Get Mystery Box with random crypto!

مصطفی ملکیان

لوگوی کانال تلگرام mostafamalekian — مصطفی ملکیان
آدرس کانال: @mostafamalekian
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 61.59K
توضیحات از کانال

🔸جهت انتقادات،پیشنهادات وهمکاری:
👤 @admynchannel
🔸پاسخ به سؤالات متداول (پشتیبان کانال) :
👤t.me/mostafamalekiian
🔸صفحه اینستگرام:
instagram.com/mostafamalekian_official/
🔹کانال ناقد:
@naghedchannel

Ratings & Reviews

3.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

2

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 34

2022-05-04 11:43:45 ادامه

توضیح مورد دوّم: در نظر بگیرید که دیگران هم مثل من هستند. اگر در جهتی ضعیف‌اند شاید در جهات دیگری قوّت داشته باشند. #امام_علی(ع) می‌فرمودند: «آنچه بر خودتان گران آید بر دیگران بار نکنید». در عین این‌که هر انسانی سکوی پرشی دارد که می‌تواند از مجموعه نقاط قوّت و ضعف‌اش پرواز کند. امّا باید این پرواز را برای خودش در نظر بگیریم و آنها را در همان سکوی پرش در نظر بگیریم و بنابراین، در همان حد از آنها متوقع باشیم. کسی که هشت ساعت کار کرده است دیگر انتظار حوصله و.. از او نباید داشت. ما این نکته را در مورد خود، در می‌یابیم، امّا گمان می‌کنیم دیگران خستگی‌ناپذیرند. باید در نظر بگیریم که دیگران هم مثل ما هستند، همان نقاط قوّت و ضعف‌ها که در در من عکس‌العمل بر می‌انگیزد در دیگری هم همان عکس‌العمل را برمی‌انگیزد.

توضیح مورد سوّم: از جملۀ امام، این معنا بیشتر به ذهن ما می‌آید که همان‌طور که دوست نمی‌داری مثلاً دیگران به تو تهمت بزنند تو هم بر دیگران تهمت نبند. دوست نمی‌داری به تو دروغ بگویند یا گران بفروشند یا.. توهم دروغ مگو، گران مفروش و..
ما معمولاً این شق سوّم را در نظر می‌آوریم. البته این شق مهّم است اما نه به این قیمت که از آن دو مورد دیگر غفلت کنیم.

آخرین نکته: اگر بخواهیم این قاعدۀ زرین را عملی سازید در نخستین لحظات دچار مشکلاتی خواهید شد یعنی کار بسیار دشوار است. آن را نمی‌توان دست کم گرفت. امّا آنچه را تماماً نمی‌توان به دست آورد تماماً هم نباید از دست داد و ترک کرد. به فرمایش خود حضرت «حق سخت است» گمان نکنید جایی «حق آسان» می‌توانید به دست آورید. اگر فکر می‌کنید هست بروید به دست آورید امّا این‌طور نیست. «حق» دو خاصیّت دارد هم «سخت» است، هم «تلخ» است.
آن‌که به حق عمل می‌کند نمی‌تواند مشهور شود. گمان نکنید اهل حق عامداً عالما از شهرت گریزان‌اند. نه، اصلاً به حق عمل کردن با شهرت سر ناسازگاری دارد. به حق عمل کردن شما را مشهور خاص و عام نمی‌کند. بخواهید مشهور شوید باید دست از عمل به حق بردارید.

امّا به تعبیر حضرت علی(ع) «هیچ‌وقت از این نوع غربت‌ها (غربت‌های ناشی از عمل کردن به حق) نهراسید که من فراوان کسانی را می‌شناسم که در زمین کسی آن‌ها را نمی‌شناسد امّا در ملکوت همۀ آنها را می‌شناسند».
امّا به این دلایل نمی‌توان دست از آن برداشت. حتی آنها که اخلاق لائیک دارند دیده‌اند که از این راه می‌توانند به سود سرشاری برسند. به نظر می‌رسد حتی اگر غایات قصوای معنوی را هم فراموش کنیم برای غایات قصوای دنیوی و مادّی خود هم خوب‌ست این اخلاقیات را داشته باشیم.


