Get Mystery Box with random crypto!

کردستان نامه

لوگوی کانال تلگرام kurdistanname — کردستان نامه ک
لوگوی کانال تلگرام kurdistanname — کردستان نامه
آدرس کانال: @kurdistanname
دسته بندی ها: ادبیات
زبان: فارسی
مشترکین: 4.05K
توضیحات از کانال

کردستان نامه کانالی است با مدیریت اسماعیل شمس، دکترای تاریخ ، هدف کانال، تولید دانش آکادمیک و تخصصی در حوزه مطالعات کردی و به ویژه تاریخ کردستان و کرد است.
ارتباط با ادمین:
@Esmail_shams
esmailshams54@gmail.com

Ratings & Reviews

4.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

3

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 4

2022-02-04 22:03:16
سندی نویافته از نخستین کاربرد کلمه کردستان در منابع تاریخی

اسماعیل شمس

در دهه های اخیر بیشتر پژوهشگران با اقتباس از نظریه اشتباه لسترنج،نخستین کاربرد کلمه کردستان را به حمدالله مستوفی در کتاب نزهة القلوب نسبت می دادند، اما تحقیقات اخیر نشان داد که پیش از او کلمه کردستان توسط کسان دیگری مانند مارکوپولو، خواجه رشیدالدین فضل الله و نخشبی به کار رفته است.

آنچه که در این تصویر می بینید صفحه ۱۶٥ کتاب بازنامه نسوی(چاپ ۱۳۵۴) است که در هنگام بحث از شکارگاههای مشهور "یوز" نام ولایت کردستان را در کنار ولایت کرمان و شیراز و موصل آورده است.حکیم ابوالحسن علی بن احمد نسوی از دانشمندان سدۀ ۵ قمری است و بر اساس گفته خودش کتاب بازنامه را در سال ۴۴۹ قمری تٱلیف کرده است. نسوی بازنامه را به زبان فارسي درباره فن نگاهداري مرغان شكاري و در سن ۷۰ سالگی نوشته است.

این سند مهم تاریخ کاربرد کردستان در منابع فارسی را حداقل دویست سال عقب تر می برد و نشان می دهد این نام پیش از آمدن سلجوقیان رایج بوده است . همچنین ثابت می کند که نظر هیچ پژوهشگر تاریخی آخرین نظر نیست و نباید آن را مبنای قضاوت قطعی قرار داد.

@kurdistanname
3.1K viewsedited  19:03
باز کردن / نظر دهید
2022-01-20 23:21:33 بە بهانه سالروز کشتار مردم مهاباد (ساوجبلاغ) توسط روس‌ها در جنگ جهانی اول

اسماعیل شمس

کردستان در طول تاریخ خود همواره معبر یا مقصد جهانگشایانی بوده است که از شرق به غرب و بالعکس یا از شمال به جنوب و بالعکس در صدد کشور گشایی و امپراتوری سازی بودند. با وجود این در تاریخ جنگ، هیچ جنگی به اندازه جنگ جهانی اول به کرد و سرزمین کردستان آسیب نزده است و در این میان هیچ ناحیه ای از کردستان هم به اندازه منطقه ای که مکریان نامیده می شود از این جنگ صدمه ندیده است. علت آن بود که این منطقه درست در ناحیه مرزی عثمانی و روسیه و نخستین مکان زور آزمایی آنها بود و هر دو هم از کرد به عنوان گوشت دم توپ استفاده می کردند.

در طول جنگ جهانی عثمانی ها دوبار و روسها دو بار مهاباد را اشغال و کشتار و غارت کردند که شرح آن در اسناد و منابع تاریخی آمده است. در طول جنگ مردم مهاباد همانند سایر کردها به دو دسته طرفدار عثمانی و آلمان یا روسیه و انگلستان تقسیم شده بودند و به خاطر منافع آن دولتها بر ضد یکدیگر می جنگیدند. رهبری گروه حامی عثمانی در مکریان به عهده قاضی فتاح از بزرگان خانواده قاضی بود و محوریت گروه حامی روسیه را سردار مکری به عهده داشت که از طرف دولت هم حاکم ساوجبلاغ بود. آنچه که نفرت روس‌ها را از مردم مهاباد بیشتر کرده بود، قتل کلنل یاس، کنسول روسیه در ساوجبلاغ و به دار آویخته شدن او در مقابل منزل قاضی فتاح در آغاز جنگ بود. در کتاب سبز آمده که روس‌ها با بسیج آشوریان و ارمنیان دهها روستای کردنشین مابین ارومیه و مهاباد را غارت کردند و بزرگان کرد آنها را به دار آویختند.

رهبران دینی کرد هم که چندان از روس‌ها دل خوشی نداشتند پس از صدور اعلامیه جهاد توسط عثمانی در سال ۱۳۳۳قمری آماده جنگ با روسیه شدند.در صدر حامیان جهاد شیخ علی حسام الدین از مشایخ هورامان قرار داشت. او از هورامان به سمت مریوان و سنندج حرکت کرد و در صفر ۱۳۳۳ق با پنج هزار نفر به سقز رسید و پس از آن به روایت شیخ رئوف ضیایی «مریدان و صوفیها در حالیکه تبر و اره و تیشه و از این قبیل ابزار در دست داشتند ذکرکنان و صلوات خوانان بهمراه شیوخ بجانب مهابادحرکت کردند». در همین زمان ابراهیم بیگ و حلمی بیگ از فرماندهان سپاه عثمانی به آنها پیوستند و در جنگ شدیدی سپاه روسیه را در میاندوآب شکست دادند و راهی مراغه شدند. آنان در مراغه سردار مکری و سیف الدین خان حاکمان کرد سقز و مراغه را اعدام کردند و سپس به سوی تبریز حرکت کردند. سپاه مشایخ با کمک سردار رشید نایب الایاله آذربایجان که هوادار عثمانی بود تبریز را از روس‌ها بازپس گرفتند و شیخ حسام الدین در آنجا خطبه پیروزی خواند. کنسول آلمان در تبریز در گزارش خود از ضیافت شام سردار رشید به افتخار تصرف تبریز می نویسد: «رؤسای اکراد اطراف سالن ایستاده بودند و در حالی که نشانه های احترام در صورتشان دیده می شود به چشمان تازه واردین نگاه می کردند».

