2023-02-05 11:30:13
او [فرنتسی] سالهای سال شاگرد و دوست باوفا و بیادعای فروید بود او در پایان عمر عقیده داشت که یک بیمار روانی نیازمند عشقی است که در دوران کودکی از آن محروم بوده است.
این عقیده در روانکاوی تغییری را پدید آورد که از بیاحساسی فروید فاصله داشت و روشی انسانی و آمیخته با محبت را به بیمار ارائه میکرد (بدیهی است که عشق و محبت در نظر فرنتسی، عشق مادرانه و پدرانه است، نه عشق شهوانی و جنسی). فرنتسی در گفتگویی با یک دوست و طرفدار مورد اعتماد در اینباره چنین گفته است:
هنگامی که به ملاقات استاد [فروید] میرفتم، آخرین عقاید خود را برایش بیان کردم. من این عقاید را به شکلی تجربی و بر اساس کار با بیمارانم به دست آورده و سعی کرده بودم آنها را از روی تاریخچه زندگی، تداعی معنای رفتاری که مخصوصا با من داشتند، ناکامیهایی که باعث خشم و افسردگی آنها میشد و مخصوصا از محتویات ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه آنها و آرزوها و امیالشان، چگونگی محروم شدن آنها از محبت مادر یا والدین یا جانشینان کشف کنم.
من در عین حال سعی میکردم با همدلی با بیمارم بفهمم که او در سنین اولیه به چه نوع مراقبت محبتآمیزی که به او اعتماد به نفس و نشاط لازم را برای رشد سالم میداده، نیاز داشته است. هر بیماری نیازمند نوعی پرورش و مراقبت محبتآمیز است که تشخیص آن آسان نیست زیرا بیمار معمولا به طور خودآگاه در پی مراقبت و محبت نیست.
بیمار به شکلی ناخودآگاه و با تغییرات خفیفی که در حالات و رفتارش مشاهده میشود، نشانههایی را به من میدهد که مرا به نکته اصلی میرساند. حتی رویاهای بیمار در برابر شیوه جدید و سودمند، درمان واکنش نشان میدهند استنباط جدید روانکاو از نیازهای بیمار تغییر روش در مورد بیمار و واکنش خود بیمار به آن باید به او گفته شوند. در مواردی که روانکاو اشتباه میکند، بیمار با خشم یا افسردگی علامت میدهد و رویاهای او اشتباهات روانکاو را آشکار میسازند.
همه این جزئیات را میتوان از خود بیمار استنباط و برایش تشریح کرد، سپس روانکاو باید جستجوی خود را برای یافتن درمانی سودمند ادامه بدهد. این فرایند بر اصل آزمایش و خطا بنا شده که موفقیت نهایی در آن نهفته است و روانکاو باید با مهارت و کاردانی و محبت و در عین حال، بدون ترس و صادقانه آن را دنبال کند.
استاد با بیحوصلگی فراوان به حرفهای من گوش داد و سرانجام به من هشدار داد که با این روش در مسیر خطرناکی قدم گذاشتهام و از راه و رسم متداول روانکاوی دور شدهام. به نظر او این طور تن دادن به آرزوها و امیال بیمار، هر قدر هم اصالت داشته باشد، وابستگی بیمار را به روانکاو زیاد میکند و این وابستگی به محض کنارهگیری روانکاو بیمار را از پا درمیآورد.
استاد اظهار داشت که روش من [فرنتسی] ممکن است در دست یک روانکاو بیتجربه و ناوارد خیلی آسان به لذت جنسی منجر شود، نه به ارائه محبت پدرانه و مادرانه روانکاو به بیمار با این اخطار گفتگوی ما تمام شد. من دستم را دراز کردم تا با استاد خداحافظی کنم، ولی او پشتش را به من کرد و از اتاق بیرون رفت.
اریک فروم
از کتاب رسالت زیگموند فروید
ترجمه فرید جواهرکلام
1.3K views08:30