«رویکرد وجودی به نهج البلاغه»

@mostafamalekian
15.2K views08:43
باز کردن / نظر دهید
2022-05-04 11:43:34 در تحقق قاعده زرّین در چه امری و در کجا من باید خود را در جای دیگران بگذارم؟

مصطفی ملکیان

در داوری کردن در باب دیگران

به لحاظ قوّت و ضعف (دیگران در نقاط قوّت و ضعف مثل من هستند)

رفتار اخلاقی با دیگران

توضیح مورد اوّل: توجّه کنید گاه ما در مقابل انتقاد دیگران نسبت به کار خود می‌گوییم ولو ظاهر کارم بد است امّا من حسن نیّت داشتم، خیر خواهم. در این‌گونه موارد می‌خواهیم داور حسن نیّت ما را ملحوظ بدارد. امّا خود ما در برابر دیگران چنین نمی‌کنیم و فقط ظاهر کار او را می‌بینیم، به باطن کار او نظر نمی‌کنیم.
یعنی در داوری خود را با دیگران متفاوت می‌بینیم و معامله‌ایی که دوست داریم دیگران با ما بکنند خود ما با دیگران نمی‌کنیم. این یکی از علل کشمکش‌های ما با دیگران است.

ما در مورد خود همیشه نیّت‌ها را هم در کار دخالت می‌دهیم امّا در مورد دیگران نه، بلکه فیزیک کار را کافی می‌دانیم و از غرض او سؤال نمی‌کنیم. در حالی که این، انصاف نیست. همۀ انسان‌ها می‌توانند نیّت خوبی داشته باشند و در عین حال، فیزیک کارشان خوب نباشد. چون «کار خوب» علاوه بر نیّت خوب به دو عامل دیگر هم بستگی دارد:
۱. اطلاعات کافی و وافی و علم کافی
۲. سازگاری محیط و محیط مناسب
کار خوب به این سه عامل بستگی دارد.

وقتی که کسی احساس می‌کند شما تشنه‌اید، می‌رود آب بیاورد امّا در راه لیوان را می‌شکند. این‌جا ما فقط این شکسته شدن لیوان و متضرر شدن را می‌بینیم دیگر به نیّت فرد توجه نمی‌کنیم و غفلت می‌کنیم از اینکه دیگران که این حسن‌نیّت را نداشتند نشستند و طبعاً لیوانی هم نشکستند.
همان‌طور که در مورد داوری دیگران می‌خواهید نیّت شما را در نظر بگیرند خود شما هم نیّت آنها را در نظر بگیرید. این یکی از انواع داوری در مورد دیگران است که خود را مثل دیگران نمی‌بینیم.

@mostafamalekian

ادامه
11.8K views08:43
باز کردن / نظر دهید
2022-05-02 11:54:26
#روز_معلم_مبارک

معلم باید آزاده باشد؛
یعنی باید مبارز باشد
یعنی باید عشق و آرمان داشته باشد و آزادی خواه باشد
یعنی باید با خویشن خویش و نیز با کسانی که در راه مبارزه با آن ها همکاری می کند صادق و شفاف باشد.
و برای رسیدن به این اصول انسانی؛
کوشا،جدّی، مصر و سخت کوش باشد.
و اولین راه کار پیشنهادی جهت رهایی از این مشکلات؛
گام برداشتن در مسیر خودشناسی اصیل است.

