2023-10-17 22:29:02
(ادامه از پست پیشین)
از آنجا که نظامیان فقط باید تابع دستورات فرماندهان خود باشند، نفس عضویت در یک سازمان سیاسی که تابع دستورات غیر است، خیانت به شمار میآید. نیازی نیست بررسی کنیم چنین سازمانی درون ارتش چه کارهایی میتوانست بکند... چنین نیرویی بسته به میزان گستردگی و دامنۀ نفوذش، از خرابکاری و کارشکنی و جاسوسی تا کودتا میتواند انجام دهد.
به هر روی، در سال ۱۳۳۳ سازمان افسران به گونهای نسبتاً اتفاقی کشف شد. آنچه چندان دربارهاش صحبت نشده این است که وقتی کشف سازمان افسران را بررسی میکنیم، مشخص میشود سران توده و افسران ارشد سازمان سهلانگاریهای مضحکی انجام داده بودند. همین باعث شد برخی تودهایها که متوجه این سهلانگاریها شدند از سر دلخوری و نومیدی از حزب جدا شوند، زیرا فکر میکردند حزب اعضایش را به راحتی نابود میکند. برای نمونه محمدجعفر محجوب، همان کسی که در سالهای بعد به یک ادیب و استاد بزرگ ادبیات تبدیل شد، وقتی دید رفیق عزیزش، مرتضی کیوان، به این سادگی لو رفت و اعدام شد، از حزب جدا شد. البته چقدر تأسفبار است که کسی مثل محجوب نه به دلیل آگاهی از ماهیت کمونیسم، بلکه به این دلایل شخصی و احساسی از حزب جدا شده است؛ ناامیدکننده است.
شوهر توران میرهادی یکی از همین افسران ارشد در سازمان افسران حزب توده بود. سرگرد وکیلی در واپسین روزهای عمرش مخفیانه چند نامه به دست همسرش توران رساند که خود سند بسیار مهمی از درونیترین اندرونیِ حزب توده برایمان فراهم میآورد. وکیلی میدانست اعدام میشود و مخاطب نامهها نیز همسرش بود. به همین دلیل بسیار بعید است دروغی در نامهها نوشته باشد. وکیلی از مهر ۱۳۲۶ در سازمان افسران عضویت داشت و از معدود افسرانی بود که در تمام مراحل محاکمه مقاومت کرده بود و حتی در دادگاه شاه را «خائن» نامیده بود. همۀ افسوس وکیلی در این نامهها متلاشی شدن سازمان محبوبش بود و دو بار در نامهها تأکید میکند: «سازمان ما دژ مستحکم حزب در قلب دشمن بود.» اینکه یک افسر، ارتشی را که خود در آن عضو است «دشمن» بنامد، در هر سناریویی ــ حتی در سناریویی مافیایی ــ بهتآور است. او خطاب به توران میگوید:
«ما به طور متوسط سالی صد نفر جلب میکردیم. با توجه به اینکه تعداد افسران بیش از هشت هزار نفر نیست، میتوانی تجسم کنی که چند سال دیگر سازمان چه قدرت عظیمی میشد.»
وکیلی تأکید میکند زیر شکنجه هم نه کسی را لو داده و نه تا پایان درخواست بخشش کرده است و تا دم آخر نسبت به راه و عقیده و عملش هیچ تردید و تزلزلی به دل راه نمیدهد. از محتوای نامهها کاملاً آشکار است که توران میرهادی هم در جریان تمام فعالیتهای همسرش بوده و خود او نیز در سازمان زنان حزب فعالیت داشته است. بخش مهمی از حرفهای سرگرد وکیلی این است که از عملکرد کمیتۀ مرکزی حزب انتقاد میکند. در نامۀ سوم به صراحت تأکید میکند «ما... در اثر لاقیدی رهبران و اشتباهات آنها» از بین میرویم. به همین دلیل به توران توصیه میکند پس از اعدامش به فعالیتهایش ادامه دهد، فقط اگر دید حزب انتقادپذیر نبود و عملکردش را اصلاح نکرد، او از حزب جدا شود و اهدافش را به طور فردی دنبال کند.
توصیۀ دیگر وکیلی به توران این است که پس از مرگ او ازدواج کند (آنها پسری هم به نام پیروز داشتند). توران که در فرانسه تحصیل کرده بود، یک سال پس از اعدام همسرش مدرسۀ فرهاد را پایهگذاری کرد و در دهۀ ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ به یکی از چهرههای بسیار برجسته در آموزش و ادبیات کودک تبدیل شد. او سه سال بعد با محسن خمارلو ازدواج میکند. توران یک سال پس از انقلاب نامههای همسر اعدامیاش را منتشر کرد. بعید میدانم او با مشغلۀ آموزشی فراوانی که داشت دیگر فرصت میکرد کار حزبی کند. اما از لحن یادداشتی که سال ۵۸ بر این نامهها نوشته کاملاً مشخص است از جهت فکری تودهای مانده بود؛ گرچه میگوید حزب باید بابت سهلانگاریهایش پاسخ دهد. وقتی او از «شهیدانی» که «در کوهستان در خون خود غلتیدند»، تجلیل میکند، منظورش چه کسانی مگر چریکهای فدایی خلق میتواند باشد؟ در آخر هم میگوید: «مهم است هر قطره خون این قهرمانان از جانگذشته چراغ راه رشد و تکامل مبارزات سازمانیافته و قاطع خلقهای ایران باشد.»
مهدی تدینی
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
16.5K viewsمهدی تدینی, edited 19:29