Get Mystery Box with random crypto!

دکتر انوشه(خیال تو)

لوگوی کانال تلگرام dr_anoshee — دکتر انوشه(خیال تو) د
لوگوی کانال تلگرام dr_anoshee — دکتر انوشه(خیال تو)
آدرس کانال: @dr_anoshee
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 23.10K
توضیحات از کانال

***بسم الله الرحمن الرحیم***🕊
کانال هواداران دکتر انوشه در پیامرسان تلگرام📒
#دکتر_سید_محمود_انوشه
.
.
تبلیغات 👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEFP0R4r8tyV-vd3g
.

Ratings & Reviews

2.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

2


آخرین پیام ها 6

2023-05-17 14:56:36 #پارت277


هیچ جوابی برای حرفم نداره برای همین سرشو جلو میاره و ترجیح میده با لبهاش مهر سکوتو به لبهام بزنه .چشمهامو میبندم ، حتی حرکات وحشیانه اشم بوی وداع میده .دستمو لا به لای موهاش میبرم و سعی میکنم تمام افکار منفیمو دور کنم ، بسه هرچقدر ازش قول گرفتم بمونه ، بسه هرچقدر بهش گفتم نباشی میمیرم .حداقل امشب ، حداقل این لحظه از این فاصله ی کم و این نزدیکی با شوهرم لذت ببرم چی میشه مگه ؟ با دستش به لا به لای موهام چنگ میزنه ، اونقدر از خود بی خود شده که نمیفهمه موهامو با فشار کمی داره میکشه، خندم میگیره و همین خنده باعث میشه صورتشو ازم فاصله بده ، به لبهاش نگاه میکنم ، حتی یک لبخند مصنوعی هم روی لبش نیست .
پیشونی اشو به پیشونی ام میچسبونه و میون نفس های عمیقی که میکشه میگه :
-خیلی دوستت دارم ، اینو هیچ وقت فراموش نکن !لبخندی میزنم ، دستامو پشت گردنش میذارم و سرمو میبرم بالاتر و اینبار من برای بودن با کیان پیش قدم میشم ، نه اون ، من نفسشو قطع میکنم نه اون ، من با وحشی گریام دیوونه اش میکنم نه اون .اصلا نمیفهمم از این خلسه ی شیرین چقدر میگذره ، یک دقیقه ، ده دقیقه ، یک ساعت اما همینو میدونم که کیان با کلافگی و چشمهایی قرمز شده ازم فاصله میگیره و با نهایت سرعت از اتاق بیرون میره .
2.8K views11:56
باز کردن / نظر دهید
2023-05-17 14:56:20 #پارت276 با شیطنت تره ای از موهامو روی صورتش میکشم که قلقلکش میاد و با خنده میگه : نکن ترمه . برای اذیت کردنش بیشتر تحریک میشم و کارمو دوباره تکرار میکنم .با خنده چشمهاشو میبنده ، صورتمو میبرم جلو تر و بینی امو به بینی اش میزنم ، در همون حال با شیطنت میگم…
2.7K views11:56
باز کردن / نظر دهید
2023-05-16 16:12:18 #پارت276


با شیطنت تره ای از موهامو روی صورتش میکشم که قلقلکش میاد و با خنده میگه : نکن ترمه .
برای اذیت کردنش بیشتر تحریک میشم و کارمو دوباره تکرار میکنم .با خنده چشمهاشو میبنده ، صورتمو میبرم جلو تر و بینی امو به بینی اش میزنم ، در همون حال با شیطنت میگم : بچه بشم ، بزرگ کردنمو بلدی ؟ چشمهاشو باز میکنه و هلم میده ، میوفتم روی تخت و این بار اون که روی من خم میشه ، توی نگاهش هیچ اثری از شوخی نیست ، رنگ نگاهش تغییر کرده ، نگاهشو از چشمهام به روی لبهام سوق میده و با لحن غریبی میگه :
-بزرگت کنم قوی موندنو بلدی ؟
-اگه تو باشی چرا که نه ؟
کیان : اگه من نباشم ؟؟
-اون وقت قوی موندن که هیچ حتی زندگی کردنو هم از یاد میبرم .
نمیدونم توی ذهنش چی میگذره که اخم هاش در هم میشه ، صورتش و خم میکنه و کنار گوشم میگه :باید قوی باشی ، باید یاد بگیری از دلبستگیا و وابستگیات دل بکنی !دستمو روی سینش میذارم و وادارش میکنم به چشمهام نگاه کنه ، کنکاش گرانه بهش نگاه میکنم و میگم :
-حرفات حس وداع کردن و بهم میده !

دوستان رمان خیال تو خیلی طولانیه هرکی رمان کامل خیال تو میخاد پیام بده بگه رمان خیال تو میخام



