Get Mystery Box with random crypto!

فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)

لوگوی کانال تلگرام mostafatajzadeh — فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
موضوعات از کانال:
گرم
تاج
آدرس کانال: @mostafatajzadeh
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 42.75K
توضیحات از کانال

✳️کانال تلگرامی «فردای بهتر» با منش اصلاح‌طلبانه با ارائه رویکردی تحلیلی تلاش دارد به گسترش دموکراسی و بسط چندصدایی در جامعه ایران به امید فردایی بهتر برای ایران و ایرانیان قدم بردارد.
✅اینستاگرام: https://instagram.com/seyed.mostafa.tajzade

Ratings & Reviews

4.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

2

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 6

2023-11-27 23:15:41 «گفت‌وگوهای زندان»

🏻 مصاحبه‌ی حسین رزاق با مصطفی تاجزاده در زندان اوین

«فصل هفدهم؛ خشونت‌پرهیزی»


من همچنان انقلاب را حق فطری، مسلم، الهی و غیرقابل‌ِسلب مردم می‌دانم، اما با استفاده از این حق در شرایط فعلی موافق نیستم. زیرا ملت را به اهداف خود نمی‌رساند.

حتی اگر حکومت هیچ راهی برای سیاست‌ورزی قانونی باز نگذارد، باز هم نباید دست به سلاح برد. چراکه پیامدهای منفی قطعی این روش برای خود ما و نیز برای جامعه، بسیار بیشتر از آثار احتمالی مثبت آن است.

بهترین و برجسته‌ترین جوانان این مرزوبوم در مبارزات چریکی دهه ۵۰ به شهادت رسیدند، بدون آنکه به آرمان خود دست یابند.

"مبارزه حتی‌الامکان خشونت‌پرهیز" یا "دفاع مشروع" معنایی ندارد، جز آنکه می‌توان در مقاطع و در مواردی به خشونت متوسل شد. پذیرش چنین رویکردی ما را وارد چرخه خطرناک خشونت می‌کند که آغاز دارد، اما پایان ندارد.

مبارزه مسلحانه در دهه ۵۰ با این نگاه آغاز شد که رژیم با آتش گشودن به مردم بی‌گناه و بی‌سلاح، نشان داد که مبارزات پارلمانی خاتمه یافته و بعد از این باید با زبان خود رژیم با آن گفت‌وگو کنیم.

جوانان حق دارند از این همه بی‌کفایتی، فرصت‌سوزی، فساد و گرانی و تبعیض خشمگین باشند. باوجوداین خشونت‌پرهیزی اکثریت حامیان جنبش مهسا را می‌ستایم و آن را به سود همگان می‌بینم.

در سنت "هندو" که با گاندی جهانی شد و لوترکینگ و جنبش حقوق مدنی در آمریکا از آن متأثر گردید، بر قدرت مبارزات خشونت‌پرهیزی مبتنی بر عشق عام به تمام انسان‌ها تاکید می‌شود.

در سنت سیاسی چپ، بنیادی‌ترین برابری میان انسان‌ها را ارزش برابر جان آن‌ها و حق سوگ‌پذیری برابر یک‌یک انسان‌ها می‌دانند و پرهیز از خشونت و پرهیز از گرفتن جان دیگران را لازمه برابری‌خواهی می‌شمارند.

اگر یک جنبش خشونت‌پرهیز بماند، احتمال و میزان سرکوبِ خشن آن کاهش می‌یابد، تعداد حامیان و معترضان در خیابان و همراهی افکارِعمومی با آن بیشتر می‌شود، احتمال اینکه جنبش به استقرار دمکراسی برسد افزایش می‌یابد و پایدارماندن دستاوردها محتمل‌تر می‌گردد.

توسل به خشونت به نام دفاع مشروع، سرکوب خشن معترضان توسط حکومت را تسهیل می‌کند و باعث تردید و ریزش بسیاری از شهروندان معترض یا حامی جنبش می‌شود.

اگر نسل جوان نهضتی می‌خواهد که شرکت‌کنندگان وسیع‌تری داشته باشد و سرکوب آن دشوارتر و هزینه‌اش بیشتر شود، خشونت‌پرهیزی باید اصل راهنمای آن‌ها باشد.

براساس نظرسنجی‌های معتبر، خوشبختانه اکثریت قاطع ایرانیان با هرنوع خشونت‌ورزی مرزبندی دارند.

کسانی با انگیزه‌های مختلف، درصدند که جنبش مبارک زن، زندگی، آزادی را به خشونت بیالایند و از آب گل‌آلود، ماهی مقصود خود و نه مطلوب جوانان را صید کنند.

تلاش برای آلودن جنبش به خشونت، هم از ناحیه بخش‌های امنیتی آن را تهدید می‌کند و هم از سوی مخالفان نظام که حیات خود را در گسترش خشونت در جامعه می‌یابند.

نباید از یاد برد که اقبال روزافزون جهانیان به مبارزات خشونت‌پرهیز، به علت ناکامی و بی‌حاصلی مبارزات خشونت‌آمیز بوده است.

خشونت در ایران بخشی از مشکل است نه بخشی از راه‌حل و آنچه دست حاکمیت را برای سرکوب سنگین معترضان می‌بندد خشونت‌پرهیزی است.

اقتدارگراها از خشونت‌گراشدن جنبش‌ها بسیار سود می‌برند. زیرا هم سرکوب خونین معترضان را توجیه می‌کنند و هم از حمایت شهروندان از جنبش و اعتراضات می‌کاهند.

خشونت‌پرهیزی ابداً به معنای انفعال و دست روی دست گذاشتن نیست. از قضا جنبش‌های خشونت‌پرهیز، با ابداع روش‌های مدنی و ابتکاری، گزینه‌های بیشتر و مؤثرتری برای کنش جمعی و مقاومت و نافرمانی مدنی عرضه می‌دارند.

