Get Mystery Box with random crypto!

اشو

لوگوی کانال تلگرام oshocenterr — اشو ا
لوگوی کانال تلگرام oshocenterr — اشو
آدرس کانال: @oshocenterr
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
کشور: ایران
مشترکین: 2.95K
توضیحات از کانال

✔️ کپی مطالب فقط با ذکر منبع مجاز هست
Admin
@hossein_mysticosm
کانال اختصاصی اشو
مطالب اشو در این کانال کاملا اختصاصی قرار میگیرد

Ratings & Reviews

3.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 38

2021-06-21 15:30:01 ادامه ...


می پرسی : آیا واقعا ممکن است با غرق شدن در امیال جنسی، آن را به کلی کنار گذاشت؟
من این را نمی گویم. حرف من این است که اگر خود را در آن غرق کنی، می توانی آن را بفهمی. درک، آزدی است. درک، رهایی بخش است. من مخالف امیال جنسی نیستم، بنابراین برای کنار گذاشتن آن عجله نکن. اگر می خواهی آن را از خودت برانی، چطور میتوانی آن را بفهمی؟ و اگر آن را درک نکنی، هرگز ناپدید نخواهد شد! وقتی ناپدید شود، اینطور نیست که این میل به کلی از وجودت پاک شود. چنین نیست که تو موجودی غیر جنسی شوی. وقتی میل جنسی از بین رفت، در حقیقت تو نسبت به همیشه حساس تر میشوی، زیرا وجود تو همه انرژی را به خود جذب خواهد کرد.
یک بودا بسیار حساس تر از توست. وقتی او می بوید، با شدت و قوت بیشتری نسبت به تو می بوید. وقتی لمس میکند، با تمامیت بیشتری لمس میکند. وقتی به گلها می نگرد، آنها را زیباتر از آنچه تو میتوانی ببینی، می بیند – زیرا کل انرژی جنسی او متمرکز نیست؛ بلکه به سراسر بدنش انتشار یافته است. به همین دلیل هم بودا این قدر زیباست. آن وقار - آن شکوه اسرار آمیز و فوق طبیعی - از کجا می آید؟ این همان نیروی جنسی است که تغییر شکل و حالت داده است. این نیلوفر آبی همان لجنی است که از آن بد میگفتی و آن را به باد نکوهش می گرفتی. بنابراین هرگز به ضد امیال جنسی نباش، که می تواند به نیلوفر آبی تو بدل شود. و وقتی نیروی جنسی واقعه تغيير شكل داد، آنگاه در می یابی که این نیرو چه عطیه گران بهایی بود که خداوند به تو ارزانی کرده بود. این همه زندگی توست، همه انرژی توست. چه در سطوح پایین تر، چه در سطوح بالاتر، این تنها انرژی ایی است که در اختیار داری. پس ضدیت را کنار بگذار، و گرنه سرکوبگر خواهی شد و سرکوبگر از درک کردن عاجز است و کسی که نتوانست درک کند، هرگز تغییر شکل نداده و دگرگون نخواهد شد.


اشو
بلوغ
ص 138

کانال اشو
@Oshocenterr
477 views12:30
باز کردن / نظر دهید
2021-06-20 15:30:04 ادامه ...


آسیب شناسی مشتی آدم بیمار، که به نهایت روان نژندی رسیده اند! و آن راهبه ها در دادگاه اعتراف کردند که يکبار که با اهریمن معاشقه کنی، دیگر هیچ مردی قادر نیست تو را ارضاء کند - از همخوابی با او چنان انزالی به تو دست می دهد که در آن کسی را یارای رقابت با او نیست. این چرندیات نه تنها در مسیحیت اتفاق افتاد، بلکه عالمگیر شد. اما مسیحیت تا حد نبوغ در آن پیش رفت.
خواهش می کنم با امیال جنسی مخالفت نکن، وگرنه به دام امیال جنسی بیشتر و شدیدتری کشیده می شوی. اگر بخواهی از دستش خلاص شوی، هیچوقت از دست آن نفس راحت نخواهی کشید. بله، درجه ایی از تعالی هست که در آن میل جنسی ناپدید می شود. اما چنین نیست که تو مخالف آن باشی. این کشش فقط هنگامی از بین می رود که تو در وجودت مایه سرمستی و نشاط بهتری بیابی. اما پیش از آن هرگز. ابتدا باید سر و کله جنس مرغوب تر پیدا شود تا جنس بنجل تر خود به خود از صحنه خارج گردد.
بگذار این قاعده اصلی زندگی تو باشد : هرگز مخالف پست تر نباش - همیشه به دنبال برتر باشد. و لحظه یی که برتر به تو آشکار شد، ناگهان خواهی دید که گرایش به پست تر خود به خود از میان خواهد رفت.


