Get Mystery Box with random crypto!

تز یازدهم

لوگوی کانال تلگرام thesis11site — تز یازدهم ت
لوگوی کانال تلگرام thesis11site — تز یازدهم
آدرس کانال: @thesis11site
دسته بندی ها: سیاست
زبان: فارسی
مشترکین: 6.49K
توضیحات از کانال

فلسفه و سیاست

Ratings & Reviews

2.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

2

1 stars

0


آخرین پیام ها 3

2022-06-13 13:08:46
تز یازدهم

رنج می‌کشم، پس هستم
سیاستِ مازوخیسم در سینمای فاسبیندر

فابیو ویگی
ترجمه: صالح نجفی



لینک مقاله در سایت:
http://thesis11.com/Article.aspx?Id=6586

www.thesis11.com
https://t.me/thesis11site
767 viewsedited  10:08
باز کردن / نظر دهید
2022-06-09 00:02:41 A country in free fall, a corruptocracy in full swing: Why a building collapse in Iran matters

Rahman Bouzari, Ali Fathollah-Nejad

The collapse of buildings like the Metropol tower is the culmination of four decades of social, political, and ecological neglect born of rampant institutionalized corruption. From its inception, the regime has relied on a distinction between “insiders” (khodi) and “outsiders” (qeyr-e khodi) to dole out access not only to political power but also to economic resources and privileges. The clique of “insiders” in the political arena have thus accumulated fabulous wealth...


https://www.mei.edu/publications/country-free-fall-corruptocracy-full-swing-why-building-collapse-iran-matters

@thesis11site
628 viewsedited  21:02
باز کردن / نظر دهید
2022-06-08 17:47:01
کمونیسم نه ایده‌ای خالص است نه الگویی جزمی برای سازماندهی جامعه. نه نام شکلی از حکومت‌کردن است نه وجهی نو در تولید. کمونیسم نام جنبشی است که پیوسته نظم مستقر را از پا درمی‌آورد/ برمی‌چیند، اما در عین حال هدفی است که از بطن این جنبش زاده می‌شود و آن را هدایت می‌کند، هدفی که، چون هم با سیاست‌های فاقد اصول فرق می‌کند هم با کنش‌های بی‌پیامد یا فعالیت‌های بی‌برنامۀ روزبه‌روز، به این جنبش امکان می‌دهد تا تعیین کند کدام کارها ما را به هدف نزدیک می‌کنند و کدام کارها به بیراهه‌مان می‌برند. از این لحاظ، کمونیسم نه شناخت علمیِ هدف و راهِ رسیدن به هدف بلکه فرضیه‌ای راهبردی است که پیکار ما را تنظیم می‌کند و، به وجهی جداناشدنی، نامِ رؤیای زوال‌ناپذیر جهان دیگری است که بر مدار عدالت و برابری و همبستگی می‌گردد، تکاپویی مدام که می‌کوشد نظم موجود در عصر سرمایه‌داری را سرنگون سازد و فرضیه‌ای که این تکاپو را به سوی دگرگونیِ ریشه‌ایِ مناسبات مالکیت و قدرت راه می‌برد، حرکتی که زمین تا آسمان فرق می‌کند با سازش‌کردن‌ها با شرّ کم‌تری که معلوم می‌شود کوتاه‌ترین راه برای رسیدن به بدترین وضع ممکن است.

دَنیِل بن‌سعید، «توان‌های کمونیسم»
852 views14:47
باز کردن / نظر دهید
2022-06-05 22:57:00 نقد فرهنگ خود را رویاروی واپسین مرحلۀ دیالکتیک فرهنگ و بربریت می‌یابد. شعر گفتن پس از آشویتس بربریت است. و این حتی موجب تباه شدن دانش ما در این باره می‌شود که چرا شعر گفتن در زمانۀ ما ناممکن شده است. شیءوارگی مطلق که پیشرفت فکری را به منزلۀ یکی از عناصر مقوّم خویش پیش‌فرض می‌گرفت اینک رفته‌رفته آماده می‌شود تا حیات ذهن را سر به سر در خود مستحیل سازد. هوش انتقادی مادام که از حدِ تأملِ خودپسندانه برنگذرد نمی‌تواند از عهدۀ این چالش برآید.

تبانی نقد فرهنگ با فرهنگ صرفاً در ذهنیت منتقد نهفته نیست. این تبانی تابعِ امرِ رابطۀ منتقد با موضوع نقدش است. منتقد فرهنگ با تبدیل کردن فرهنگ به ابژۀ کار خویش، فرهنگ را باری دیگر شیئ‌شده می‌کند. با این همه، معنای فرهنگ هیچ نیست جز تعلیق شیئ‌شدگی. آن هنگام که فرهنگ خود خوار و خفیف و بدل به «اجناس فرهنگی» شود، آن هم با آن دلیل‌تراشی فلسفی نفرت‌انگیزش یعنی دم زدن از «ارزش‌های فرهنگی»، از پیش دلیلِ وجودی خویش را بدنام کرده است. بیرون کشیدن چنین «ارزش‌هایی‌» ــ توجه داشته باشید که انعکاس زبان تجاری به هیچ‌وجه تصادفی نیست ــ فرهنگ را تحت سلطۀ بازار در می‌آورد. حتی دلبستگی به فرهنگ‌های بیگانه متضمن تب و تاب درباب جنسی کمیاب و نادر است که می‌توان روی آن سرمایه‌گذاری کرد.

