Get Mystery Box with random crypto!

کردستان نامه

لوگوی کانال تلگرام kurdistanname — کردستان نامه ک
لوگوی کانال تلگرام kurdistanname — کردستان نامه
آدرس کانال: @kurdistanname
دسته بندی ها: ادبیات
زبان: فارسی
مشترکین: 4.05K
توضیحات از کانال

کردستان نامه کانالی است با مدیریت اسماعیل شمس، دکترای تاریخ ، هدف کانال، تولید دانش آکادمیک و تخصصی در حوزه مطالعات کردی و به ویژه تاریخ کردستان و کرد است.
ارتباط با ادمین:
@Esmail_shams
esmailshams54@gmail.com

Ratings & Reviews

4.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

3

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 10

2021-06-17 06:29:27 تهیه و تنظیم:
اسماعیل شمس

@kurdistanname
1.4K views03:29
باز کردن / نظر دهید
2021-06-17 06:28:34 جغرافیای کردستان: موزۀ تاریخ کرد

اسماعیل شمس

یکی از مهم‌ترین مشکلات تاریخ کرد در دوره‌های باستان و میانه، فقدان روایت کردی از این تاریخ است. اندک روایات تاریخی موجود از این دوران را که تنها شامل برخی سالها و جاهای محدود می‌شوند، باید در سنگ‌نوشته ها، کتیبه‌ها و کتابهایی خواند که توسط نویسندگان غیر کرد و یا به زبانی غیر از زبان مردم کرد نوشته شده اند. این نوشته‌ها روزنه‌ای کوچک و البته؛ یک‌طرفه برای شناخت بخشی از تاریخ کرد فراهم می کنند؛ اما بخش بسیار بزرگی از جغرافیای کردستان را پوشش نمی دهند؛ زیرا مناطقی کوهستانی و حاشیه ای وجود دارند که در طول هزاران سال، تا سدۀ ۱۵ میلادی در هیچ منبعی نام آنها نیامده است و بیرون از دایرۀ تاریخ قرار گرفته اند. هر چند فولکلور و فرهنگ شفاهی قدرتمند کردی توانسته است بخشی از این خلأ را پر کند؛ اما این، نه تنها کافی نیست، بلکه در مواردی اسطوره و افسانه را به جای تاریخ نشانده است که آفت آن بسی بیشتر از بی تاریخی است‌‌‌.

یکی از دغدغه‌های نگارنده در سال‌های اخیر نحوۀ تعامل با این پدیده؛ به ویژه در مناطق بی تاریخ است. با اقتباس از برخی پژوهش‌هایی که در مورد نواحی مشابه در جای جای جهان صورت گرفته است، به این نتیجه رسیدم که یکی از مهم‌ترین راهکارهای بازسازی «تاریخ نواحی بی تاریخ» یا دارای «تاریخ تحریف شده و ناقص»، شناسایی «جاینامها» یا اعلام جغرافیایی است. برای آزمایش این فرضیه، شناسایی و گردآوری جاینامهای روستای پدری خود را در دستور کار قرار دادم. در طول چند سال با گفتگو و مصاحبۀ حضوری و تلفنی با پیرزنان و پیر مردان روستا به نتیجه‌ای عجیب و شگفت انگیز رسیدم: بیش از دو هزار جاینام باغات، مراتع، چشمه‌ها، کوهها، قلعه‌ها، غارها، راه‌ها و ..‌. را پیدا کردم که بیشتر آنها متعلق به همان روستا بودند و مشابه آنها در جای دیگری نبود. افزون بر آن نام صدها گونۀ گیاهی و جنگلی خودرو، نظام آبیاری، باغداری، کشت آبی و دیم، دامداری، سقزچینی و به طور کلی سیاق معیشت را ضبط کردم که آن هم داستان خود را دارد.

با مطالعه و بررسی نامهایی مانند قەڵا گاوڕا [قلعۀ گاور]، سووڵۆ کافرا[ آبشار کفار] ، کمینگاە، ئەسپەگلێر[محل جمع شدن اسبها] و ... و بررسی تطبیقی آنها با منابع مکتوب به نکات تاریخی مهمی دست یافتم که امیدوارم روزی منتشر شوند. بیشتر نامها در زبان مردم همچنان دارای وجه تسمیه بودند و نسل کهنسال معنایشان را می دانستند یا با توجە بە مشخصات جغرافیایی محل می شد، نام آنها را حدس زد[مانند نارسانه = انارستان]. برخی ها دارای ریشۀ عربی، عبری، فارسی و ترکی و مغولی بودند که آن هم تا حدودی قابل شناسایی بودند. برخی نامها را در اختیار متخصصان زبانهای مختلف باستانی خاورمیانه قرار دادم که نمونه هایی متعلق به این زبانها هم در آنها پیدا گردید. این وام واژه‌های مختلف از زبانهای دیگر هم که گاه حکایتی همراه آنهاست افقهای تازه ای برای تاریخ این منطقه می گشایند.

با وجود این، صدها نام بودند که تا به امروز، معنایی برای آنها یافت نشده است؛ برای نمونه، می‌توان به «هەننەنێ»/نام باغ؛ «هامسان»/نام غار؛ «تاوێرە»/نام کوە؛ «یایشا»/نوبت آبیاری؛ «سەڵوانا»/نام گردنه و ... اشاره کرد که شاید نشان از تاریخی کهن دارند.

یکی از نکات جالب توجه، این است که در هر چند متر، آدم با یک جاینام برخورد می کند. گاه درختان بلوط یک منطقه هم به نامهای مختلف نام‌گذاری شده اند. برای نمونه، «نەرە خلەرە» نام یک درخت بلوط است و صدها بلوط و درخت و گونه گیاهی همنوع نیز نامهای متفاوتی دارند‌.
در خلال گفتگویم با دوستان روستاها و شهرهای دیگر متوجه شدم که این قاعده در آنجاها نیز حاکم است و در هر روستا می توان هزاران جاینام خاص را پیدا کرد.