ادامه دارد ...

اشو
بلوغ
ص 137 و 138

کانال اشو
@Oshocenterr
572 views12:30
باز کردن / نظر دهید
2021-06-19 15:30:02 ادامه ...


در حقیقت زنها هرگز به اندازه مردها عصبی و روان نژند نبوده اند: به همین دلیل هم کمتر به زنان قدیس بر می خورید. زنها طبیعی تر بوده اند، خاکی تر بوده اند. آنها به آن اندازه که مردها حماقت خود را در طول تاریخ ثبت کرده اند، احمق نبوده اند. آنها از ظرافت و وقار بیشتری برخوردارند، با موجودیت خودشان راحت تر کنار می آیند، بیشتر در زمین ریشه دارند و متمرکزند. از این شما نمی توانید لنگه کلمنت الكساندریا را در میان زنها پیدا کنید که گفته باشد مردها دروازه جهنم اند!
البته چنین نیست که زن عارف نداشته باشیم. نه، میرا، رابيا و لالا در کشمیر نمونه هایی از این دست زنان هستند - اما هرگز چنین حرفهایی بر زبان نرانده اند. بر عکس، میرا گفته است که عشق دری به سوی خداست.
و قدیس دیگری به نام ارجن خود را اخته کرد - ای جانی، ای خود کش خودشکنجه گر! همه این سرکوب ها بود که مرض هولناکی را به جان دنیای مسیحیت انداخت. راهبه ایی به نام ماتیلده ماگدبورگی احساس کرد دست های خداوند پستانهایش را نوازش می کنند. حالا چرا خدا تو را به دردسر بیندازد؟! مسلم است که وقتی از مردها دوری میکنی، مجبوری به خیال بافی روی بیاوری و به رویاهایت رنگ و لعاب بدهی! راهبه یی دیگر به نام «کریستین ابنر» امر به او مشتبه شده بود که از عیسی مسیح باردار است. راهبان بسیاری هم بودند که در رویا با مریم باکره آمیزش داشتند و به خاطر همین سرکوب دهشتناک، دیرها و صومعه ها مقر آمد و شد اردواح شیطانی شد. این شیاطین خبيث یا در قالب ساکوبی - دختران زیبارویی که به روی رختخواب «قدیس بعد از اینها» سیرجه می رفتند و یا در قالب اینکوبی - مردان جذاب و دلربایی که خواب را از چشم راهبه ها ربوده و یا مزاحم مراقبه آنان بودند – در می آمدند. بیماری برخاسته در عالم مسیحیت باعث شد که مردم به همه جور خیالبافی و رویاپردازی روی آورند و بسیاری از راهبه ها در دادگاه اقرار کنند که شیطان در شب به سراغشان آمده و با آنها عشق بازی کرده است. آنها حتی به وضوح آلت جنسی او را نیز تشریح می کردند: آلتی دو شاخه! که حتما هر دو سوراخ را در آن واحد جوابگو باشد!


ادامه دارد ...

اشو
بلوغ
ص 136 و 137

کانال اشو
@Oshocenterr
167 views12:30
باز کردن / نظر دهید
2021-06-18 15:30:05 ادامه ...