این پیروزی کوتاه مدت بود و روس‌ها اندکی بعد دوباره تبریز را تصرف کردند و به سمت جنوب به راه افتادند. مشایخ و کردها هم که توسط فرماندهان عثمانی و آلمان تنها گذاشته شده بودند پس از جنگی نابرابر از مقابل آنها عقب نشستند و به هورامان و دیگر مناطق خود بازگشتند. در این میان تنها مردم مکریان بودند که قلمروشان در مسیر حرکت روسها بود. قاضی فتاح که رهبری مقاومت علیه روس‌ها را به عهده داشت با وجود این که می دانست جانش در خطر است حاضر به فرار نشد. کنسول آلمان در تبریز که به میاندوآب عقب نشسته و در آنجا قاضی را دیده بود درباره دیدارش با او می نویسد« او همه چیز خود را برای پیروزی ترکها گذارده و خود را از هر جهت به ترکها وابسته ساخته بود». سرانجام روس‌ها میاندوآب را هم تصرف کردند و محاصره ساوجبلاغ را آغاز نمودند. به نوشته کنسول آلمان که در این زمان در ساوجبلاغ بود، فرماندهان ترک به رغم اصرار قاضی فتاح و مردم شهر حاضر به ماندن نشدند و مردم را در برابر روس‌ها تنها گذاشتند. او می نویسد که مردم خود شورای جنگی تشکیل دادند و از فرماندهان ترک خواستند که دست کم ادوات جنگی و اسلحه های خود را نبرند و در اختیار آنان قرار دهند، اما عثمانی ها این خواسته را نپذیرفتند و اسلحه را هم با خود بردند. کنسول آلمان متذکر می شود که قاضی فتاح در این زمان به منتقد ترکها تبدیل شد و از اهانت آنان به کردها و جبن و ترسشان در برابر روسها انتقاد می کرد، اما دیگر دیر شده بود. روس‌ها مهاباد را پس از جنگی شدید تصرف و قاضی فتاح و پسرش کشته و به روایتی اعدام شدند.آنها بازار شهر و املاک قاضیان و مردم را به یغما بردند و اکثریت اهالی را قتل عام کردند.

نتیجه دودستگی رهبران و بزرگان شهر آن شد که هر دو گروه در جنگ با یکدیگر به نفع روسیه و عثمانی جانشان را از دست دادند و شهرشان ویران و مردمشان قتل عام و پریشان و آواره شدند.

https://t.me/kurdistanname
4.7K viewsedited  20:21
باز کردن / نظر دهید
2022-01-15 17:22:50 ‍ نقدی منبع شناسانه بر سخنان عبدالکریم سروش(بخش پایانی)

سر أمسیت لکردیا بدان
راز أصبحت عرابیاً بخوان

اسماعیل شمس

در بخش های پیشین مشخص شد که برخلاف دیدگاه دکتر سروش، کرد در کلام مولوی به معنای عامی، بی فرهنگ و جاهل به کار نرفته و شاهد این مدعا ابیاتی است که در مثنوی معنوی آمده اند. در این بخش به این موضوع پرداخته خواهد شد که دکتر سروش در مصداق عبارت «أمسیت کردیا و أصبحت عربیا» هم دچار اشتباه شده و سبب این اشتباه، نگاه گزینشی و یکسویه او به منابع تاریخی بوده است. دکتر سروش بدون ذکر هیچ منبعی از میان چندین روایت منابع تاریخی که در تفسیر روایت أمسیت کردیا... آمده اند، تنها یک مورد را که به پیشفرض او یعنی «هیچ ندان بودن» معنای کرد نزدیک بوده؛ آن هم بدون ذکر منبع، آورده است و می خواهد به مخاطب بقبولاند که تبار جد ادعایی حسام الدین کرد نبوده است.

آخرین بخش از این سلسله یادداشتها تلاش برای نشان دادن این موضوع است که دکتر سروش در این جا هم گرفتار مغالطه گزینش سلیقه ای منابع و استفاده دلخواه از آنها شده است. آن کرد، یعنی همان «هیچ ندانی» که در آرزوی فراگیری زبان عربی شبانگاهان زیر یخ خوابید و صبحگاهان عربی دان شد، هم در منابع و هم در میراث شفاهی مردم، باباطاهر همدانی است و اطلاق صفت عریان به او هم تحت تأثیر این قصۀ عامیانه بوده است(نگاه کنید به مقاله باباطاهر در دانشنامه فرهنگ مردم ایران).
افزون بر روایت منقول توسط سروش، دومین روایت درباره أمسیت کردیا... روایت جامی در نفحات الانس است. او مصداق این عبارت را ابوعبدالله بابویی[ درست آن، بابونی؛ بابون روستایی در نزدیک بغداد به قول جامی؛ یا یکی از طوایف کرد گوران در اطراف همدان به قول ابن اثیر] می داند و داستان را به شیوه دیگری تعریف می کند. به نوشته او بابونی که یکی از کردان بود در مدرسه ای در شیراز از طلبه ای که مشغول بحث و درس بود، پرسید این سخنان چیست که با هم همی گویید، مرا نیز بدان آگاه سازید. طلاّب بخندیدند و گفتند اگر خواهی چون ما از این سخنان باخبر شوی باید رسنی در شب از سقف خانه درآویزی و خویشتن بر آن رسن استوار کنی و تا بامداد این ورد بگویی: کزبره عصفره. از «سلیم دلی وی را این گفته باور آمد» و چنین کرد. سحرگاهان خداوند تعالی دراثر صفای خاطر او ابواب علوم بر وی بگشود و بر همه ٔ غوامض و مشکلات علوم محیط گشت و بساط درس در آن شهر بگسترد.