این مقدمۀ مطول را نوشتم تا به سه نکتۀ زیر برسم:
نخست؛ با گردآوری این جاینامها در همه جای کردستان می توان صدها هزار لغت و نام را ثبت کرد که در هیچ فرهنگ لغت و دانشنامه ای وجود ندارند و ثبت آنها به تاریخ و فرهنگ و زبان کردی غنا می‌بخشد.
دوم؛ با هر جنگل و مرتع و باغی که آتش می گیرد و می سوزد و روستایی که خالی از سکنه می شود، هزاران لغت و جای نام هم دود می شوند و به هوا می روند؛بنابراین نابودی جغرافیا و طبیعت یک منطقه سبب نابودی بخشی از تاریخ و فرهنگ آن می شود‌.
سوم؛ بیش از نود درصد این جای نامهای قدیمی و اسامی و اصطلاحات خاص را تنها پیرمردان و پیرزنان آن محل می دانند و با وفات این افراد این نامها هم می میرند و بخشی از تاریخ این منطقه نیز به همراه آنها برای همیشه دفن می شود. بنابراین باید هرچه سریع‌تر این واژگان را گردآوری کرد.

امیدوارم علاقەمندان عاشق و دلسوز کرد دست به کار شوند و با کمک پیران قوم به این مهم همت کنند. باشد که پژوهشگران تاریخ نیز بتوانند به کمک آنها قرائتی جدید از تاریخ کردستان ارائە دهند.
@kurdistanname
2.2K viewsedited  03:28
باز کردن / نظر دهید
2021-06-11 12:27:38 ‍ خانزاده خانم سوران؛ زنی که زندگی اش را همۀ زنان و البته؛ مردان کرد باید بخوانند.

اسماعیل شمس

توضیح کردستان نامه:
[این روزها مواردی از زن کشی توسط مردان و خودکشی زنان کرد در چند شهر مختلف رخ داد که عواطف عمومی را جریحه دار نمود. بحث درباره علل این پدیدۀ ناگوار که البته مختص کردستان هم نیست، وظیفۀ متخصصان امر است. آنچه از عهدۀ من همچون یک پژوهشگر تاریخ بر می آید، این است که نشان دهم وضعیت امروز بخشی از جامعۀ زنان کرد هیچ نسبتی با تاریخ و فرهنگ کرد و گذشتۀ کردستان ندارد. زنی که در تاریخ کرد، حتی توسط مورخانی که به شدت با او مخالف بوده اند، معرفی شده است، ویژگی‌های متفاوتی دارد که در این سند بسیار مهم نمونه ای از آن را می بینید. هویت و شخصیت زن کرد در تضاد با گفتمان سنتی حاکم بوده و ضدیت و البته تعجب حامیان این گفتمان را هم برانگیخته است. پیشتر در همین کانال از شهدۀ دینوری سخن رفته است که استاد مسجد جامع بغداد بود و در مجلس درس او بزرگمردان زمانه می نشستند و تلمذ می کردند. در این پست هم از خانزاده خانم سوران سخن می رود که سوار بر اسب و شمشیر به دست فرماندهی سپاه را به عهده دارد و در کاخ خود که آثار آن تا به امروز هم باقی است، در مقام فرمانروا قلمرو خویش را اداره می کند.
هرچند درباره خانزاده خانم سوران کتابها و مقالات زیادی نوشته شده است؛اما تا جایی که دیده ام، هیچ کدام از آنها به این سند اشاره ای نکرده اند. آنچه که در پیوست آمده و متن آن هم عیناً تایپ شده است، از کتاب «ذیل عالم آرای عباسی» نقل شده و مربوط به وقایع سال ۱۰۳۹ق/۱۶۲۹م، یعنی بیش از ۴۰۰ سال پیش است. جملات و کلمات نویسنده حاوی عبارات ناخوشایند و توهین آمیزی است که فرهنگ غالب آن روزگار بوده و در وصف خانزاده خانم کرد نیز به کار رفته است؛اما چنانکه می بینید فرهنگ حاکم بر زنان کرد در تضاد با این سنت بوده است. البته سرکوب خانزاده خانم سوران توسط خان احمد خان اردلان نکتۀ تأسف آور این سند است که در جایی دیگر باید از آن بحث کرد].

از سوانح اقبال که در بدایت این سفر خیر مآل به ‌ظهور پیوست،گرفتاری خان‌زاده خانم سهران است.اگرچه تحریر وقایعی که منسوب به نسوان و عورات باشد در نظر همگنان عجیب و بدیع می‌نماید اما این خاتون مغرور کم‌خرد از نقصان عقل که عامه نسوان در آن شریک‌اند خود را عاقله دهر و اشجع شجاعان روزگار شمرده، همواره در اموری ‌که به نسوان نسبت ندارد اقدام نموده بر مثال جوانان دلیر، چابک‌سواری و ترکش‌بندی و بیدق‌اندازی کردی و به شکار رفتی.

سهران ولایتی است متعلقه به اکراد تابعه روم و اکراد مذکور به قبیله سهران اشتهار دارند. عمربیگ حاکم آن قوم در زمان گیتی‌ستان[شاه عباس] چنانچه در نسخه شریف عالم‌آرای عباسی رقمزد کلک بیان گردید، به اتفاق مخالفان رومیه بر سر کرکوک و شهرزور آمده بودند در معرکه گرفتار عساکر نُصرت شعار گشته عاقبت به کوه نیستی فرو رفت.

