Get Mystery Box with random crypto!

راهیانه

لوگوی کانال تلگرام raahiane — راهیانه ر
لوگوی کانال تلگرام raahiane — راهیانه
آدرس کانال: @raahiane
دسته بندی ها: سیاست
زبان: فارسی
مشترکین: 1.62K
توضیحات از کانال

دوباره می‌نویسم.. چون زمزمه‌هایی در "راه"ی که زندگی است. زمزمه‌هایی از جنس ادای دِین به مردمانم. ایده‌نوشت‌های دانشجویی که جامعه‌شناسی می‌خواند.

Ratings & Reviews

1.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

2


آخرین پیام ها 9

2022-05-02 11:41:04 آدم ها هر روز با این دردها مواجه می‌شوند، ادبیات باید بتواند جهانِ بهتری را برای آدم‌ها ترسیم کند و به آن ها امید بدهد. و خب، می‌توانید حدس بزنید با این تداعی، موضع من در قبال آقای ایکس چه بود. گفتم: "من نمیگم بچه ها رو ساده و آفتاب مهتاب ندیده بار بیاریم…
122 viewsedited  08:41
باز کردن / نظر دهید
2022-05-02 11:36:27 آدم ها هر روز با این دردها مواجه می‌شوند، ادبیات باید بتواند جهانِ بهتری را برای آدم‌ها ترسیم کند و به آن ها امید بدهد. و خب، می‌توانید حدس بزنید با این تداعی، موضع من در قبال آقای ایکس چه بود. گفتم:

"من نمیگم بچه ها رو ساده و آفتاب مهتاب ندیده بار بیاریم ولی نباید بهشون یاد بدیم اون چیزی که واقعیته خوب هم هست. رقابت و دروغگویی و خشونت توی جامعه زیاده ولی ما باید به بچه ها یاد بدیم که خیلی از این رقابت ها و خشونت ها درست نیستن و میشه با خوب بودن، این واقعیت ها رو تغییر داد. من هم تا یک جایی از کار با شما موافقم، مثلاً موافقم که نباید به بچه ها یاد بدیم عصبانی نشن یا عصبانیتشون رو ابراز نکنن، ولی باید بهشون یاد بدیم که ابراز خشم با پرخاش کردن و آسیب زدن به بقیه فرق داره. می دونید اشتباه کار کجاست آقای ایکس؟ ما مقهور واقعیت اون بیرون شدیم. اینقدر که می ترسیم چیزی غیر از اون رو تصور کنیم. با این تصویری که شما ازش حرف می‌زنین، همه چیز روز به روز وحشتناک تر میشه. ما هم میشیم یک سری موجود مجبور که فقط باید خودمونو با محیط تطبیق بدیم. نه، من واقعاً فکر می کنم کارکرد مدرسه این نیست که بچه ها رو فقط برای زندگی توی اجتماع بیرون آماده کنه، ما باید سعی کنیم بچه‌ها رو برای خوب زندگی کردن آماده کنیم. اون‌ها خوب زندگی کنن، خیلی چیزها تغییر می‌کنه. می دونید آقای ایکس، ما باید به بچه ها یاد بدیم همیشه برنده شدن بالاترین هدف نیست، اونا باید یاد بگیرن اصلاً وارد بعضی بازی ها نشن، باید بهشون یاد بدیم حال خوب داشتن و رضایت از زندگی، خیلی وقت ها مهمتر از بردن به هر قیمتیه.”

مثل همیشه زنگ دقیقاً وقتی خورد که بحث ما گل انداخته بود. آقای ایکس که بلند شده بود و داشت کتاب‌هایش را از روی میز بر می‌داشت گفت:"گاهی اوقات می تونم با حرف‌هاتون موافق باشم. امّا تردید دارم حتی خود شما هم بدونید خوب زندگی کردن یعنی چی. به نظرم این تفاوت نگاه تربیتی از قدیم بوده و تا آینده‌های دور هم خواهد بود. باید ببینیم محصول فکر کدوم یکی از ما توی آینده زندگی بهتری داره." بعد لبخندی و زد و گفت:" البته اگر خانواده ها و اجتماع بذارن ما هم روی این بچه ها اثری داشته باشیم"

