2021-11-23 12:32:11
#پارت_۶۲
#به_قلم_شهرزاد_فاطمه
#کپی_ممنوع
ساعتای۱۱بود و محمدی که حالا داشتم فکر میکردم هنوز نشناختمش پیام گذاشته بود که بریم نمره هامونو تو سایت ببینیم.
وارد سایت که شدم از دیدن نمرم چشمام تا توی شرتم رفت یه صفر کله گنده که اگه دو تا کپی ازش بود حال میکردم من
به ساحل که گفتم گفت از من نمره کم کرده ولی صفر نه اما آنا هم که تقلب کرده بود این ترم رو مشروط شده بود.باورتون نمیشه انقدر خندیدم که نزدیک بود بشامم به هیکلم.
فردا دقیقا ساعت ۷ آماده و محیا بودم اول رفتم تا با ساحل حرف بزنم اون منو بهتر از هر کسی درک میکرد و میدونم که میتونست منو به درستی راهنمایی کنه.
ماشین روشا رو قرض گرفتم و به سمت خونه ساحلینا حرکت کردم.
زنگ درو زدم که صدای خاله محبوب به گوشم خورد.
محبوب ︎خاله بیا داخل
آیفون رو زد که وارد حیاط شدم،اول رفتم سراغ درخت نارنگی ساحل و اون دونه آخری که ازش مونده بود و ساحل گذاشته بود بعدا بچینه رو چیدم و تا رسیدم داخل خوردمش.
خاله دم در ورودی ایستاده بود.چهرش یجوری بود.انگار خوشحال بود.همین که وارد شدم بغلم کرد و گفت:
محبوب ︎فکر کردم امتحاناتون تموم شه زودتر بیاین ها
من ︎خاله هنوز دو روز نیست تموم شده ها
خندید و گفت:
محبوب ︎شوخی کردم عزیزم برو پیش ساحل منم براتون یه چیزی بیارم بخورید.
تشکر کردم و به سمت اتاق ساحل رفتم.در زدم و وارد شدم.
با وارد شدنم ساحل رو در حالی که گوشه ای از اتاق روی تختش مچاله شده بود،دیدم
نگاه غم زدش دلم رو ریش کرد.
من ︎ساحل چی شده؟
ساحل ︎هیچی چی میخواستی بشه؟
من ︎تعریف کن ببینم.
نشست و با همون لحن غمگین ادامه داد ︎بهت که گفته بودم راجب عصام،روز قبلی که حسین بگه میخواد ازدواج کنه عصام به بابا گفته بود جواب ساحل مثبته نمیدونم چرا این حرفو زده بود ولی بعد از حسین خودمم متوجه شدم تا ابد نمیتونم فکرم ذهنم درگیر اون باشه.میخوام که باهاش ازدواج کنم.
من ︎ببین ساحل با عجله تصمیم نگیر،تو تازه یه عشقو پشت سر گذاشتی چطور میخوای همزمان که فکرت جای دیگس شرعا زن یکی دیگه بشی
ساحل ︎خودمم نمیدونم ولی فقط اینو میدونم که عصامم به من فکر نمیکنه پس بزار هر دومون همون نگاه ابزاری رو به هم داشته باشیم
خندیدم و گفتم:
من ︎دیوونه ای بخدا،زندگی بدون عشق نمیشه که
ساحل ︎یه زندگی آروم رو به یه زندگی پر تب و تاب ترجیح میدم یه دوست داشتن آروم رو به یه عشقی که معلوم نیست امروز از سرم بیفته یا فردا ترجیح میدم
دستشو به سرش گرفت و گفت:
ساحل ︎میدونی فاطی تصمیم گرفتم عاقلانه فکر کنم،هر چی نگاه میکنم می بینم عصام اکثر ویژگی های یه مرد کامل رو داره چیزی که حتی من تو حسین هم ندیدم.یه مرد کاری که خانوادشم روش حساب میکنن و مهربون، دیدی که چطور به ما کمک کرد من واقعا مدیونشم.
من ︎منم مدیونشم واقعا اگر نبود اون روز آبرومو باید از دست رفته می دونستم.امیدوارم باهاش خوشبخت شی و حسین رو فراموش کنی
پوزخندی زد که همزمان خاله محبوب تقه ای به در زد.لیوان های هات چاکلت داغ باعث شد با لبخند بگم:
من ︎بهترینی خاله محبوب جونم
نخودی خندید و گفت:
محبوب ︎بیا این یکی هم بده به این عروسک،بابا آدم داره عروس میشه مثل غمبرک زل زده به من
ساحل هوفی کرد و دیگه هیچی نگفت.
خاله که از اتاق رفت بیرون گفتم:
من ︎اینجوری میخوای نشون بدی عاشق عصامی؟هر کی بببنتت میفهمه یه جا دیگه دلت گیره
ساحل ︎خیلی خب اجازه بده چند روز با خودم کنار بیام
کمی از نوشیدنی داغم رو خوردم و رو بهش گفتم:
من ︎اومدم یچیزی بهت بگم
سوالی نگام کرد که گفتم:
من ︎دیروز بعد دانشگاه نزدیک بود تصادف کنم
هینی کشید که گفتم:
من ︎روبروتما چیزیم نیست
خندید و گفت ︎واس تو که ناراحت نیستم واسه رانندش ناراحتم نمیدونسته به چه عنی داشته برخورد میکرده
رو بهش با لب و لوچه آویزون گفتم:
من ︎اتفاقا به خوب عنی برخورد
بعد با لحن شگفتی گفتم:
من ︎اگه بدونی کی بود؟
ساحل ︎کی بود؟
من ︎حامد پاکزاد برادر محمد پاکزاد پزشک نمونه
ساحل با باد خوابیده گفت:
ساحل ︎چه فرقی میکنه همشون یکی ان
من ︎دِ آخه فرق میکنن
تمام اتفاقا و تماسا و اینا رو براش گفتم.
اونم هنگ بود.
ساحل ︎ینی میخوای به وسیله حامد تحریکش کنی؟
من ︎گفتم که بهت من ازش خواهش نمیکنم بخاطر اینکه این بلا سرم اومده بیادو عقدم کنه کاری میکنم از حسادتش مجبور شه بیاد سمتم
ساحل ︎می ترسم با این تصمیم هامون هردومون گند بزنیم
من ︎هه من شاید گند بزنم ولی تو حداقل اسم یه شوهر بالا سرت میاد ولی من هر لحظه با ترس اینکه خانوادم همه چیو بفهمن و آبروی چند ساله پدرم به باد بره دارم شب رو صبح میکنم از کابوسام خبر نداری ساحل
ساحل منو به آغوش کشید و گفت:
ساحل ︎حالا میخوای چکار کنی؟
بغضمو قورت دادم و گفتم:
من ︎هیچی فعلا با حامد قرار دارم باید کمی بهش نزدیک شم طوری که محمد هم از روابطمون پی ببره دیگه نمیدونم خدا واسم چی پیش میاره خودمم وسط این منجلاب موندم.ساعت ۵ عصر باهاش قرار دارم.
69 viewsShahrzad, edited 09:32