ضدیت آتنی‌ها با بی‌فرهنگی ناظر به دو چیز بود: نفرت و انزجار متکبرانۀ مردی که لازم نبود دستانش را آلوده کند از مردی که آتنی از قِبَل کار او می‌زیست، و حفظ تصویری از زندگی در فراسوی محدودیتی که مبنای هرگونه کار است. چنین نگرشی با فرافکنی وجدان معذب خود بر قربانیان و «پست و حقیر» خواندن آنها، در عین حال به چیزی که این قربانیان تاب می‌آورند اتهام وارد می‌کند: انقیاد آدم‌ها در برابر شکل موجود جامعه که زندگی‌شان در بستر آن بازتولید می‌شود. «فرهنگ ناب» در همۀ اشکالش همیشه مایۀ دردسر اصحاب قدرت بوده است. افلاطون و ارسطو خوب می‌دانستند که چرا نباید بگذارند چنین مفهومی مطرح شود. در عوض، آن‌ها در مسائل مربوط به ارزیابی هنر، از قسمی پراگماتیسم دفاع می‌کردند که با پاتوسِ این دو متافیزیک‌دان بزرگ تضادی غریب دارد. نقد فرهنگ بورژوایی مدرن قطعاً آنقدر محتاط بوده که در این موضوع به صراحت راه افلاطون و ارسطو را دنبال نکند. اما جدایی میان فرهنگ «والا» و فرهنگ «عامه»، هنر و سرگرمی، دانش و جهان‌بینی غیرمسئولانه و مبهم، پنهانی مایۀ تسلی و آرامش چنین نقدی می‌شود. تا بدانجا که پرولتاریا خطرناک‌تر از بردگان به حساب می‌آید، ضدیت چنین نقدی با بی‌فرهنگی از طبقۀ حاکم آتن نیز بیشتر است. مفهوم مدرن فرهنگی ناب و خودآیین نشان می‌دهد که این تخاصم (آنتاگونیسم) آشتی‌ناپذیر شده است.

انتخاب نظرگاهی بیرون از دایرۀ نفوذ جامعۀ موجود همان‌قدر ساخته‌وپرداختۀ خیال است که بناکردنِ ناکجاآبادهای انتزاعی. از همین‌رو، نقد تعالی‌گرای فرهنگ، به‌سان نقد فرهنگ بورژوایی، خود را ناگزیر می‌یابد از متوسل‌شدن به تصور «طبیعی‌بودن» که خودش یکی از عناصرِ محوری ایدئولوژی بورژوایی است. حملۀ تعالی‌جویانه به فرهنگ مرتباً به زبانِ مفر کاذب سخن می‌گوید، به زبان «دهاتی‌های طبیعت‌پرست». این شیوۀ نقادی ذهن و کارهای آن را تحقیر می‌کند و ادعا می‌کند کارهای ذهن، از هرچه بگذریم، چیزی به‌جز ساخته‌های بشری نیستند و فقط به کار سرپوش‌گذاشتن روی زندگی «طبیعی» می‌آیند. این پدیده‌ها، به‌علت این بی‌ارزش‌بودنِ ادّعایی، به‌راحتی به دستکاری‌شدن و تنزل‌یافتن در راستای اغراض نظام سلطه تن می‌دهند. همین مسئله نشان می‌دهد که چرا اکثر مساعی سوسیالیست‌ها در حوزۀ نقد فرهنگ نابسنده بوده است: کوشندگان نام‌برده از تجربه‌ای که با آن سر و کله می‌زنند بی‌بهره‌اند. ایشان با این خیال خام که گویی اسفنجی به دست دارند که با آن می‌توانند کل نظم موجود را از میان بردارند دیدگاهی می‌پرورانند که پهلو به بربریت می‌زند. همدلی‌هاشان ناگزیر با دیدگاه‌های ابتدایی‌تر و تفکیک‌نایافته‌تر است و برایشان مهم نیست که این دیدگاه‌ها تا چه حد ممکن است فروتر از سطح نیروهای تولید فکری باشد.
699 views19:57
باز کردن / نظر دهید
2022-06-05 20:57:35
تز یازدهم