@TheWorldasISee
105 views08:36
باز کردن / نظر دهید
2022-05-02 11:36:13 کاری که ما معلّم‌ها می‌کنیم
۲۵ فروردین ۹۵

محمود مقدّسی


گفت: "ما باید بچه ها رو برای زندگی توی جامعه آماده کنیم. اصلی ترین کارکرد مدرسه همینه. واقعاً آقای مقدّسی فکر میکنی این منشی که تو دنبالش هستی به بچه ها کمک می‌کنه؟ به نظرت این مدل فکر کردن به بچه ها کمک می‌کنه بتونن راهشون رو تو دنیای بیرون از مدرسه پیدا کنن؟ واقعیت جامعه خیلی خشن‌تر از این حرفهاست. ما با این فرهنگی بازی ها، بچه‌ها رو تبدیل می‌کنیم به طعمه‌های خوبی برای گرگ‌هایی که اون بیرون منتظرن این بچه های گوگولی و دوست‌داشتنی رو قورت بدن. مدرسه باید یک نمونه خوب و کنترل‌شده از واقعیت جهان بیرون باشه. بچه باید یاد بگیره رقابت‌کردن جزء ناگزیری از زندگی اجتماعیه، باید یاد بگیره از همه ابزارهاش برای حفظ برتریش استفاده کنه. بچه‌ها باید یاد بگیرن خشمشونو ابراز کنن. حتی باید بتونن معلّمو دور بزنن چون حتی اگر نخوان فردا کسی رو فریب بدن، باید یاد بگیرن فریب دادن و فریب‌خوردن یعنی چی. مدرسه یک محیط کنترل شده است برای اینکه بچه ها بتونن جهان واقعی رو با هزینه کمتری تجربه کنن و مدلِ بازی کردن توی این جهان رو با کمترین آسیب یاد بگیرن. برای همینه که میگم نباید سعی کنیم براشون محیط فانتزی با ارزش های لوس بسازیم. آره، خوبه بچه ها یاد بگیرن مراقب همدیگه باشن، ولی باید این رو هم یاد بگیرن که یک جاهایی واقعاً بقای خودشون در اولویته".

این حرف ها بی مقدّمه نبود. از اوّل سال بارها و بارها وقتی زنگ تفریح توی اتاق دبیران غر می‌زدیم و از بچه ها شکایت می‌کردیم، هر بار جرقه ای می خورد و هر کدام از موضعمان در مورد کلاس و مدرسه و آموزش می گفتیم. امّا بحث های زنگ تفریح همیشه نیمه کاره و عقیم اند. از شروع تا جمع شدنشان کلاً ده دقیقه یا نهایتاً یک ربع طول می‌کشد. خیلی وقت ها بحث از سیاست و ورزش و اقتصاد می‌شود، یک وقت‌هایی بحث از مذهب و اعتقادات دینی، یک وقت‌هایی هم به مناسبت غری که یکی از معلّم‌ها می زند، بحث کشیده می‌شود به مدرسه و آموزش و این حرف‌ها. وقتی صحبتِ این موضوعات می‌شود، فارغ از هر موضوعی، تفاوت فلسفه تربیتی ما چند نفری که سر میز هستیم بیش از هر چیز دیگری توجهم را جلب می‌کند. همه ما معلّمیم و کار واحدی می‌کنیم ولی بعضی وقت‌ها یک دنیا فاصله فکری داریم و نگاهمان به اغلب موضوعات مربوط به کلاس و درس متفاوت است.