سومین روایت مشهور در این باره روایت برخی مفسران مسلمان از جمله اسماعیل حقی، نویسندۀ تفسیر روح البیان در اوایل قرن ۱۲ قمری است. او می نویسد که برخی واعظان و علمای عرب که به مراتب عرفانی و محبوبیت یکی از مشایخ کرد حسادت می ورزیدند به امید این که او را رسوا کنند، از او خواستند به عربی موعظه کند. این شیخ کرد زبان که نمی توانست به عربی وعظ کند، بسیار مغموم شد، اما شبانگاهان رسول خدا(ص) را در خواب دید و به مدد او عربی آموخت و صبحگاهان همچون اعراب موعظه کرد.
چهارمین روایت مشهور درباره مصداق أمسیت سخن خود مولوی در مثنوی است که در مقدمه، او را یکی از اجداد حسام الدین ذکر کرده است. روایت مولوی درباره مختصات آن کرد که جایی دیگر آن را در قالب قصه مری کردن رومیان و نقاشی کردن چینیان شرح داده است، با روایت حقی مشابه است و او را نه یک هیچ ندان که صاحب علم مکتسب می داند که به فضل خدا با علم لدنی توأمان شده است. با وجود عدم اشارۀ مولوی به مصداق عبارت أمسیت؛ برخی مورخان قدیم و پژوهشگران معاصر از جمله دکتر عبدالحسین زرین کوب و دکتر نصرالله پورجوادی او را ابوبکر بن یزدانیار اورموی، از مشایخ کرد سدۀ چهارم قمری دانسته اند.

پنجمین روایت تاریخی در این زمینه انتساب مصداق این عبارت به ابوالوفا تاج العارفین کردی، از عارفان سدۀ ۵ قمری است که در کلام سنایی غزنوی و برخی نویسندگان قدیم و جدید هم آمده است. یکی از مهم ترین منابع موجود درباره ابوالوفای کردی که در کلامهای یارسان هم جایگاهی ویژه دارد، کتاب «تذکرة المقتفین فی مناقب أبی الوفا تاج العارفین-پیر شهریار- نوشتۀ شهاب الدین احمد واسطی، مورخ سدۀ هشتم قمری است. این کتاب گرانسنگ که در سال ۲۰۱۶ به همت دکتر عمادالدین خلیل و دکتر زرار صدیق تصحیح و آکادمیای کردی در هەولێر آن را چاپ کرده است؛ اطلاعات ذیقمیتی درباره ابوالوفای کردی مشهور به کاکیس و تعلق او به طایفه کرد نرگسی در اختیار علاقه مندان قرار می دهد.

مجموعۀ این روایتهای تاریخی نشان می دهند که با وجود گزینش تفسیر کرد توسط دکتر سروش به عامی بی فرهنگ و هیچ ندان، از قضا در همه آنها،با وجود اختلاف متن و محتوا، یک چیز مشترک است و آن این که مصداق عبارت أمسیت کردیا، کرد به معنای نژادی بوده است. سر أمسیت کردیا و راز أصبحت عرابیا هر چه باشد، آن چیزی نیست که دکتر سروش با تکیه بر یک روایت از قول گذشتگان آورده است.

https://t.me/kurdistanname
1.4K viewsedited  14:22
باز کردن / نظر دهید
2022-01-13 23:14:19 ‍ نقدی منبع شناسانه بر سخنان عبدالکریم سروش(بخش سوم)

ترک و کرد و پارسی گو و عرب

فهم کرده آن ندا بی گوش و لب

اسماعیل شمس

در بخش دوم نقد سخنرانی دکتر سروش با استناد به مقدمه و برخی ابیات مثنوی مشخص شد که در نزد مولوی کرد به معنای عامی، بی فرهنگ و جاهل نبوده است. برخی مخاطبان کردستان نامه درخواست کردند که نمونه های بیشتری از اشعار مولوی که واژه کرد در آنها ذکر شده آورده شود و درباره آنها بررسی دوباره ای صورت گیرد. نگارنده ضمن پذیرش خواسته خوانندگان عزیز کردستان نامه تذکر این نکته را ضروری می داند که در بحث از هویت یک قوم یا ملت اساساً نگاه بیرونی به آن ارزش بنیادین ندارد و آنچه که مهم و اصیل است نوع نگاه هر قوم یا ملتی به خود است. مولوی یا هرکس دیگری به عنوان یک غیر کرد و ناظر بیرونی می تواند و آزاد است که در چارچوب دیدگاه فردی و گفتمان حاکم بر زمانۀ خودش به کرد نگاه کند؛ اما نگاه او معیار و شاخصی برای نگاه امروز کرد به هویت تاریخی خود نیست. سرزمینی که امروز کردستان نامیده می شود،در طول تاریخ مقصد و معبر بسیاری از فاتحان و جهان‌گشایان بوده و کردها و دیگر ساکنان دیرین منطقه نیز با آنها جنگیده اند. بیشتر مورخان و شاعرانی که آثارشان امروز در دسترس ماست برای مدح آن جهانگشایان و ماندگار کردن نام و یاد آنان نوشته شده اند. بیشتر این آثار بر مبنای دوگانه دیو و دلبر یا نیک و بد نگاشته شده ؛ دوستداران جهانگشا، پریچهره و ماهرخ و فرشته وش شده اند و مخالفان او هم دیو سیرت و جن کردار و زشت صورت گشته اند. در این جهان بینی دوگانه، حتی آن دسته از نویسندگان کرد هم که در دیوان و دربار آن فرمانروایان بوده اند تحت تأثیر گفتمان مسلط، همنوعان و همتباران خود را با همان صفات رایج توصیف کرده اند و صدها نمونه این چنین را می توان در آثار آنها مشاهده کرد. این انتظار که در چنین منابعی از کرد و کردستان مدح و تعریف شود، طبیعتاً منطقی نیست و قواعد علم تاریخ این حق را به یک مورخ و مفسر نمی دهد که روایتهای آن نویسندگان را، آن هم به شکل دستچین و گزینشی، مبنای قضاوت خود درباره هویت تاریخی کرد قرار دهد.