نقد فرهنگ و جامعه

تئودور آدورنو/ ترجمه: صالح نجفی و محسن ملکی


لینک مقاله در سایت:
http://thesis11.com/Article.aspx?Id=6585

www.thesis11.com
https://t.me/thesis11site
1.7K views17:57
باز کردن / نظر دهید
2022-06-05 11:53:20
«دموکراسی» که امثال هابرماس اینهمه سنگش را به سینه میزنند از نظر فردریک لوردُن کلمه‌ای هم‌آوا به شمار می‌رود (منظور از اُمونیم کلمه‌ای مثل «تور» یا «شیر» است به معنی تور ماهیگیری و سفر تفریحی و شیر خوردنی و حیوان وحشی و ...)، هم‌آوایی بی‌اندازه گمراه‌کننده برای اشاره به حاکمیت جمعی، حاکمیتی که وقتی اوضاع عادی است توانی برای جلوگیری از تُرکتازی سرمایه ندارد و وقتی اوضاع بحرانی می‌شود مثل آب خوردن به صورت خشونتی درمی‌آید که در وضعیت‌های اضطراری به کار می‌رود (در اینجا او از برشت نقل میکند: «فاشیسم نه ضد دموکراسی بلکه صورت تحول‌یافتۀ آن در زمانۀ بحران است»).

آلبرتو توسکانو

@thesis11site
1.2K views08:53
باز کردن / نظر دهید
2022-06-02 14:11:50
انقلاب از زهدان غم‌ها متولد می‌شود

اکنون
برخیز
از زیر آورها برخیز
همچون شکوفه‌ا‌ی در بهار
برخیز ... اندوهت را کنار بگذار و برخیز
که انقلاب...
که انقلاب...
که انقلاب از زهدان غم‌ها متولد می‌شود
برخیز
به عشق جنگل‌ها برخیز
به عشق رودها برخیز
به عشق رودها و دره‌ها و انسان برخیز
که انقلاب...
که انقلاب...
که انقلاب از زهدان غم‌ها متولد می‌شود



شعر: نزار قبانی
خواننده: ماجدة الرومي
ترجمه: سعید هلیچی

@thesis11site
2.0K views11:11
باز کردن / نظر دهید
2022-06-02 14:11:50
عابرین ای عابرین

بگذرید از راه من بی هیچ گونه فکر

دشمن می رسد می کوبدم بر در

خواهدم پرسید نام و هر نشان دیگر

وای بر من

به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود را

تا کشم از سینه ی پر درد خود بیرون

تیرهای زهر را دلخون

وای بر من

#آبادان_تنها_نیست

@thesis11site
952 views11:11
باز کردن / نظر دهید
2022-05-29 12:33:02
تز یازدهم

ماخولیای جناح چپ

والتر بنیامین/ ترجمه: محسن ملکی


لینک مقاله در سایت:
http://thesis11.com/Article.aspx?Id=6584

www.thesis11.com
https://t.me/thesis11site
1.7K views09:33
باز کردن / نظر دهید
2022-05-16 12:46:42 كار مترجم ممكن است مصداق «سنت‌گريزي» باشد. يا ترجمه‌هاي فارسي را نخوانده و درخور رجوع يا مقابله نيافته، يا به هر دليلي ترجيح داده آنها را ناديده بگيرد. هرچه باشد، اين نشانه سنت‌گريزي و مصداق شكل بيمارگوني از فردگرايي در غياب فرديت حقيقي است و البته شايان توجه است كه هيچ يك از اين ترجمه‌ها قاعدتا به زعم مترجم در حدي نيست كه جزء «همه» امكان‌هاي زبان فارسي كه مترجم ما مي‌شناسد شمرده شود. با اين همه، شايد خواننده‌اي بگويد كاري به مقدمه و مؤخره مترجم فارسي ندارد و برايش اين مهم است كه ترجمه‌اي روان و پاكيزه و قابل اعتماد از آدورنو بخواند و از «شرح» و پانوشت‌هايي مدد بگيرد كه مترجم به قول خودش «كوشيده است [با آنها] نوري بر تاريكي‌هاي متن بتاباند». مي‌خواهم ادعا كنم دو بيماري بي‌سنتي و سنت‌گريزي به طور قطع بر كيفيت ترجمه اثر مي‌گذارند، حتي اگر غلط‌هاي ترجمه ناچيز باشد که البته در اینجا مصداق ندارد. براي اثبات اين ادعا، ابتدا نمونه‌هايي از ترجمه خواهم آورد كه گواه ابتلاي مترجم به يكي از اين دو بيماري‌اند و به فرايند توليد و انتقال معنا در متن او لطمه زده‌اند. و سپس نمونه‌هايي از متن او خواهم آورد كه تا حدودي نشان مي‌دهند او تا چه حد به وعده خود مبني بر «معاوضه نكردن دقت و امانت با زبيايي» وفا كرده است.
«يادداشت‌هايي درباره كافكا» تنها يك نمونه از بيماري شايعي است كه بسياري از ترجمه‌هاي سال‌هاي اخير بدان مبتلايند: مترجماني، با سطوح مختلف زبان‌داني و سنت‌شناسي، ترجمه‌هاي خود را به شكلي به بازار بيمار كتاب ما عرضه مي‌كنند كه انگار پيش از ايشان هيچكس به سراغ نويسنده يا متني نرفته است كه ايشان براي ترجمه برگزيده‌اند.
1.0K views09:46
باز کردن / نظر دهید