من و آقای ایکس هم که یکی از بهترین معلم‌های مدرسه است، اختلاف نظرهای زیادی در این موضوعات داریم. آقای ایکس آدم محترم و متواضعی است. از آن معلّم‌هایی که بچه ها می‌مانند خیلی دوستش داشته باشند یا از او متنفّر باشند. همین سردرگمی را من هم در نسبت با او دارم. پیچیدگی‌های عاطفی جالبی دارد. اغلب اوقات وقتی بحث سیاسی می شود کناری می‌نشیند و تماشا می‌کند. گاهی اوقات حس می‌کنم در سکوت همه ما را مسخره می کند. از نظر آقای ایکس، تنها پرسش مهم این است که "هر کدام از ما چه کار باید بکنیم؟" یک بار خیلی صریح گفت: "حرف‌های کلی در مورد سیاست مثل ِ دعوای بچه هاست. هر کسی میخواد نشون بده باباش قوی‌تره، خونشون بزرگ‌تره، مامانش مهربون‌تره و از این جور چیزها. ما اینجا میشینیم و برای هم شاخ و شونه می‌کشیم فقط، هر کسی میخواد بگه من بهترم. حالا یه بار با ماشین و خونش، یه بار هم با جریان سیاسی و جناحش". امّا با همه اختلاف نظری که داریم بیش از همه با هم همکلام می شویم. گاهی حس خوبی پیدا می‌کنم وقتی می‌بینم من را حریف قدر و قابل احترامی می‌داند. عمده حرف هایش با من هم در مورد همین موضوعات است. همیشه می گوید:" تو زیادی آدم پاستوریزه‌ای هستی آقای مقدّسی. خوبه که می تونی گلیمتو از آب بیرون بکشی". خیلی وقت‌ها فکر می کنم تفاوت بنیادین من و آقای ایکس در میزان واقع گرایی است. او یک واقع‌گرای افراطی است و من یک واقع‌گرای انتقادی. البته آقای ایکس قبول ندارد و من را یک آدم خوشبین می داند.

آن روز صحبت من و آقای ایکس بیش از هر زمان دیگری کشیده شده بود به تفاوت نگاهمان در مورد کارکرد مدرسه. همانطور که گفتم حرفِ آقای ایکس این بود که باید بچه ها را برای واقعیت زمخت و خشن جامعه آماده کنیم. می گفت:"این مدل نگاه شما خیلی غربیه و این جور ارزش ها باعث میشه بچه ها آسیب ببینن. نمیگم باید پدرسوخته بودن رو به بچه ها یاد داد ولی نبایدم بهشون بگیم جنتلمن بودن همیشه خوبه". حرف‌های آقای ایکس مدام من را یاد تعبیری از کریستین بوبن می انداخت. کریستین بوبن، داستان نویس فرانسوی، در یکی از کتاب هایش می‌گوید من، کامو و کافکا را نویسندگان بزرگی نمی‌دانم. نویسنده بزرگ کسی است که روزنه های امید را در این دنیای تیره و تار پیدا کند و به آدم ها نشان بدهد. زندگی به قدر کافی سخت و درد آور هست در نتیجه تکرار این همه درد و تراژدی در ادبیات کار بزرگی نیست.
100 views08:36
باز کردن / نظر دهید
2022-05-01 14:55:48
شیراز: تجمع با شکوه معلمان

معلمان، از خیانت گفتند


@hoseinrazzagh
45 views11:55
باز کردن / نظر دهید
2022-05-01 13:45:14
به مراسم روز کارگر در زوریخ آمده ام. با شکوه و پر جمعیت. و جالب آنکه گروه نسبتا بزرگی از حامیان فلسطین هم با پرچمهای فلسطین حضور فعال دارند و در دفاع از حق ضایع شده ی آنان و در مخالفت با لابی اسراییل در غرب شعار میدهند. غالبا هم سوییسی و اروپایی به نظر می آمدند تا مهاجر.

همان گروه، در مخالفت با تحریم مردم ایران از سوی غرب هم شعار میدهند.

حیف و صد افسوس که آرمان دفاع از فلسطین مظلوم در داخل ایران، به گروگان ِ انحصارطلبی ها تبدیل شده و قربانیِ تنگ نظری های حضرات و مثل بسیاری از ارزشهای انسانی، توسط حاکمان، مصادره به مطلوب شده است.

دریغ..
125 views10:45
باز کردن / نظر دهید
2022-05-01 10:09:39 مشابه پروژه‌ی تولید روایت مقدس از سردار سلیمانی (که پیشتر از آن به "صنعت قدیس‌سازی" تعبیر کرده‌ام) را در سطحی پایین‌تر، این چند روز در مورد مرحوم نادر طالب‌زاده شاهد هستیم.