هرگز نباید قدرت مبارزه خشونت‌پرهیز را دستِ‌کم گرفت و هرگز فراموش نکنید مقاومت مدنی که بر مبارزه خشونت‌پرهیز تاکید دارد، روشی فعال و مؤثر برای مبارزه با استبداد و گذار دمکراتیک است و اسم مستعار برای انفعال و سکوت و بی‌عملی و ترس نیست.

هم گاندی ترور شد و هم لوترکینگ، اما نهضت خشونت‌پرهیزی که آن دو رهبرش بودند، به نتیجه رسید.

اگر گاندی و لوترکینگ با توجیه دفاع شخصی، به هواداران توصیه می‌کردند به تهیه اسلحه بپردازند، نهضت‌های بزرگ‌شان با این سرعت و با این هزینه کم به پیروزی نمی‌رسید و یک فتح اخلاقی و معنوی تاریخی به شمار نمی‌رفت.

برای خواندن متن کامل، روی مشاهده فوری بزنید.

@MostafaTajzadeh
15.3K viewsedited  20:15
باز کردن / نظر دهید
2023-11-23 22:24:12 فخرالسادات محتشمی پور

‍ مرخصی نمی‌دهند؟!

این سوال را از همان هفته‌های اول بازداشت همسر‌جان از این و آن می‌شنیدم تا بالاخره سراغ مرخصی را از دادیار ناظر زندانیان سیاسی(به قول خودشان امنیتی) گرفتم که گفت طبق قانون باید یک سوم از اجرای حکم بگذرد تا این حق به زندانی و بلکه به خانواده‌اش داده شود. بلند گفتم عزیز دربند ما طبق کدام قانون صرفا به دلیل انتقاد از رهبر در زندان است که حالا برایمان سخن از قانون می‌گویید؟! و او سکوت کرد.

در تمام این یک سال و‌چهارماه زندان همسرجان هروقت و‌هرجا پرسش از قانون نانوشته حبس و حصر منتقدان رهبر می‌کنم پاسخم سکوت است.
و خود جواب می‌دهم که در نظام مبتنی بر ولایت مطلقه فقیه انتقاد ممنوع است حکومت معصوم نداریم که مخالفانشان در کمال راحت و امنیت و مصونیت با حاکم وقت مخالفت می‌کردند و حقوقشان برقرار بود.

در تمام تماس‌های تلفنی، دوستان بلااستثنا از همسرجان می‌پرسند مرخصی نمی‌آیی و او شیرین می‌خندد و می‌گوید از آقا بپرسید!
باری من به خواهش همسرجان عطای مرخصی حتی مرخصی درمانی را به لقایش بخشیدم مبادا خدای نکرده در آن خواهشی از بنده‌ی خدا مستتر باشد.

اما امروز در مجلس ترحیم شوهرخواهر دکتر سعید مدنی وقتی شنیدم با مرخصی ایشان برای شرکت در آیین سوگواری این خویش نزدیک مخالفت شده خیلی ناراحت شدم. خاصه آن که منصوره‌جان همسر فداکار و مهربانش چندی است به درد شدید زانو مبتلاست که راه رفتن عادی را هم برایش سخت کرده چه رسد به بالا رفتن از پله‌های زندان برای دیدن همسرجانش!

کنار یاسمن نشسته‌ام در مراسم ترحیم شوهر عمه عزیزش از او می‌پرسم به آنها مشکل مادر را گفتید که موجب شده چند نوبت ملاقات را از دست بدهد؟ با تعجب مرا نگاه می کند و می‌گوید مگر برایشان اهمیت دارد؟
از سوال بیجایم شرمنده می‌شوم وقتی یادم‌می‌آید مادر همسر‌جان نزدیک یک سال و نیم است که به دلیل بیماری، فرزند دلبندش را ندیده است.

راستی چرا اینها برایشان احساسات و نیازهای عاطفی خانواده‌ها مهم نیست؟
مگر نه آن که تن آدمی شریف است به جان آدمیت؟!
چه غزل زیبایی است این غزل ۱۸ سعدی نکونام

@MostafaTajzadeh
12.7K viewsedited  19:24
باز کردن / نظر دهید
2023-11-12 15:05:29 راهبردها و شکاف‌های راهبردی (قسمت اول)

دکتر سعید مدنی

مقاله "محمدجواد روح" تحت عنوان "نه جبهه، نه اصلاحات" مندرج در روزنامه هم‌میهن، سوم آبان‌ماه تلاش دارد تا صف‌بندی راهبردهای کنونی نیروهای سیاسی جامعه ایران، به‌ویژه صف‌بندی درون جبهه اصلاحات را توضیح دهد و در نهایت به اصلاح‌طلبان توصیه می‌کند تا با توجه به "اختلاف و شکاف راهبردی"، در دو جبهه اصلاح‌طلبان انتخابات‌محور و اصلاح‌طلبان جامعه‌محور متشکل شوند.

در مقاله حاضر بنده تلاش کرده‌ام تا ضعف‌های تجربی و نظری تحلیل مورد اشاره را توضیح دهم و البته همان‌طور که آقای روح پنهان نکرده‌اند که الان با راهبردی که آقای روحانی مطرح کرد، همسو هستم."، بنده نیز تصریح می‌کنم که با راهبردی که مهندس میرحسین موسوی طی بیانیه مورخ ۱۵/بهمن/۱۴۰۱ [اینجا] پیشنهاد کردند، همسویم و در ادامه تلاش می‌کنم جای خالی این راهبرد را در تحلیل ایشان و نیز نسبت بین این راهبرد و دیگر راهبردها را توضیح دهم.

آقای "روح" در مقاله خود چند نکته مهم را به قرار زیر مطرح کرده‌اند:

۱- نیروهای حاضر در جامعه ایران به سه گروه اقتدارگرا، انقلابی و اصلاح‌طلب با سه استراتژی متفاوت تقسیم می‌شوند.

۲- نیروهای حاضر در جبهه اصلاحات مواضع متفاوتی درباره انتخابات دارند و بنابراین جبهه نیستند، بلکه جبهه اصلاحات مجموعه‌ای متشتّت و متنوع و فاقد کارآیی و اثربخشی است.

