Get Mystery Box with random crypto!

پاسخ به شبهات دینی

لوگوی کانال تلگرام shobhedini — پاسخ به شبهات دینی پ
لوگوی کانال تلگرام shobhedini — پاسخ به شبهات دینی
آدرس کانال: @shobhedini
دسته بندی ها: دین , دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 1.56K
توضیحات از کانال

برای رفع شبهه، رجوع به آیدی زیر:
@SayiedMohammad
مقالات علمی و فلسفی
معجزات قرآن، عظمت اسلام
مطالب و تحقیقات مستقل {نشر لینک}
تارنمای ما:
www.shobhedini.com
اینستاگرام ما:
http://instagram.com/_u/shobhedini/
بدون هیچ گونه تبلیغات

Ratings & Reviews

2.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

1


آخرین پیام ها 2

2021-11-15 21:06:04 #مقاله ۴۸
#نقد_دین_پژوهی_عوامانه

«میزان سواد روشن فکران دینی - ملکیان و معیار در تناقض»

در برخی از پست های گذشته، پیرامون روش نواندیشان دینی که آن را «دین پژوهی عوامانه» نام نهادیم، به اثبات ضعف استدلال ها و خطاهای فاحش در مبانی آنان پرداختیم، این بار متنی از #مصطفی_ملکیان را نقد می کنیم، نه از باب آن که مطلب او دارای ارزشی علمی باشد، بلکه از باب اثبات میزان آگاهی روشنفکران دینی!

جناب ملکیان می فرمایند: در تناقض 8 یا 9 وحدت شرط نیست بلکه فقط یک وحدت شرط است!

در باب عدد شروط تناقض که اختلافات بسیاری است. ارسطو می‌گفت اگر دو گزاره می‌خواهند با یکدیگر تناقض یا تضاد داشته باشند، باید هشت وحدت با یکدیگر داشته باشند:

1) موضوع: دو جمله «حسن مریض است» و «حسین مریض نیست» اصلا نقیض یکدیگر نیستند (با یکدیگر تناقض ندارند)؛ چون وحدت موضوع ندارند (موضوعشان واحد نیست).

2) محمول: دو جمله «حسن بیمار است» و «حسن دانشمند نیست» وحدت محمول ندارند؛ پس با هم تناقض ندارند.

3) مکان: «حسن در تهران است» و «حسن در اصفهان نیست»، با یکدیگر تناقض ندارند؛ چون مکان شان واحد نیست.

4) زمان: «حسن امروز غایب است» و «حسن فردا غایب نیست»، با یکدیگر تناقض ندارد؛ چون وحدت زمان ندارند.

5) جزء و کل: اگر گفتید «خانه من ویران است» ولی مرادتان یکی از اتاق‌های خانه باشد و «خانه من ویران نیست» و منظورتان کل خانه باشد این دو جمله با یکدیگر تناقض ندارند؛ چون وحدت جزء و کل ندارد.

6) شرط: اگر گفتید «حسن در کنکور قبول می‌شود، اگر درس بخواند» و بگویید «حسن در کنکور قبول نمی‌شود، اگر درس نخواند» با یکدیگر تناقض ندارند؛ چون شرط یکی درس خواندن و شرط دیگری درس نخواندن است.

7) حیث (جهت): «حسن زیباست از لحاظ چهره» و «حسن زیبا نیست از لحاظ اندام»، هیچ تناقضی با یکدیگر ندارند.

8) ناظر: «حسن برادر است» و «حسن برادر نیست»، تناقض ندارد؛ چون ممکن است حسن برادر حسین باشد ولی برادر علی نباشد. بستگی دارد نسبت به چه کسی داریم برادری را برقرار می‌کنیم.
ملاصدرا یک وحدت دیگر اضافه کرد:

9) حمل: دو جمله‌ای که یکی ناظر به مفهوم است و دیگری ناظر به مصداق، نمی‌توانند با یکدیگر تناقض داشته باشند. «حرف، حرف است» و «حرف، حرف نیست؛ اسم است» با یکدیگر تناقض ندارد. چون «حرف، حرف است» یعنی «مفهوم حرف، حرف است» چون هر چیزی مصداق خودش است؛ ولی «حرف، اسم است» یعنی «مصداق کلمه حرف اسم است در زبان فارسی». این دو جمله وحدت حمل ندارند. دو جمله‌ای که می‎خواهند نقیض یکدیگر باشند، باید یا هردو درباره مفهوم حرف بزنند یا هردو درباره مصداق حرف بزنند. مثال دیگر: «غیرممکن، غیرممکن است و غیرممکن، غیرممکن نیست» و «غیرممکن، غیرممکن است»؛ چون هر چیزی خودش است. همان‌طور که دیوار دیوار است. در این جمله، نظر به مفهوم غیرممکن است. «غیرممکن، غیرممکن نیست»؛ چون ممکن است چیز غیرممکنی در عالم وجود داشته باشد. این جمله به مصداق نظر دارد. این دو جمله با یکدیگر تناقض ندارند.

اگر دو جمله بخواهند نقیض یا متضاد هم باشند، باید در این هشت یا نه شرط وحدت داشته باشند و در کیف قضیه (ایجاب و سلب) با یکدیگر اختلاف داشته باشند.

تمام بحث من در ترم تابستان 74 دانشکده الاهیات که برای مقطع ارشد، فلسفه‌ی منطق می‌گفتم، این بود که این نه شرط یک چیز بیشتر نیستند و این را اثبات کردم. برای این‌که دو جمله تناقض یا تضاد داشته باشند، تنها باید یک شرط داشته باشند، آن هم این‌که یک چیز به یک چیز نسبت و یک چیز از همان چیز سلب شود. همین. چیز دیگری نیاز نیست. نشان دادم نه شرطی هم که می‌گفتند، در همان یک چیز می‌گُنجد. و اگر بگویید این حرف اشتباه است که همه چیز در همان یک چیز می‌گُنجد و باید این هشت شرط، بلکه نُه شرط را داشت، من می‌توانم برای شما تعداد این شرط‌ها را تا صد شرط ادامه دهم. مثالی می‌زنم که در آن دو جمله با یکدیگر نقیض یا متضاد نیستند، چون یک شرطی را ندارند که در هیچ‌یک از آن هشت یا نُه شرط هم نمی‌گنجد. مثال: «الف قرمز است و الف سیاه است.» این دو جمله با یکدیگر تضاد ندارند، چون الف قرمز است از چشم خرگوش و سیاه است از چشم سگ. بنابراین من می‌توانم شرط دهمی اضافه کنم با عنوان وحدت چشم بیننده.
تحلیل فلسفی، ج5

پاسخ در پست بعدی:

@shobhedini
75 viewsحسینی طلبه, edited  18:06
باز کردن / نظر دهید
2021-05-20 21:28:50 #پاسخ_به_شبهات 156

پاسخ به پست پیشین

برای فهم بهتر آیاتی که دلالت بر انذار پیامبر اسلام تنها بر قوم خود دارد به چند نکته باید توجه کرد:

۱. در این شکی نیست که تمام پیامبران تنها برای قوم، نژاد، و یا سرزمین و مکان بعثت خودشان به پیامبری مبعوث شدند ولی پیامبران اولوالعزم برای تمام جهان.