تبلیغات گسترده‌ی رسانه‌ای، برگزاری مراسم "وداع" با پیکر وی آن‌هم در "معراج الشهدا" که مراسم وداع با شهدا در آن برگزار می‌شود، تزیین پیکر وی مانند شهیدان، ارسال پیکر به مشهد و تشییع در حرم رضوی، تدفین در قطعه‌ی شهدای بهشت زهرا و مجاور شهید آوینی در کنار طرح مجدد و دامن‌زدن به بحث "ترور بیولوژیک" وی و استفاده از تعبیر "شهید طالب‌زاده" در شبکه‌های اجتماعی مصادیقی از این پروژه اند.

اما شاید مهمتر از این اقدامات و رفتارها، که فراتر از واکنش‌های عاطفی و سوگ‌دیدگی است، فهم زمینه‌های تولید و تکثیر و مصرف آن‌ها در بدنه‌ی مذهبی- سیاسی است.

به نظر می‌رسد برای جریان مذکور، قدیس‌سازی و شهیدسازی، سازوکارهایی برای حفظ و بقای خود است؛ آن‌هم در شرایطی که نشانه‌های افول و شکست بیش از هر زمان مشهود است.

فقر تئوريک و انباشت تناقضات نظری و عملکردی، این جریان و بدنه‌‌ی حامیان باقیمانده‌اش را به تکاپو برای عاریت‌گرفتن از تتمه‌ی سرمایه‌ی مذهبی شیعی کشانده است. غافل از آنکه این سرمایه هم مثل هر سرمایه‌ی دیگر لاجرم فناپذیر است. و تا ابد نمی‌شود با توسل به قدیس‌های تولیدی بحران‌های حیات را پشت سر گذاشت.

https://t.me/mohsenhesammazaheri/3732?single


@mohsenhesammazaheri
128 views07:09
باز کردن / نظر دهید
2022-04-29 20:09:14
این روزها، به پیشنهاد یکی از آموزگاران ِ روشن‌اندیشم، کتابِ داستان ِ «بیروت 75» نوشته‌ی غاده السمان (زن ِ نویسنده، شاعر و روزنامه‌نگار عرب ِ سوریه‌ای) را خواندم. از نزدیک‌ترین و دل‌نشین‌ترین داستان‌هایی بود که در این سال‌های اخیر خوانده‌ام. برخی قاب‌هایش، فراموش‌ناشدنی بودند.. چقدر تجربه‌های ما به هم نزدیک است؛ و این شباهت در مسیر، چقدر نگاه ما به جهان را به هم شبیه کرده‌است: در سوریه، در لبنان، در ترکیه، در افغانستان و ایران و تمامی این منطقه... چه هم‌درد و هم‌امیدیم ما! چه زیبا و غنیمت است این هم‌نشینی!

پاره‌هایی کوتاه از متن:
- همانطور که از پنجره منظره‌ی بیروت را نگاه میکرد، افزود: «این شهر چقدر از دور زیباست!» فرح زمزمه کرد: «بله! از دور... از دور!»

- منطق تمام فلسفه‌های جهان پیش منطق ناله‌های کودک گرسنه فرومی‌ریزد.

- همه چیز علیه ماست: دریا.. و دولت!

- احساس می‌کرد عاشق است. شخص به خصوصی را دوست ندارد اما حالت عاشقانه‌اش مدام و پیوسته‌است و همیشه آماده است که دوست بدارد و در اشتیاق بسوزد و رنج بکشد و فراموش کند بی آنکه از معشوقش چیزی بداند.

#خواندن/#پاره_ی_تن

@raahiane
ایده‌نوشت‌های مهدی سلیمانیه
328 viewsedited  17:09
باز کردن / نظر دهید
2022-04-28 19:18:28 اَبَرانسان