کودکی از آن سلسله مانده بود و این خاتون والده اوست.حسب‌الارث ملکه آن مُلک گشته از غرور و سرکشی نفس اماره سپهدار و لشکرکش آن طایفه گردید و غافل از آن‌که:
شکوهی نماند در آن خاندان که بانگ خروس آید از ماکیان
بی‌اندامی بسیار از آن کوته خرد ناقص عقل در آن سرحد ظهور یافت و در این سال نیز با گروهی از اشرار سهران بر سر کرکوک آمده بود، طایفه اردلان منسوبان خان احمدخان اردلان بر ایشان ریخته فوجی از آن طایفه طعمه شمشیر و ملکه مذکور دستگیر گشت. او را به پایه سریر اعلی فرستادند.

هرچند مستوجب انواع عقوبت بود، چون با عورتی در مقام انتقام بودن در میزان فتوت و جوانمردی سنجیده نمی‌نمود، حضرت خاقان کامیاب[شاه صفی]، نقاب مروت و مرحمت بر رخسار حالش کشیده در حفظ سیرت او توجه تام مسلوک داشتند و تقصیراتش به‌عفو مقرون گشته مشمول نوازش و احسان و مطلق‌العنان گردانید و عواطف و الطاف خاقانی که در حوصله حیاتش گنجائی نداشت بدین مثابه مشاهده نموده خجلت زده و از کرده نادم گشته نزد والده و کسان احمدخان رفت که هرگاه خواهد به دیار خود رود.

@kurdistanname
552 views09:27
باز کردن / نظر دهید
2021-06-02 12:47:30 ‍ کردستان فرهنگی/ نگاهی به کتاب «حي الاکراد فی دمشق»

اسماعیل شمس

کتاب «کرد محلهٔ دمشق» نوشتهٔ عزالدین ملا، چاپ ۱۹۹۸ بیش از هر چیز نماد ۸۰۰ سال تاریخ فرهنگی و تمدنی کرد است. این محله که در دامنهٔ کوه قاصیون در شمال دمشق و میان دشتهای برزه و قابون قرار دارد، در سدهٔ ۶ق همزمان با ورود ایوبیان به دمشق بنیان گذاشته شد. عزالدین ملا در این کتاب، تاریخ آن را تا سال ۱۹۷۹م/۱۳۵۷ش بررسی کرده و ابعاد مختلف اهمیت این محله را نشان داده است. او از جغرافیای محله، نوع معماری و خانه سازی، قبایل و طوایف و خاندان های مشهور کرد، زبان و لهجۀ ساکنان، آداب و رسوم و فولکلور، مقابر باقی ماندۀ بزرگان کرد، مساجد و جوامع و تکایا و دیگر وجوه زندگی کردهای ساکن در این محله سخن گفته است.

در تاریخ ۸۰۰ سالهٔ کرد محلۀ دمشق چندین نسل از کردان از جای جای کردستان به آنجا مهاجرت کردند و در آن اقامت گزیدند. موج اول مهاجرتها در دوران ایوبی بود. موج دوم در دورۀ عثمانی و موج سوم نیز پس از تشکیل جمهوری ترکیه و سرکوب کردها رخ داد.

مهم ترین ویژگی مهاجران به کرد محله تعلق آنان به طبقه فرهنگی و نخبۀ کرد بود. در این کتاب، نام صدها شخصیت بزرگ و نامدار کرد آمده است که در خلال این ۸ قرن در کرد محله به دنیا آمدند یا به آن مهاجرت کردند؛ در آن زندگی کردند و در آن دفن شدند. عزالدین ملا یادگارهای فرهنگی عهد ایوبیان و کردهای پس از آنان را از جمله مدارس و مساجد و زاویه ها و خانقاهها و مقبره هایی که ساخته اند، نام برده است. کرد محله در طول تاریخ خود مورخان کردتباری چون ابن خلکان و ابن اثیر و ابن ابی الهیجا، جغرافیدانانی چون ابوالفدا، محدثان نامداری چون ابن صلاح شهرزوری، ریاضیدانان بزرگی چون ابن جزری، فیلسوفان برجسته ای چون آمدی، عارفان بزرگی چون مولانا خالد شهرزوری و روشنفکرانی چون جلادت بدرخان و کامران بدرخان و صدها بزرگمرد دیگر کرد را به خود دیده است. کرد محلۀ دمشق را می توان عصارۀ تاریخ فرهنگی و تمدنی پیوستۀ کرد در طول ۸ قرن گذشته دانست.

بزرگان کرد در طول تاریخ به کرد محله بسیار اهمیت می دادند و آنجا برایشان مکانی مقدس بود. با مطالعۀ فهرست قبایل و طوایف ساکن در کرد محله که عزالدین ملا گردآوری کرده است، مشخص می شود که تقریباً افرادی از همه طوایف کرد در همه جای کردستان در آنجا بوده و هویت طایفه ای خود را تا دوران معاصر حفظ کرده اند؛ به نوعی که می توان کرد محله را «کردستان کوچک» نامید. در دوران قدیمی تر علمای کرد از هر مذهبی، چه سنی(شافعی، حنبلی، حنفی و مالکی) و علوی و ایزدی و با هر گویشی(کرمانجی، سورانی، گورانی، زازا و ...)در کرد محله اقامت می گزیدند.در دوران عثمانی در نزدیک همان خانقاهی که مولانا خالد، تصوف نقشبندی را تبلیغ می کرد، عارف کرد دیگری در حال ترویج طریقت قادری بود و فقیهی نامدار نیز در مسجد مجاور از شریعت می گفت.