شنیده ام که جروم ( Jerome پدر کلیسای لاتین)، قدیس بسیار مشهور مسیحی، چنان مخالف جسم بود که هر روز بدنش را تازیانه میزد، به طوری که خون از بدنش جاری بود، و هزاران نفر از مردم از دور و نزدیک می آمدند تا این ریاضت او را از نزدیک شاهد باشند. اما هر دو طرف بیمارند. جروم یک مازوخیست است و مردمی که به دورش جمع میشوند تا این پدیده را ببینند، سادیست هستند. آن تماشاچی ها می خواهند دیگران را شکنجه کنند، آنها میل شدیدی به شکنجه کردن دارند ولی خودشان از این عاجزند. و این مرد دارد این کار را به جای آنها انجام می دهد؛ پس به تماشای صحنه اکتفا کرده و از آن لذت می برند، اینها هر دو بیمارند.
جروم جسم را «جسم دنی» و انبار نجاست می خواند و به این طریق انزجارش را نسبت به جسم ابراز می کرد. مناظر دختران زیبا در غارش او را عذاب می دادند. او ازدواج را مجاز اعلام کرد، اما از روی ناچاری و با کراهت تمام - چون تنها راه تولید دختران بکر و دست نخورده همین بود. دلیل ازدواج، تولید دختران باکره - این بی عیب ترین موجودات روی زمین است است. بنابراین آمیزش جنسی بلایی واجب است، و گرنه چیزی جز گناه نیست.
مرد دیگری به نام کلمنت الكساندریا نوشته است که : «باید تا آنجا که ممکن است هر زنی را از زن بودنش شرمسار ساخت، چون زن دری به سوی جهنم است».
همیشه این جور آدمها مایه حیرت من هستند. اگر زن دروازه جهنم است، پس هیچ زنی نمی تواند به جهنم وارد شود - در نمی تواند که وارد خودش شود! مرد می تواند از طریق زن به جهنم وارد شود. بسیار خوب، پس زنها چی؟ حتما جای آنها در بهشت است! و تکلیف مردها چیست؟ اگز زن دروازه جهنم است، پس مردها چه گناهی دارند؟ چون همه این کتابهای مقدس را که مردها نوشته اند و همه قديسين مرد بوده اند.


ادامه دارد ...

اشو
بلوغ
ص 136

کانال اشو
@Oshocenterr
157 views12:30
باز کردن / نظر دهید
2021-06-17 15:30:02 ادامه ‌...


همه مذاهب منبع انحراف جنسی بوده اند. وقتی می گویم مذهب منظورم بودا، کریشنا، ماهاويرا، عیسی مسیح، محمد نیست. منظورم پیروان آنهاست. منبع بزرگ و عمده این انحراف آنها هستند. واقعا چه اتفاقی روی داده است؟ آنها بودا را از بیرون زیر نظر داشته اند و بعد دیدند که از امیال جنسی خبری نیست، این بود که رسما اعلام کردند که میل جنسی باید از میان برداشته شود. تو فقط هنگامی میتوانی بودا شوی که این میل را در خود کشته باشی - آنها از این برداشت خود حرف و حدیث ساختند و آن را قانون کردند و این همانا سرنا زدن از دهانه گشاد آن بود. میل جنسی بودا ناپدید شد، چون او به منبع درونی خود دست یافته بود، نه برعکس! اینطور نبود که او از امیال جنسی دست بردارد و بودا شود – اول بودا شد و بعد آن امیال خود به خود محو شدند. اما مردم از بیرون می دیدند که این میل در بودا مرده - پس پیش خود چنین قضاوت کردند که اگر می خواهی بودا شوی، میل جنسی را در خود خفه کن. بودا به پول علاقه ای نداشت و آنها فکر کردند «اگر می خواهی بودا شوی، نسبت به پول بی اعتنا باش»
اما همه این رویکردها سر تا پا اشتباه اند! این سوء تعبیر ناشی از عوضی گرفتن معلول به جای علت است و علت در درون بیداری است. او از وجود معنوی آگاه شد. وقتی این بیداری به شخص دست داد، او چنان در سعادت غوطه می خورد که دیگر هیجانات و امیال جنسی برای او معنایی ندارد. در این حالت کیست که لحظات کوتاه لذت جویی را از دیگران گدایی کند؟ کیست که کاسه گدایی به دست بگیرد؟ کاسه گدایی پیش این و آن دراز کنی، که چند لحظه ایی را با کسی خوش باشی؟ و تو خوب میدانی که هم تو گدایی و هم او، و هر دو دست گدایی پیش هم دراز کرده اید: «تو به من چند لحظه ایی لذت ببخش و من هم به تو چند لحظه یی لذت می بخشم» هر دو سائلید و سائل را چه به بخشش؟ اما من نمی گویم اشکالی در آن هست. تا زمانی که بیداری به سراغت نیامده و همه چیز به منوال سابق ادامه دارد، اشکالی وجود ندارد. فعلا قضاوت نکن. قضاوت کردن اشکال کار است. فقط بیشتر گوش به زنگ باش، پذیرا باش، با انرژی هایت راحت تر تا کن. وگرنه به همان مشکلی که سالهاست قدیسان مسیحی به آن گرفتار بوده اند گرفتار می شوی.


ادامه دارد ‌...