۲. پیامبران اولوالعزم شامل نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و پیامبر اسلام است که مخاطب آنان همه مردم می باشند.

۳. آیاتی که در این متن به آن استدلال شده، آیاتی است که مرتبط به پیامبران غیر اولوالعزم است مثلاً هود، صالح، شعیب خضر، صالح و مانند آن تنها برای دیار خود مبعوث شدند.

۴. اما آیات روشنی در قرآن نیز وجود دارد که رسالت پیامبر اسلام را برای تمام عالمیان می‌داند، همانند:

و ما تو را جز بشارتگر و هشداردهنده برای تمام مردم، نفرستادیم لیکن بیشتر مردم نمی‌دانند. (سبأ: ۲۸)
و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم. (انبیاء: ۱۰۷)

۵. در این شکی نیست که خداوند برای هر امتی پیامبری ارسال کرده و هیچ امتی نیست مگر آن که انذار کننده‌ای دارد، اما این بدان معنا نیست که همه امت‌ها، از آخرین پیامبر که کاملترین دین و آیین را آورده، پیروی ننمایند، زیرا عقل انسان حکم می‌کند که کامل‌ترین آیین و بی‌نقص‌ترین شریعت را بپذیرد.

۶. شکی نیست که پیامبر برای قوم عرب هم مبعوث شده و آیاتی که بیان می‌کند که پیامبر، پیامبر عرب‌زبان‌هاست، تاکید بعثت پیامبر در میان عرب می‌باشد نه انحصار آن. (زیرا آیاتی نیز برای بعثت پیامبر اسلام برای تمام جهانیان در قرآن هست که بدان اشاره شد.)

۷. نویسنده متن گمان کرده است که عبارت «اگر قرآن برای غیر عرب‌ها نازل می‌شد، آن را نمی‌فهمیدند و ایمان نمی‌آوردند.» معنایش این است که قرآن تنها برای عرب است؛ در حالی که معنای آن این است که قرآن را اگر برای غیر عرب نازل می‌کردیم، عرب ایمان نمی‌آورد، اما برای عرب نازل کردیم تا آنان ایمان بیاورند.
پس آیه ارتباطی به ایمان غیر عرب ندارد بلکه مرتبط به ایمان آوردن عرب در صورت عربی بودن قرآن می‌باشد و نه غیر عربی.

برای پاسخ کامل‌تر و توضیح بیشتر به مقاله ذیل رجوع فرمایید:

https://hawzah.net/fa/Magazine/View/89/4960/42791/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D9%88%D8%AF%D9%86-%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%84%D8%AA-%D8%AE%D8%AA%D9%85-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%86

@shobhedini
1.4K viewsحسینی طلبه, 18:28
باز کردن / نظر دهید
2021-05-20 21:28:24 #پاسخ_به_شبهات 156

متن شبهه:

ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ‌ﻫﺎ نه ﺍﺯ ﻣﺤﻤﺪ که ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ (ﺯﺭﺗﺸﺖ) ﭘﯿﺮﻭﯼ ﮐﻨﻨﺪ.

ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ 4
ﻭَﻣَﺎ ﺃَﺭْﺳَﻠْﻨَﺎ ﻣِﻦ ﺭَّﺳُﻮﻝٍ ﺇِﻟَّﺎ ﺑِﻠِﺴَﺎﻥِ ﻗَﻮْﻣِﻪِ ﻟِﻴُﺒَﻴِّﻦَ ﻟَﻬُﻢْ
ﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﯿﭻ ﻗﻮﻣﯽ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮﯼ ﻧﻔﺮﺳﺘﺎﺩﯾﻢ ﺑﻐﯿﺮ ﺍﺯ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ خودشان ﺳﺨﻦ ﺑﮕﻮﯾﺪ.

نحل 36
ﻭَﻟَﻘَﺪْ ﺑَﻌَﺜْﻨَﺎ ﻓِﻲ ﻛُﻞِّ ﺃُﻣَّﺔٍ ﺭَّﺳُﻮﻟًﺎ ﺃَﻥِ ﺍﻋْﺒُﺪُﻭﺍ ﺍﻟﻠَّـﻪَ ﻭَﺍﺟْﺘَﻨِﺒُﻮﺍ ﺍﻟﻄَّﺎﻏُﻮﺕَ .
ﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﯼ ﺭﺳﻮﻟﯽ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻳﻢ که میگفت : ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﭙﺮﺳﺘﻴﺪ ﻭ ﺍﺯ ﭘﺮﺳﺘﺶ ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ ﺑﺘﯽ ﺍﺟﺘﻨﺎﺏ ﮐﻨﻴﺪ.

ﯾﻮنس 47
ﻭَﻟِﻜُﻞِّ ﺃُﻣَّﺔٍ ﺭَّﺳُﻮﻝٌ ۖ ﻓَﺈِﺫَﺍ ﺟَﺎﺀَ ﺭَﺳُﻮﻟُﻬُﻢْ ﻗُﻀِﻲَ ﺑَﻴْﻨَﻬُﻢ ﺑِﺎﻟْﻘِﺴْﻂِ ﻭَﻫُﻢْ ﻟَﺎ ﻳُﻈْﻠَﻤُﻮﻥَ
ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺮ ﺍُﻣﺘﯽ ﺭﺳﻮﻟﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺁﻥ ﺭﺳﻮﻝ ﺁﯾﺪ ﻭ ﺣﺠﺖ ﮐﻨﺪ ، ﺣﮑﻢ ﺑﻪ ﻋﺪﻝ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ﻭ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺳﺘﻢ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﯾﺪ.

ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﺮﺍن ، ﺯﺭﺗﺸﺖ بود.

ﺍﻟﺸﻌﺮﺍﺀ 195، 198، 199
ﺑِﻠِﺴَﺎﻥٍ ﻋَﺮَﺑِﻲٍّ ﻣُّﺒِﻴﻦٍ، ﻭَﻟَﻮْ ﻧَﺰَّﻟْﻨَﺎﻩُ ﻋَﻠَﻰٰ ﺑَﻌْﺾِ ﺍﻟْﺄَﻋْﺠَﻤِﻴﻦَ، ﻓَﻘَﺮَﺃَﻩُ ﻋَﻠَﻴْﻬِﻢ ﻣَّﺎ ﻛَﺎﻧُﻮﺍ ﺑِﻪِ ﻣُﺆْﻣِﻨِﻴﻦَ
195 ﻭ ﺁﻥ (ﻗﺮﺁﻥ) ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻋﺮﺑﯽ ﺁﻣﺪ.
198 ﻭ ﺍﮔﺮ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﻋﺮﺑﯽ نمی‌دانند، ﻧﺎﺯﻝ می‌کردیم.
199 ﻣﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ.

ﺳﺠﺪﻩ 3
ﺃَﻡْ ﻳَﻘُﻮﻟُﻮﻥَ ﺍﻓْﺘَﺮَﺍﻩُ ۚ ﺑَﻞْ ﻫُﻮَ ﺍﻟْﺤَﻖُّ ﻣِﻦ ﺭَّﺑِّﻚَ ﻟِﺘُﻨﺬِﺭَ ﻗَﻮْﻣًﺎ ﻣَّﺎ ﺃَﺗَﺎﻫُﻢ ﻣِّﻦ ﻧَّﺬِﻳﺮٍ ﻣِّﻦ ﻗَﺒْﻠِﻚَ ﻟَﻌَﻠَّﻬُﻢْ ﻳَﻬْﺘَﺪُﻭﻥَ
ﺍﯼ ﻣﺤﻤﺪ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻗﻮﻡ ﺗﻮ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﯾﻢ ﭼﻮﻥ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺭﺳﻮﻟﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﯿﺎﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﺗﻮ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺳاﻟﺖ ﮐﻨﯽ ، ﺷﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﺷﻮﻧﺪ.

ﻣﺎ ﺯﺭﺗﺸﺖ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﭼﻬﺎﺭ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﮐﺘﺎﺑﺪﺍﺭ ﻭ ﻣﻮﺭﺩ ﻗﺒﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﻣﺤﻤﺪ ﻫﺴﺘﻨﺪ.

ﻫﯿﭻ ﻟﺰﻭﻣﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺁﻥ کشتارها ﻭ ﻏﺎﺭﺕ ﻭ ﺑﺮﺩﻩ ﮔﯿﺮﯼ ﺭﺍ انجام دهند و ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ این داستان ادامه دارد.

اﻧﻌﺎﻡ: 92
ﻭَﻫَـٰﺬَﺍ ﻛِﺘَﺎﺏٌ ﺃَﻧﺰَﻟْﻨَﺎﻩُ ﻣُﺒَﺎﺭَﻙٌ ﻣُّﺼَﺪِّﻕُ ﺍﻟَّﺬِﻱ ﺑَﻴْﻦَ ﻳَﺪَﻳْﻪِ ﻭَﻟِﺘُﻨﺬِﺭَ ﺃُﻡَّ ﺍﻟْﻘُﺮَﻯٰ ﻭَﻣَﻦْ ﺣَﻮْﻟَﻬَﺎ ۚ ﻭَﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﻳُﺆْﻣِﻨُﻮﻥَ ﺑِﺎﻟْﺂﺧِﺮَﺓِ ﻳُﺆْﻣِﻨُﻮﻥَ ﺑِﻪِ ۖ ﻭَﻫُﻢْ ﻋَﻠَﻰٰ ﺻَﻠَﺎﺗِﻬِﻢْ ﻳُﺤَﺎﻓِﻈُﻮﻥَ
ﺍﻳﻦ ﻧﯿﺰ ﻛﺘﺎﺏ ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ ﻣﺒﺎﺭﻛﯽ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺎ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩﻩ‌ﺍﻳﻢ و ﺗﺼﺪﯾﻖ ﮐﻨﻨﺪﻩء ﻛﺘﺐ ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ ﭘﻴﺸﻴﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﻬمترﻳﻦ ﺟﺎﻣﻌﻪ (ﻣﮑﻪ) ﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺣﻮﺍﻟﯽ ﺁﻥ (ام القرا) ﻫﺸﺪﺍﺭ ﺩﻫﯽ: ﺁﻧﺎنکه ﺑﻪ ﺁﺧﺮﺕ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ (ﻛﺘﺎﺏ) ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﻧﻤﺎﺯﻫﺎ (ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ) ﺭﺍ بجا ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ،
ﺍﯾﻦ ﺁﯾﻪ ﺛﺎﺑﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺤﻤﺪ ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮﯼ ﻣﮑﻪ ﻭ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﺁﻥ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺷﺪﻩ.
ﺑﻨﺎﺑراین ﺣﺘﯽ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻋﺮﺏ ﺯﺑﺎﻥ ﻣﯿﺪﺍﻧﻨﺪ، ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﯿﺮﻭﯼ ﮐﻨﻨﺪ، ﭼﻮﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ می‌کنند ﻧﻪ ﺩﺭ ﻣﮑﻪ ﻭ ﺣﻮﺍﻟﯽ آن.

پاسخ در پست پسین

@shobhedini
1.3K viewsحسینی طلبه, 18:28
باز کردن / نظر دهید
2021-04-01 20:27:19 #نقد_بزرگان_غرب 33

مسیحیان معتقدند: مسلمانان و یهودیان اشتباه میکنند! یهودیان معتقدند مسیحیان و مسلمانان اشتباه میکنند! مسلمانان معتقدند یهودیان و مسیحیان اشتباه میکنند! من معتقدم: هر سه درست میگویند!