#مصطفی_ملکیان

روز معلم را به همه معلمان آزاده و راستین این دیار، بالاخص استاد مصطفی ملکیان تبریک عرض می نماییم.
@mostafamalekian
16.0K views08:54
باز کردن / نظر دهید
2022-04-25 14:00:47 ادامه

ویلیام جیمز روان‌شناس و فیلسوف معروف آمریکایی، در کتاب معروف خود «انواع حالات دینی» ویژگی‌های انسان‌های قدیس - به تعبیر خودش - را بیان می‌کند، ایشان در آنجا در میان ویژگی‌های مختلفی که می‌گوید یکی از این ویژگی‌ها این است که می‌گوید: من تاکنون در طول تاریخ ندیدم یک قدیسی که از کسی پرسیده باشد که «دین تو چیست؟»، «مذهب تو چیست؟» یا به گدایی گفته باشد که «عبادات خود را بجا می‌آوری یا بجا نمی‌آوری؟»، یعنی آنهایی که قدیس هستند، یک نوع عطوفت، محبت و شفقتی نسبت به همه انسانها از آن‌رو که انسان هستند، نه از آن‌رو که دارای دین و مذهب خاصی هستند، دارند؛ این شفقت و عطوفت داشتن نسبت به انسان‌ها وقتی حاصل می‌آید که شما بتوانید در مواجهه با هر انسانی سه چیز را از ذهن و ضمیر خودتان دفع کنید: اول اینکه وقتی با یک انسانی مواجه می‌شوید، بتوانید گذشته او را فراموش کنید؛ اکثر ما که نمی‌توانیم با همۀ انسان‌ها داد و ستد عاطفی مناسب داشته باشیم، برای این است که نمی‌توانیم گذشتۀ انسانی را که مخاطب ما است و با او مواجه هستیم، پیش چشم نیاوریم؛ وقتی گذشته را پیش چشم آوردیم، آن وقت تا آنجا پیش می‌رویم که می‌گوییم: «آقا! این ملت، ملتی است که پدرانشان هفتصد سال پیش به کشور ما حمله کردند»، ببینید تا کجاها رفته‌ایم!! این‌که اینجا نشسته است بیست سال از عمرش بیشتر نمی‌گذرد تو می‌گویی من نمی‌توانم با این داد و ستد عاطفی‌ای داشته باشم با هم‌وطن خودم دارم چون ملیت این شخص از ملیتی است که سیصد سال پیش، چهارصد سال پیش به ملت ما بدرفتاری کرده‌اند.

این یعنی ما در اسارت گذشته‌ایم و تا وقتی در اسارت گذشته‌ایم نمی‌توانیم همه انسان‌ها را دوست بداریم چون به هر حال در هر گذشته‌ای می‌تواند چیزهایی نامساعد با عواطف ما وجود داشته باشد چه برسد به این‌که این گذشته را به بیش از زندگی شخص طرف مقابل تعمیم دهیم، به پدرش، به پدر پدرش و.... ما باید بتوانیم گذشته انسان‌ها را فراموش کنیم. نکته دوم این است که ما باید بتوانیم از ظواهر هم صرف‌نظر بکنیم. گاهی ما در اسارت گذشته نیستیم زیرا از گذشته شما هیچ خبری ندارم؛ اولین بار من در اتوبوس، هواپیما، تاکسی و یا فلان پارک با شما برخورد می‌کنم و هیچی از گذشته شما نمی‌دانم اما تا می‌بینم که لباس پوشیدنتان خلاف نظر من است، موهایتان اندکی از آن که من دوست می‌دارم کوتاه‌تر است یا اندکی بلند‌تر است، تا می‌بینم آن‌گونه که من دوست می‌دارم شما سلام و تعارف نمی‌کنید از ظواهر شما نسبت به شما پیش‌داوری می‌کنم و می‌گویم آب من با ایشان در یک جوی نمی‌رود. شما از این چه می‌دانید؟ من دیدم ایشان ریش نداشت، یک تار مویش بیرون بود و.... در اینجا من در اسارت گذشته نیستم ولی در اسارت ظواهرم. و نکته سوم هم این است که ما باید از اسارت باورهایمان هم بیرون آییم. این باورها می‌توانند سدِّ محبت به انسان‌ها گردند. اگر بنابر این باشد که من هرکس را که باورهایش مثل باورهای من است دوست بدارم چه کسی پیدا می‌شود که من دوستش داشته باشم؛ باورهای انسان ها متفاوت است.