چند روز پیش ایلان ماسک به تنهایی توییتر را به قیمت ۴۴ میلیارد دلار خرید.
برای فهم این رقم به این فکر کنید که کل سرمایه گذاری خارجی پارسال درایران یک میلیارد دلار بوده است.
اینکه یک نفر به راحتی میتواند مبلغی چهل برابر سرمایه گذاری سالانه یک کشور را فقط صرف خرید یک شبکه اجتماعی کند چه معنایی میتواند داشته باشد؟
با وجود آدمهایی مثل او که ثروتشان با درآمد چندین کشور برابری میکند، دنیای آینده چگونه دنیایی خواهد بود؟
ماسک بعد از خرید توییتر و تکمیل اینترنت ماهواره ای کل زمین و پروژه ماشین خودران و احتمالا سفر به مریخ به چه ثروت و البته قدرتی خواهد رسید؟امروز به شوخی یا جدی اعلام کرد میخواهد کوکاکولا را بخرد و دوباره کوکایین را به آن اضافه کند.شما اگر جایش بودید به چه سرگرمی فکر میکردید؟
آیا به اَبرانسان شدن یا جاودانگی فکر نمیکردید؟
ظاهراً ماسک هم ازین ایده بدش نمی آید چون همین چند ماه پیش بود که اعلام کرد شرکتش در نصب تراشه در مغز میمون موفق شده است و فقط منتظر مجوزهای قانونی برای نصب آن در مغز انسان و کلیدزدن پروژه ارتقا هوش انسان است.
اگر شرکت او به تکنولوژی برسد که با آن مغزتان را بتوانید ارتقا دهید یا کسی دقیقا همسان خودتان را بسازید و یا نامیرا شوید چقدر حاضر خواهید بود بابتش پول خرج کنید؟ همه سرمایه تان چطورست؟اگر کسی بتواند بچه هایتان را طوری اصلاح ژنتیکی کند که حداکثر هوش و زیبایی و پشتکار را داشته باشند چطور؟
سهام چنین شرکتهایی چندبرابر توییتر می ارزد؟
یکی از شایعترین و لوکس ترین هدیه های قبولی در دانشگاه که والدین کره ای به بچه هایشان میدهند،هزینه جراحی زیباییست.از طرفی آنها برای قبول شدن بچه هایشان در دانشگاه هزاران دلار پول خرج کلاس خصوصی و مدرسه میکنند.
حالا اگر تکنولوژی وجود داشته باشد که بچه ها از زمان تولد، باهوش و زیبا به دنیا بیایند آیا پدر و مادرهای کره ای حاضرند بخاطر رعایت پروتکلهای اخلاقی اصلاح ژنتیکی از آن صرف نظر کنند؟
اینهایی که میگویم قسمتی از فیلمهای تخیلی نیست بلکه تکنولوژی هاییست که به زودی زود و درصورت سرمایه گذاری مناسب و البته برطرف شدن موانع قانونی ممکن خواهند شد و اصلا شاید تا به حال در آزمایشگاه های مخفی در حال تکمیل شدن باشند.
درحالی که هم احزاب روشنفکر و هم محافظه کار در دنیای دموکراتیک به شدت با هرگونه همانندسازی و اصلاح ژنتیکی مخالفت میکنند و از طریق قانون، حتی تحقیقات در اینباره را حتی روی حیوانات متوقف کرده اند هیچ بعید نیست دولت چین یعنی دولتی که از اعضای بدن محکومین به اعدام برای پیوند اعضا استفاده میکند از سالها پیش شروع به همانند سازی و اصلاح ژنتیکی کرده باشد.
ما آدمها بیست و سه هزار ژن فعال داریم و یک و نیم درصد این ژنها یعنی حدود پانصد ژن همان تعدادی که بین ما و شامپانزه تفاوت ایجاد کرده عامل برتری هوشی ماست.به زودی با کمک ابر رایانه ها و اتمام پروژه نقشه برداری ژنوم انسان خواهیم توانست ژن هایی که در هوش و اخلاق و روان ما نقش دارند را با دقت شناسایی کنیم بخصوص اگر موانع اخلاقی و قانونی را نادیده بگیریم.
حالا اگر کسی مثل ایلان ماسک با یک سرمایه گذاری عظیم مخفیانه بتواند با دستکاری این ژنها یک ابر انسان جاودانه بسازد کدامیک از مقامات چین یا روسیه بخاطر رعایت پروتکلهای اخلاقی حاضرند پیشنهاد او برای تبدیل کردن مردمانشان به ابر انسان را رد کنند؟
چرا دیکتاتور دیوانه کره شمالی به جای ساختن بمب اتم نباید به فکر ساخت ابر انسان بیفتد؟
تا چندسال آینده کاملا ممکنست که در لوله آزمایش از میان چند جنین لقاح یافته ،جنینی که رنگ چشمش روشن تر،قدش بلندتر و هوشش بیشترست را برای متولد شدن انتخاب کنید آیا شما به عنوان یک مادر یا پدر،حاضرید از این امکان بخاطر خطرات ژنتیکی در آینده صرف نظر کنید؟
مشابه کاری که در موشها انجام شده از لحاظ تئوری میتوان با استخراج یک سلول بنیادی از جنین های لقاح یافته آدم ،حدود شش ماه بعد از رشد، اسپرم و تخمک برای لقاح جنین بعدی گرفت یعنی جنین شش ماهه یک پدر یا مادر و جنین یکساله پدرمادربزرگ خواهد شد و در عرض ده سال میتوان بیست نسل جلو رفت.
یعنی فقط در ۲۸ سال میتوانیم به اندازه فاصله نسلی ما با قوبلای خان، نسلمان را جلو ببریم و البته نسلی که در لوله آزمایش و از طریق انتخاب بهترین ژنها تولید شده اند‌.
به نسلی فکر کنید که هیچ بیماری جسمی و روانی در آن نباشد.
اگر یکی از همین ابرپولدارها ،مخفیانه به سران یک کشور فقیر پیشنهاد دهد که به ازای سیر کردن شکم گرسنگانتان اجازه دهید در خاکتان مرکز ساخت ابر انسان برپا کنم آیا آنها مخالفت خواهند کرد و آیا مطمئنید تاکنون چنین قراردادی امضا نشده است؟
و حالا دنیایی را تصور کنید که در یک گوشه بعضی مشغول ساخت ابرانسان و تصاحب شبکه های اجتماعی به هر قیمتی هستند و بعضی مشغول بستن همان شبکه ها به هر قیمتی!
https://t.me/draboutorab
78 views16:18
باز کردن / نظر دهید
2022-04-28 12:59:40
بچه های مدرسه ای راهنمایی ایتالیایی را برای کلاس تاریخ شان آورده اند به میدان اصلی فلورانس. تکلیف شان این است که بنشینند و مجسمه ها را خوب ببینند و تصاویری که برایشان از مجسمه ها تهیه شده را کنار هم تکمیل کنند. حرف میزنند و در مورد اعضا و جوارح مجسمه ها شوخی میکنند و با فرهنگ و تاریخ شان آشنا میشوند.