اشو
بلوغ
ص 135

کانال اشو
@Oshocenterr
324 views12:30
باز کردن / نظر دهید
2021-06-16 15:30:00 از آمیزش جنسی تا لذت جسمانی


آیا واقعا می توان با غرقه ساختن خویش در آمیزش جنسی، یکباره از آن دست شست؟ ظاهراً ذهن و جسم من هیچوقت از آن دست بردار نیستند.
اما چرا برای کنار گذاشتن آن آنقدر عجله داری؟ اگر عجولانه عمل کنی، هرگز از دستش خلاص نخواهی شد. خود تعجیل و خود میل به ترک آن، اجازه نخواهد داد که آن را تمام و کمال درک کنی. تو چطور میتوانی چیزی را که از قبل نادرست میدانی و در صدد ترک آن هستی، درک کنی؟ تو گوش نداده حکم را صادر کرده ای! به تمایلات جنسی خودت اجازه بده حرفش را بزند.

شنیدم که ملانصرالدین را به سمت قاضی دادگاه انتخاب کرده بودند. در رسیدگی به اولین پرونده، او سخنان یکی از طرفین دعوا را شنید و گفت: «کافی است. اکنون رأی محکمه را بشنوید!»
منشی دادگاه پاک گیج شده بود، چون هنوز سخنان طرف دیگر دعوا را نشنیده بود. او خم شد و یواشکی دم گوش ملا نصرالدین گفت : «چه کار می کنید قربان؟ قضاوت؟ شما که هنوز صحبتهای
طرف مقابل را نشنیده اید»
ملانصرالدین گفت : «منظورت چیه، طرف مقابل می خواهی گیج شوم؟ الان همه چیز روشن است و اگر صحبت های طرف دیگر دعوا را بشنوم، همه چیز را با هم قاطی میکنم و آنوقت قضاوت بسیار دشوار خواهد بود!»

اما آیا این قضاوت است؟ تو که حرف طرف مقابل را نشنیده ای. تو سالهاست حرف اربابان کلیسا را شنیده ای - آنها خیلی پرگو و صریح اللهجه اند. همه ی انرژی نسی آنها شده لاطائلات گویی بر علیه مسائل جنسی – خودت پای صحبت هایشان بوده ای. آنها هرگز به غریزه جنسی تو فرصت نداده اند تا حرفش را بزند. نه، این درست نیست. تعصب چشمانت را بسته است. چرا؟ کسی چه می داند! چه بسا این همان کاری است که نباید آن را کنار گذاشت. یک طرفه قضاوت نکن. تعصب را کنار بگذار. پذیرا باش. عمیقا به مراقبه بپرداز. هنگام معاشقه بگذار که مراقبه زمام امور را به دست بگیرد. مراقب باش!؟
همه آن پیش داوری هایی که با آن بزرگ شده ای، فراموش کن - همه شرطی شدن ها بر علیه مسائل جنسی فقط تو را هوایی تر می کند و بعد تو خیال می کنی که مشکل تو امیال جنسی است. انرژی جنسی به خودی خود اشکال نیست. این ذهن ضد جنسی است که انحراف جنسی را تا به اینجا کشیده است.


ادامه دارد ...

اشو
بلوغ
ص 134 و 135

کانال اشو
@Oshocenterr
299 views12:30
باز کردن / نظر دهید
2021-06-15 15:30:04 ادامه ...


کودک خویی نوعی حالت عاطفی حساس و پر شور است. تو احتیاجی به کودک خویی نداری. به هر کودکی باید اجازه داد تا کودکانه رفتار کند و باید گذاشت تا هر بزرگسالی بالغانه رفتار کند. اما یک بزرگسال می تواند از کیفیت بچه بودن هم برخوردار باشد. احتیاجی به کودک خویی نیست، احتیاجی به آن کج خلقی ها، بدعنقی ها و نحس بازیها نیست. اما بلوغ می تواند به خوبی با کیفیت های کودک وار بودن کنار بیاید. بین این دو مغایرتی وجود ندارد و در حقیقت، اگر مثل یک کودک باشی، می توانی بالغ شوی. اما اگر کودک خویی تو ناکام و تحقق نیافته باقی مانده باشد، باید به آن میدان بدهی. بگذار بیاید و دلی از عزا در بیاورد - هر چه زودتر، بهتر، و گرنه تا دم مرگ وبال گردنت خواهد بود. بگذار خودی نشان دهد تا آبها از آسیاب بیفتد. همین که دستش را باز بگذاری، پس از پایان نوبت نمایش خود، بساطش را جمع می کند و می رود و خیلی هم راضی و خشنود می رود. بهتر است به جای اینکه مدام کار را به تعویق بیندازی، همین حالا در را به رویش باز کنی - چون هر قدر بیشتر معطل کنی، جری تر می شود و بعد متوجه می شوی که به تو حالات بچگانه دست داده است. کودک خویی یا بچگانگی چیزی نیست که در تو بماند، بلکه موقتا آنجاست.
بعد که رفت، کودک وجودت از نو شاداب و جوان خواهد بود و پس از اینکه به آن کودک رسیدی، رشد یافتن را آغاز می کنی و به بلوغ می رسی. تو نمی توانی با آن همه دروغی که دور و برت را مثل پیله ای گرفته اند، رشد پیدا کنی. تو فقط وقتی می توانی به بلوغ برسی که راستگو باشی؛ وقتی که واقعی شوی.