سخنرانی «تدین تعقلی»

@mostafamalekian
20.4K views11:00
باز کردن / نظر دهید
2022-04-25 14:00:34 رهایی از اسارت باورها

مصطفی ملکیان

«متدیّن متعقِّل خدمت نوع‌دوستانه به همنوع می‌کند، فقط از آن جهت که همنوع انسان است و نه از هیچ حیث دیگری، نه از آن‌رو که هم دین او هم هست، هم کیش و آیین او هم هست، با او در ملیت شریک است، با او در قومیت شریک است، با او در رنگ و پوست، نژاد، منافع یا عقاید شریک است، خیر، خدمت هم‌نوعانه به همه انسان‌ها فقط از آن‌رو که انسان هستند، به تعبیری که باز در احادیث ما آمده است «الناس عیال الله، انفَعُهُم اِلیهِم أحبهُم الیّ» یا در حدیث قدسی آمده است «الناس عیالی انفَعُهُم اِلیهِم أحبهُم الیّ» مردم، زن و فرزندان من هستند، هر که به آنها بیشتر سود برساند، در نزد من محبوب‌تر است، یک چنین دیدی که «عاشقم بر همه عالَم که همه عالَم از اوست»؛ این دین‌های سنتی است که می‌گوید نزد من هم‌دینان اعتبار دارند نه ناهم‌دینان؛

قرآن می‌گوید پیامبر «رحمة للعالمین» است، ولی اگر دست من و شما می‌دادند می‌گفتیم نخیر، فقط «رحمة للمسلمین» است، آن هم فقط مسلمینی که شیعه باشند، آن هم فقط مسلمینی که شیعه دوازده امامی باشند و گرنه هشت امامی، اسماعیلیه، کیسانیه، زیدیه و... هم که نه، فقط مسلمان شیعه اثنی عشری و اگر باز هم دست ما می‌دادند می‌گفتیم نه، باید حتماً مسجد جمکران هم برود و یک چیزهای دیگری که بعد از انقلاب هم تازه به آنها اضافه کردند؛ این کار را اگر بکنید فقط علی می‌ماند و حوض او، کسی نمی‌ماند؛ اما شخصی که واقعاً تدین متعقلانه دارد، می‌گوید انسان از آن‌رو که انسان است محترم است و از آن‌رو که انسان است من باید خدمت نوع‌دوستانه به او داشته باشم.

@mostafamalekian
ادامه
17.4K views11:00
باز کردن / نظر دهید
2022-04-21 16:55:59
به مناسبت یکم اردیبهشت، روز بزرگداشت سعدی شیرازی

ترجیع‌بند #سعدی_شیرازی
با صدای #مصطفی_ملکیان

بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله‌ی کار خویش گیرم

@mostafamalekian
21.6K viewsedited  13:55
باز کردن / نظر دهید
2022-04-21 12:06:41 هفت ویژگی انسان_معنوی

مصطفی ملکیان

اوّلین ویژگی انسان معنوی این است که «چه باید بکنم؟» اوّلین مسئلۀ زندگی اوست و هر مسئلۀ دیگری غیر از «چه باید بکنم؟» تنها زمانی برایش اهمیت می‌یابد که حل آن در پاسخ این سؤال تأثیر داشته باشد. به میزان تأثیری که حل هر مسئلۀ دیگری در حل این مسئلۀ مادر دارد برای آن مسائل اهمیت قائل است و به آنها می‌پردازد. اگر مسائلی باشند که حل آنها در حل مسئلۀ «چه باید بکنم» هیچ تأثیری ندارد، اصلاً به آنها نمی‌پردازد. حتی اگر می‌پردازد به اینکه آیا خدایی هست یا نه، آیا زندگی پس از مرگ هست یا نه، و آیا جهان متناهی است یا نامتناهی، نظام جهان اخلاقی‌ست یا نه و.. [به این سبب است که او را در یافتن به این پرسش مدد می‌رسانند..]