در دوران معاصر نیز زمانی که امیر جلادت بدرخان نشریه ناسیونالیستی هاوار را در کرد محله منتشر می کرد، کمی آن طرف تر خالد بکتاش در مقام دبیر حزب شیوعی(کمونیست) دنبال آرمانهای چپ بود؛ عثمان صبری حزب دموکراتیک کردستان را رهبری می کرد و شیخ احمد کفتارو در مقام مفتی کل در مسجد جامع اکراد فتوای دینی صادر می نمود. جگرخوین شاعر، شعر می گفت و محمد خیر وانلی برای جوانان محله تولید شغل و سرمایه می کرد.

کرد محلۀ دمشق نماد وحدت در عین کثرت جامعۀ کردی و جایی بود که همۀ آن بزرگان را با خاستگاه و افکار متفاوت در قالب هویت کردی محله کنار هم قرار می داد.

کرد محله در دوران معاصر کارکرد دیگری هم یافت و آن پناه گرفتن آوارگان کرد فراری از ظلم و زور ترکیه و فرانسوی ها در کردستان سوریه و نیز فلسطینی ها پس از سال ۱۹۴۸ در آن بود. برای نمونه یاسر عرفات، مستأجر خانۀ استاد سلیم ماردینی در کرد محله بود یا محمود عباس رهبر فعلی حکومت خودگردان در کوچه مسجد کردان و نزدیک مقبرۀ مولانا خالد نقشبندی زندگی می کرد.

کتاب حي الاکراد با وجود همه ویژگی‌های ممتاز و مفید آن دارای نواقصی هم هست که ناشی از وضعیت سیاسی و امنیتی حاکم بر سوریۀ آن زمان بوده است. هر چند نویسنده با تقدیر از حافظ اسد و فرزندش بشار زمینۀ لازم برای انتشار کتاب را فراهم کرده است؛ اما به سبب ترس از دولت، نام برخی رجال کرد را که در صف مخالفان نظام حاکم بوده اند، نیاورده و از طرح مباحثی که خلاف ایدئولوژی حزب بعث بوده، پرهیز کرده است.

با وجود این نقایص، کتاب از جهت تمرکز بر یک محله کردی در دمشق و نشان دادن اهمیت فرهنگی آن بسیار ارزشمند است؛ به ویژه آنکه امروز دیگر حتی نام این منطقه عوض شده و بسیاری از یادگارهای کهن آن از بین رفته اند.
علاقه مندان می توانند متن کامل کتاب را در فایل پیوست مطالعه کنند.

@kurdistanname
8.4K views09:47
باز کردن / نظر دهید
2021-05-26 10:22:18
نگاهی به کتاب تاریخ دولة الاکراد

اسماعیل شمس

تاریخ الاکراد نوشته محمد بن ابراهیم انصاری ملقب به خزرجی از تاریخ نگاران سده هشتم قمری است. این کتاب درباره تاریخ ایوبیان از سال ۵۷۱ تا ۶۵۵ قمری،/۱۱۷۵- ۱۲۵۷م است. خزرجی کتاب خود را در حدود سال ۷۰۰ قمری به زبان عربی نوشته و خود شاهد برخی وقایع آن دوره بوده است. تنها نسخه خطی موجود از این کتاب در کتابخانه سلیمانیه استانبول نگهداری می شود. فهرست نویسان این کتابخانه با تحریف عنوان کتاب، اتراک را هم به آن اضافه و به نام تاریخ دولة الاکراد و الاتراک ثبت کرده اند.
این کتاب توسط محمد امین ناروزی به زبان کردی/کرمانجی ترجمه و در سال ۲۰۱۵ توسط انتشارات آزاد در استانبول به همراه نسخه عربی آن چاپ افست شده است.
کتاب تاریخ دولة الاکراد خزرجی سندی مهم برای شناخت تاریخ ایوبیان است. ارزش این کتاب در آن است که نشان می دهد تاریخ نگاران،حتی تاریخ‌نگاری عرب مانند خزرجی دولت ایوبیان را دولتی کردی می دانستند. این کتاب به برخی تحریفات موجود درباره هویت و تبار ایوبیان و ماهیت دولتی که تشکیل دادند، پایان می دهد.

@kurdistanname
2.4K viewsedited  07:22
باز کردن / نظر دهید
2021-05-22 09:58:04 شهرسازی و شهرنشینی در دوره فرمانروایان کرد در سده پنجم قمری(۱)

توضیح کردستان نامه

[این ستون بازنویسی نوشته های نویسندگان کهن درباره شهرنشینی و شهرسازی توسط فرمانروایان کرد است. بخش اول به مشاهدات ناصرخسرو از شهرهای قلمرو نصرالدوله، فرمانروای دولت کرد مروانی در دیاربکر و اطراف آن اختصاص دارد که به مدت ۵۳ سال(۴۹۱-۴۵۳ق) بر آنجا حکومت می کرد].

...از آن جا [خلاط] به شهر بطلیس رسیدم به دره ای درنهاده بود. آن جا عسل خریدیم صد من به یک دینار برآمده بود به آن حساب که به ما بفروختند و گفتند در این شهر کس باشد که او را در یک سال سیصد چهارصد خیک عسل حاصل شود... و از آن جا به شهر ارزن شدیم شهری آبادان و نیکو بود با آب روان و بساتین و اشجار و بازارهای نیک...