جرج کارلین

نقد:

مغالطه کلام بسیار روشن است، زیرا گوینده، ادیان را در برابر هم قرار داده و خود به عنوان شخصی که دین را قبول ندارد، از بیرون به آنان نظارت می کند و آنان را قضاوت. در حالی که بی دینی، الحاد، شک گرایی و یا هر چیز دیگری برای خود بنیان هایی دارد؛ از این رو می توان این گونه قضاوت کرد: مسیحیان معتقدند: مسلمانان، یهودیان و ملحدان اشتباه می کنند! مسلمانان معتقدند: مسیحیان، یهودیان و ملحدان اشتباه می کنند و ... الی آخر.

حال که ملحدان نیز در کنار مسلمانان، مسیحیان و یهودیان قرار گرفتند و هر کدام برای خود طرز فکری جدا دارند، باید دلایل حقانیت هر گروه به دقت بررسی شود، و آن عقیده ای که درست است را پذیرفت؛ در نتیجه با چنین جملاتِ دارای مغالطه، نه حقانیت الحاد اثبات می گردد و نه بطلان ادیان؛ بلکه تنها آشنایی کم گوینده با علم منطق و صناعت مغالطه، آشکار می گردد.

@shobhedini
1.8K viewsحسینی طلبه, 17:27
باز کردن / نظر دهید
2020-11-15 20:40:44 #پاسخ_به_شبهات 155 بخش چهارم (ادامه پست پیشین)

دین حق، راه سعادت است که خداوند فرستاده است؛ و واقعا ما را به مقصدی می‌رساند. اگر کسی دین حق را در پیش نگرفت طبیعی است که به مقصد نرسد. اگر کسی بیراهه رفت، اثرش این است که به مقصد نرسد، ولو در باور به اینکه این راه درست بوده، دلیلی هم از نظر خودش داشته باشد. البته اگر این عدم پیروی از دین حق، به خاطر بی‌اطلاعی‌ای بود که در این بی‌اطلاعی مقصر نبود، شخص مواخذه نمی‌شود؛ اما نه اینکه او هم «مُحق» است. اگر کسی به پزشک دسترسی نداشت، دلیل نمی‌شود که سلامتش حفظ شود، اما او را به خاطر تشدید بیماری‌اش مواخذه نمی‌کنند. جزای جهنم و بهشت، قراردادی نیست که به سلیقه و نظر ما عوض شود؛ بلکه باطن و حقیقت عمل ماست که در قیامت رخ می نماید. باطنِ خوردنِ سم، مردن است؛ اما اینکه خدا با لطف خود با این افراد برخورد کند، بحث دیگری است. مثلا شرابخواری واقعا اثراتی در روح و روان انسان می‌گذارد که در جهنم به صورت عذاب جلوه‌گر می‌شود، اما همان طور که اگر کسی اشتباهاً به خیال آب، شراب خورد، خدا با لطف خویش کاری می‌کند که آن عذاب از وی برطرف شود، چه‌بسا در مورد کسی هم که اشتباهاً دین باطلی را پیروی کرده که در آن شرابخواری جایز اعلام شده نیز – در صورتی که واقعا در دین خود جاهل قاصر باشد – همین لطف را اعمال کند. اما لطف و رحمت اضافه خداوند در عفو آنان و زایل کردن اثر بدِ عمل آنان، غیر از این است که آنان حق داشته باشند که ثمرات مثبت و پاداش برای اعمال باطل خود انتظار داشته باشند.

علاوه بر این، منطقا زمانی می‌توان از دلیل سخن گفت که رابطه منطقی‌ای بین دلیل و مدلولِ آن وجود داشته باشد؛ و اگر کسی به خاطر اینکه گاه ما چیزی را دلیل می‌پنداریم که واقعا دلیل نیست، اصل رساندن دلیل به واقع را مشکوک اعلام کند، در واقع، دنبالِ دلیل رفتن را رد کرده است. به تعبیر دیگر، کسی که هم دین حق را واحد می‌داند و هم از «دلیل» و «تبلیغ دین»« سخن می‌گوید، منطقا باید قبول کند که دلیل، علی‌القاعده انسان را به حق می‌رساند؛ و از این رو، تفاوت بسیار است بین جواز و وجوب تعبد به همه ادیان، با اینکه بگوییم اگر کسی دنبال دلیل رفت ولی به حقیقت نرسید معذور است.

به علاوه، اگر خدا خداست؛ که قطعا هست؛ آنگاه اگر کسی دنبال حقیقت راه بیفتد علی‌الاصول به حقیقت می‌رسد؛ و فرض اینکه عده‌ای بوده‌اند که واقعا و از صمیم جان دنبال حقیقت رفته‌اند ولی به هیچ عنوان به حقیقت نرسیده اند صرفا یک فرض تخیلی است؛ چرا که ما از باطن افراد، رسیدن یا نرسیدنِ واقعی آنان،‌ اینکه واقعا حاضر بوده‌اند که وقتی دیدند حقیقت خلاف نظرشان است ‌بدان گردن نهند یا فقط شعارش را می‌داده‌اند، و ... ، اطلاعی نداریم که با دیدن برخی مدعیان حقیقت‌جویی، که هنوز در گمراهی بسر می‌برند، چنین قضاوتی بکنیم.

3. اضافه کنم که تازه همین مقدار تحقیق در شیعه هم 1 درصد است. 99 درصد ما با توجه به شرایط تولد و جامعه و ... شیعه شده ایم. خب اگر بگویید تشیع این افراد قبول نمی شود که اکثر شیعیان هم باید جهنم بروند، اما اگر بگویید قبول است، چرا آن کسی که در جامعه بودایی متولد شده معذور نباشد؟

پایان

@shobhedini
1.7K viewsحسینی طلبه, 17:40
باز کردن / نظر دهید
2020-11-15 20:40:27 #پاسخ_به_شبهات 155 بخش سوم

پاسخ به آیت الله سید کمال حیدری توسط صدیق ارجمند حجت الاسلام سوزنچی

مسئله اول: جواز تعبد به تمام ادیان (مطلب دوم)

«با این مقدمه می‌گویم آنکه پیرو کنفوسیوس است می‌گوید من دلیل دارم؛ آنکه پیرو بوداست می‌گوید من دلیل دارم و ... . در حد تحقیقات تو، اسلام درست است و در حد تحقیقات او، کنفوسیوس. آیا او موظف است بیاید اسلام را ببیند ولی تو موظف نیستی بروی بودا و کنفوسیوس را بررسی کنی؟ چه فرقی دارد؟ هیچکس نمی‌تواند برود همه ادیان را تحقیق کند. اگر من شیعه موظف نیستم که بررسی کنم که بودا چه می‌گوید، چرا او موظف باشد؟ اگر شما با توجه به شرایطتان مطالعه کردید و دیدید تشیع مکتب حقی است، این برای سعادت شما در قیامت کافی است. شما در قیامت می گویید من با توجه به شرایط و استطاعتم به قدری که توانستم مطالعه کردم و به این دلیل رسیدم و شیعه شدم. پس نه تنها بنده می‌گویم جواز تعبد به همه ادیان، بلکه وجوب تعبد به همه ادیان.»