دوّمین ویژگی؛ زندگی انسان معنوی اصیل است، عاریتی نیست، زندگی اصیل یعنی زندگی‌ای فقط براساس فهم و تشخیص خود. بنابراین در این زندگی تقلید، تبعیت از افکار عمومی، تحت تأثیر هیجانات‌عمومی قرار گرفتن، تعبدهای بلادلیل و.. وجود ندارد و انسان فقط براساس عقل و وجدان اخلاقی خود زندگی می‌کند. هرچه را براساس عقل و وجدان اخلاقی درست تشخیص داد به آن عمل می‌کند وگرنه آن را پس می‌زند.

ویژگی سوّم انسان معنوی آن است که به کل جهان هستی رضا داده است، از جمله به درد و رنج‌ها و شرور این جهان. در عین اینکه همۀ تلاش خود را برای بردن امور به سمت و سوی نیکوتر انجام می‌دهد، به کل نظام هم رضا داده است. درست مثل اینکه شما کل خانه‌تان را دوست دارید، امّا البته اگر آجری در آن میان لق شد یا شکست، سعی می‌کنید آن را بر جای خود بگذارید.

ویژگی چهارم اینکه.. برای انسان معنوی بسیار مهّم است که امور تغییرپذیر را از امور تغییر‌ناپذیر تفکیک کند، تا تمام همّ و غم خود را صرف امور تغییرپذیر کرده و با امور تغییرناپذیر کلنجار نرود. آنگاه در میان امور تغییرپذیر هرکدام را به بهترین صورت تغییر می‌دهد.

ویژگی پنجم انسان معنوی این است که تفاوت‌ها را کاملاً هضم کرده و پذیرفته که خود با تمام انسان‌های دیگر متفاوت است، و هر انسان دیگری هم با او متفاوت است. این مسئله را هم به لحاظ روان‌شناختی و هم به لحاظ اخلاقی پذیرفته است.

ویژگی ششم این است که انسان معنوی با هیچکس مسابقه نمی‌دهد. فقط با خودش مسابقه می‌دهد. این مسابقه هم در سمت و سوی خاصی قرار دارد. متأسفانه من و امثال من که انسان معنوی نیستیم اولاً در تمام زندگی مشغول مسابقه دادن با دیگرانیم و این مسابقه هم در داشتن‌هاست. انسان معنوی اما همیشه خود را فقط با خودش در حال مسابقه می‌بیند و آن هم نه در داشتن‌ها بلکه در بودن‌ها. آنگاه نتیجه این می‌شود که مدام از خود می‌پرسد: آیا من بهتر از این که هستم می‌توانم باشم؟

ویژگی هفتم انسان معنوی این است که در مقام نظر حقیقت‌طلبی، در مقام عمل عدالت‌طلبی و در مقام احساس و عاطفه نیز عشق‌ورزی پیشه کرده است.

برگرفته از سه گفتگو با استاد «مصطفی ملکیان» | با عنوان ”دین، معنویت و روشنفکری دینی“ | گفتگوی دوّم معنویت و عقلانیت، صفحۀ ۶۴ تا ۶۶.

@mostafamalekian
23.1K views09:06
باز کردن / نظر دهید
2022-04-18 09:50:06 انواع سکوت

مصطفی ملکیان

یکی از نکات عملی معنوی زیستن سکوت است. من معتقد هستم که فقط و فقط در سکوت است که انسان هم به لحاظ فکری و هم به لحاظ احساسی و هم به لحاظ نیازها و خواسته ها به روشنی می‎رسد. ما در سخن گفتن غبار ایجاد می‎کنیم و در این غبار شکایت می‎کنیم که چرا نمی‎بینیم؟ چرا نیازهای خودمان را روشن و واضح تشخیص نمی‎دهیم؟ چرا از اعتقادات خود بی خبر می‎مانیم؟ به نظر من سخن گفتن فقط و فقط باید به قدر ضرورت و به وقت ضرورت باشد.

