Get Mystery Box with random crypto!

شیطان مونث

لوگوی کانال تلگرام sheitanemoanas1 — شیطان مونث ش
لوگوی کانال تلگرام sheitanemoanas1 — شیطان مونث
آدرس کانال: @sheitanemoanas1
دسته بندی ها: حیوانات , اتومبیل
زبان: فارسی
مشترکین: 2
توضیحات از کانال

رمان هات😋💦💥

Ratings & Reviews

1.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

1


آخرین پیام ها 7

2021-08-27 18:19:36 ‌#هرزه_کوچک_67

واسه اینکه زودانزالی شوهرشو درمان کنه بهش میگه بلبلت کوچیکه

قمبل کرده منتظرش رو تخت روبروی در بودم
که اومد داخل و با هیجان گفت:


_ا پا شو توله سگ #باسن مبارکو دادی بالا روبروی در نگفتی جا من یه بار بچه میاد تو قمبل مامانشو میبینه

با عشوه گفتم:
_خب بیاد
من دخترمو امروزی بار اوردم
براش توضیح میدم باباش برای اینکه آمپول مامانشو بزنه قبل انزال شدن باید مامانی این طور قمبل کنه

برم گردوند و پاهامو باز کرد و خودشو جا و در حالی که #سینه ها فشار میداد گفت:
_پدرسوخته من زود انزالی دارم ها
یادت نیس این دوتا وقتی گرفتمت اندازه جوش بودن الان #سوتین اندازت نیس

از #حرصش خندم گرفته بود اونجاشو از تو شلوارش دراوردم و با #ناز گفتم:
_سایز #ممه که مهم نیس
سایز بابای ممه مهمه که وقتی میره تو نفسش بند بیاد قششششششنگ


تکونش دادم و گفتم:
_اخه این چیه
تا میخواد بره تو تموم میشه

با حرص شورتمو جر داد و گفت:
_که به دم و دستگاه من میخندی آره
الان جوری خدمتت میرسم که تا چند روز کج کج راه بری

ببینم اون وقت مال کی #کوچیکه
فقط حواست باشه دوباره بچه صدای جیغاتو نشنوه بره تو جمع بگه بابام هر شب مامانمو #امپول میزنه


https://t.me/joinchat/F6s2A4ITWxgyMTY0
https://t.me/joinchat/F6s2A4ITWxgyMTY0

مرده #زودانزالی داره زنش زیادی هاته واسه اینکه حرصشو در بیاره از دروغ بهش میگه اونجات کوچیکه
مرده هر شب طوری خدمتش میرسه که بچشون تو جمع میگه بابام هرشب مامانمو آمپول میزنه

https://t.me/joinchat/F6s2A4ITWxgyMTY0
https://t.me/joinchat/F6s2A4ITWxgyMTY0
فقط بالای #هجده سال
رمانی که چندین بار فیلتر شده

6.0K views15:19
باز کردن / نظر دهید
2021-08-27 18:19:27 خب بریم سراغ جدید ترین رمان طنز این روزهای تلگرام



برای همه
#رئیس
برای تو
#مجنون

#پارت_1


همزمان با هول دادن چرخ دستی به جلو ،
با موزیکی که تو هندزفریم در حال پخش بود همخونی میکردم و یه قدم میرفتم جلو و با قر و ادا اطوار خاصی دو قدم میومدم عقب و لب میزدم:
_سیه دخت هاجرو خودمه تو گل میپلکونوم
محض رضای دخترو خودمه تو گل میپلکونوم
له ته لیتو لیته لیتو
له ته لیتو لیته لیتو!
با پیشروی آهنگ حالا لبامم به دندون گرفته بودم و با یه دست چرخ دستی و گرفته بودم و دست دیگم و‌بندری وار تو هوا تکون میدادم...
حسابی داشت بهم خوش میگذشت و کلا از یاد برده بودم که این میز و‌باید به کدوم اتاق میبردم و‌ با خودم مشغول بودم که یهو‌ آهنگ محشرم اوج گرفت و همراهی باهاش دیگه با یه دست ممکن نبود که دوتا دستم و تو هوا چرخوندم و با صدای بلند تری همخونی کردم:

_چند شوه ای خدایا خواب یاروم میبینوم
میبینوم از مو ‌دوره تو چشام خواب نداروم...
حالا دیگه چشمامم بسته بودم،
فارغ از این جا و فارغ از همه دنیا تو‌حال خودم بودم که یهو در اثر تکون خوردنهای بیش از حدم یه تای هندزفریم از گوشم افتاد و‌افتادنش مصادف شد با شنیدن صدای داد مردونه بلندی:
_ ...چیکار میکنی؟
تا به خودم اومدم متوجه مرد جوونی شدم که با کمی فاصله روبه روم ایستاده بود و نمیدونم چرخ دستی پیش اون چیکار میکرد و اما خم شده بود رو‌چرخ دستی و‌صورتش به رنگ لبو سرخ شده بود که دهن باز کردم تا چیزی بگم اما قبل از اینکه من بخوام حرفی بزنم تو‌ کسری از ثانیه اون یارو صاف شد و درعین ناباوریم چرخ دستی و‌با تمام توانش به سمتم هول داد!
تا من به خودم جنبیدم و خواستم جاخالی بدم
چرخ دستی سریع تر عمل کرد و محکم خورد به منی که سد راهش بودم و همین باعث جیغ بلندم و‌ پخش شدنم روی زمین شد !

نفسم بالا نمیومد و نگاهم به سقف بود و از درد شکمم به خودم میپیچیدم که یهو به جای سقف هتل،
یه کله هم بالا سرم پدیدار شد و این سر و صورت نحس متعلق به کسی نبود جز همون یارو که پوزخندی زد و گفت:
_حالا خودتو تو گل بپلکون!
سوراخهای بینیم از شدت حرص گشاد شد،
باورم نمیشد یه مسافر انقدر گستاخ باشه که بخواد به منی که کارمند این هتل و یه جورایی از دارایی های این هتل بودم اینطوری آسیب بزنه که چشم ریز کردم ،
دست به کمر با همون پوزخند و نگاه سردش زل زده بود بهم که فکر انتقام تو‌سرم جرقه زد و تو‌یه حرکت سریع پای راستم و‌ بالا آوردم و غافلگیرانه ضربه دقیقی به بین پاهاش زدم و همین واسه دوباره خم شدنش و البته رسیدن صدای داد و هوارش به گوش آسمون کافی بود که بلند و‌اما بریده بریده گفت:
_تو...
تو‌چطور...
چطور جرئت کردی...

بهش مهلت تموم کردن سخنرانیش و ندادم و‌بااینکه خودمم داغون بودم اما رو پاهام ایستادم و همزمان با تکوندن خاک دستام این بار من بهش پوزخند زدم:
_من میرم خودم و‌تو گل بپلکونم توئم تا میتونی فوت کن!
چشماش حسابی گرد شده بود که دوبرابرش چشم گرد کردم و‌تکرار کردم:
_فوت کن،فوت کن!
و با خیال راحت و لبخند سوزاننده ای دوباره هدایت چرخ و‌به دست گرفتم و‌خواستم راهی بشم که با شنیدن صدای چندتا از کارمندای هتل و‌مخصوصا آقای هاشمی تو‌همون قدم میخکوب شدم:
_رئیس شما حالتون خوبه؟
آروم سر چرخرخوندم به عقب و جمله هاشمی و تو ذهنم مرور کردم،
رئیس؟
و نگاهم و به دوسه نفری که خودشون و‌به این طبقه رسونده بودن انداختم
همه رو‌میشناختم هیچکدوم از اونها رئیس نبودن و من نمیفهمیدم هاشمی از چی حرف میزنه که دست اون یارو‌ رو گرفت و‌ تکرار کرد:
_چیشده؟
و با صدای بلند تری ادامه داد:
_یکی یه لیوان آب واسه رئیس بیاره!
مات حرفهای هاشمی حتی پلک هم نمیزدم که اون یارو دست لرزونش و به سمتم گرفت و در حالی که رو پاهاش بند نبود با عصبانیت دندوناش و‌روهم سابید:
_معلوم هست داری چه غلطی میکنی؟



https://t.me/joinchat/XKR3ZzhNTU83NmM0

زد رئیسش و ناکار کرد
بخونید کیف کنید
6.5K views15:19
باز کردن / نظر دهید
2021-08-27 18:19:27




#دانش‌اموز‌_صیغه‌ای
#پارت_یک


فکم رو گرفت توی دستش و محکم فشار داد از درد صورتم جمع شد : تو می دونی نمی تونی ادامه تحصیل بدی با هزار مکافات و التماس کردن به این و اون تونستم برات یه جا برای درست کردن دیپلمت رو جور کنم
پس چرا من حق دست مزدم رو نخوام هوم!؟
باید ازت استفاده کنم خوشگله

اشک از چشم هام اومد تند تند خودم رو تکون دادم و گفتم : نه خواهش می کنم من پشتم حرف هست اگه کسی بفهمه می کشنم خواهش میکنم اقا معلم ‌.
نیشخندی زد :چه اهمیتی داره ؟؟
اون شوهرت زیر خوار ها خاکه خانواده شوهرت هم که کاره ای نیستن توام که دختر نیستی پس الکی برای من کلاس نذار هوم ؟؟
تازه درس عملی هم یاد می گیری خوشگلم..