پاسخ:

در این بحث، بین دو معنای کلمه «مُجاز» («حقی از حقوق» یا «عدم مواخذه») خلط شده است؛ و در پاسخ ایشان باید گفت منطقا نمی‌توان از «مواخذه نشدن»، «جواز شرعی تعبد» را نتیجه گرفت. با یک مثال توضیح می‌دهم: یکبار می‌گویید من مُجازم که از لباس خودم (لباسی که با پول حلال خودم خریده‌ام) استفاده کنم. اینجا مُجاز بالمعنی الاخص است؛ یعنی من برای این کار حق دارم و کسی حق ندارد جلوی مرا بگیرد. اما یکبار ظرف شراب جلوی کسی است ولی او اصطلاحاً جاهل قاصر است، فکر می‌کرده یک شربت حلال است و آن را می‌نوشد؛ اینجا می‌گویند او در این خطایش مجاز بوده و مرتکب گناهی نشده و مواخذه نمی‌شود؛ اما نه اینکه او در خوردن شراب مُحِق بوده است. اگر کسی دانست که آن شراب است، آیا حق ندارد قبل از اینکه او آن را بنوشد جلوی وی را بگیرد؟ پس معنای «مُجاز» برای فرد ذی‌حق، غیر از «مُجاز» برای جاهل قاصر است.

اکنون می‌گوییم اگر کسی پیرو دینی غیر از اسلام بود، و برای پیروی خود دلیل موجهی داشت که به ذهنش خطور نمی‌کرد که ممکن است اشتباه باشد؛ و از طرف دیگر، دلیل موجهی برای اینکه باید از دین اسلام پیروی کند به او نرسیده بود؛ در قیامت مواخذه نمی‌شود. اما مساله این است که آیا مواخذه نشدن به معنای مُحِق بودن است؟ در فلسفه دین بین «پلورالیسم نجات» و «پلورالیسم حقانیت» تفکیک می‌کنند؛ و توضیح می‌دهند که انحصارگرایی در حقانیت (که نقطه مقابل پلورالیسم حقانیت است) با پلورالیسم نجات قابل جمع است؛ و شهید مطهری هم که همانند همه علمای شیعه، نظریه انحصارگرایی در حقانیت را قبول دارد، در کتاب عدل الهی، از پذیرش «عمل خیر از غیرمسلمان» با حفظ شرایطی سخن می‌گوید.

در معارف اسلام، وجوه مساله بسیار دقیقتر مطرح شده است: همان طور که بین «جاهل قاصر» و «جاهل مقصر» تفکیک شده (که ظاهرا ایشان هم این تفکیک را در بحثهای دیگرش پذیرفته و بیان کرده که اگر کسی بی‌دلیل و صرفاً بر اساس تعصب کفر بورزد، حجت ندارد و جهنمی است)، بین «عالم» با «جاهل قاصر» هم تفاوت می‌گذارد. «جاهل قاصر» همان طور که عقاب و مواخذه ندارد، ثواب هم ندارد؛ اما «عالم» برای کار خوبش ثواب و برای کار بدش عقاب و مواخذه دارد. از سوی دیگر، از حیث اثر طبیعیِ و ثمره عینیِ عمل، تفاوتی بین «جاهل قاصر» و «جاهل مقصر» نیست. در همان مثال سم که خود ایشان مطرح کرد، توجه کنید. حقیقت این است که سم انسان را می‌کُشد؛ این ربطی ندارد که دلیلِ من، سم بودن این را اثبات می‌کند یا نمی‌کند. یعنی اثر واقعیت بر انسان، ربطی ندارد که من چه دلیلی می‌آورم. البته اگر دلیل داشتم که سم نیست ولی سم بود و آن را خوردم، در قیامت به جرم خودکشی مواخذه نمی‌شوم.

ادامه دارد...

@shobhedini
1.4K viewsحسینی طلبه, 17:40
باز کردن / نظر دهید
2020-11-12 16:49:58 #پاسخ_به_شبهات 155 بخش دوم (ادامه پست پیشین)

ب. کسی که رسیدن به واقع را در عرصه‌ای از عرصه‌ها ناممکن بداند، منطقا نمی‌تواند از «دلیل» در آن عرصه سخن بگوید. «دلیل» یعنی چیزی که به ما نشان می‌دهد کدام موضع، درست (مطابق با واقع) است و کدام نیست. اگر هیچ راهی به واقعیت نداریم، معنای دلیل چیست؟ به نظر می‌رسد توضیحات وی، مبتنی است بر برداشت نادرستی از این مطلب مهم در فقه شیعه، که «حجت» (= دلیل) را عامل «معذریت» (معذور بودن) می‌دانند. بله، اگر کسی حجت داشت ولی اشتباه کرده بود، معذور است. اما چنانکه اشاره شد این دیدگاه شیعه، مبتنی بر این است که واقعیتی در کار است؛ و رسیدن به آن واقعیت با دلیل و حجت، «علی‌الاصول» ممکن است؛ و آنگاه در چنین فضایی، می‌گویند اگر دلیل داشتی، علی‌الاصول به واقعیت می‌رسی؛ در عین حال، هشدار می‌دهند که بشر جایزالخطاست. یعنی اقتضای اولیه دلیل این است که شما را به واقعیت برساند، اما اگر احیانا در حد وسع خود تلاشت را کردی ولی به واقع نرسیدی معذور هستی؛ چون در مجموع در مسیر واقعیت گام برمی‌داشتی.