بودائیان سه نوع سکوت را برای انسان به لحاظ نظری -عملی قائلند:

فاز اول سکوت:
⁃ نخست آنکه مطلقاً در هنگام غذا خوردن نباید حرف زد.
⁃ حدود یک دوازدهم (دوساعت) در شبانه روز را بایستی در سکوت مطلق به سر برد.
⁃ هر هفته هم نیز بایستی یک شبانه روز مطلقاً حرف نزد.
⁃ تا زمانی که کسی از شما سوال نکرد و یا تا کسی احتیاج واضح نداشت، لزومی به سخن گفتن نیست.

فاز دوم سکوت:
این نوع سکوت ذهنی یا فکری است. ممکن است من سخنی نگویم اما در ذهنم نیز نباید چیزی وجود داشته باشد.

فاز سوم سکوت:
یک سکوت نوع سومی نیز وجود دارد که سکوت عاطفی است که انسان فراتر از غم و شادی برود. دیگر غم برایش وجود نداشته باشد و شادی نیز برایش وجود نداشته باشد. عشق، نفرت، کینه و تمام آن چیزهایی که از لحاظ عاطفی درون آدم را آشفته می‎کند و سکوت درونی آدم را نیز می گیرند، نباید وجود داشته باشند.

استخراج شده از یکی از گفتگوهای خصوصی

@mostafamalekian
22.1K views06:50
باز کردن / نظر دهید
2022-04-16 19:13:37 فریاد درون

مصطفی ملکیان

« کلام استاندال، اندیشه مند و رمان نویس فرانسوی، هم زبان حال و هم چه بسا عذر خواه من است: سخت، بسی سخت، می کوشم که سرد و خشک باشم. دل من، به خیال خود، حرفها دارد که دهانی به پهنای فلک میخواهد، اما میکوشم تا خاموشش بدارم. مدام دستخوشِ ترسم که مبادا در آن حال که گمان می کنم حقیقتی را بیان کرده ام تنها آهی بر آورده باشم.»

از مقدمه استاد ملکیان بر کتاب: بانگ آب؛ دریچه ای به جهان نگری مولانا

@mostafamalekian
19.4K views16:13
باز کردن / نظر دهید
2022-03-01 17:58:04 اصلاح اجتماع مهم تر است یا اهتمام به خویشتن فردی؟
مصطفی ملکیان

اين پرسشي است كه قرنهاست ذهن متفكران را به خود مشغول كرده است. آيا براي يك زندگي سعادتمند، توجه به اصلاح فردي كفايت مي‌كند يا بايد وضعيت زندگي همگان را بهبود بخشيد؟ درد و رنج‌هاي شخصي اهميت و اولويت دارند يا مشكلات و مصايب جمعي و همگاني؟
سخن خود را با مثال شروع میکنم:

فرض كنيد من كسي باشم كه به جهتي هميشه بايد در راه تهران به شيراز در مسافرت باشم بااين شرايط، اگر من انساني عقلاني باشم- و فقط عقلانيت براي اين جهت كفايت مي‌كند- بايد دو كار انجام دهم:

نخست اينكه اگر ناچارم از اين جاده حركت كنم، بايد به اندازه خودم و تا آنجا كه در توان و وسع من هست، اين جاده پر فرازونشيب و گودال‌ها و دره‌هاي خطرناك و سنگلاخي را تعمير كنم و در اصلاح و مرمت آن كمك كنم و اجازه ندهم كه اين جاده با همين حالت عيب‌ناك باقي بماند. فعلا تنها براساس عقلانيت صرف سخن مي‌گويم و كاري به احكام و قواعد و معيارها و ميزان‌هاي اخلاقي ندارم. بنابراين از آنجا كه بايد عمري در اين جاده در رفت‌وآمد باشم، عقلانيت اقتضا مي‌كند كه اين جاده را تا جايي كه ميتوانم، اصلاح و تصحيح و تعمير و مرمت كنم و از هيچ كاري در اين جهت مضايقه نكنم.

