2021-10-12 23:12:26
پسره شب جمعهای سر به سر داداش و زنداداشش میذاره و...
با چیزی که توی گوشی دیدم ناباور لب گزیدم یک دفعه شخصی با جهشی گوشی رو از دستم چنگ زد، جیغی کشیدم ولی توجه نکرد ؛ بهت زده به پیوی پسری که قصد زدن مخم رو داشت نگاه میکرد و بعد نگاه تیزش رو به من دوخت
_ چرا بلاکش نکردی؟!
حق به جانب اخم کردم
_ اگه گوشی رو نمیگرفتی در حال آماده کردن چند تا فحش و بعدش بلاک بودم
خواست تشر بزنه ولی نمیدونم توی گوشی چی دید که خونش به جوش اومد، به همونی که توی تلگرام قصد زدن مخم رو داشت زنگ زد، ثانیه بعد فریادش از جام پروند
_ ینی پارت میکنم امشب سپهر
حیرت زده خندیدم ، کسی که میخواست مخم رو بزنه داداشش بود؟
صدای پوکر سپهر خشم امیر علی رو دو برابر کرد
_ تویی؟ من دو ساعته دارم مخ توی گوریل رو میزنم؟؟
فریاد امیرعلی که اسمش رو با تشر صدا میزد دوباره بلند شد، سپهر تک خنده ای کرد
_ مخ زدنم به ما نیومده که اگه بلد بودم الان سر خونه زندگیم بودم!
_ نگفتم نکن اینکارو؟؟؟
با اکانت فیک پیام دادی که چی؟؟
که دعوامون بشه بعد تو وارد مرحله شی کارمون رو به تخت بکشونی که مثلا عمو شی؟؟
چشمام از این گردتر نمیشد، خنده سپهر شدت گرفت
_ تضمین شده بود جون تو ، اگه دخالت نمیکردی
_ خودتو پاره شده بدون امشب
_ چه خبره مگه؟
_ داریم میایم اونجا
صدای داد سپهر که مادرش خطاب کرده بود به اینجام رسید
_ مامان......داداش میگه کار براش پیش اومده نمیتونن بیان
_ سپهر بخدا پا میشم....
صدای مادرش میون حرفش بلند شد
_ اِ وا چرا مادر؟ چیشده مگه؟؟
از پشت تلفنم میتونستم لبخند پیروزمندانهی سپهر رو حدس بزنم
_ شب جمعه اس... !
https://t.me/joinchat/_aUU83HzwZ41NjQ0
https://t.me/joinchat/_aUU83HzwZ41NjQ0
جــــــــــــر
ینی با کارای سپهر به یه هفته نکشید
جانا حامله شد !
وقتی به نتیجه دلخواهش رسید بیشتر از خود امیرعلی ذوق کرد
پسرشون یه چی شده مثل خود سپهر
دو نفری کارشون شده خراب کردن شب جمعههاشون آسایش ندارن
107 viewsFariba, 20:12