اشو
بلوغ
ص 133

کانال اشو
@Oshocenterr
386 views12:30
باز کردن / نظر دهید
2021-06-14 15:30:01 ادامه ...


من با دانشمندان هندی برخورد داشته ام - حتی دانشمندی که در هند همه مدارج تحصیلی هم پایه غرب را پشت سر گذاشته و چه بسا به دریافت لوحه افتخار و حتی جایزه نوبل نائل آمده است، جایی در اعماق ذهنش غیر علمی و خرافاتی است. او به نحوی سعی دارد - دانسته یا ندانسته، از روی آگاهی یا ناآگاهانه – اعتماد را بر دنیای خارج تحمیل کند و برعکس، آن فرد بسیار بسیار مذهبی غرب هم جایی در اعماق ذهنش مردد است. غرب شق شبهه و تردید و شرق شق اعتماد را مورد تفحص قرار داده است.
تو باید هر دو را به کار گیری از دید من، انسان اهل درک، کسی است که از هر دو مدد می گیرد. وقتی در آزمایشگاه علمی کار می کند از تردید، شکاکیت و منطق استفاده می کند و در حال مراقبه و نیایش و در عبادتگاه از اعتماد و توکل بهره می جوید. او انسانی آزاد است – نه به توکل وابسته است و نه به تردید. نه به گوشهایت بچسب و نه به چشمهایت. و گرنه هیچ خیری عایدت نمی شود. تو که از نعمت چشم و گوش، هر دو برخورداری! بنابراین وقت دیدن از چشمها و وقت شنیدن از گوشهایت استفاده کن.
بی جهت نیست که مردم به هنگام گوش دادن به موسیقی چشمهایشان را می بندند. اگر به نحوه گوش دادن به موسیقی وارد باشی، چشمها را می بندی، زیرا دیگر به چشمها نیازی نیست. برای تردید و اعتماد هم داستان همین است. اعتماد خصلت کودک است - کیفیتهای «یکپارچگی»، «نادانی علی رغم دانایی» و «اعتماد» - معنای آن این است.


ادامه دارد ...

اشو
بلوغ
ص 132 و 133

کانال اشو
@Oshocenterr
204 views12:30
باز کردن / نظر دهید
2021-06-13 15:30:01 ادامه ...