۳- برخی نیروهای حاضر در جبهه (احتمالاً شورای هماهنگی اصلاح‌طلبان) اساساً اصلاح‌طلب نمی‌باشند، زیرا با مشارکت در انتخابات موافق نیستند.

۴- مجموعه کنونی اصلاح‌طلبان برای بهبود و کارآیی و اثربخشی، به ناچار باید در دو جبهه اصلاح‌طلبان انتخابات‌محور و اصلاح‌طلبان جامعه‌محور بازسازی و متشکل شود. زیرا این دو مواضع متفاوتی در برابر انتخابات دارند.


تیپولوژی استراتژی‌ها

از نظر آقای روح نیروهای حاضر در صحنه سیاسی ایران در سه استراتژی:

۱) انقلابی (برانداز)؛ ۲) اقتدارگرا (حافظان وضع موجود) و ۳) اصلاح‌طلب جا می‌گیرند. دو استراتژی انقلابی و اقتدارگرا (به‌عنوان رقیب اصلاح‌طلبان) موضوع بحث آقای روح نیستند و به‌همین‌دلیل به اختصار استراتژی انقلابی را شامل نیروهایی قرار داده که به دنبال تغییر نظام و براندازی آن و سپس برساختن نظامی جدید هستند و اقتدارگرایان را شامل نیروهای حافظ وضع موجود با دست برتر در ساخت قدرت دانسته‌اند. ما نیز به همین مختصر توضیح اکتفا می‌کنیم که استراتژی انقلابی، عموماً با مشی خشونت‌گرا همراه است و این مشی سهم مهمی در تعریف جایگاه آن‌ها دارد.

آقای "روح" سپس همه نیروهایی که در دو استراتژی قبلی نمی‌گنجند را اصلاح‌طلب خوانده است. وی اصلاح‌طلبی را عبارت می‌داند از نیروی سیاسی میانجی که یک پا در قدرت و پای دیگر در جامعه دارد. اگرچه اکنون و پس از گذشت بیش از ربع قرن از آغاز جنبش اصلاحات هنوز سند و متنی که بتوان بر پایه آن اصلاح‌طلبی را تعریف کرد در دست نداریم، اما بی‌تردید تعریف آقای "روح" از اصلاح‌طلبی نیز نه جامع است و نه مانع.

آیا می‌توانیم وضعیت کنونی اصلاح‌طلبان را در ساخت قدرت با تعریف آقای روح مطابقت دهیم؟ برای مثال آیا آقای خاتمی پایی در قدرت و پایی در جامعه دارد؟ ایشان که مدت‌ها است نه‌تنها دستی در قدرت ندارد، بلکه دچار محدودیت‌های امنیتی نیز می‌باشد. یا مثلاً آیا حزب کارگزاران به‌عنوان یکی از محافظه‌کارترین احزاب اصلاح‌طلب، مصداق چنین تعریفی است؟

به نظر می‌رسد آقای روح تلاش کرده تا اصلاح‌طلبی را در چارچوب "کنشگری مرزی"، اصطلاح ابداعی آقای دکتر فراستخواه تعریف کند:

«آنچه کنشگران مرزی نامیده می‌شوند، افرادی در دو قطب دولت و ملت هستند که تمایلات میانه‌رو داشته و تمایلی به نوعی مصالحه میان این دو قطب داشته‌اند. عباس میرزا از بدو تولد تا مرگ، شاهزاده‌ای منتسب به خاندان قاجار بود و بنابراین پایگاه اجتماعی مستقل از سلطنت قاجار نداشته، اما در همین ساختار رویکردی نسبتاً مدرن‌تر و میانه‌روتر داشته است. (کنشگران مرزی، مقصود فراستخواه، ص۵۲)».

باتوجه به اشکالات وارده به تعریف آقای "روح" بنده چهار مؤلفه مهم اصلاح‌طلبی به مفهوم متعارف که در ترمینولوژی علوم سیاسی و جامعه‌شناسی سیاسی "رفرمیست" نامیده می‌شود را به قرار زیر می‌دانم:

۱) تلاش برای ایجاد تغییرات مدیریتی و دیگر تغییرات در چارچوب ساختار موجود و نه فراتر از آن، یعنی تغییر و اصلاح خودِ ساختار.

۲) تاکید بر مشی خشونت‌پرهیز.

۳) تاکید بر تغییرات تدریجی و مرحله‌ای.

۴) منحصر کردن تاکتیک‌های تغییر به ظرفیت‌های موجود و قانونی ساختار ازجمله انتخابات، حزب رسمی، رسانه رسمی و....

برای خواندن ادامه متن ، روی مشاهده فوری بزنید.

@MostafaTajzadeh
14.5K viewsedited  12:05
باز کردن / نظر دهید
2023-11-10 13:30:21 «گفت‌وگوهای زندان»

مصاحبه‌ی حسین رزاق با مصطفی تاجزاده در زندان اوین


«فصل چهاردهم؛ اصلاح‌طلبان!»

سیاست
در ایران چنان فردمحور شده که جز تمکین به منویات رهبر، هیچ طرح و برنامه‌ای پذیرفته نمی‌شود.

اصلاحات یعنی پرداختن به مهم‌ترین مسائل کشور و ارائه راه‌حل‌های مناسب، صرف‌نظر از اینکه رهبر خوشش بیاید یا نه.

آقایان موسوی و خاتمی باوجود اختلاف‌نظر درباره رفراندوم تغییر قانون اساسی، اشتراکات زیادی دارند و به نزدیکان خود سفارش می‌کنند که علیه دیگری سخن نگویند.

برای مبارزه با استبداد و گذار به دمکراسی، چاره‌ای نداریم جز اینکه باهم باشیم و از برجسته کردن اختلافات بپرهیزیم.

ما نیازمند جلب اعتماد و مشارکت آزادی‌خواهان و عدالت‌طلبانی هستیم که هر استبدادی را، چه سکولار و چه اسلامی نفی می‌کنند.