و از آن جا به میافارقین رسیدیم و روز آدینۀ بیست و ششم جمادی الاولی سنۀ ثمان و ثلاثین و اربعمائه[438ق] ... باره ای عظیم داشت از سنگ سفید برشده هر سنگی مقدار پانصد من و به هر پنجاه گزی برجی عظیم ساخته هم از این سنگ سفید که گفته شد و سرباره همه کنگره ها بر نهاده چنان که گویی امروز استاد دست از وی کشیده و این شهر را یک در است از سوی مغرب و درگاهی عظیم برکشیده است به طاقی سنگین و دری آهنین بی چوب بر آن جا ترکیب کرده و مسجد آدینه ای دارد که اگر صفت آن کرده شود به تطویل انجامد ... بالجمله متوضای آن را چهل حجره در پیش است و دو جوی آب بزرگ می گردد در همه خانه ها یکی ظاهر استعمال را و دیگر تحت الارض پنهان که ثقل می برد و چاه ها پاک می گرداند و بیرون ازاین شهرستان در ربض، کاروانسراها و بازارهاست و گرمابه ها و مسجد جامعی دیگراست که روز آدینه آن جا هم نماز کنند و از سوی شمال سوری دیگر است که آن را محدثه گویند هم شهری است با بازار و مسجد جامع و حمامات همه با ترتیبی خوش.

و سلطان ولایت را خطبه چنین کنند: الامیر الاعظم عزالاسلام سعدالدین نصرالدوله و شرف المله ابونصر احمد مردی صدساله و گفتند که هست ... و این امیر شهری ساخته است برچهارفرسنگی میافارقین و آن را نصریه نام کرده اند و از آمِد[دیاربکر] تا میافارقین نه فرسنگ است.

ششم روز از دی ماه قدیم به شهر آمد رسیدیم. بنیاد شهر بر سنگی یک لخت نهاده وطول شهر به مساحت دو هزار گام باشد و عرض هم چندین و گرد او سوری کشیده است از سنگ سیاه که خشت ها بریده است از صد منی تا یک هزار منی و پیش روی این سنگ ها چنان به یکدیگر پیوسته است که هیچ گل و گچ در میان آن نیست... به هر صد گز برجی ساخته که نیمۀ دایره آن هشتاد گز باشد و کنگره او هم از این سنگ است و از اندرون شهر در بسیار جای نردبان های سنگین بسته است که بر سر بارو توان شدن و بر سر هر برجی جنگ گاهی ساخته و چهار دروازه بر این شهرستان است همه آهن بی چوب هر یکی روی به جهتی از جهات عالم. شرقی را باب الدجله گویند غربی را باب الروم .شمالی را باب الارمن و جنوبی را باب التل.و بیرون این سور، سوری دیگر است هم از این سنگ بالای آن ده گز و همه سرهای دیوار کنگره و از اندرون کنگره ممری ساخته چنان که با سلاح تمام مرد بگذرد و بایستد و جنگ کند به آسانی و این سور بیرون را نیز دروازه های آهنین برنشانده اند مخالف دروازه های اندرونی... و اندر میان شهر چشمه ای است که از سنگ خاره بیرون می آید مقدار پنج آسیا گرد , آبی به غایت خوش و هیچ کس نداند که از کجا می آید.
و در آن شهر اشجار و بساتین است که از آن آب ساخته اند و امیر وحاکم آن شهر پسر آن نصر الدوله است که ذکر رفت و من فراوان شهر ها و قلعه ها دیدم در اطراف عالم در بلاد عرب و عجم و هند و ترک مثل شهر آمد هیچ جا ندیدم که بر روی زمین چنان باشد و نه نیز از کسی شنیدم که گفت چنان جای دیگر دیده ام.

و مسجد جامع هم از این سنگ سیاه است چنان که از آن راست و محکم تر نتواند بود و درمیان جامع دویست و اندی ستون سنگین برداشته اند هر ستونی یکپارچه سنگ و بر ستون ها طاق زده است همه از سنگ ...و همه بام های این مسجد به خر پشته پوشیده همه تجارت ونقارت و منقوش و مدهون کرده است.
و اندر ساحت مسجد سنگی بزرگ نهاده است و حوضی سنگین و مدور عظیم بزرگ بر سر آن نهاده است و ارتفاعش قامت مردی و دور دائره آن ده گز و نایژه ای برنجین از میان حوض بر آمده که آبی صافی به فواره از آن بیرون می آید چنان که مدخل و مخرج آن آب پیدا نیست و متوضای عظیم بزرگ و چنان نیکو ساخته اند که به از آن نشود الا که سنگ آمد که عمارت کرده اند همه سیاه است و از آن میافارقین سپید.

و نزدیک مسجد کلیسایی است عظیم به تکلف هم از سنگ ساخته و زمین کلیسا مرخم کرده به نقش ها و درین کلیسیا بر طارم آن که جای عبادت ترسایان است دری آهنین مشبک دیدم که هیچ جای آن دری ندیده بودم.
منبع: سفرنامه ناصر خسرو تصحیح محمد دبیر سیاقی، صص ۸ - ۱۰

@kurdistanname
331 viewsedited  06:58
باز کردن / نظر دهید
2021-05-19 16:18:43 ‍ چاپێکی نوێی
خولاصەیەکی تاریخی کورد و کوردستان

ئەم ڕۆژانە چاپێکی نوێی کتێبی “خولاصەیەکی تاریخی کورد و کوردستان”، وەک پڕۆژەیێکی هاوبەشی بڵاوکردنەوەی نێوان “بنکەی ژین” و “دەزگای جەمال عیرفان”، دەکەوێتە بازاڕەوە.
ئەنجومەنی بەڕێوەبردنی بنکەی ژین، خۆشحاڵە کە بۆ دووەم‌جار کتێبی گرانبەهای “خولاصەیەکی تاریخی کورد و کوردستان” بڵاودەکاتەوە. ئەم کتێبە پاش چاپی یەکەمی هەوەڵ بەرگی لە ١٩٣١دا، جارێک پاش سەرکەوتنی شۆڕشی گەلانی ئێران لە ١٩٨٠دا “کتێبفرۆشیی سەییدیان” لە مەهاباد بە زەنکۆگراف، جارێکی‌دی “کۆمەڵەی خوێندکارانی کورد لە ئەوروپا” لە لەندەن، ساڵی ٢٠٠٠ دەزگای سەردەم، جاری چوارەم “بنکەی ژین” لە ٢٠٠٦دا لەچاپی‌دایەوە و ٢٠١٨یش دەزگای “مانگ” لە شاری بانە چاپێکی‌تری کردەوە. بەوپێیە، ئەم چاپی دووەمەی بنکە، دەبێتە حەوتەم چاپ بەگشتی. ئەمە جگە لە چاپەکەی دەزگای نووبەهار بە کوردیی باکوور.