هرچند دکتر سروش با نفی آن روایتها و ساختگی دانستن آنها و عذرخواهی از بیان آنها به ظاهر بار اخلاقی قضیه را از دوش خود برداشته و راه خود را از کسانی که چنان جعلیات و موهوماتی را پایه قضاوت کنونی خود درباره کرد قرار داده اند، جدا کرده است؛ اما چنان که گفته شد نقد اصلی به کار او تحریف اشعار مولوی، تفسیر نادرست و مصادره به مطلوب آنها برای اثبات فرضیۀ خود است. آن بیت شعری که در عنوان فرعی این یادداشت آمده است به خوبی نشان می دهد که مولوی در آن، کرد را در کنار پارس و ترک و عرب آورده است. یک بار دیگر آن بیت را که در دفتر اول مثنوی، بخش ۴ آمده است، با ابیات قبلی و بعدی مرور می کنیم:
«آن ندایی کاصل هر بانگ و نواست
خود ندا آنست و این باقی صداست
ترک و کرد و پارسی‌گو و عرب
فهم کرده آن ندا بی‌گوش و لب
خود چه جای ترک و تاجیکست و زنگ
فهم کردست آن ندا را چوب و سنگ»
در این بیت وقتی سخن از پارسی گو آمده است، می توان آن سه تای دیگر را ترکی گو و عربی گو و کردی گو دانست. هر خواننده ای می داند که هر حکمی که بر هر کدام از این چهار نام بشود برای بقیه هم صادق است.

مولانا در دفتر دوم مثنوی، بخش ۱۸، در تتمه قصه مفلس ضمن بحث از یک کرد هیزم فروش در محکمه می گوید :
«حاضر آوردند چون فتنه فروخت
اشتر کردی که هیزم می‌فروخت
کرد بیچاره بسی فریاد کرد
هم موکل را به دانگی شاد کرد...
ده منادی‌گر بلند آوازیان
ترک و کرد و رومیان و تازیان».
در این جا هم کرد هرگز به معنای عامی و بیسواد و... نیست و مولانا از کرد در کنار عرب و رومی و ترک به عنوان ساکنان شهر[قونیه] نام برده است.
مولوی همچنین در دفتر سوم ، بخش ۱۴۸، در قضیه فریاد رسیدن رسول(ع)، کاروان عرب را از کسی می گوید که مشکی کوچک از آب بر دوش داشت، اما پیامبر با معجزه کاروان تشنه را با همان آب کم داخل آن مشک کوچک سیراب کرد و همه کاروانیان را از عرب تا کرد از تشنگی نجات داد :
«قافله حیران شد اندر کار او
یا محمد چیست این ای بحر خو
کرده‌ای روپوش مشک خرد را
غرقه کردی هم عرب هم کرد را»
ملاحظه می شود که در این شعر هم کرد به هیچ وجه معنای جاهل و بی فرهنگ ندارد.

در این جا باید از دکتر سروش این پرسش را پرسید که مولوی در کجای دیوان مثنوی کرد را به معنای عامی و بی فرهنگ و جاهل و ساده به کار برده است؟ گیرم که مولوی چنین کاری را هم کرده باشد، باز کردن باب معنای کرد نزد گذشتگان چه نسبتی با نسب حسام الدین چلبی دارد؟ پرسش بعدی این است که اگر در عبارت امسیت کردیا و اصبحت عربیا کرد به معنای جاهل و عامی و بی فرهنگ باشد، آیا دکتر سروش به تبعات چنین تحلیلی برای شخصیت حسام الدین و مولوی اندیشیده است؟

[ادامه دارد]

https://t.me/kurdistanname
2.8K viewsedited  20:14
باز کردن / نظر دهید
2022-01-12 13:19:12 ‍ نقدی منبع شناسانه بر سخنان عبدالکریم سروش(بخش دوم)

کان عدد را هم خدا داند شمرد

از عرب وز ترک و از رومی و کرد

اسماعیل شمس

در بخش اول نقد سخنرانی دکتر سروش به ذکر کلیات و برخی پرسشهای مقدماتی بسنده شد. در این بخش، نگارنده وارد محور اصلی نقد سخنان ایشان بر پایه منبع شناسی تاریخی می شوم. اشاره کردم که مهم ترین مغالطه موجود در این سخنرانی «مغالطه تفسیر نادرست و برخورد گزینشی با منابع تاریخی» است. حرف اصلی نگارنده به عنوان یک دانش آموخته و محقق تاریخ که ۲۵ سال از عمرش را در کنج کتابخانه ها وقف منابع تاریخی و ارائە روایتی علمی و آکادمیک از تاریخ نموده، این است که دکتر سروش در این سخنرانی به منابع تاریخی وفادار نبوده و قضاوت و برداشت خود را به جای نقل قول مستقیم از آن منابع به شنوندگان منتقل کرده است. او نه تنها به منابع تاریخی که حتی به مثنوی هم وفادار نمانده و با جفای به مولوی سخن خویش را به جای او نشانده است.

دکتر سروش در بخشی از سخنانش به صراحت می گوید:« مولانا هم هر وقت کە می خواهد یک آدم ساده جاهل را مثال بزند می گوید: یک کردی». من که خود در دوران دانشجویی خواننده کتابهای دکتر سروش بودم و گاه در سخنرانیهای آن روزهای ایشان در دانشگاه تهران، شرکت می کردم و بسیار هم می آموختم؛ از این همه بی احتیاطی ایشان در نقل قول از منابع شوکه شدم. آخر مگر می شود ایشان که بارها مثنوی و دیگر آثار مولوی را تفسیر کرده است، چنین سخنی بر زبان براند. مولوی بارها در آثارش از کرد نام برده و طبیعی است که در میان کردهایی که با او تعامل داشته اند، همانند دیگر ملل و اقوام آن زمان آدم ساده و جاهل هم بوده و او در نوشته هایش انعکاس داده باشد؛ اما هرگز و تأکید می کنم هرگز این گونه نیست که او هر جا از کرد نام برده منظورش آدمهای عامی و بی فرهنگ و جاهل و ساده بوده اند. برای تأیید این ادعا ضرورتی نیست اشعار مولوی در اینجا ردیف شوند. خوانندگان با جستجوی کلید واژه کرد در مثنوی متوجه این موضوع می شوند. در اینجا برای نمونه تنها بیتی را که در عنوان فرعی این یادداشت آمده است، می آورم. این بیت بخشی از داستان «پادشاه جهود که نصرانیان را می کشت از بهر تعصب»، بخش «کشتن وزیر، خویشتن را در خلوت» است. مولوی آنجا می گوید:
«بعد از آن چل روز دیگر در ببست
خویش کشت و از وجود خود برست
چونک خلق از مرگ او آگاه شد
بر سر گورش قیامتگاه شد
خلق چندان جمع شد بر گور او
مو کنان جامه‌دران در شور او
کان عدد را هم خدا داند شمرد
از عرب وز ترک و از رومی و کرد»

خوانندگان منصف و البته خود دکتر سروش اگر این بیت را بخوانند و بر اساس قواعد علم هرمنوتیک متن و محتوای آن را در فرامتن بررسی کنند، متوجه خواهند شد که کرد در اینجا معطوف عرب و ترک و رومی و مشمول قواعد حاکم بر کلمه ماقبل خود است و هرگز آن معنای مورد نظر دکتر سروش را ندارد.

