Get Mystery Box with random crypto!

•|میـ🔥ـخواهم اربـــابت بــ💦ــاشم|•

لوگوی کانال تلگرام romanlove_maf — •|میـ🔥ـخواهم اربـــابت بــ💦ــاشم|• م
لوگوی کانال تلگرام romanlove_maf — •|میـ🔥ـخواهم اربـــابت بــ💦ــاشم|•
آدرس کانال: @romanlove_maf
دسته بندی ها: نقل قول ها
زبان: فارسی
مشترکین: 1.37K
توضیحات از کانال

°﷽°
پارت‌گذاری: روزانه ۲ پارت(به جز جمعه ها)
رمان هام
میخواهم اربابت باشم💦
رمان مافیا 🔥
نویسنده✍: خزان
دلم از اون با هم یکی شدنا میخواد که پاهامون توی هم گره خورده و لبام رو گردنت چسبیده💋
لفت نده🥺میوت کن🔇
🔴هر گونه کپی برداری پیگرد قانونی دارد🔴

Ratings & Reviews

2.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

1

1 stars

1


آخرین پیام ها 3

2021-09-10 14:54:36 ‌#طلسم_دریا
#پارت_140
دستمو رو شکمم گذاشتم و بدو بدو خودمو به #دستشویی رسوندم و محتویات معدمو بالا اوردم.
این بچه برای من، سلامت #جانی نذاشته بود.
بی‌حال کف #دستشویی افتادم، چندتا نفس عمیق کشیدم و به سمت گوشیم رفتم و به شوهرم زنگ زدم.
_بله #جانم؟
نفس پر دردی کشیدم.
_حالم بده، شکمم خیلی درد می‌کنه!
_عزیزم الان می‌رسم یکم...
با پیچیدن #صدای کوبیده شدن چیزی توی گوشم، #شوک زده گوشی رو از گوشم فاصله دادم!
چه اتفاقی افتاد؟

دریا دختری که شوهرش براثر تصادف، وارد کما میشه و دریا برای این که بتونه خرج بیمارستان شوهرشو بده، مجبور میشه صیغه تقلبی دکتری بشه که...
#عضویت_محدود
#برترین_رمان_سال
https://t.me/joinchat/NjLv8pM8yvA2OGU0
19 views•ربات کاکائو تب •, 11:54
باز کردن / نظر دهید
2021-09-10 14:53:43 لبخند #عشوه گری زدم و رو #پاهاش نشستم دستمو دور #گردنش حلقه کردم.
- هنوزم بعده 9 سال عاشقمی #امیر؟
#خمار دستش رو دور کمرم #حلقه کرد و سرش رو تو گردنم فرو برد و بوی بدنمو #عمیق بو کشید.
- مثل همون روز اولی که از تو #دریا نجات دادم عاشقت شدم، عاشقتم #توله.
خنده‌ی #نازی کردم.
- چیز خنده داری گفتم مگه؟
سرشو عقب بردم و دستمو بین #ریشاش کشیدم.
- نه، ولی ریشات #قلقلکم میده!
خنده‌ای کرد و منو بیشتر به خودش #چسبوند.
- نکنه میخوایی کاری کنم تا صبح آه و #ناله کنی،آره؟
دستامو دوباره دور گردنش حلقه کردم و #لب پایینمو گاز گرفتم.
- اممم... بدم نمیاد!
بلند شد و منو رو #کولش انداخت.
- اصلا کاری میکنم تا یه #ماه نتونی راه بری!
الکی با مشت های بی جون به #پشتش زدم و اون بدون توجه به من شروع کرد به در اوردن #لباس خواب توری #سرخم و...
https://t.me/joinchat/NjLv8pM8yvA2OGU0
#ژانر_بزرگسال
17 views•ربات کاکائو تب •, 11:53
باز کردن / نظر دهید
2021-09-10 14:52:38
عسل راد دختری مهربون و مظلوم که پدر و مادرش رو در بچگی از دست داده و یه برادر گم شده داره ، داره همه جا دنبالش میگرده تا پیداش کنه .
وارد یه شرکت بزرگ میشه ، همه چی به هم ریخته شده و عسل وسط این همه ماجرا میمونه که باید چی کار کنه .
اما توی این شلوغی عاشق یه پسر سرد اما مهربون میشه اما دریغ از اینکه اون پسر ، یه پسر معمولی نیست و یه جورایی با سورن فرخی در ارتباطه .
حالا سورن فرخی کیه؟!
دیگه تعریفش نمیکنم خودت جوین شو و بخون
16 views•ربات کاکائو تب •, 11:52
باز کردن / نظر دهید
2021-09-10 13:14:01 𝘅𝗫 𝗚𝗶𝗙 𝗫𝘅
به دختره تجاوز میکنه و #کـ**ص کوچولوشو #جر میده

وحشیانه داخلم #تـ*لمبه میزد منم از درد ملافه رو گاز میزدم
_ولم کن .
ولی اون توجه نمیکرد. ازم بیرون کشید رفت سمت . ویبراتور.
#ویبراتور رو #روشن کرد گذاشت روی #چـو*چـو*لم #لرزش های #شدیدش شروع شد از شدت #لذت جیغ میکشیدم و ناله های بلندی میکشیدم یادم رفته بود که این ادم بهم تجاوز کرده
#مردو*نگیشو فرو کرد تند تند #تـ*لمبه زد اونقدر کلـ*فت و دراز بود که تا زیر نافم حس می کردم
همین طور که توم تلـ*مبه میزد در باز شد بردارش اومد تو....