“خولاصە” کتێبێکی لە بواری خۆی‌دا دانسقەیە و بە گیانێکی بەرزی زانستیی دوور لە بیری تەسکی ناوچەیی و بێ‌لایەنانە و بە ڕەچاوکردنی ئەمانەتی زانستی و مێژوویی نووسراوە، لە سەردەمێک‌دا کە -بەبێ گومان- سەرچاوەکانی پڕۆژەیەکی وەها گەورەی هەمەلایەنە، وەک ئێستە، زۆر و بەردەست نەبوون. بەڵام بەهەشتی محەمەدئەمین زەکی‌ توانیویە بە لێزانی و وردبینی و پشوودرێژی و شارەزاییی خۆی لە چەند زمانێکی بیانی‌دا، لێبڕاوانە مێژوویەکی سەرتاسەریی کورد و کوردستان بنووسێتەوە؛ هەم کەلینێکی گەورەی کتێبخانەی کوردیی پێ ­پڕبکاتەوە و هەم لەو ڕۆژگارەی سەرەتای دامەزرانی دەوڵەتی تازەی عیراق‌دا، بیکاتە نموونەیەکی بەرچاوی شانازی و بەڵگەیەکی پشت‌پێ‌بەستراوی دەست خوێندەوارانی خۆوڵاتی و نەیارانی کوردیشی پێ‌ بێ‌دەنگ‌‌بکا. بڵاوبوونەوەی ئەم کتێبە لەو ڕۆژگارەدا، دەوروبەری نیگەران‌کردووە و وەک بە ڕوونی دەرکەوتووە، بە بەرنامە هەوڵیان‌داوە ئەو مێژووە بشێوێنن و مێژوویەکی‌تری لە بەرامبەردا قوت‌بکەنەوە.

ئەنجومەنی بەڕێوەبردنی بنکەی ژین، لەو ڕوانگەیەوە کە -بە داخەوە- پاش تێپەڕینی نەوەد ساڵ بەسەر نووسین و یەکەم‌چاپی “خولاصە”دا، هێشتا نەمانتوانیوە مێژوویەکی هەمەلایەنەتر و زانستیتر بنووسینەوە؛ دانەر خۆیشی لە پێشەکیی کتێبەکەی‌دا ئاماژەی‌کردووە بۆ ئەو ڕاستییە کە کتێبەکەی “نوقصانە و تەنیا ئەساسێكە بۆ لاوان و خوێندەوارانی كورد و ئەتوانن بە شێنەیی ئیكمالی‌بكەن”؛ پێنج‌ساڵێک پتر لەمەوبەر پێی باش‌بوو ڕووبنێ لە بەڕێزان دکتۆر حوسامەدین نەقشبەندی، پسپۆڕی مێژووی کورد لە سەردەمی ئیسلامی‌دا و دکتۆر کۆزاد محەمەد ئەحمەد، پسپۆڕی شوێنەوارناسی و مێژووی پێش زایینی کوردستان، تا بە کتێبەکەدا بچنەوە و هەر جێیەکی پێویستی بە ڕاستکردنەوە، پشتیوانی و ڕوونکردنەوەی پتر هەبوو، پەراوێزی ‌لێ‌بدەن و لەو ڕێگەیەوە دەوڵەمەندی‌بکەن. کاریان ڕاست‌بێ، هەریەکەیان بەشەئەرکی خۆی -بە سپاس و منەتبارییەکی بێ‌ئەندازەوە- بەجێ‌هێنا و خستیانە بەردەست.

بەڵام لەبەرئەوەی چاپەکەی پێشوومان، هەم جۆری پیتەکەی بۆ ئێستە -تا ڕادەیەک- لەبەردڵان نەبوو و هەم هەڵەی خوێندنەوە و چاپ و نووسینەوەیشی کەم‌نەبوون، ناچار سدیق ساڵح، ئەندامی ئەنجومەنی بەڕێوەبردن و سەرپەرشتی لەچاپدراوەکانی بنکەی ژین، ئەرکی گۆڕینی فۆنتەکەی، سەرلەنوێ بەراوردکردنەوە، پێداچوونەوەی دەقە ئەسڵییەکە و ئامادەکردنەوەیی گرتە ئەستۆی خۆی. ئەمجا بە پێویستی زانی -لە لایەکەوە- ناساندنی ئەو شوێن و جێگایانە کە دکتۆر حوسامەدین بەسەریان‌دا تێ‌پەڕیبوو، پشت‌بەستوو بە سەرچاوەی جێ‌بڕاوی زانستی-ئەوەندەی بکرێ- تەواوبکا و -لە لایەکی‌دیکەوە- هێندێ شوێنی مێژووی نوێ و کەمتر کۆنی کە پێویستی بە ڕوونکردنەوەی زیاتر هەبوو، پەراوێزی‌ لێ‌بدا. دیارە هێشتا بەشێکی قۆناغەکانی ئەو مێژووە درێژمەودایە، هەروا وەک خۆی بەجێ‌هێڵرا و پێویست‌نەبوو بە هەمان شێوە کاریان لەسەر بکرێ، چونکە هەم مامۆستا محەمەدئەمین زەکی -بەگشتی- ئەوەندەی لەسەر نەنووسیون و هەم ئێستەیش سەرچاوەیان لەبارەوە زۆر و فەراهەمە و گەلێکیشیان لە بارەوە نووسراوە. بۆ ئەم بەشەی کتێبەکە، لە پەراوێزدا ئاماژەدراوە بە سەرچاوەی گرنگی زانستی، کە خوێندەوار ئەگەر مەبەستی بێ، دەتوانێ بچێتەوە سەریان.