دقت کنید: همان طور که برخورداری از دلیل موجه، بدین معنا نیست که هیچگاه هیچ اشتباهی در دلیل ما رخ نمی‌دهد؛ به همان ترتیب، وقوع اتفاقیِ اشتباه به این معنا نیست که هیچ دلیلی بر دلیل دیگر برای رسیدن به واقع، ترجیحی ندارد! «عقل انسان گاهی - به خاطر درآمیخته شدن با توهمات - اشتباه می‌کند»؛ اما از این جمله منطقا نتیجه نمی‌شود که «هرچه عقل بدان رسیده ممکن است اشتباه باشد». همین عقل در مواردی خودش می‌فهمد که قطعا اشتباه نکرده است؛ که توضیح بیشترش در ادامه می‌آید.

ج. آنکه گفته‌اند علم به لوح محفوظ فقط در اختیار خدا و اهل بیت ع است، منظور کل علم است؛ وگرنه قطعا ما به مراتبی از واقعیت، علم معتبر داریم و تردیدی در واقعی بودنِ علممان ندارم. خود وی این مطلب را در خصوص واقعیتهای تجربی پذیرفت؛ و البته منحصر در واقعیتهای تجربی نمی‌شود. مثلا انسان قطعا در حوزه ریاضیات (که تجربی و حسی نیست) به شناختهای قطعی معتبری می‌رسد که کاملا مطابق با واقع است. همچنین در حوزه فلسفه و تفکر فلسفی؛ مثلا ما قطعا می‌دانیم که تناقض در عالم واقع محال است؛ و این مبنای همه باورهای تجربی ما هم هست؛ در حالی که به هیچ عنوان مفاد آن با تجربه به دست نمی‌آید. ما به یقین معرفت‌شناختی می‌دانیم که اگر ممکن‌الوجودی موجود باشد، قطعاً نیازمند علت است؛ چون ترجیح بلامرجح محال است؛ و این گزاره‌های فلسفی با تحلیل معنای «ممکن الوجود» و نسبت آن با «نیاز» و «علیت» اثبات می‌شود و گزاره تجربی نیست. اینکه پیشاپیش بگوییم «99درصد معارف ما غیرقطعی است» بر اساس کدام تحقیق چنین آماری استخراج شده است؟ ممکن است او به عنوان یک نفر 99درصد معارفی که بدان باور دارد را درست تحقیق نکرده و به واقعی بودنش یقین ندارد؛ اما اگر رشد کروی معرفت که در بالا اشاره شد جدی گرفته شود، معلوم می‌شود که اساساً این گونه تعبیر درصدی درباره معارف قطعی و غیرقطعی، نگاهی است که رهزن بحث است.

د. اینکه در جهنم «ألَم» [= درد] نیست، و جهنمیان از جهنم لذت می‌برند، اگرچه ظاهرا توسط عده‌ای از صوفیه گفته شده، اما خلاف نص صریح قرآن است؛ و اتفاقا آنها، هرچند با دخل و تصرف در کلمه «عذاب» و آن را از ماده «عذب» معرفی کردن، خواسته‌اند به نحوی نظر خود را به قرآن نسبت بدهند؛ اما مساله اصلی‌شان این بوده که نمی‌توانسته‌اند وجود عذابهای جهنم را با سعه رحمت الهی جمع کنند و درباره کلمه‌ای که دلالت صریح بر معنای «ألم» دارد (یعنی «ألیم») دستشان خالی است. اینکه کسی نتواند گزاره «الف» در متن دین را با گزاره «ب» در متن دین جمع کند، و به این جهت منکر گزاره «الف» شود؛ به این معنا نیست که موضع او در قبال گزاره «الف»، یک برداشت مُجاز از متن است. او منکر «الف» است، نه برداشت کننده از «الف». کلمه «ألیم» در زبان عربی هیچ معنایی جز «دردناک» ندارد و 72 بار در وصف عذابهای جهنمیان در قرآن به کار رفته است. آیا می‌توان چنان رأی صریحا خلاف قرآن را به عنوان یک برداشت از قرآن مطرح کرد؛ و سپس با گفتن هیچکس از ما جهنم را ندیده است، پرونده بحث را مختومه کرد؟! اتفاقا خدا دیده و کلمه «ألیم» را به کار برده؛ پیامبر اکرم ص هم در سفر معراج و در موقعیتهای دیگر، جهنم را دیده و بارها و بارها آن را دردناک توصیف کرده است. چنین تردیدی درباره جهنم، تنها از جانب کسی قابل قبول است که منکر نبوت پیامبر ص باشد و قرآن را به عنوان سخن خدا قبول نداشته باشد، نه به عنوان دو برداشت از قرآن.
آیا واقعا اینها مصداق اختلاف قرائت است؛ یا مصداق کتمان و انکار آیات خدا (بقره/159 و 174)؟

پایان

@shobhedini
1.5K viewsحسینی طلبه, edited  13:49
باز کردن / نظر دهید
2020-11-12 16:49:44 #پاسخ_به_شبهات 155 بخش نخست

پاسخ به آیت الله سید کمال حیدری توسط صدیق ارجمند حجت الاسلام سوزنچی

مسئله اول: جواز تعبد به تمام ادیان

«در معرفت‌شناسی مطلبی هست و آن اینکه اگر مساله‌ای قابل تجربه عملی بود، می‌توان واقعیت را در مورد آن فهمید؛ مثلا اگر شما شک دارید این آتش است، می‌گویم دستت را جلو بیاور وقتی دیدی که می‌سوزاند می‌فهمی که آتش است. اما درباره مسائل ارزشی، اینکه آیا خدا عالم است یا نیست؛ آیا جهنم این گونه است یا آن گونه؛ اصلا آیا خدا هست یا نه؛ واقعیت در اختیار ما نیست و نمی‌توانیم به تطابق با واقع پی ببریم. اینجا همه چیز عرصه تئوری و نظر است و اختلاف پیش می‌آید. مثلا یکی در مورد جهنم می‌گوید اصلا در آنجا ألَم نیست؛ و همان گونه که در دنیا، یکی از نماز لذت می‌برد و آن یکی از شرابخواری، در جهنم هم بهشتیان از بهشت لذت می‌برند و جهنمیان از جهنم. آن دیگری می گوید در جهنم الم هست.

