2022-03-04 20:32:54
آن کرد مادی نژاد
اسماعیل شمس
این روزها در فضای مجازی شعری از نظامی گنجوی درباره حمله روسها به قفقاز در دوران کهن دست به دست می شود که لازم دانستم ضمن نقل بخشهایی از آن ، به چند نکته تاریخی درباره پیوند آن با کرد اشاره کنم.
دوالی که سالار ابخاز بود
به نیروی شه گردن افراز بود
دوال کمر بسته بر حکم شاه
بسی گرد آفاق پیمود راه
درآمد بر شاه نیکی سگال
بنالید مانند کوس از دوال
که فریاد شاها ز بیداد روس
که از مهد ابخاز بستد عروس
کس آمد کز آن ملک آراسته
خلالی نماند از همه خواسته
ستیزنده روسی ز آلان و ارگ
شبیخون درآورد همچون تگرگ
به دربند آن ناحیت راه یافت
به فراطها سوی دریا شتافت
خروجی نه بروجه اندازه کرد
در آن بقعه کین کهن تازه کرد
به تاراج برد آن بر و بوم را
که ره بسته باد آن پی شوم را
جز از کشتگانی که نتوان شمرد
خرابی بسی کرد و بسیار برد
در انبار آکنده خوردی نماند
همان در خزینه نوردی نماند
ز گنجینهٔ ما تهی کرد رخت
در از درج بربود و دیبا ز تخت
همان ملک بردع بر انداختند
یکی شهر پر گنج پرداختند
به تاراج بردند نوشابه را
شکستند بر سنگ قرابه را
ز چندان عروسان که دیدی به پای
نماندند یک نازنین را بجای
همه شهر و کشور بهم بر زدند
ده و دوده را آتش اندر زدند...
دوالی در ادامه ضمن برشمردن کارهای روسها، از اسکندر مقدونی می خواهد به قلمرو روسها حمله کند و انتقام مردم قفقاز را از آنان بگیرد. متعاقب آن اسکندر هم به روسیه حمله می کند و نظامی با اشعار زیبای خود به توصیف آن می پردازد.
از نظر تاریخی اصل داستان حمله اسکندر به شمال قفقاز و جنگ او با روسها نادرست است و اسکندر هرگز به روسیه نرفته است. افزون بر آن هدف نگارنده هم از آوردن این شعر مباحث سیاسی روز یا ارزیابی محتوای تاریخی آن و صحت یا عدم صحت سخنان نظامی درباره روسها نیست، بلکه سخن درباره دوالی، سالار ابخاز و راوی این قصه در شعر نظامی است. با وجود آن که نظامی گنجوی در بحث از حمله اسکندر به قفقاز، هویت دوالی را روشن کرده، اما در بازنشر مطلب توسط سایتها و کانالهای مختلف، این بخش حذف و به آن هم هیچ اشاره ای نشده است.
پرسش اصلی یادداشت، این است که دوالی کیست و چه نسبتی با کرد و شعر نظامی دارد.
نظامی درباره دوالی، سالار ابخاز می نویسد:
در ابخاز کردیست مادی نژاد
که از رزم رستم نیارد به یاد
دوالی به نام آن سوار دلیر
برآرد دوال از تن تندشیر
دلیران ارمن هواخواه او
کمر بسته بر رسم و بر راه او
همه باده بر یاد او می خورند
خراج ولایت بدو می برند
در برخی چاپهای شرفنامه نظامی به جای آن کرد مادی نژاد، صفت عادی نژاد را آورده اند، اما بیشتر نسخه های خطی موجود و برخی چاپهای معتبر عبارت مادی نژاد را ارجح دانسته اند. مینورسکی ضمن بحث مفصل درباره نسبت کرد و ماد، این اشعار را به حمله روسها به بردعه در دوره مرزبان سلاری(سال 332ق) پیوند می دهد؛ اما از شیوۀ گزارش نظامی و نیز اشاره به کرد بودن راوی نیک پیداست که اشارۀ او به حملۀ روس و آلان به قفقاز در زمان حکومت شدادیان است.
نظامی متولد گنجه پایتخت شدادیان بود و هنگام بحث از مادر خود، او را «رئیسه کرد» می خواند که بی ارتباط به پیوستگی او به خاندان حکومتگر کرد شدادی در گنجه نیست.
گر مادر من رئیسه کرد
مادر صفتانه پیش من مرد
از لابهگری کرا کنم یاد
تا پیش من آردش به فریاد
غم بیشتر از قیاس خورد است
گردابه فزون ز قد مرد است
زان بیشتر است کاس این درد
کانرا به هزار دم توان خورد
با این غم و درد بیکناره
داروی فراموشیست چاره
نظامی در ادامه از دایی کرد خود هم به صفت خواجه یاد می کند و می گوید:
گر خواجه عمر که خال من بود
خالی شدنش وبال من بود
از تلخ گواری نوالهام
در نای گلو شکست نالهام
میترسم از این کبود زنجیر
کافغان کنم او شود گلوگیر
نظامی در ادامه همین شعر از کردی یاد می کند که خر خود را در کعبه گم کرد، اما تسلیم تقدیر نشد و اشتلم کرد و خرش را پیدا نمود.
گر اشتلمی نمیزد آن کرد
خر میشد و بار نیز میبرد
این ده که حصار بیهشانست
اقطاع ده زبون کشانست
بیشیر دلی بسر نیاید
وز گاو دلان هنر نیاید
ذکر داستان یک کرد و مقایسه تلویحی او با اعراب تقدیرگرا در ذیل داستان لیلی و مجنون توسط نظامی، درست در جایی که او از مادر و دایی کرد خود یاد می کند، نمی تواند اتفاقی باشد.
در این جا این پرسش پیش می آید که آیا آن کسی که روایت جنگ روسها و سالار کرد مادی نژاد ابخاز را به نظامی گفته، دایی یا مادر او نبوده است؟
با توجه به شواهد و قرائن موجود می توان حدس زد که حمله روسها در دوران شدادیان صورت گرفته و آن سالار کرد مادی نژاد هم از فرمانروایان شدادی بوده است. شاید او نسبتی هم با مادر و دایی نظامی گنجوی داشته و صفت سالار او بی پیوند با صفات رئیسه و خواجه برای مادر و دایی نظامی نبوده است.
https://t.me/kurdistanname
7.0K viewsedited 17:32