ئەم دوایییە بە پێویست زانرا ئامادەکراوی هەردوو بەرگەکە بخرێتە بەردەستی بەڕێز دکتۆر زرار سدیق تۆفیق، پسپۆڕی مێژووی سەردەمی ئیسلامیی کورد، بۆ پێداچوونەوە و دەوڵەمەندکردنی پەراوێزەکان. ئەویش بە دووسێ جار –بە دەست‌خۆشی و پێزانینەوە- کۆمەڵێک پەراوێزی خستە سەر و کۆمەڵێک هەڵە و کەم‌وکورتیی کتێبەکەی دەست‌نیشان‌کرد و ڕاست‌کردەوە.

وەکوو کەناڵی کوردستان نامە، دەستخۆشی د.حسام الدین نەقشبەندی، د. زرار سدیق، د.کۆزاد محمد و ھەڤاڵانی بنکەی ژین ودەزگای جەمال عيرفان ئەکەین بۆ ئەم پرۆژە ھاوبەشە .

@kurdistanname
950 views13:18
باز کردن / نظر دهید
2021-05-13 14:40:59 فرمانروایان و مردم کرد عید فطر را در هزار سال پیش چگونه برگزار می کردند؟

اسماعیل شمس

همه می دانیم که مردم کرد در گذشته برای عید نوروز دل به دشت و دمن می زدند و کسی در خانه نمی ماند. با وجود این، آگاهی چندانی از نحوه برگزاری عید فطر در گذشته های دور وجود ندارد. می دانیم که در کردستان آداب و اصطلاحات رمضان تا حدود زیادی صبغه کردی یافته است؛ برای نمونه به این عید، «جشن رمضان» می گویند و برای تبریک آن اصطلاح «پیروز» را به کار می برند و در آن از یکدیگر «گردن آزادی» یا حلالیت می طلبند. حتی سحری و افطار آن را هم به شکل کردی درآورده و آن را به ترتیب به صورت «پارشێو/ پارشەو» و «وەربانگ/ بەربانگ» نامگذاری کرده اند.

در مطالعاتی که درباره تاریخ سلسله های کردی در سده های چهارم و پنجم قمری داشتم، متوجه این موضوع شدم که مردم کرد در عید فطر هم، مانند نوروز در خانه نمی ماندند و حتی نماز عید را هم خارج از شهر و روستا و در دل طبیعت برگزار می کردند و پس از شادی و تفریح، عصرگاهان به خانه باز می گشتند.

ابن ازرق فارقی(وفات: 577ق/ 1181م) نویسندۀ کتاب تاریخ میافارقین در ذیل وقایع سیاسی عید فطر سال 384ق/994م می نویسد که در این سال، امیر ابوعلی حسن بن مروان کردی، فرمانروای مروانیان به مرکزیت میافارقین در دیاربکر، طبق سنت هر سال، همراه با وزیرش «مم» و بزرگان شهر بهترین لباسها و زیورآلات خود را پوشیدند و برای خروج از شهر میافارقین آماده شدند. رسم بود که فرمانروا و مردم، صبح روز عید برای نماز و تفریح و شادی از دروازه های شهر بیرون می رفتند و در پایان روز برمی گشتند.

همین قاعده در قلمرو دولت کرد روادی به مرکزیت تبریز و دولت شدادی به مرکزیت گنجه هم برقرار بود. قطران شاعر امیران این دو دولت بارها به عید فطر و به تعبیر او «عید روزه گشای» اشاره کرده است. برای نمونه، او در قصیده ای در مدح ابونصر مملان روادی می نویسد: خجسته بادت فرخنده عید روزه گشای/ به خرمی بگذاری هزار عید چنین. او در جای دیگری خطاب به ابوالیسر، سپهدار دولت شدادیان می گوید: خجسته بادت نوروز و عید روزه گشای/ به نام تو همه آفاق راست کرده خُطب. قطران همچنین در مدح لشکری فرمانروای شدادی عید فطر را با عید نوروز(جشن دهقان) مقایسه می کند و می نویسد: چو بر خسروان عجم جشن دهقان/ تو را باد فرخنده این عید تازی. قطران همین مقایسه را هم در مدح امیر مملان روادی انجام می دهد و به او توصیه می کند که آداب هر دو عید باستانی و دینی را به جای آورد: خجسته بادت نوروز و روزه و هموار/ هزار روزه و نوروز بگذراند ایدون/ یکی به توبه و طاعت به عهد پیغمبر/ یکی به رامش و رادی به رسم افریدون.
او در مدح امیر ابوالهیجا منوچهر بن وهسودان روادی نیز از تعبیر «جشن» برای عید فطر استفاده می کند و می نویسد: عید تازی باد، فرخ بر شه پیروزبخت/ تا هزاران جشن، عید تازی و دهقان کند.
مراسم عید در اشعار قطران نیز شامل طبیعت گردی و رفتن به باغ و بوستان و برگزاری جشنهای شادی و سرور است.