@tabliq660
3.5K views13:12
باز کردن / نظر دهید
2023-05-16 16:12:12 #پارت275


انگار کیان هم احساس منو داره ، تن صداش نشون میده که چقدر حالش خوبه :
کیان: من چی کار کردم که خدا تو رو به من داد ؟
-تو رو نمیدونم اما من هیچ وقت بنده ی خوبی براش نبودم ،هرچی که بود برام بهترین سرنوشتو رغم زد .
کیان : تو فرشته ی منی ، مگه میشه تو بد باشی ؟ من جلوی معصومیت تو کم آوردم تو با همین چشمهات منو به
زانو در آوردی !
-گاهی اوقات خیلی قشنگ حرف میزنی ، گاهی اوقات هم تلخ میشی ، نمیشناسمت !
کیان : من کنار تو آرومم ترمه ، اما اگه ببینم یکی پا تو حریمم گذاشته تلخ میشم ، حق ندارم ؟ اصلا کدوم مردی
میتونه تحمل کنه برای زنش خواستگار بیاد ؟
ریزمیخندم و میگم :تو دیگه نوبرشو آوردی !
کیان: آره تو عاشقی نوبرشو آوردم .
تو جام نیم خیز میشم و به کیان نگاه میکنم ، به چشمهاش که دنیام توش خلاصه شده .
3.3K views13:12
باز کردن / نظر دهید
2023-05-16 16:11:29 #پارت274 با عشق نگاهم میکنه و دستمو میگیره ، دنبالش میرم ، وارد که میشم باز با همون خونه ی زلزله زده روبه رو میشم . تا میخوام با تیکه پرونی چیزی بگم دست میندازه دور شونه ها و پاهام و بلندم میکنه ، جیغ خفه ای میکشم که قهقهه ای میزنه .با مشت به سینش میکوبم…
3.2K views13:11
باز کردن / نظر دهید
2023-05-15 20:17:49 دوستانی که میخوان فال یا استخاره بگیرن فقط از نظر ما همین آی دی معتبر جز این شخص به کسی اعتماد نداریم

@fale_69

پیام بدید با خیال راحت فال یا استخاره بگیرید
3.7K viewsedited  17:17
باز کردن / نظر دهید
2023-05-15 15:31:03 دوستان رمان خیال تو خیلی طولانیه هرکی رمان کامل خیال تو میخاد پیام بده بگه رمان خیال تو میخام



@tabliq660
3.6K views12:31
باز کردن / نظر دهید
2023-05-15 15:30:33 #پارت274


با عشق نگاهم میکنه و دستمو میگیره ، دنبالش میرم ، وارد که میشم باز با همون خونه ی زلزله زده روبه رو میشم .
تا میخوام با تیکه پرونی چیزی بگم دست میندازه دور شونه ها و پاهام و بلندم میکنه ، جیغ خفه ای میکشم که
قهقهه ای میزنه .با مشت به سینش میکوبم و میگم : قبلش یه ندا بده .
کیان: کیفش به دیدن چهره ی ترسیده اته .من بترسم خوشت میاد؟
کیان : آره چشمهات گرد میشه ، خواستنی میشی دلم میخواد یه لقمه ی چپت کنم .خجالت میکشم ، منو روی تخت میذاره و بی پروا کنارم دراز میکشه و آغوششو به روم باز میکنه ، دوباره همون طپش دیوانه وار کنار گوشم بلند میشه ، دوباره عطر تنش منو به اوج میبره ، دوباره آرامش مثل سرم ذره ذره به وجودم تزریق میشه .شالمو از سرم بیرون میاره و گیره ی موهامو باز میکنه ، دست میندازه لای موهای پرپشتم و به آرومی نوازششون میکنه ؛ حس خوبی دارم ، انقدر که با خودم میگم هر چقدرم توی زندگیم تنش و استرس داشته باشم باز می ارزه حتی برای دو دقیقه به چنین آرامشی برسم .

دوستان رمان خیال تو خیلی طولانیه هرکی رمان کامل خیال تو میخاد پیام بده بگه رمان خیال تو میخام



@tabliq660
3.7K views12:30
باز کردن / نظر دهید
2023-05-15 15:29:48 #پارت273


کیان تشرگونه میگه : ترمه .....!
دیگه بغضمم دووم نمیاره و میشکنه، اشکام که روی گونه هام جاری میشه ، ماشین وایمیسته و میفهمم که رسیدیم .
دستی به گونه هام میکشم و از ماشین پیاده میشم . با نفس های عمیق و پی در پی سعی میکنم جلوی پیشروی اشکامو بگیرم .حضور کیانو کنارم حس میکنم ، به سمتش میچرخم ، دستهاشو دو طرف صورتم میذاره و پیشونیمو عمیق میبوسه سرمو روی سینش میذاره انگار خوب فهمیده با شنیدن طپش قلبش چطور آروم میگیرم ، لبخند تلخی میزنم و میگم : میخوای با قلبت چی بهم بفهمونی ؟
کیان: میخوام بشنوی ، این صدارو بشنوی توی ذهنت حک کنی ، به خداقسم این قلب فقط کنار تو اینطور میتپه
وقتی از تو دورم انگار اصلا ضربانی نداره . فرقی با مرده ندارم ، ببین ترمه ، حتی اگه کل دنیا مخالف ما باشه برام
ارزش نداره فقط کافیه قلب تو برای من بتپه همین .میخوام بقیه برای تو هم بی اهمیت باشن ، نمیخوام سر مسائل بیخود اشک بریزی نمیخوام حال خرابتو ببینم خوب ؟ بهم قول میدی ؟ مثل همیشه با حرفهاش جادوم میکنه ، ازش جدا میشم و اشکامو پاک میکنم و در همون حال میگم : بهت قول میدم .
3.5K views12:29
باز کردن / نظر دهید
2023-05-15 15:27:37 #پارت272 کلافه میشه و صداشو درست مثل من بالا میبره و میگه : پریناز پیشش میمونه ، خوب راحت شدی ؟ حیرت زده صاف سر جام میشینم و به رو به رو خیره میشم ، بغض بدی بیخ گلومو میگیره ، با صدایی که از شدت بغض دورگه شده میگم :هیچ وقت با این که من عروسشم کنار نمیاد.…
3.4K views12:27
باز کردن / نظر دهید