دکتر سروش در ابتدای بحث خود باز هم در کمال تعجب به متن مولوی وفادار نمی ماند و صحبت از «نسب اصلی» حسام الدین می کند و می گوید: « این حسام الدین کیه؛ نسبش کیه و از کجا می آید. نسب اصلی اش به ابوبکر صدیق خلیفه اول می رسد؛ اما در این وسط یک نفر هم هست المنتسب به الشیخ المکرم بما قال امسیت کردیا و اصبحت عربیا؛ یکی از اجداد او کسی بود که شب کرد بود و صبح عرب شده بود»

تقسیم بندی نسب حسام الدین به اصلی(انتساب به ابوبکر صدیق، آن هم نزدیک ۷۰۰ سال پس از درگذشت خلیفه اول) و فرعی( الشیخ المکرم بما قال...) در حالی است که مولوی هرگز این تقسیم بندی را مطرح نکرده و مهم تر از آن صدیق بن صدیق بن صدیق را جزو القاب و نه در سلسلۀ نسب حسام الدین آورده است. عین عبارت عربی مثنوی چنین است:
«هذا کتاب المثنوی ...
یقول العبد الضعیف المحتاج الی رحمة الله تعالی محمّد بن محمّد بن الحسین البلخی تقبّل الله منه اجتهدت فی تطویل المنظوم المثنوی ... لاستدعاء سیّدی و سندی و معتمدی و مکان الرّوح من جسدی ... حسام الحق و الدّین حسن بن محمّد بن حسن المعروف بابن اخی ترک ابویزید الوقت جنید الزمان صدّیق بن صدّیق بن صدّیق رضی الله عنه و عنهم الارموی الاصل المنتسب الی الشیخ المکرّم بما قال امسیت کردیّا و اصبحت عربیّاً »

روشن است که نام حسام الدین ، حسن فرزند محمد فرزند حسن بوده است. او معروف به ابن اخی ترک، ابویزید، جنید زمان و صدیق بن صدیق بن صدیق بوده و اصل او از شهر اورمیه بوده است.
دربخش بعدی به علت چهار لقبه بودن حسام الدین پاسخ می دهم، اما عجالتاً بگویم که مقدمه مثنوی نشان می دهد که مولوی در مقام قیاس چنانکه پیامبر اسلام، خلیفه اول را یار غار خود می دانست، او هم حسام الدین را یار خود می پنداشت و به همین سبب لقب صدیق به او داد. سخت در عجبم که دکتر سروش چرا و چگونه با نادیده گرفتن نص صریح مثنوی نسب اصلی حسام الدین را وارونه کرده است.

[ادامه دارد]

https://t.me/kurdistanname
3.2K viewsedited  10:19
باز کردن / نظر دهید
2022-01-11 12:55:27 ‍ نقدی بر سخنان دکتر عبدالکریم سروش درباره معنا و مفهوم کرد

بخش اول: «گذشتگان، کرد را کاملاً به معنای یک آدم عامی بی فرهنگ به کار می بردند»

اسماعیل شمس

سخنرانی دکتر سروش درباره مفهوم کرد نزد گذشتگان که به بهانه شرح نسب حسام الدین چلبی در جلسه هشتاد سلسله کلاسهای شرح مثنوی ایراد شده است حاوی تحریفات تاریخی، نقض موازین علمی و پژوهشی،ناسازگاری و عدم انسجام درونی است که نمی توان به سادگی از کنار آن گذشت. همچنین این سخنرانی منشأ مغالطات مهمی از جمله مغالطه تفسیر نادرست و مغالطه برخورد گزینشی با منابع تاریخی است که خود سبب مغالطات و تحریفات بعدی شده و کلام او را از سطح فلسفی و تاریخی به قصه گویی و افسانه بافی تقلیل داده است. از آنجا که مدت زیادی از انتشار این سخنان می گذرد، بنایی برای نقد نداشتم، اما دست به دست شدن این فایل صوتی و اعتبار یافتن این مغلطه ها نزد مخاطبان به سبب جایگاه گوینده آنها سبب شد تا به شیوه ای مستند و مستدل به نقد آنها بپردازم. برای آگاهی خوانندگان ابتدا متن پیاده شده سخنان ایشان را که در فایل پیوست آمده و شامل دقایق هفت تا ده سخنرانی است عیناً می آورم و سپس تحریفات و تناقضات آنها را ذکر می نمایم.
دکتر سروش پس از ذکر مقدمه عربی دفتر اول مثنوی که در آن مولوی می گوید کتابش را به درخواست حسام الدین چلبی سروده است بخشی از نوشته های مولوی را آورده و درباره آنها این گونه می گوید:

« این حسام الدین کیه؛ نسبش کیه و از کجا می آید. نسب اصلی اش به ابوبکر صدیق خلیفه اول می رسد؛ اما در این وسط یک نفر هم هست المنتسب به الشیخ المکرم بما قال امسیت کردیا و اصبحت عربیا؛ یکی از اجداد او کسی بود که شب کرد بود و صبح عرب شده بود؛ یعنی از خداوند خواسته بود که به او عربی یاد بدهد. حالا این البته افسانه است ولی قصه ای هست که می گویند این آقای کرد رفته بود؛ کرد خیلی ببخشید اگر کردی در مجلس هست یا کسانی این را می شنوند در نزد گذشتگان کرد را «کاملاً به معنای یک آدم عامی بی فرهنگ» به کار می بردند. در کلمات مولانا هم هر وقت کە می خواهد یک «آدم ساده جاهل» را مثال بزند می گوید: «یک کردی». نزد گذشتگان، البته این مشهور بود که کرد و اصلاً کردها یک طایفه ای از جن هستند و اساساً یک جور نسب غیر انسانی برایشان قائل بودند. حالا چیزهایی است که ما فقط از نظر تاریخی داریم میگیم و حرفهای درست و مقبولی نیست. «این آدم کرد، یعنی همین هیچ ندان» رفته بود در مدرسه طلاب و دیده بود که آنها نشسته بودند و کتاب عربی می خوانند و با هم مباحثه می کنند و خیلی حسرت برد که چرا من نمی دانم. با همان سادگی رفت و از یک کسی از طلاب پرسید که شما چطوری این چیزها را بلد شده اید؟ او هم که شوخیش گرفته بود، سر به سر این کرد بی خبر گذاشت و زمستان هم بود و گفت: این حوض را می بینی که یخ بسته ما شب رفتیم تو این حوض، یخها را شکستیم و رفتیم زیر یخهای این حوض و عربی یاد گرفتیم. «این بیچاره» هم باور کرد و رفت و یخ را شکست و در همان مدرسه رفت و در آن حوض شنا کرد و از قضا این دفعه درست درآمد و صبح که بلند شد گفت امسیت کردیا و اصبحت عربیا؛ شب کرد بودم و الان هم عربم، یعنی خوب عربی بلد شدم[خنده دکتر سروش]. حالا باری این قصه ها را می گفتند و باور هم داشتند».

خشت اول سخن دکتر سروش این است که اطلاق کرد به اجداد حسام الدین به این معنی نیست که او کرد بوده است؛ زیرا کرد در آن زمان به معنای بی فرهنگ و عامی بوده و مولوی نیز هرگاه کلمه کرد را به کار برده است منظورش افراد جاهل و بی سواد بوده اند.
با نگاهی به گذشته می توان گفت که تاکنون کسانی کرد را به معنای شبان، رمه گردان، بیابانگرد و مانند آن به کار برده اند، اما تاکنون در هیچ جا کرد این گونه معنی نشده و این یکی در نوع خود تقریباً جدید است. از آنجا که معمار ما خشت اول سخنان خود را کج نهاده دیوار او تا ثریا کج رفته است و هرچه جلوتر آمده مرتکب مغالطه های معرفت شناختی و خطاهای روش شناختی بیشتری شده است که در ادامه به آنها اشاره خواهد شد.
پرسش اول از دکتر سروش این است کدام گذشتگان، کرد را به معنای «کاملاً عامی و بی فرهنگ» و «هیچ ندان» به کار برده اند؟ این گذشتگان، ایرانی، عرب، ترک یا متعلق به چه ملت دیگری بوده اند؟ آیا گذشتگان شامل خود کردها هم می شود و آنها هم به خود چنین صفاتی را اطلاق می کردند؟ آیا در گذشته فقط کرد به معنای عامی و بی فرهنگ بوده است؟ آیا به هرکسی که عامی و بی فرهنگ بود، کرد می گفتند یا تنها آنانی را که به صفت جغرافیایی و زبانی، کرد بودند، این گونه می شناختند؟ از نظر ایشان معنای عامی و بی فرهنگ چیست؟ این عبارت در کدام یک از منابع معتبر تاریخی آمده است؟ چرا دکتر سروش از آن منابع نام نمی برد؟

https://t.me/kurdistanname
3.2K views09:55
باز کردن / نظر دهید
2022-01-10 19:33:04
مسعودی و ذکر اصطلاح «زبان کردی» در ۱۱۰۰ سال پیش

اسماعیل شمس

علی بن حسین مسعودی (وفات: ۳۴۶ق/ ۹۵۷م) نخستین مورخ و جغرافی‌دانی است که در کتاب مروج الذهب، فصل مستقلی تحت عنوان«الاکراد و نسبهم و مساکنهم» به کرد اختصاص داده است.
این مورخ عرب تبار با ذکر افسانه های عامیانه و شنیده های خود هویت مردم کرد را که در منابع حدیثی، تفسیری و تاریخی پیش از او همانند دیگر ملل مسلمان معرفی شده و تعریضی به آنها نشده بود، برای نخستین بار به شکلی گسترده تحریف می کند و آنان را ابتدا بیابانگردان عرب می خواند که به کوهها فرار کردند و زبانشان تحت تأثیر ارتباط با«ملتهای شهرنشین و متمدن»مانند اعاجم و فارسها/ ایرانیان،«عجمی» شد‌.پس از آن بی هیچ تأملی کردان را حاصل پیوند شیطان/جن و کنیزکان سلیمان(ع) می خواند و آخر سر آنان را فراریان از دست ضحاک می نامد که بعدها فردوسی بی هیچ تغییری آن را در شاهنامه آورده است. با وجود این، یک نکته مهم را در خلال این افسانه ها نوشته و آن عبارت «و لکل نوع من الاکراد لغة لهم بالکردیه» است.
مسعودی در این جا به صراحت می نویسد که هر یک از گروه‌های کرد، زبان خاص خود یعنی زبان کردی را دارند.
@kurdistanname
2.0K viewsedited  16:33
باز کردن / نظر دهید
2022-01-07 20:16:46 دین و هویت کردی
به بهانه درگذشت اسقف دزموند توتو

اسماعیل شمس

دزموند توتو، اسقف اعظم کلیسای انگلیکان در آفریقای جنوبی و از یاران نلسون ماندلا درگذشت. او از رهبران جنبش ضد آپارتاید، برنده جایزه صلح نوبل و مشهور به «وجدان آفریقای جنوبی» بود. کتاب مشهور او، «مردمان رنگین‌کمانی خدا»، به تنوع قومی، مذهبی و نژادی مردم آفریقای جنوبی اشاره دارد. توتو در زمان مبارزه و پیروزی، به عنوان رهبری مذهبی مفاهیم دینی را به شکل کاربردی در خدمت ملت و کشورش قرار داد.او در عین حال که با تأکید بر ارزشهای دینی مانند کرامت انسان، عدالت خواهی، مبارزه با ظلم، عفو و گذشت، برابری و مساوات با تبعیض نژادی مبارزه می کرد؛ از ابزارهای در اختیار یک روحانی همچون اعتماد و اطاعت مردم ، ریش سفیدی، خطابه و موعظه و نظایر آن برای تقویت پیوندهای اجتماعی و اتحاد ملی بهره می گرفت. توتو نمونۀ برجسته شخصیتی مذهبی بود که عمرش را وقف آرمانهای ملی کرد و در کنار روشنفکران و رهبران کنگره ملی آفریقا با نژاد پرستی جنگید و پس از پیروزی هم بر راه خود پایدار ماند.