آقای خاتمی به قانون اساسی عمیقاً انتقاد دارد که اگر از من بیشتر نباشد، کمتر نیست. اما طرح تغییر آن را به مصلحت نمی‌داند. ضمناً فکر می‌کند اگر همین قانون اساسی کامل اجرا شود، بسیاری از مشکلات کشور حل می‌گردد.

شکست حکومتِ یکدستِ رهبری و جنبش زن، زندگی، آزادی، آقای خاتمی را در موقعیتی قرار داد که بیانیه ۱۵ماده‌ای خود را صادر کند و به طرح انتقادهایی بپردازد که پیش از این، طرح آن‌ها را به مصلحت نمی‌دانست.

اصلاحات ساختاری، رویکردی و رفتاری که در بیانیه و سخنان اخیر آقای خاتمی مطرح می‌شود، در نامه دوسال پیش وی به رهبر نیز آمده بود، اما متاسفانه با بی‌توجهی آقای خامنه‌ای مواجه شد. امیدوارم آن نامه منتشر شود.

زمانی که ما به ولایت فقیه رای دادیم، هرگز فکر نمی‌کردیم فقاهت و مرجعیت از مردم فاصله می‌گیرند و پرچمدار مبارزه با آزادی‌های سیاسی و مدنی می‌شوند.

رهبر با هدف‌گذاری غلط در سیاست خارجی کشور، توسعه ایران را به تاخیر انداخته و به فقر و فلاکت عمومی دامن زده است. اصلاحات سیاستی یعنی اولویت دادن به توسعه اقتصادی و پایان دادن به حاکمیت میدان یا حاکمیت نظامیان.

من زندگی خود را وقف انقلاب و نظام برآمده از آن کردم، اما دیگر اعتقادی به جمهوری اسلامی با محوریت ولایت فقیه ندارم. درعین‌حال به بازی برد-برد معتقدم و راهی جز گفت‌وگوی ملی و همگانی برای رسیدن به یک تفاهم ملی با حضور همه نیروها و گرایش‌ها نمی‌شناسم.

دفاع من از دمکراسی صرفاً به دلیل سازگاری آن با حقوق بشر و توسعه و حاکمیت قانون نیست، بلکه آن را تنها روش حکومتی می‌یابم که می‌تواند امنیت پایدار ایران را تامین کند. دمکراسی را دکترین امنیت ملی ایران می‌دانم.

اگر به سال ۷۶ برگردیم، باز همان مسیر اصلاحات را می‌روم، منهای اشتباهاتی که مرتکب شدیم و برخی کارهای واجب که نکردیم و باید انجام می‌دادیم. اما آن مسیر به بن‌بست رسیده است.

توصیه من به اصلاح‌طلبان آن است که شرایط جدید را درک کنند، ضرورت تغییرات اساسی را به رسمیت بشناسند و از مردم ناراضی و معترض فاصله نگیرند.

من به این سخن منسوب به چرچیل باور دارم که "بدترین جنگ، جنگ با متحدان است و بدتر از آن جنگ بدون متحدان است."

اصلاح‌طلبان بخشی از جامعه و حتی بخشی از تاریخ معاصر ایران هستند. اغلب قریب‌به‌اتفاق آن‌ها دمکراسی‌خواهند و بدنه نیز طرف‌دار رفراندوم تغییر قانون اساسی است. آنان قوی‌ترین تشکیلات سیاسی بوده و تجربه اداره موفق کشور را دارند.

خط قرمزهای من اول؛ خواست مردم و دوم؛ حفظ انسجام و همراهی با اصلاح‌طلبان است. تمام تلاشم این است که این دو در مقابل هم قرار نگیرند و اگر خدای‌ناکرده راه خود را از اکثریت ملت جدا کنند، از حقوق مردم دفاع خواهم کرد.

براندازی و انقلاب را حق مردم می‌دانم. گرچه تا زمانی که بر این باور باشم که نتیجه آن بی‌دولتی و هرج‌ومرج است، از آن دفاع نخواهم کرد.

پذیرش مسئولیت حکومت توسط فقها، بزرگ‌ترین اشتباهی بوده که روحانیت شیعه در تاریخ حیات خود مرتکب شده است. آوردن ولایت فقیه به قانون اساسی، جلوی تجربه تلخ مشروطه را نگرفت، بلکه عملاً استبداد دینی را جایگزین استبداد سکولار کرد.

برای خواندن متن کامل، روی مشاهده فوری بزنید.

@MostafaTajzadeh
14.9K viewsedited  10:30
باز کردن / نظر دهید
2023-11-10 00:13:02
تکذیب خبر رسانه‌های وابسته به سپاه و نهادهای امنیتی

محمد فاضلی‌کیا داماد میر‌حسین موسوی اخبار منتشر شده در رسانه‌های وابسته به حکومت و سپاه را که این روزها از قول ایشان مطلبی تحت عنوان توبه‌ی موسوی و انتشار بیانیه‌ای در تناقض با آنچه ایشان در طول ۱۴ سال حصر بیان داشته را تکذیب کرد.

متاسفانه اوج بداخلاقی و رسوایی رسانه‌های وابسته به حکومت و جریان ضد جنبش سبز و کینه توزانی که سالهاست از مقاومت و ایستادگی مهندس موسوی دچار استیصال و درماندگی شده‌اند این روزها به دروغ‌پراکنی و رسوایی اخلاقی روی اورده‌اند.

@tahkimmelat


اردشیر امیرارجمند: «مواضع ملی، صادقانه و مسئولانه میرحسین موسوی⁩ و زهرا رهنورد و مقاومت شجاعانه آنها در مقابل استبداد، باندهای فاسد امنیتی و عوامل رسانه‌ای دروغ‌پرداز آنها را دچار پریشانی، بن‌بست سیاسی و ورشکستگی اخلاقی کرده است».