#تریسام
#فول_هات
https://t.me/joinchat/sP0oSktFW2EyMTY0
39 views ربات اد تب فروزان , 10:14
باز کردن / نظر دهید
2021-09-10 13:13:40 #فووول_هات
با دیدن #مردونگی پویان چشمام خمار شد
دلم میخاست م...ر....دو...نگیشو داخل خودم احساس کنم
دوست داشتم توی #بهشتم تلنبه بزنه
اونم انگار همینو میخاست
به سمتم اومد و #دستشو روی بهشتم گذاشت
-آه...پویان
+جانم دختر کوچولوی داغ من
#شروع کرد به #مالیدن
که یهو پریا...
وسط س..ک..س...

https://t.me/joinchat/sP0oSktFW2EyMTY0
33 views ربات اد تب فروزان , 10:13
باز کردن / نظر دهید
2021-09-10 13:13:18 https://t.me/joinchat/sP0oSktFW2EyMTY0
#دختره‌تو‌خواب‌گیر‌پسره‌رو‌می‌خوره !

با حسِ #کلفتی یه چیزی #بین‌پاهام آروم چشمامو باز کردم #لبم رو گزیدم و آروم خودم رو #روش #تکون‌دادم چی می تونست باشه غیر #دیک اون عوضی؟ سرم و بالا بردم، خوابه #خواب‌بود. لبخند #شیطونی زدم و خودم رو کشیدم پایین
روی #رون‌هاش نشستم و به #دیک‌کلفت و #سیخ‌شده‌اش خیره شدم #زبونی روی لبام کشیدم و با #شهوت گفتم:
_اینم تلافی بلایی که سرم آوردی؟؟
سرم رو سمتش بردم و #یه‌جاهمشوتودهنم‌کردم. یک ثانیه نگذشت که تنش تکونِ #شدیدی خورد و آروم چشم هاش رو باز کرد. چند لحظه منگ به سقف نگاه کرد. انگار نمی دونست چه خبره؟! با شیطنت #مک‌محکمی به #کلاهکش زدم که ناخودآگاه #آه‌کشید، یه لحظه چشم بست و بعد، با #خشم نیم خیز شد تا من رو دید، نیشخندی زد که #چندتامک‌محکم‌دیگه‌ام‌به‌دیکش‌زدم و محکم گاز گرفتم و با فریادی که از درد زد، منم سریع از اتاف فرار کردم اما صداشو شنیدم.
- #می‌کشمتتتت دختره کثافتتت، جوری جرت‌ می‌دم تا عمر دلری یادت نرههــ!
یهو موهام و تو مشتش گرفت و با دیدنِ چشمای به اون نشسته اَشو #جر دادن لباسم...

#فوووووول‌صحنه
#تجا*وز_عاشقانه
https://t.me/joinchat/sP0oSktFW2EyMTY0
39 views ربات اد تب فروزان , 10:13
باز کردن / نظر دهید
2021-09-09 23:54:14 فردا پارت هدیه داریم
فردا عصر و شب پارت میزارم
سه تا عصر از هردو رمان
سه تا شب از هردو رمان
پس الان لطفا بهم انرژی بدین! درمورد پارت ها هم نظر بدین که فردا پر انرژی باشم
86 views⋆𝓚𝓱𝓪𝔃𝓪𝓷⋆, edited  20:54
باز کردن / نظر دهید
2021-09-09 23:52:27 #پارت۱۵۷ #رمان_مافیا #به_قلم_خزان #لیلا وارد اتاق شدیم رفتم اتاقو دید زدم یه تخت دونفره داشت اوففف . سام خندید گفت : لیلا خونه رو متر کردی! خندیدم گفتم : ببخشید الان میام سر میز نشستیم کارهای که میخواست انجام بده رو لیست کرده بودم براش خوندم…
87 views⋆𝓚𝓱𝓪𝔃𝓪𝓷⋆, edited  20:52
باز کردن / نظر دهید
2021-09-09 23:24:56 #پارت‌چهل‌هشت #میــخــواهم_اربــــابـــت_باشــم نمیام پایین عماد تازه اومدم بالا به سختی هم اومدم نگاه پامم خراش برداشته! دامنمو دادم بالا ساق پامو که خراش عمیقی برداشته بود و خونش خشک شده بود رو بهش نشون دادمُ گفتم : نگاه بخاطر اینکه بیام بالا…
86 views⋆𝓚𝓱𝓪𝔃𝓪𝓷⋆, edited  20:24
باز کردن / نظر دهید