تجربه توتو باب جدیدی درباره رابطه دین و هویت ملی برای پژوهشگران تاریخی باز می کند. پرسش این است که چگونه و چرا در برخی نقاط جهان، دین در مسیر تقویت امر ملی قرار می گیرد و در برخی جاهای دیگر نقشی معکوس ایفا می کند؟ تاریخ کردستان نشان می دهد که از قضا دین هر دو نقش بالا را ایفا کرده است. در تاریخ معاصر تا نیم سدۀ اخیر بیشتر حرکتهای ناسیونالیستی کرد توسط شخصیتهای دینی سازمان داده شده اند و حامیان اصلی آنها عارفان و عالمان دین بوده اند. همچنین در آثار هیچ کدام از شاعرانی که خود اهل عرفان و تصوف یا فقیه و مفسر و مفتی بوده اند کمترین تعارضی با مفاهیم وطنی و فرهنگ و هویت تاریخی کرد دیده نمی شود و جز چند مفسر و مفتی کرد در دربار عثمانی که تابع حکم سلطان بودند هیچ یک از فقیهان کرد فتوا و حکمی علیه جوامع دگراندیش کرد مانند ایزدیان(یزیدیان) و یارسان و علویان صادر نکرده اند.

با وجود این از حدود نیم سده پیش به این سو و به ویژه پس از ظهور جریان های اسلام سیاسی و سلفی به تدریج تعارض و تقابل بزرگی میان دین و هویت کردی در کردستان به وجود آمد و روز به روز گسترش یافت. کار به جایی رسید که حتی برخی جشنها و آداب و رسوم کردی هم مصداق خرافات معرفی شد. این یادداشت کوتاه تنها به طرح مسأله بسنده می کند و مجال آن را ندارد تا به علل و زمینه های پیدایش چنین پدیده ای بپردازد، اما نیک روشن است که گسترش چنین پدیده ای سبب چند پارگی هویتی و پیدایش بحران در جامعه کردی و جوامع پیرامون خواهد شد.

نکته دیگری که در پیوند با این موضوع باید مطرح شود واکنش گروههای سکولار کرد و نیز ایزدیان، علویان و یارسان به این پدیده است. به همان اندازه که برخی رهبران کرد سنی هویت دینی خود را نه در پیوند با جامعه و تاریخ خود، بلکه در ارتباط با نگاه خلافت گرا و امت محور جامعه عربی و ترکی تعریف کنند، این گروهها هم از هویت عام کردی خود فاصله گرفته و بعد دینی متفاوت آن را برجسته می نمایند. به همین سبب امروز برخلاف یک قرن پیش برخی نویسندگان سکولار کرد با فاصله گرفتن از اسلام در صدد احیا و تبلیغ ادیان فراموش شده باستانی مانند میترایی و زردشتی برآمده اند. برخی ایزدیان و یارسان و علویان نیز هویت تازه و مستقلی از کرد برای خود تعریف کرده اند. اگر در گذشته برای نمونه ایزدی به کردی گفته می شد که مسلمان نیست؛ امروز به هرکسی اطلاق می شود که ایزدی است، ولو این که به زبان کردی سخن بگوید. استقلال مفهوم ایزدی از کرد واکنش مستقیم به جریانی است که از سویی مصداق کرد را تنها کرد سنی می داند و از سوی دیگر با برجسته کردن عنصر دین،جوامع ایزدی و یارسان و مانند آن را دیگری خود می پندارد و روابط اجتماعی خود با آنها را محدود می کند.

این وضعیت در کردهای شیعه هم دیده می شود و به تدریج جامعه کرد شیعی از هم زبانان سنی خود فاصله گرفته است. برای نمونه عراق امروز حول سه گروه کرد، اهل سنت و شیعه تقسیم شده است. در این تقسیم بندی منظور از کرد معمولاً کرد سنی است و طوایف کرد شیعه مانند فیلی در ذیل مفهوم شیعه معرفی می شوند. 

هرچند تجربه اسقف توتو برخاسته از وضعیت خاص آفریقای جنوبی است و تعمیم آن به جوامع دیگر چندان با معیارهای علمی منطبق نیست، اما می توان از آن درس گرفت.به باور من مهم ترین درس آن برای بزرگان دینی و مذهبی جامعه رنگین کمانی کرد اعم از سنی، شیعه، ایزدی، یارسان، علوی و ... این است که همچون توتو بر ارزشهای دینی مشترک مانند کرامت انسان، عدالت خواهی، مبارزه با ظلم، عفو و گذشت، پرهیز از تفرقه، وطن دوستی و بسیاری دیگر تأکید نمایند و با بهره گیری از این شیوه مانع افتادن جامعه و سرزمین خویش در دام چرخه کور تفرقه، تولید نفرت، افراطی گری و خشونت شوند.
@kurdistanname
4.1K viewsedited  17:16
باز کردن / نظر دهید
2022-01-01 22:29:17
وقتی فرماندهان نظامی رضاشاه به حامیان کرد خود هم رحم نمی کردند.

اسماعیل شمس

خاطرات فرماندهان نظامی دوران پهلوی اول منبع مهمی برای فهم رخدادهای تاریخی کرد و کردستان در آن دوره است.
در تصویر بالا یک صفحه از خاطرات سپهد رزم آرا درباره سرکوب طوایف کرد کرمانشاه و ایلام آمده است. او می نویسد که قرار بود به همراه سرتیپ کوپال از پنج کدخدای این منطقه که به نیروهای دولتی کمک کرده بودند، تقدیر کند و آنها عازم محل قرار بودند، اما سرهنگ باقرخان حاکم شاه آباد(اسلام آباد) وقتی آنها را می بیند، می پرسد:«پدرسوخته ها شما بودید که آب را بر روی سرتیپ کوپال بسته و قلعه را محاصره کردید؟ آنها جواب می دهند: قربان! ما نبوده ایم. ما [به سرهنگ کوپال] کمک کرده ایم... او با پافشاری می گوید خیر ، پدرسوخته ها شما بوده اید. حال به شما می گویم. آنها را در مقابل قلعه قرار می دهد و دستور تیراندازی می دهد... پنج نفر کدخدایان مسن پیرمرد که دارای ریشهای بلندی بودند روی زمین افتاده و در خون خود غوطه ور و در حال جان کندن بودند.سرهنگ باقرخان... جان کندن آنها را با تکبر و غروری نگاه می کرد».