آیا کسی از ما جهنم را دیده؟ نه، اختلاف تئوری است. من یک برداشت دارم و شما برداشت دیگر؛ بنده معتقدم 99درصد معارف انسان گزاره‌هایی است که قدرت بر فهم مطابقت آنها با واقع را نداریم. اگر چنین است، آیا خدا می‌تواند از ما بخواهد مطابقت با واقع را یا خیر؟ نمی‌تواند، چون تکلیف مالایطاق است. قبول دارم واقع یکی است؛ دین حق یکی است؛ اما علم به لوح محفوظ فقط در اختیار معصوم است و معصوم هم در دسترس ما نیست. پس از ما مطابقت با واقع نمی‌خواهند، فقط دلیل می‌خواهند؛ یعنی اگر به گزاره‌ای می‌خواهی اعتقاد داشته باشی، باید دلیل داشته باشی؛ مطابق بود یا نبود، تو مسئول نیستی. اگر دلیل و چندتا شاهد عادل آوردی که درون این لیوان آب است، اما واقعیتش این بود که سم بود؛ و خوردی، درست است که می‌میری اما خدا تو را مواخذه نمی کند؛ چون به وظیفه‌ات عمل کردی.»

پاسخ:

الف. این دیدگاه که گزاره‌هایی که ما به لحاظ معرفت‌شناسی به مطابقت با واقع آنها می‌توانیم پی ببریم، منحصر در گزاره‌های حسی و تجربی است، و بقیه گزاره‌ها گزاره‌های ارزشی است که نمی‌توان درباره واقعیت آنها سخن گفت، در غرب نظر «پوزیتیویستهای منطقی» است که تا پیش از نیمه قرن بیستم میدان‌دار بودند، اما بتدریج بطلان نظریات آنان چنان روشن شد که امروزه این مبنا به این صورت، در عرصه معرفت‌شناسی هیچ مدافعی ندارد. خود غربیان با برشمردن خطاهای حسی، شدیدین تردیدها را در خصوص رسیدن به واقعیتهای تجربی مطرح کرده‌اند. (کتاب «چیستی علم» چالمرز را مطالعه کنید). پس استناد به آنها برای کنار گذاشتن واقعیات غیرحسی و پذیرش فقط واقعیت حسی، استنادی ناموجه است. از این گذشته، حتی اگر برخی از آنان چنین گفته باشند، معیار ما نباید تقلید کورکورانه از دیگران باشد.

اما آیا واقعیت غیرحسی دست‌یافتنی نیست؟ از ساده‌ترین شواهد غلط بودن نظر پوزیتیوستهای منطقی، وجود گزاره‌های ریاضیاتی است که کاملا واقع‌نماست و حتی تجربه و حس نمی‌تواند آنها را ابطال کند. (مثلا اگر 723 ضربدر 245 را با محاسبه ریاضی به دست آوردیم که می‌شود 177135؛ و آنگاه 245 بسته گردو که هرکدام 723 گردو دارد را به هزار نفر بدهیم که با مشاهده بشمرند و همه آنها بعد از شمارش حسی بگویند تعدادش 177134 تا بود، می‌گوییم همگی مشاهداتتان خطاست؛ چون ریاضیات واقعیت این را دقیقتر از مشاهده در اختیار ما قرار می‌دهد).

ادامه دارد...

@shobhedini
1.2K viewsحسینی طلبه, edited  13:49
باز کردن / نظر دهید
2020-03-30 20:43:35 #پاسخ_به_شبهات 154

شکست دین و پیروزی علم در برابر کرونا

با شیوع ویروس کرونا و درگیر شدن جهان با آن برخی گمان کرده اند که چون تمامی تجهیزات پزشکی، پرستاران و پزشکان برای مقابله با آن آماده شده‌اند و در مقابل مکان‌های عبادت و زیارت بسته شده، پس علم پیروز و دین شکست خورده است.

در پاسخ به این مطلب که از عدم آگاهی نسبت به امور دینی ناشی شده است، به جهت اختصار، تنها به ذکر چند نکته بسنده می‌کنیم:

۱. اگر دین را مقابل علم بدانیم، شاید چنین ادعای صحیح باشد؛ اما دین نه تنها در برابر علم نایستاده بلکه همواره مشوق آن هم بوده است؛ از این رو افرادی که با علم خویش ابتدا به خود و سپس به مردم خدمت می‌کنند، جایگاهی خاص نزد خداوند دارند.

۲. در آموزه های دینی، نجات جان انسان ها بسیار دارای فضیلت است؛ حال این نجات چه از طریق هزینه کردن، چه از طریق معلومات پزشکی، چه از طریق وقت و عمر گذاشتن و یا از هر نوع دیگر باشد، پسندیده است. همچنین در روایات اسلامی تمجید بسیاری پیرامون علم طب و پزشکی وجود دارد و همچنین علم طبابت از علوم سفارش شده در اسلام می‌باشد که خود روشی برای خدمت به خلق است.

۳. رجوع به خبره و مراجعه کردن به کسانی که در زمینه‌ای تخصص دارند، هم قاعده ایست عقلایی و هم قانونی است شرعی؛ امروز که اوضاع کنونی جهان درگیر ویروس خطرناکی شده است، متخصصین چنین تشخیص داده‌اند که برای عدم شیوع این ویروس، از هرگونه تجمعاتی منع شود، حال چه این تجمعات، در مکان‌های مذهبی باشد یا در مکان‌های تفریحی یا تجاری و یا ... .

مثلاً اگر در کشوری که حکومت نظامی اعلام شود، هیچ انسان عاقل و متدینی برای حفظ جان خود از خانه خارج نمی شود، در این شرایط نیز همین گونه است.

۴. در اسلام و در روش عقلای عالم چیزی به نام اولویت نیز وجود دارد و آن این است که مثلاً شرکت در نماز جماعت و سایر تجمعات دینی امر بسیار پسندیده ایست، اما اگر ضرر فراوانی برای شرکت در چنین تجمعاتی بر افراد وارد شود، هم به قاعده عقل و هم به قانون شرع، این شرکت در این تجمعات ممنوع و حرام خواهد بود. همانند آنکه در زمان حکومت نظامی شخصی برای نماز جماعت خواندن نماز از منزل خارج شود، بدیهی است که هیچ انسان مومنی چنین فردی را مومن حقیقی و عاقل کامل تلقی نخواهد کرد.

۵. باید دانست که اساس این مطلب که با وجود خطر، مکان‌های عبادت بسته شود؛ امر جدیدی نبوده و حتی در زمان پیامبر و اهل بیت نیز بارها این اتفاق افتاده و در همان زمان نیز اهل بیت راهکارهایی فرمودند و از آن رو مومنین با آن روش‌ها آشنا بودند.

