جنجالی که نقطه عطفی را در تحول فکری او نشان می‌دهد. او فرضیه جدیدی را مطرح می‌کند که بر پایه آن عملکرد روانی فرد، تحت کنترلِ تنشی است که بر اصل لذت/درد تقدم دارد؛ یعنی کشاکش بنیادی میان رانه زندگی و رانه مرگ. درست است که اصل لذت/درد ارزش کامل خود را حفظ می‌کند، اما برای آنکه لذت بر میل به درد فائق آید، رانه زندگی باید دست کم تا حدی افسار رانه مرگ را در دست بگیرد.

این‌طور بگوییم که اگر رانه مرگ در این مصاف پیروز شود، جزء ویرانگرِ حیات روانیْ خود را در قالب سادیسم و مازوخیسم تحمیل می‌کند؛ از سوی دیگر، اگر رانه زندگی غلبه پیدا کند، بخش مخرب تا حدی خنثی می‌شود و تخطی‌گری به خدمت زندگی و من [ایگو] در می‌آید. فروید در ابتدا این فرضیه را در حد یک گمانه‌زنی ساده مطرح می‌کند، اما خیلی زود به آن اهمیت زیادی می‌دهد.

ژان‌میشل کینودُز
از کتاب درآمدی بر زیگموند فروید
ترجمه مهرداد پارسا
2.0K viewsedited  19:30
باز کردن / نظر دهید