@MostafaTajzadeh
15.5K viewsedited  21:13
باز کردن / نظر دهید
2023-11-06 21:10:07 نامه سید محمد خاتمی به دبیرکل سازمان ملل: فاجعه بزرگ انسانی در غزه شکل گرفته است

اقدامات اسرائیل مصداق آشکار جنایت علیه بشریت، نسل کشی و پاکسازی قومی است

همت و تلاش عملی قطع فوری حملات علیه مردم مظلوم غزه و آتش بس بکار گیرید


به گزارش جماران؛ متن کامل نامه حجت الاسلام و المسلمین سید محمد خاتمی بدین شرح است:

عالیجناب آنتونیو گوترش

دبیرکل محترم سازمان ملل متحد

با احترام

فاجعه بزرگ انسانی که این روزها در غزه شکل گرفته است، جلوه ای دیگر از تضییع تاریخی حقوق ملت مظلوم فلسطین و اعمال صریح زور علیه صاحبان اصلی سرزمین های اشغال شده توسط حاکمان اسرائیلی است.

این روزها مستمراً نه تنها زنان و مردان بی گناه و جوانان و کودکان بی پناه از سوی این قدرت جبار به خاک و خون کشیده می شوند، بلکه بیمارستان ها، مراکز آموزشی و درمانی و امداد رسانی، مسجدها و کلیساها نیز از حمله های وحشیانه و ویرانگر در امان نیستند.

اقدامات اسرائیل نقض بدیهی ترین قوانین جنگ و مبانی حقوق بین الملل بشر دوستانه و مصداق آشکار جنایت علیه بشریت، نسل کشی و پاکسازی قومی است.

آقای دبیر کل!

رهبران اسرائیل در همین شرایط نگران کننده با بی‌پروایی به برخوردهای نژاد پرستانه خود در برابر قربانیان فلسطینی افتخار می کنند. آنان نه به قطعنامه های مصوب در سازمان ملل متحد خود را متعهد می دانند و نه حتی پایبند به پیمان های نابرابری هستند که با رهبران فلسطین امضا کرده‌اند. هر روز جنایتی علیه یک ملت آواره از سوی آنان در حال وقوع است و سرزمین‌های اندک نیز در حال تصاحب و تاراج توسط آنان است. چنین اقدامات غیرقانونی با این هدف صورت می گیرد که حق مردم فلسطین برای داشتن یک کشور آزاد و مستقل را تضییع کند.

با تشکر از موضع گیری شجاعانه‌ اخیرتان در برابر این فاجعه جهانی، انتظار دارم که بنا به مسئولیت سنگینی که از سوی ملت ها به عهده‌تان گذاشته شده است، همت و تلاش عملی خود را برای تحقق فوری امور زیر بکار گیرید:

۱- قطع فوری حملات علیه مردم مظلوم غزه و دیگر سرزمینها و آتش بس بسیار سریع و جلوگیری از تداوم این فاجعه انسانی.

۲- فراهم آوردن امکان دسترسی سریع و کافی به ابتدائی ترین امکانات زندگی برای مردم داغدار و آسیب دیده غزه.

۳- تمهید زمینه برای برداشتن گامی عملی به سوی صلح عادلانه و تامین حقوق پایمال شده فلسطینیان از طریق الزام به اجرای کامل قطعنامه های شورای امنیت و مصوبه های سازمان ملل متحد؛ فرایندی که مرتبا از سوی اسرائیل نقض شده و مورد بی اعتنائی قرار گرفته است.

۴- فراهم آوردن مقدمات محاکمه و برخورد جدی با عاملان جنایت علیه بشریت و نسل کشی و جنایات جنگی.

موفقیت شما و سازمان ملل متحد را در ایفای این نقش تاریخی، اخلاقی و حقوقی آرزو دارم.

با احترام مجدد

سیّد محمّد خاتمی
https://www.jamaran.news/fa/tiny/news-1613351

@jamarannews

@MostafaTajzadeh
14.2K views18:10
باز کردن / نظر دهید
2023-11-05 09:30:09 «گفت‌وگوهای زندان»


مصاحبه‌ی حسین رزاق با مصطفی تاجزاده در زندان اوین


«فصل سیزدهم؛ رفراندوم»


طرح
رفراندوم الزاماً به معنای عبور از جمهوری اسلامی نیست. بسته به آرای عمومی دارد که از آن گذر کند یا نکند. همه‌پرسی روشی دمکراتیک با نتیجه‌ای نامشخص است.

من از هر راه مسالمت‌آمیزی که امکان تغییر یا بازنگری بنیادین قانون اساسی را بدهد، بدون آنکه کشور را دچار بی‌دولتی و آنارشی کند، حمایت می‌کنم.

اصل بر تغییرات اساسی و عبور از بحران‌هاست، اما به روش خشونت‌پرهیز.

راهبرد مشارکت‌سوز و آمریکاستیز رهبری، ایران را به میدان پر از مینی تبدیل کرده که هر اشتباه ولو کوچک حاکمیت، می‌تواند یک یا چند مین را منفجر کند و حتی به انفجارهای بزرگ منجر شود.

پیشنهاد مهندس موسوی تهدیدها و مخاطرات دو رویکرد خودبراندازی رهبر و براندازی مخالفان را ندارد و تغییرات اساسی را مطابق خواست اکثریت ملت ممکن می‌کند.

درحال‌حاضر مشروعیت نظام با تزلزل و تردیدهای جدی مواجه شده و کارآیی آن نیز به‌شدت کاهش یافته است. تداوم این وضعیت بدون تغییرات مهم و اساسی، ایران را به بمب ساعتی تبدیل می‌کند.

رهبر که مدعی است در سال ۸۸ از رای جمهور دفاع کرده و تن به ابطال انتخابات نداده است، چرا اکنون تن به رفراندوم نمی‌دهد تا جمهور مردم سرنوشت کشور را تعیین کنند؟

آقای خامنه‌ای با این استدلال سست و ضد قانون اساسی که مردم قدرت تحلیل مسائل را ندارند، با رفراندوم مخالفت کرد و ثابت نمود حق با منتقدان است که او به رای جمهور اعتقادی ندارد.

وقتی رهبر پس از حدود نیم قرن حاکمیت ولی‌فقیه، ملت را صغیر و نابالغ می‌خواند، به معنای شکست آشکار نظام سیاسی مبتنی بر ولایت فقیه است.