تقلا کردم که باعث عقب بریم و به دیوار برخورد کنیم..
دستش رو گذاشت روی بالاتنه ام و فشار داد.
از درد نفسم توی سینه حبس شد
_جوووون تن خورن که..
فیت دستم هستن اینجوری دوست دارم خوشگله..
ترس برم داشته بود زیاد اگه اقا جان می فهمید سرم رو بیخ تا بیخ می برید..
با التماس گفتم : خواهش می کنم ولم کن من غلط، کردم نمی خوام ادامه تحصیل بدم...خواهش میکنم....

خندید اروم و مرموز
_نه دیگه الان دیره حالا که این همه برات زحمت کشیدم بذارم بری عمری..
خودش رو مالید که من روح از بدنم جدا شد
_اینو می ببینی برای تو داغ کرده و بزرگ شده باید جوابگوی این باشه

شرمم باد...
شرمم باد من با اون خدا بیامرز به این چیزا نرسیده بودم که..
عمرش بدنیا نبود زود مرد من با شوهری که محرمم بود این چیزا رو تجربه نکرده بودم الان داشتم بااین مرد نامحرم پیش می رفتم..

باید تف می انداختن تو صورت من
با حس دستی که روی بدنم قرار گرفت لرزیدن بدنم و بعد حضور عزرائیل رو حس کردم..

با اب دهن قورت داده شده گفتم :ولم کن نه تو نامحرمی ولم کن..
تنها چیزی از بین لب هام خارج شد...

_پردم
انگشتش رو با سماجت بیشتر فشار داد..
_اره پرده ات اگه راست می گی و دختری همین الان با انگشتم می درمش پس برای اینکه پرده ات رو نگه داری باهام راه بیا هوم ؟؟
منم باهات راه می یام البته نه الان....
الان فقط باید این رو جواب گو باشی..

این حرف رو شنیدم سکوت کردم
فعلا مجبور بودم که سکوت کنم..
_افرین الان شدی دختر خوب..
منو برگردوند و دستی دور زیر شکمم..

_دستت رو بذار روی دیوار و قشنگ خم شو..
ترسیده گفتم : اقا معلم..
_هیس خفه شو هر کاری که می گم انجام بده...
از خیر پرده ات فعلا گذشتم از عقب دیگه نمی تونم..اشک هام تند تند از صورتم اومد..
کاری رو که گفت انجام دادم دستم رو تکیه دادم و خودم عقب روهل دادم..

شلوارم رو کشید پایین و من از شدت غمگینی و قلب فشرده گی چشم هام رو بستم.

https://t.me/joinchat/aL_A5d3gR9IwNzU0
7.2K views15:19
باز کردن / نظر دهید
2021-08-27 10:42:35 از پشت بهم چسبید، دستی به باس.نم کشید و گفت:خیلی کوچیکه، سینه هاتم که قد یه نخوده! چجوری میخوای #تحریکم کنی؟
لبم رو به دندون گرفتم و زمزمه کردم: خواهش می کنم، بذار بمونم...
دستش رو اروم از بین پام رد کرد، چنگی به پام زد و پرسید:اصلا این یه وجب جات، تحمل سالار منو داره؟!
با عجز نگاهش کردم و گفتم: من باید بتونم تحریک کنم، تنها راه پس گرفتن دخترم همینه!