جذابیت غرب، برای من، این خودآگاهی است و مفتخر بودن ش به خویشتن و شناخت خویشتن و منتقل کردن ش به نسل های بعد..

بچه های ایران...

آه از نهادم برآمد..
آه از نهادم برآمد...
آه از نهادم برآمد...

اما روزی میرسد که..... در ما ققنوسی است که از خاکسترش برمیخیزد!

یقین دارم!
198 viewsedited  09:59
باز کردن / نظر دهید
2022-04-28 12:05:13
با این همه، فلورانس زیباست. گرچه شاید نه به اندازه ی تصویر حیرت انگیز و بی عیب و نقص و رویایی که از آن ساخته اند. چنانکه پاریس و رم و بقیه.

ایتالیا را از باقی کشورهای اروپایی بیشتر دوست داشتم و نزدیکتر به ما دیدم.. بی شیله پیله، نه چندان تمیز و غیرعادی و فخرفروش مانند سوییس، گرم و آشنا، شلوغ، با همان بوهای گاه نامطبوع و صداهای بلند حرف زدن و بی ملاحظگی ها و چراغ قرمزها را رد کردن و مهربانی ها و ناگهان خانواده شدن و مزه ها و تنوع غذاها (هر چند به پای تنوع غذایی ایران عزیز و عراق و افغانستان و منطقه ی آسیای غربی کشف نشده و قدرنادیده ی ما نرسد!)

فعلا ایتالیا، رفیق ِ اول و آشنایم در اروپاست.
51 views09:05
باز کردن / نظر دهید