نگرانی از تغییر ارتجاعی قانون اساسی در شرایط کنونی وجهی ندارد، زیرا اکثریت ایرانیان به هرگونه تغییر غیردمکراتیک رای منفی می‌دهند و همه‌پرسی را به رفراندومی علیه استبداد دینی تبدیل می‌کنند.

از نگاه رهبر و منصوبانش، هر انتقادی به ولی‌فقیه و هر تلاشی برای تغییر در آرایش قوای سیاسی براندازی است، کمااینکه بازجوها اصلاحات ساختاری حتی بدون رفراندوم را نیز براندازی می‌خواندند.

رهبر حکومت فردی مطلقه، مادام‌العمر و غیرپاسخ‌گو را تجسم اسلام و انقلاب می‌خواند، اما نسل جوان از اسلام سیاسی مورد نظر رهبر عبور کرده است.

ما به ولایت فقیه رای دادیم تا مانع بازگشت استبداد به کشور شود. اکنون که می‌بینیم ولی‌فقیه بزرگ پرچمدار ضدیت با تمام آزادی‌های اساسی، از مطبوعات و اینترنت و سندیکاها تا احزاب و تجمعات و انتخابات شده است، آیا نباید از ملت ایران عذر بخواهیم؟

حذف ولایت فقیه از قانون اساسی براندازی نیست، به این دلیل روشن که در پیش‌نویس اولیه قانون اساسی که به تایید آیت‌الله خمینی و دیگر مراجع رسیده و قرار بود به رفراندوم گذاشته شود، ولایت فقیه وجود نداشت.

هرکسی رفراندوم را براندازی بخواند، پیشاپیش حکم داده که اکثریت ملت از جمهوری اسلامی عبور کرده‌اند و نظام، متکی به اقلیّت مردم است.

اگر رهبر بر این باور است که اکثریت، حامی نظام هستند چرا با رفراندوم می‌ستیزد؟ و اگر فکر می‌کند که نظام از حمایت اقلیّت بهره‌مند است، به چه حق سیاسی و شرعی آن را به ملت تحمیل می‌کند؟

مگر قرار نبود که میزان رای ملت باشد؟ و هر نسل، خود سرنوشت خود را تعیین کند؟ مگر ملت با توسل به همین حق، یک نظام ۲۵۰۰ساله را تغییر نداد؟ چرا امروز نباید حق داشته باشد نظام مطلوب خود را مستقر کند؟

من از دو منظر رهبر را به براندازی متهم می‌کنم: اول؛ از لحاظ ساختاری و استحاله جمهوری اسلامی به خلافت و امارت اسلامی از نوع طالبانی و دوم؛ از نظر سیاست‌های فقرگستر و فسادپرور و ناراضی‌تراش.

اگر اکثریت ملت ایران جمهوری اسلامی را نخواهد، باید برود. به همان دلیل که سلطنت را نخواست و رفت.

شرط تحقق رفراندوم آن است که بتواند اکثریت ملت را به شوق آورد و به استقامت در این مسیر تشویق کند. تردیدها و تزلزل‌های منتقدان را گسترش دهد و انگیزه مقاومت آن‌ها را به حداقل ممکن برساند و به جلب قشرها و شهروندان بی‌طرف بپردازد.

برای خواندن متن کامل، روی مشاهده فوری بزنید.

@MostafaTajzadeh
14.1K viewsedited  06:30
باز کردن / نظر دهید
2023-10-31 09:30:22 «گفت‌وگوهای زندان»


مصاحبه‌ی حسین رزاق با مصطفی تاجزاده در زندان اوین


«فصل دوازدهم؛ همه‌پرسی یا استعفا!»

رهبری
آقای خامنه‌ای را به سه دوره می‌توان تقسیم کرد: در دولت‌های هاشمی و خاتمی و دولت اول روحانی بازیگر مهمی بود. در دوره احمدی‌نژاد و دولت دوم روحانی به مهم‌ترین بازیگر تبدیل شد و با یکدست‌شدن حکومت، تنها بازیگر سیاست شده است.

کسانی که به ما انتقاد می‌کنند که چرا دولت بختیار را نپذیرفتید و نگذاشتید وعده‌های او در زمینه انحلال ساواک و تامین آزادی مطبوعات و احزاب و انتخابات محقق شود و ملت بدون انقلاب، دستاوردهای شاه را حفظ و استبداد او را مهار کند، چرا خود از انقلاب جدید دم می‌زنند؟

من اصلاحات ذیل سیاست‌های رهبر را شکست‌خورده و پایان‌یافته می‌دانم، اما مدافع اصلاحات ساختاری هستم و فکر نمی‌کنم مادام‌که قانون اساسی تغییر نکرده، اصلاح سیاست‌های نادرست و برداشتن گام‌های کوچک و بزرگ به سود ملت، توسط حکومت ممکن نیست. ممکن است، اما نباید به آن‌ها اکتفا کرد.

قدرت بی‌قدرتان بسیار برتر از قدرت رهبر است، به شرط آنکه بی‌قدرتان عزم خود را جزم کنند و به خود سازمان دهند.

بارها دیده‌ایم هرگاه مردم اراده کرده‌اند، رهبر چاره‌ای جز عقب‌نشینی و تمکین به خواست آن‌ها نداشته است.

پرسش من از آیت‌الله خمینی این است که مگر روحانیت را نمی‌شناختید و نمی‌دانستید که این نهاد برای حکومت‌کردن به وجود نیامده و توان برداشتن چنین باری را ندارد؟

مرحوم آقا بزرگ تهرانی در پاسخ به درخواست آقای ثبوت برای حمایت از نهضت آیت‌الله خمینی گفته بود: "حاج‌آقا روح‌الله قدرت را نمی‌شناسد، قدرت هم وی را نمی‌شناسد".

قدرت الزاماتی دارد که روحانی و غیرروحانی نمی‌شناسد و تمرکز قدرت در یک فرد نیز بدون استثنا و بدون تردید به استبداد می‌انجامد، حتی اگر وی حسن‌نیت کامل داشته باشد.