آریو چنگی به موهاش زد.
- بلدی که #بخوری؟
دندوناتو باز زبونت بپوشون، وای به حالت اگه تنمو دندون بزنی
https://t.me/joinchat/2ehxeY7caS4xN2Fk
نگار زنی که بخاطر شرط پدر شوهرش صیغه برادرشوهرش میشه تا بچشو بهش بدن اما ...
1.0K views07:42
باز کردن / نظر دهید
2021-08-27 09:15:39 در حالی که سوتینم رو باز می کرد، کنار گوشم پچ زد:دیگه حق نداری سوت.ین ببندی، حیف نیست منو از دیدن این انارای صورتی محروم کنی؟!
دستی به زیر سینه م که درد می کرد، کشیدم و جواب دادم:چون بچه شیر میدم اگه نبندم شل و ول میشه که.
تیز نگاهی به نیاز انداخت و لب زد:اصلا لازم نیست دیگه به نیاز شیر بدی.بهش شیر خشک بده.
نگاه چپ چپی بهش انداختم و پرسیدم:- اون وقت شیر خودمو چی کار کنم؟!
روی تخت هلم داد و گفت:شب جمعه ها بده به خودم...
سرش رو به سینه م نزدیک و پچ زد: امشبم که شب جمعه ست و توام پرشیر.


https://t.me/joinchat/2ehxeY7caS4xN2Fk
خرس گنده ی حسود به زن #برادرش میگه دیگه بچه رو شیرنده، خودم میخورم
1.6K views06:15
باز کردن / نظر دهید
2021-08-27 08:14:34

ای دردمو درمان
تو که شیرینتری از جان






┄•●❥
1.4K views05:14
باز کردن / نظر دهید
2021-08-27 08:14:33
من دل ندارم
انگاری به تو گیر کارم
مگه من تو دنیا
چن تا یدونه دارم





┄•●❥
1.4K views05:14
باز کردن / نظر دهید
2021-08-27 08:14:25 لخت شو بیا تو وان!

_ولی ارباب من پریودم درد دارم.

بی توجه به حرفم، #لخت از داخل وان میاد بیرون و بازوم و #چنگ میزنه.

جیغ خفه ای میکشم تا بازوم و ول کنه ولی ارباب بی توجه به تقلاهام کل #لباس‌تنم و درمیاره و میکشونتم سمت #وان.

_من امشب ازت تمکین میخوام، برامم مهم نیست اوضاعت قرمزه فهمیدی؟

وحشت زده قدمی به عقب برمیدارم که پوست سرم به شدت میسوزه

از موهای سرم میگیره و به داخل وان میکشونتم و تا به خودم بیام...

ارباب خشن و بی رحمی که تو پریودی از دختره تمکین میخواد و وقتی مخالفتش و میبینه...
بیا ببین چه بلایی سر دختره اورد

https://t.me/joinchat/v6cz0jWAQWZmY2U0

#اروتیک
#ممنوعه‌وهات
#اربابی
10.7K views05:14
باز کردن / نظر دهید
2021-08-27 08:14:25 - من دوستدارم زنم همجوره تمکینم کنه و تمام پوزیشن های جنسیو بلد باشه.

این حرف رو در حالی زد که من لخت روی تخت خوابیده بودم و سعی می کردم با دستام سینه و بین پام رو بپوشوندم.

با خشم دستم رو کنار زد و غرید:
- بردار دستاتو.

آب دهنم رو پرصدا قورت دادم که بالای سرم ایستاد و گفت:
- من عاشق 69 شدنم.

زبونم رو روی لبم کشیدم پرسیدم:
- 69 یعنی چی؟!

بدون مکث اندامش رو وارد دهنم کرد، روی تنم خوابید و گفت:
- زبون بزنی، با دندون پاره ت می کنم.

زیادی بزرگ بود، با اولین لیسی که زد ینی بازی شروع شده و سعی کردم براش درست بخورم.

- آفرین، مثل آبنبات فقط لیس بزن.

زبونش که بهم میخورد کل تمرکزم رو هم بهم ریخته بود.

آه و ناله هام با اون کلفتی خفه می شدن و بی طاقت وول میخوردم.

دلم می خواست به جای زبونش از اونجاش استفاده کنه اما انگار از این بازی خوشش اومده بود.

- تا راضی نشدم ادامه میدیم.
می خوام آب.مو بیاری و تا قطره آخرش رو بخوری.

از این کار بدم میومد، خواستم عقب بکشم که پاهاش رو دور گردنم حلقه کرد و...

https://t.me/joinchat/2ehxeY7caS4xN2Fk
نگار زنی که گیر مردی با ناتوانی جنسی و امیال عجیب و غریب میفته و...
#مناسب‌برای‌یادگیری‌پوزیشن‌های‌جنسی
10.8K views05:14
باز کردن / نظر دهید
2021-08-27 08:14:08
نمیخوام غیر تو باشه
کسی دور و برم
جوره جوریم ما باهم
شُکر که هستی دور و برم






┄•●❥
10.8K views05:14
باز کردن / نظر دهید