نتیجه آن که عید فطر یا جشن روزه گشای در فرهنگ کهن مردم کرد و هزار سال پیش از این، به شکل جشنی بومی درآمده بود و بدون هیچ تعارضی با جشنهای ملی و باستانی همانند نوروز برگزار می شد.

جشن رمضان بر همه روزه داران پیروز باد.

@kurdistanname
1.7K views11:40
باز کردن / نظر دهید
2021-05-12 12:49:51 ‍ هیچ چیز یا همه چیز؟

اسماعیل شمس

این روزها که جهل، تعصب، نفرت، خشونت، تمامیت خواهی و ضعیف کشی، جهان اسلام را از بیت المقدس تا کابل فرا گرفته است و نتیجه آن بیش از هرچیز، قربانی شدن دانش آموزان مظلوم و زنان و کودکان و پیران و بی گناهان توسط افراط گرایان هر دو طرف است؛ دیدن گفتگوی صلاح‌الدین ایوبی با بالیان، سردار صلیبیان در سکانسی از فیلمِ «قلمرو بهشت»، ساخته‌ی رایدلی اسکات، بسیار ضروری است.

گمشده امروز ما چنین نگاهی است: عقلانیت و انسانیت؛ چیزی بین هیچ چیز و همه چیز.

@kurdistanname
960 views09:49
باز کردن / نظر دهید
2021-05-07 20:38:40 ‍ دیوان جعفر قلی زنگلی و حکایت کوچ کردان خراسان

اسماعیل شمس

جعفرقلی از کردهای ایل زنگلانلو، زادەی روستای گوگانِ قوچان است و با وجود زندگی در سده سیزده قمری، متأسفانه زمان دقیق تولد و مرگش در هالەای از ابهام قرار دارد. او در نوجوانی عاشق دختری بە نام ملواری(مروارید) شد و این دختر الهام بخش بسیاری از اشعارش گردید.از آنجا که داستان زندگی او به تفصیل توسط آقای کلیم الله توحدی، گردآورنده و مصحح دیوان او آمده است، وارد این موضوع نمی شوم و به چند نکته کلی بسنده می کنم.

آنچه که در دیوان اشعار جعفر قلی برای من جای مداقه و تأمل داشت، حکایت کوچ و آوارگی و سرگردانی و و غربت و دور شدن از وطن است. حکایت زندگی شخصی جعفر قلی و دربدری او در خراسان و دیگر نقاط ایران و شام و عربستان و ... یادآور وضعیت تبار و طایفه او ، یعنی زنگلانلو یا زنگلی است. کردهای خراسان پس از کوچ، نام روستاها و شهرهای محل زندگی گذشته خود را بر روی جغرافیای جدید گذاشتند و گاه اهل هر روستا، نام روستای خود را بر خویشتن می نهادند. خاستگاه زنگلانلوها،منطقه زنگیلان در نواحی مورد منازعه آذربایجان و ارمنستان است که پارسال به تصرف آذربایجان درآمد و الهام علی‌اف با همسرش در آن عکس یادگاری گرفت. این سرزمین از روزگاران کهن، مرکز زندگی کردان و در سدەهای چهارم و پنجم هجری، جزو قلمرو حکومت کردتبار شدادیان بود و حتی یک ارمنی و ترک در آن نمی زیست. دوین در نزدیک ایروان کنونی زادگاه شادی، جد صلاح الدین ایوبی بود و بسیاری از بزرگان کرد ریشه در آن دیار داشتند.

نه تنها زنگلی که بسیاری نامهای دیگر ایلات و طوایف خراسان به قفقاز و قلمرو پیشین شدادیان بر می گردند. برای نمونه، شادلو خود یادگار دوران شدادی(در اصل شاددادی) است. بیشتر کردهای خراسان از تبار طایفه روادی/ شدادی بودند که مورخانی مانند ابن اثیر آنان را «اشرف الاکراد» نامیده اند و پس از سقوط دولتهای شدادی و روادی توسط سلجوقیان و استیلای ترکمانان و مغولان بر قلمرو آنان به چمشگزک شهرت یافتند و توسط حکومت های مختلف از آنجا کوچ داده شدند.

با وجود این، کردها نام و خاطره سرزمین کهن را با خود به خراسان آوردند و هیچ گاه آن را فراموش نکردند. در شعری فولکلوریک که هفت سال پس از کوچ دادن گروهی دیگر از کردان از ارزروم به خراسان سروده شده است، شاعر می گوید:
ولایەت مە ئەرزروومە
حەفت ساڵان ژ وێ دوور بوومە
شاعر در ادامه کسانی را که سبب دور شدن او از سرزمین مادری اش شدند، ذم می کند و می گوید هیچ چیز اینجا طعم زادگاه مرا ندارد. حتی کبک‌های اینجا نوع دیگری آواز می خوانند. البته نسل‌های بعدی کردان آواره، به سرزمین جدید خود عادت کردند و حتی آن را «کردستان» خراسان نامیدند و شاعرانی چون جعفرقلی هم در توصیف کوه و دشت و دره آن شعر سرودند.

حکایت تلخ کوچ دادن کردها از قفقاز و کردستان در ترکیه کنونی به تفصیل در تاریخها آمده است، اما داستان آن در ادبیات شفاهی کردان خراسان و شعر شاعرانی مانند جعفرقلی و ابن غریب حس و حال دیگری دارد.

با این مقدمه کوتاه، خوانندگان کردستان نامه را به مطالعه دیوان اشعار جعفر قلی زنگلی که به همت محقق خستگی ناپذیر تاریخ و فرهنگ کردهای خراسان، جناب آقای کلیم الله توحدی گردآوری و چاپ شده است، دعوت می کنم.

@kurdistanname
2.7K views17:38
باز کردن / نظر دهید