منبع: خاطرات رزم آرا، ص ۷۲

@kurdistanname
1.6K viewsedited  19:29
باز کردن / نظر دهید
2021-12-25 13:06:18 ‍ پ‌-مێژووى سیاسى و نه‌ته‌ووه‌ییه‌كان:
1.كوردستان چۆن داگیركراو دابه‌شكرا .
2.پرۆسه‌ی داگیركردن و دابه‌شكردنی كوردستان.
3.هۆكاره‌كانى لكاندنى ویلایه‌تى موسڵ به‌ عێراقى عه‌ره‌بی یه‌وه‌.
4.سێكوچكه‌ى هه‌ره‌س.
5.مه‌سه‌له‌ى كوردستان له‌ نێوان ململانێى تورك و ئینگلیزدا .
6.شێخ مه‌حموود و سێ ئه‌فسه‌ره‌كه‌ی داگیركه‌ران.
7.ئاین و ناسیۆنالیزم
8.بۆ ئه‌میرى حه‌سه‌ن پوور له‌ كه‌نه‌دا و خوێندنه‌وه‌یه‌ك بۆ ناسیۆنالیزمى كوردى له‌ شاخ و حكومه‌ت .
9.مرۆڤى نیادرتاڵ.
10.لۆزانى 1923 و 1990.
11.مێژووێكى بۆ مێژووى كۆمه‌ڵه‌.
12.دۆزى كورد له‌ نێوان به‌رداشى ماركسیه‌ت و دیموكراسیه‌تدا.
13.سه‌رهه‌ڵدانى ناسیۆنالیزمى مه‌زهه‌بى له‌ ئێراقدا.
14.فه‌شه‌لی عه‌لمانییه‌كان و غیابی ئیسلامییه‌كان.
15.زه‌رده‌شتیه‌تی نوێ.
16.زه‌رده‌شتیه‌تی دینداریی و زه‌رده‌شتیه‌تى سیاسى. (به‌ هاوبه‌شى: دكتۆر عوسمان عه‌لى) .
17.كوردۆلۆجی. (به‌رهه‌مى هاوبه‌ش له‌گه‌ڵ: م.نه‌ریمان عه‌بدوڵڵا خۆشناو، د. ئیدریس عه‌بدوڵڵا) .
18.كوشتارى كورد یا ئه‌رمه‌ن؟.
19.مێژووه‌ك له‌ په‌رته‌وازه‌یی.
20.دوالیزمی نه‌ته‌وه‌یی.
21.ئافره‌ت و كه‌لتوور.
22.كوردستانی ساسانى و كوردستانى ڕۆمى له‌ سه‌رده‌مى پێغه‌مبه‌ر و خه‌لیفه‌كانى ڕاشدین دا.
23.پرسى كورد له‌ ماوه‌ى كه‌وتنى عوسمانییه‌ت و گه‌ڕانه‌وه‌ى عوسمانییه‌تى نوێ .
24.ئه‌فسانه‌كانى سیكیوله‌رى كورد-ده‌رباره‌ى ئه‌و شتانه‌ى به‌شداربونه‌ له‌ دروستكردنى مێژووى كورد-.
25.ڕۆشنبیرى كورد و كۆڵۆنیالیزمى فه‌لسه‌فى-خوێندنه‌وه‌یه‌كى ڕه‌خنه‌ییه‌ بۆ به‌ختیار عه‌لى و فاروق ڕه‌فیق و ڕۆبێرت ڕایلى- .
26.په‌خشانى ئیسلامى كوردى 1591-1921.
27.شكستى حوكمڕانى كورد له‌ سه‌ده‌یه‌كدا 1919-2019.
28.كورد له‌ نێوان به‌ ئیسلامكردن و ئیسلام بوون دا .

ج‌-كتێبه‌ ئیسلامیه‌كانی:
1. 25پێغه‌مبه‌ره‌كه‌ و نه‌ته‌وه‌كانیان و 25 وتارى ئیسلامى.
2.ئایینى كورد-گوتارى هه‌ندێ له‌ سیكیوله‌رى كورد ده‌رباره‌ى قورئان- .
3.كاریگه‌رى قورئان له‌سه‌ر زمان و ئه‌ده‌بى كوردى .
4.قورئان كۆتایی مێژووه‌-كورته‌ وه‌ڵامێك بۆ كتێبى (سێبه‌رى شمشێره‌كان) .
5.خوێندنه‌وه‌ى پراگماتیكی قورئان-گومانى لایسیزم و خوێندنه‌وه‌یه‌كى كۆنتێكست- .
6.ده‌قى قورئان و سیسته‌می سته‌مكارى مرۆڤ.
7.ده‌روازه‌یه‌ك بۆ ڕۆژئاواناسی .
8.ڕه‌هه‌ندی ئایین له‌ ده‌ستوور.
9.كۆمه‌ڵگه‌ى كراوه‌ى پێغه‌مبه‌ر ﷺ-.
10.مه‌نزڵى یه‌كه‌م دنیا و دین .
11.دۆزینه‌وه‌ى ئه‌ویتر، كورد، له‌ ده‌قى قورئان و سیره‌دا .
12.ڕاڤه‌ى قورئان یا ڕاڤه‌ى توراس؟.
13.كورد له‌ نێوان موسوڵمان كردن و ئیسلام بوندا.

زانیاری زیاتر دەربارەی ژیاننامە و ناساندنی بەرھەمەکانی لەم لینکەدا بخوێنەرەوە:
https://drive.google.com/file/d/1IuFEGQM02TJVpxhOqbCot0epehzxjTdg/view?usp=sharing

ئامادەکردن: احسان ابراھیم بەڵخەیی.

https://t.me/kurdistanname
1.2K views10:06
باز کردن / نظر دهید