زبان قدرت در تحلیل نهایی، زبان زور و اجبار و قانون است و زبان روحانیت، زبان تعلیم و وعظ و خطابه و محبت است. این‌دو نمی‌توانند جای یکدیگر بنشینند و یک‌نفر نیز نمی‌تواند هم‌زمان به دو زبان سخن بگوید.

شخصاً جمهوری‌خواهم و معتقدم دمکراسی در ایران نهادینه نخواهد شد، مگر در قالب یک نظام جمهوری.

اسلام سیاسی یکی از قوی‌ترین جریان‌ها، از شیخ فضل‌الله در مشروطه تا مصباح یزدی در عصر حاضر بوده است و نادیده گرفتن آن‌ها نه ممکن است، نه ضروری و نه مفید.

روحانیت به علت عملکرد نظام و رهبر آن، در ضعیف‌ترین وضعیت خود از منظر پایگاه مردمی قرار گرفته، اما این موقعیت دائمی نیست، به‌ویژه اگر مسئولیت حکومت را از دوش خود بردارد و به مردم برگردد.

تعیین نوع نظام سیاسی و نام آن حق ملت است، باید آن را به نمایندگان منتخب مردم در انتخاباتی آزاد و سالم واگذار کرد و مصوبات آنان را به همه‌پرسی گذاشت.

آقای مصباح یزدی در مقدمه کتاب حکومت اسلامی خود نوشت: در غرب قاطبه مومنان به این نتیجه رسیده بودند که زیان‌های حکومت سکولار کمتر از ضررهای حکومت کلیساست و به‌همین‌دلیل خواهان بازگشت پاپ به قدرت نشدند.

روزی که قاطبه حوزویان به این نتیجه برسند که حکومت فقها و روحانیون به‌مراتب بیشتر از یک حکومت سکولار برای دین و دنیای مردم ضرر دارد، ایران وارد عصر جدیدی می‌شود. آن روز دور نیست.

طبق برخی پژوهش‌ها، اکنون ۷۵درصد جهانیان در رژیم‌های استبدادی یا هیبریدی و ترکیبی زندگی می‌کنند. برای گذار به دمکراسی راه دشواری در پیش داریم.

ما دیده‌ایم که سخن چگونه بر سلاح پیروز شد. پس به‌جای کوچک‌شماری کلام، باید بر روزآمد و نو کردن آن تاکید کرد تا تبدیل به نیرو شود و بنیاد استبداد را بسوزاند.

کانال‌های ارتباطی رهبر بسیار محدود شده و او مسائل را ازطریق بولتن‌ها دریافت می‌کند و خود را بی‌نیاز از گفت‌وگو با افراد به‌ویژه با منتقدان می‌بیند.

از خطاهای بزرگ آقای خامنه‌ای آن است که چون به اطلاعات سری دسترسی دارد، فکر می‌کند بهتر از دیگران مسائل را می‌فهمد و تحلیل می‌کند.

توهین به منتقدان ابتدا در رفتار و گفتار آقای خامنه‌ای دیده شد و هتاکی به مخالفان را نیز منصوبان رهبری آغاز کردند. غافل از آنکه روز ناسزاگویی مردم به حاکمان، سخت‌تر از هتاکی حکومت به ملت است.

برای خواندن متن کامل، روی مشاهده فوری بزنید.

@MostafaTajzadeh
12.6K viewsedited  06:30
باز کردن / نظر دهید
2023-10-29 13:39:55
داغ ننگ دخترکشی تا ابد بر پیشانی حکومت‌تان باقی خواهد ماند

زهرا رهنورد
زندان اختر

به‌نام خداوند منتقم

حاکمان ایران، متوهمانه، تثبیت قدرت خود را در گرو چند وجب پارچه و یک قانون مَن‌درآوردی به‌نام "حجاب اجباری" خلاصه می‌بینند.

دخترکان معصومی چون کشته‌شدگان جنبش مهسا و اینک در ادامه آن نوجوان دانش‌آموز آرمیتا گراوند را به قربانی در مسلخ معبد خودکامگی می‌کشند و هر بار هم مرگ دخترکان را به گردن فیزیولوژی و سنکوپ و بیماری زمینه‌ای یا خودکشی آنها می‌اندازند.

به حاکمان هشدار می‌دهم جنگ تن‌به‌تن با زنان و دختران سرزمین‌مان ایران را پایان دهید و قانون منحوس حجاب اجباری را از فهرست قوانین کشور حذف کنید و گرنه همچون ایام جاهلیتِ زنده به‌گور کردن دختران، داغ ننگ دختر کشی تا ابد، بر پیشانی حکومت‌تان باقی خواهد ماند.

زهرا رهنورد
۶ آبان ۱۴۰۲
@kaleme
@MostafaTajzadeh
12.6K viewsedited  10:39
باز کردن / نظر دهید
2023-10-22 11:04:22 «گفت‌وگوهای زندان»


مصاحبه‌ی حسین رزاق با مصطفی تاجزاده در زندان اوین


«فصل دهم؛ مقایسه کارنامه دو رهبر»

مهم
‌ترین نقد به آیت‌الله خمینی آن است که چرا اجازه داد ولایت فقیه به قانون اساسی وارد شود و جمهوری اسلامی به حکومت روحانیت تقلیل و استحاله یابد.

وقتی نامه دکتر مصطفی رحیمی در مخالفت با جمهوری اسلامی در آستانه پیروزی انقلاب منتشر شد، آقای خمینی گفت: انتقادهای ایشان وارد می‌بود، اگر ما می‌خواستیم حکومت روحانیت تشکیل دهیم، حال آنکه قصد ما برپایی جمهوری اسلامی است.

با این ساختارها اگر آقای خاتمی هم باوجود اینکه بسیار به او ارادت دارم و او را دمکراسی‌خواه می‌دانم، جایگزین آقای خامنه‌ای کنیم، ظرف دوسال نشده به احتمال بسیار زیاد با یک دیکتاتور مواجه خواهیم بود که البته ایران را در خط توسعه قرار می‌دهد، ولی از دمکراسی خبری نخواهد بود.