اما كار دوم : و آن اين است كه بايد دست‌كم براي اتومبيل خودم ضربه‌گيرهايي قوي فراهم كنم تا كمترين مقدار فشار كف ناهموار جاده به بدن من وارد شود.

از مثال فوق براي بيان مقصودخودم ميكوشم.
يك انسان عقلاني و به طريق اولي يك انسان اخلاقي، بايد در ظرف زندگي اجتماعي خود دو كار كند.

نخست اينكه بايد بكوشد تا جايي كه در توان دارد، جامعه را اصلاح و تصحيح كند و ازاشكالهاي آن بكاهد. هركس متناسب با ميزان دارايي‌هاي دروني يعني دانايي‌ها و توانايي‌ها و با توجه به ويژگي‌هاي شخصيتي و منشي و آنچه ژنتيك به او انتقال داده و براساس حوادث زندگي و تعليم و تربيت و خلاصه با درنظر گرفتن همه امكان‌هايي كه درزندگي دارد بايد جامعه خودش را در تاجايي كه در توان دارد، اصلاح كند و نسبت به درد و رنج‌ها و فسادها و سوءنيت‌ها و سوءمديريت‌ها و جهلهايي كه دراين جامعه هست بدون حساسيت نباشد زيرا اگر اخلاقي هم نيست، لااقل عقلاني هست و مي‌داند كه به هر حال بايد در اين جامعه زندگي كند. بنابراين هر چه اين جامعه را بيشتر به صلاح نزديك كند، خودش هم بيشتر سود مي‌برد. اگر اخلاقي هم باشد كه مي‌خواهد براي همنوعان خودش و همه كساني كه در اين جامعه زندگي مي‌كنند و چاره‌اي نيز جز آن ندارند، يك وضع بهتري فراهم كند. بنابراين هرگز نمي‌شود نسبت به ظلم و ستم و بي‌عدالتي و بي‌نظمي و بي‌امنيتي و نابرابري و فقدان رفاه و آزادي و شفقت يك جامعه بي‌تفاوت بود و حساسيت نداشت، بنابراين من بايد هركاري كه مي‌توانم براي نظم، امنيت، رفاه، عدالت، برابري، برادري، آزادي و صلح اين جامعه انجام دهم، دريغ نكنم.

اما کار دوم : اگر من تمام مساعي خود را صرف كنم و همه شهروندان ديگر جامعه هم همين كار را انجام دهند، باز هم هيچ تضميني نيست كه جامعه ما بي‌عيب و نقص باشد و بنابراين ما نياز به ضربه‌گير داريم. اين ضربه‌گير فراهم كردن كار دوم ما است. يعني بايد كاري كنيم كه فشار وارد ناشي از زيستن در جامعه ناسالم براي خودمان و شهروندان جامعه كمتر شود و آسيب‌هاي آن كمتر درد و رنجي براي خودمان و ساير همنوعان داشته باشد. به تعبيري كه در آيين هندو به كار مي‌رود، اگر جامعه منجلاب يا مرداب يا باتلاق هم هست، بتوانيم در اين منجلاب و باتلاق، لااقل نيلوفر باشيم.

كار اول نيازمند آن است كه در فعاليت‌هاي خودمان به آنچه در نهادهاي خانواده، اقتصاد، تعليم و تربيت، علم و فن و هنر، سياست، قانونگذاري، اخلاق، دين و مذهب مي‌گذرد، توجه كنيم زيرا اين نهادها هستند كه عيب كلي جامعه را فراهم مي‌كنند.

اما براي كار دوم يعني فراهم كردن ضربه‌گير بايد به يك سلسله‌چيزهايي روي آوريم كه شخص خودمان را با آن چيزها مجهز كنيم، بنابراين شأن اجتماعي من، كار اول من است و شأن انفرادی من، هم كار دوم است.

فلسفه برای زندگی در کلاب مانیشکو
@mostafamalekian
4.4K views14:58
باز کردن / نظر دهید