مذهب رویکردی کودک وار نسبت به هستی است: جهان می شود مادر یا پدر تو. تو با طبیعت مخالف نیستی، با آن سر جنگ نداری. جنگی وجود ندارد، بلکه همکاری فوق العاده ای بین تو و طبیعت برقرار است. جنگ به نظر احمقانه و نامعقول می آید
همانطور که اعتماد در اکتشاف علمی جایی ندارد، تردید هم در تجربه مذهبی کارساز نیست. علم یعنی کاوش اندر برون و مذهب یعنی کاوش اندرون. علم، مذهب اشیاء است و مذهب، علم وجود؛ درست همانطور که نمی توانی یک گل را از راه گوش ببینی! حال این گوش هر قدر احساس باشد و موسیقی شناس، فرقی نمی کند - گوش فقط می تواند اصوات را دریافت کند، محدودیت هایی برای خود دارد. اگر می خواهی رنگ، نور و شکل را ببینی، باید از راه چشمها نگاه کنی. چشمها خود زیبا هستند و زیبایی ها را می بینند، اما برای خود محدودیت هایی دارند. تو از راه چشم نمی توانی موسیقی را بشنوی. حتی خارق العاده ترین موسیقی دنیا هم نمی تواند به چشمان تو نفوذ کنند. چشمها ناشنوا هستند، تو باید از راه گوشها بشنوی.
تردید دری است که به روی اشیاء باز می شود. اعتماد در وجود آدمی است. تنها از راه اعتماد می توان الوهیت را شناخت. و یادت باشد، تو نمی توانی از دو راه مرتکب سفسطه شوی. افراد به اصطلاح مذهبی همواره در نزاع با علم بوده اند، کلیسا با علم در جنگ بوده است. و این جنگی احمقانه و مضحک بود، زیرا کلیسا می خواست که علم بر اعتماد تکیه کند. و اکنون علم در حال انتقام گیری است - اکنون علم از مذهب می خواهد که بر پایه ی تردید، شکاکیت و منطق عمل کند. انسان به قدری احمق و نادان است که مدام همان اشتباه را بارها و بارها تکرار می کند. کلیسای قرون وسطی در حماقت به سر می برد و اکنون افرادی که خود را دانشمند می دانند، دارند همان حماقت را مرتکب می شوند.
انسان اهل درک خواهد گفت که تردید برای خود دنیایی دارد. تو می توانی از تردید به عنوان یک روش استفاده کنی، اما باید بدانی که تردید محدودیت هایی دارد و همینطور توکل یا اعتماد هم دنیایی دارد که آن نیز از محدودیتهایی برخوردار است. هیچ نیازی نیست از اعتماد برای شناخت و از تردید برای شناخت دنیای درون مدد بگیری. و گرنه افتضاح به بار می آید. اگر از توکل برای کنکاش علمی استفاده می شد، اصلا علمی تولد نمی یافت. به همین دلیل هم علم در شرق تا این اندازه بدوی باقی مانده است.


ادامه دارد ...

اشو
بلوغ
ص 131 و 132

کانال اشو
@Oshocenterr
143 views12:30
باز کردن / نظر دهید
2021-06-12 15:30:00 ادامه ...


مذهب بُعدی کاملا متضاد با علم است. همانطور که در علم، روش به کار رفته، تردید است، در مذهب اعتماد و ایمان مبنای کار را تشکیل می دهد. اعتماد یعنی چه؟ یعنی ما از هستی جدا نیستیم. ما بخشی از آنیم؛ هستی خانه ماست. ما به آن تعلق داریم. ما خانه به دوش نیستیم و دامان مادر گیتی مأمن ماست. همانطور که طفل اطمینان دارد که همه نیازهایش را مادر برطرف خواهد کرد، ما هم می توانیم به مادر گیتی تکیه کنیم - وقتی طفل گرسنه است مادر او را تغذیه می کند. وقتی احساس سرما می کند، مادر او را در آغوش می گیرد و گرما و عشق و توجه به او می بخشد. طفل اعتماد می کند. تنها کاری که طفل به هنگام نیاز باید انجام دهد این است که با جیغ و گریه و زاری توجه مادر را به خود جلب کند. همین. مذهب می گوید این دنیا مادر یا پدر ماست . همان تفاسیری که عرض کردم. عیسی مسیح خدا را «آب» خواند، که بسیار بهتر از واژه «پدر» است. پدر واژه رسمی است، آب غیر رسمی است. اگر بخواهید درست آن را ترجمه کرده باشید، این واژه بیشتر به «dady» (بابا) نزدیک است تا به پدر. اما با نامیدن کمی سبک و مضحک است و کلیسا چنین اجازه نمی دهد. کلیسا خواهد گفت که این صحیح نیست. اما عیسی عادت داشت خدا را «آب» بخواند و آب همان بابا است.
مسلم است که در دعا و نیایش و راز و نیاز با خداوند، آدم باید غیررسمی باشد. «پدر» از صمیمیت به دور است. تعجبی ندارد که ما با پدر خواندن خدا، او را از خود دور دانستیم؛ جایی در آن دور دست ها در بهشت! با «بابا» نزدیکی بیشتری احساس می شود - تو می توانی دستت را دراز کنی و او را لمس کنی؛ میتوانی با او حرف بزنی. برای درد دل با خدای پدری که جایی در عرش آسمانها بر تحت فرمانروایی کائنات نشسته است، باید فریاد بزنی و با این وجود هنوز هم مطمئن نیستی که آیا صدای تو به گوش او می رسد یا نه.


ادامه دارد ...

اشو
بلوغ
ص 131

کانال اشو
@Oshocenterr
76 views12:30
باز کردن / نظر دهید