دهه ۶۰ در نقض آزادی‌های اساسی مخالفان تفاوت ماهوی با دهه‌های بعدی ندارد، اگرچه اغلب نیروهای سیاسی در آن دوران، به استثنای مهندس بازرگان و هم‌فکرانش، کمتر از رهبر انقلاب به حقوق شهروندی اعتقاد داشتند، ولی این واقعیت تجاوز حاکمیت به حقوق منتقدان را توجیه نمی‌کند.

محدودیت‌هایی که در آن دهه به‌ویژه علیه مخالفان قانونگرا مانند جبهه ملی، نهضت آزادی، جنبش مسلمانان مبارز و دیگران اعمال گردید، به‌هیچ‌وجه توجیه ندارد و محکوم است.

انتظار می‌رفت پس از پایان جنگ، شکست تروریسم، فروپاشی شوروی و حاکمیت گفتمان دمکراسی در جهان، رهبر جدید به تصحیح اشتباهات سلف خود که به دلیل انحصارطلبی، بی‌تجربگی و شرایط جنگی رخ داده بود، بپردازد.

آیت‌الله خامنه‌ای نه‌تنها اشتباهات دهه ۶۰ را تکرار کرد، بلکه بر گستره آن‌ها افزود و بزرگ‌ترین دستاورد انقلاب را به محاق برد و جمهوری را به ناجمهوری تبدیل کرد.

آقای خامنه‌ای در ابتدا از حمایت اقلیّت مردم بهره‌مند بود. اما به‌جای آنکه بکوشد دایره مقبولیت خود را گسترش دهد، به حذف منتقدان و سپس به کنارزدن اکثریت شهروندان پرداخت.

رهبر چون نمی‌تواند مانند سلف خویش با یک سخنرانی، نتیجه یک انتخابات را به سود جریان مورد نظر خود تغییر دهد، متوسل به نظارت استصوابی و ردصلاحیت نامزدهای منتقد شد.

رهبر مداحان را جایگزین مجتهدان کرد و با مقابله با احزاب و تضعیف آن‌ها، سپاه را به حزبی پادگانی تبدیل کرد.

سال‌ها پیش وقتی حاکمیت با چکمه زنان مخالفت کرد، گفتم چکمه از پای زنان درمی‌آورند تا به پای سیاست‌مداران کنند. متاسفانه این اتفاق افتاد و میدان بر همه امور حاکم شد.

حاکمیت سپاه بر مقدرات کشور، بزرگ‌ترین انحراف سیاسی است و انقلاب ۵۷ را به سرنوشت انقلاب مشروطه دچار می‌کند. مسئول این فاجعه شخص آقای خامنه‌ای است.

نتیجه قهری حاکمیت نظامیان بر مقدرات ایران، حذف کامل مردم، یعنی صاحبان اصلی کشور است.

آیت‌الله خمینی پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و تشبیه آن به سرکشیدن جام زهر، تا پایان عمر از سخنرانی رودررو با مردم، به نظر من از روی شرم، خودداری کرد.

آیت‌الله خامنه‌ای خود را رهبر ایستاده می‌خواند، در مقایسه با آيت‌الله خمینی که او را رهبر نشسته می‌نامد. او در تمام عرصه‌های لشکری و کشوری دخالت می‌کند و درعین‌حال هیچ مسئولیتی نمی‌پذیرد.

رهبر دستاوردها را حاصل اجرای رهنمودهای خود و فقر و فساد و دیگر نابسامانی‌ها را نتیجه اجرا نکردن منویات خویش می‌خواند. همین رویکرد موجب انباشته‌شدن مشکلات شده است.

آقای خامنه‌ای از ضرورت نگاه به داخل سخن می‌گوید و در عمل، با حق انتخاب آزاد ملت می‌جنگد. از جهاد تبیین حرف می‌زند و با گفت‌وگوی آزاد می‌ستیزد.

رهبر صرفاً شهروندانی را که در راهپیمایی ۹دی و قدس و ۲۲بهمن شرکت می‌کنند، مردم می‌خواند و تظاهرات‌کنندگان اعتراضی ۲۵خرداد، دی۹۶، آبان۹۸ و جنبش مهسا را نامردم می‌نامد.

الگوی آیت‌الله خامنه‌ای نواب صفوی و الگوی آیت‌الله خمینی مدرس بود. مقایسه مدرس و نواب می‌تواند تفاوت دو رهبر را توضیح دهد.

کاش با استراتژی درست اجازه نمی‌دادیم به خرداد ۱۳۶۰ برسیم و کاش پس از آن نمی‌گذاشتیم فضا پلیسی-امنیتی بماند و مخالفان قانونگرا حذف شوند.

نه دهه ۶۰ طلایی بود و نه دهه‌های بعدی سراسر سیاهی و تباهی.

عملکرد رهبر پس از بیانیه گام دوم انقلاب عبارت است از: یا به نامزدان مورد نظر من رای می‌دهید و شاهد اصلاحات حداقلی در سیاست خارجی و اقتصادی می‌شوید یا به کاندیداهای منتقد یا مستقل رای می‌دهید که اجازه هیچ کار مثبتی به آن‌ها داده نخواهد شد تا مردم تنبیه شوند و نامزدهای مورد نظر رهبر را حلواحلوا کنند.

اشتباه استراتژیک دوطرف موجب شد که تعداد کشته‌های مجاهدین خلق و حکومت در سال‌های ۵۰-۵۷ از ۲۵۰ نفر به ۲۵ هزار نفر در سال‌های ۶۰-۶۷ افزایش یابد، یعنی حدود ۱۰۰برابر! این نتیجه انتخاب راهبرد خشونت‌آمیز است.

برای خواندن متن کامل، روی مشاهده فوری بزنید.

@MostafaTajzadeh
13.3K viewsedited  08:04
باز کردن / نظر دهید