۶. بدیهی است که شفا گرفتن و بر آورده شدن حوائج توسط دعا، توسل به انبیا و اولیا امری مسلم است، اما باید دانست که دین شرایط گوناگونی برای تاثیر دعا و مانند آن قرار داده. اگر قرار باشد صرفاً با دعا مشکلات ما حل شود، تلاش و این همه دستورات مختلف دینی، اخلاقی، پزشکی، بهداشتی و مانند آن بی‌معنا خواهد بود، در نتیجه عمل به دستورات دینی در کنار دعا و توسل قرار دارد نه در مقابل یکدیگر.

@shobhedini
7.5K viewsحسینی طلبه, 17:43
باز کردن / نظر دهید
2020-03-15 14:09:24 #پاسخ_به_شبهات 153

آیا قم از بلا مصون است؟

با شیوع بیماری در قم، بسیاری گمان برده‌اند که روایاتی که پیرامون دور بودن قم از فتنه‌ها و بلایا می‌باشد، زیر سوال می‌رود.

این در حالی است که این روایات خود پیشگویی بسیار جالبی از اهل بیت پیرامون شهر قم می‌باشد؛ زیرا قم از زمان اهل بیت، کانون تشیع امامیه بوده و طبق کلمات اهل بیت تا آخرالزمان نیز همین کانون به قوت خود ادامه خواهد یافت. از این رو اهل بیت مومنان را برای دور بودن از فتنه‌ها و آسیب‌ها (در آخرالزمان و غیر آن) به قم ارجاع داده‌اند.

اما بلا به چه معناست؟ آیا بلا شامل انواع مریضی‌ها نیز می‌شود؟

پاسخ این است که بلا در روایات ما دارای معنای گسترده‌ای است که دو معنای اصلی از آن انتزاع می‌شود، یکی بلای دنیوی و دیگری بلای اخروی.

در این شکی نیست که بلای دنیوی، شامل مریضی‌ها، فوت نزدیکان، فقر، گرفتاری های مادی و غیرمادی، آسیب‌های اجتماعی، آبروریزی‌ها و سایر مشکلات می‌شود.

اما بلای اخروی شامل فتنه‌هایی است که دین انسان را مورد هدف قرار می‌دهد و به واسطه آن فتنه‌ها، انسان عاقبت به خیر نمی‌شود، انحراف و گمراهی و ضلالتی در اعتقاد و عمل او ایجاد می‌گردد به نحوی که دیگر از راه راست به طور کل منحرف می‌شود.

آنچه درباره روایات قم باید دقت شود این است که هر دو واژه بلا و فتنه کنار هم آمده است و اساس روایت آن است که هنگامی که فتنه‌ها سرازیر شد، به قم پناه ببرید و بدیهی است که هیچگاه فتنه به معنای بیماری یا مرگ عزیزان یا مشکلات مالی و غیرمالی اطلاق نشده است و از سوی دیگر هیچ راه فراری برای برخی از بلایا مانند بسیاری از امراض و فوت نزدیکان وجود ندارد، از این رو این بلا به معنای دوم یعنی بلای اخروی است.

اما چگونه بلای اخروی از قم به دور است و قم چه خصوصیتی دارد که اینگونه است؟

پاسخ این است که قم از دیرباز و از زمان اهل بیت کانون توجه اهل بیت بوده و شیعیان خالص و راستین در قم به نشر احادیث می‌پرداختند، به گونه‌ای که مَثَل شده است که اگر قمی‌ها نبودند، دین خدا از بین می‌رفت و این به معنای اهمیت کاریست که علمای قم از گذشته در ترویج و نشر معارف اهل بیت انجام می‌دادند.

ترویج و نشر معارف اهل بیت، کوچکترین فایده‌اش این است که افراد را از گمراهی‌های دینی و اعتقادی نجات می‌دهد. چرا که در طول تاریخ فرقه‌های انحرافی، افکار باطل و شبهات فراوان در جوامع وجود داشته است و بسیاری از مردم را به کام خود فرو می‌برده، اما قم با وجود عالمان فراوان از زمان اهل بیت تا کنون و همچنین مرکزیت نشر احادیث و معارف اهل بیت، مانع از القاء تفکرات انحرافی می‌شود بدین نحو که ساکنین قم یا کسانی که به نحوی با علمای قم در ارتباط هستند به راحتی می‌توانند معارف خالص دینی را از علما حقیقی اتخاذ کند و فریب دین فروشان و گمراهان را نخورند.

اما به چه دلیل بلا را به دو گونه دنیوی و اخروی تقسیم کرده‌ایم؟

در روایت معروف جنود حدیث عقل و جهل که از اعتبار والایی برخوردار است و نیز بسیار مشهور می‌باشد مفاهیم فراوانی مقابل و مخالف هم ذکر شده است، در این روایت دو بار بلا ذکر شده که یک بار در مقابل سلامتی و بار دیگر در مقابل عافیت است.

عافیت، یعنی معاف بودن از فتنه ، انحرافات عقیدتی و مانند آن و سلامتی نیز معنای روشنی دارد.

در ضمن پرواضح هست که بلایایی چون مرگ عزیزان و نزدیکان، بسیاری از امراض و مشکلات زندگی طبیعی بوده و دامن‌گیر همه انسانهاست؛ حتی شامل خود اهل بیت (ع) نیز بوده و فرار از چنین بلایایی بی‌معناست و از اساس مخالفت با حکمت پروردگار است که دنیا دار ابتلاء و امتحان می‌باشد و انسان در زیر سایه‌ی امتحانات الهی و پشت سر گذاشتن این بلایا، ایمان خود را تقویت می‌کند؛ از این رو بلا در روایات قم، منحصر به بلای اخروی خواهد بود.

رفع بلای اخروی در قم به این معناست که به برکت وجود راویان حدیث از دیرباز، عذری برای سرگردانی در فتنه‌ها، گمراهی‌ها و انحرافات اخلاقی نمی‌ماند، چرا در روایات دیگر از همین باب، قم، به عنوان شهری برای اتمام حجت سایر اماکن آمده است.

@shobhedini
5.0K viewsحسینی طلبه, 11:09
باز کردن / نظر دهید