Get Mystery Box with random crypto!

🌸طب و زندگے اسـلامے🌸

لوگوی کانال تلگرام tebbozendegieeslami — 🌸طب و زندگے اسـلامے🌸 ط
لوگوی کانال تلگرام tebbozendegieeslami — 🌸طب و زندگے اسـلامے🌸
آدرس کانال: @tebbozendegieeslami
دسته بندی ها: حیوانات , اتومبیل
زبان: فارسی
مشترکین: 5.85K
توضیحات از کانال

کانال طب و زندگے اسـلامے توسط سـیّد‌ محمـّد جواد‌ موسوے برای اجرای طب اسلامے و سنت اهل بیت علیہم السلام در سرتاسر زندگے تأسیس شده است.
روابط عمومے:
@Saeedfa58
@M_Mgdr

Ratings & Reviews

4.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 39

2021-07-19 17:02:21
عوارض واکسن کرونا - ۴۸

این ویدیو :
حمله به دستگاه عصبی دختر ۲۱ ساله و ازکارانداختن اعصاب او.

[«عوارض واکسن» قبلی]
[کرونا را با «افشای حقایق» شکست دهیم]
@nonewwar
https://t.me/nonewwar
851 viewsسـیّد‌ محـمّد جـواد‌ موسـوے, 14:02
باز کردن / نظر دهید
2021-07-19 15:47:02
راهپیمایی مردم فرانسه علیه واکسن و محدودیت کرونایی

منبع :
https://www.mashreghnews.ir/news/1247049
699 viewsسـیّد‌ محـمّد جـواد‌ موسـوے, 12:47
باز کردن / نظر دهید
2021-07-18 05:17:00
افشاگران کرونا - ۱۳۰

شرح ویدیو :
یک استاد دانشگاه الهیات در کانادا به نام پیر گیلبرت در سال ۱۹۹۵ نوعی واکسن اجباری را پیش‌بینی کرد که با استفاده از میدان‌های مغناطیسی، واکسینه‌شدگان را تبدیل به زامبی می‌کند.

حالا شما مدیون «بیل‌گیتس نیکوکار و دوست‌داشتنی» و شرکای گلوبالیست او می‌شوید اگر نام آن واکسن را «کرونا» بخوانید و آن «میدان‌های مغناطیسی» را تکنولوژی و دکل‌های 5G بنامید.

[افشاگر قبلی]
[کرونا را با «افشای حقایق» شکست دهیم]
@nonewwar
https://t.me/nonewwar
1.4K viewsسـیّد‌ محـمّد جـواد‌ موسـوے, 02:17
باز کردن / نظر دهید
2021-07-17 20:13:12 روایت شصت و هفتم؛ ماجرای نوشته شدن اولین کتاب طب در تاریخ اسلام یعنی #رساله_ذهبیه به دستان مبارک امام رضا علیه السلام که در آن تصریح فرمودند این کتاب در علم طب کافی است متن روایت: ذكر أبو محمد الحسن بن محمد النوفلي قال حدثني أبي و... جالس في مجلسه و فيه…
1.3K viewsسـیّد‌ محـمّد جـواد‌ موسـوے, edited  17:13
باز کردن / نظر دهید
2021-07-17 19:52:05 روایت شصت و هفتم؛ ماجرای نوشته شدن اولین کتاب طب در تاریخ اسلام یعنی #رساله_ذهبیه به دستان مبارک امام رضا علیه السلام که در آن تصریح فرمودند این کتاب در علم طب کافی است

متن روایت:
ذكر أبو محمد الحسن بن محمد النوفلي قال حدثني أبي و... جالس في مجلسه و فيه الرضا عليه السلام و جماعة من الفلاسفة مثل يوحنا ابن ماسوية و جبرئيل بن بختيشوع و صالح بن بهلمة الهندي و غيرهم من منتحلي العلوم فجري ذكر الطب... فاغرق المأمون و من بحضرته في الكلام و تغلغل في علم الطب و اتصل بهم الاستقصاء... و ابوالحسن الرضا عليه السلام ساكت... فقال له المأمون ما تقول يا أبا الحسن في هذا الأمر... فقال له علي بن موسي عليه السلام يا أميرالمؤمنين! ما عندي إلا ما جربته و وقعت لي صحته بعد الإختبار علي ذهاب الأيام و ما أوقفني عليه من مضي من سلفي مما لا يسع العاقل جهله و لا يعذر في تركه و أنا أجمع ذلك مع ما يحتاج إليه من معرفته...فكتب إليه ابوالحسن الرضا عليه السلام كتابا يقول فيه...و قد وصفت لك يا أمير المؤمنين فيما تقدم من كتابي هذا كفاية لمن أخذ به...و أعلم يا أمير المؤمنين أنه من اجتنب ما حذرته و عمل بما أمرته و وصفت له في كتابي هذا و دبر به جسده و لم يخالف ما ذكر فيه و لم يحمل علي معدته فوق طاقتها من الطعام و الشراب سلم من كل داء و صح من كل سقم باذن الله...قال أبوالحسن علي بن محمد (النوفلي) فلما وصلت هذه الرسالة الي المأمون و هو يومئذ ببلخ قرأها و فرح بها فرحا شديداً و أمر فكتبت بالذهب و أمر ان يترجم بالمذهبه و دفع الي أولاده و أولياء دولته و بني عمه نسخة نسخة و ذكر ابوالحسن صالح بن عبدالله الهاشمي عن أبيه خازن بيوت الحكمة المأمون قال أرح الي أبي علي بن عبدالله من خزانة المأمون بعد وفاته هذه الرسالة و معها رسالة ألفتها المأمون و كان حسن الخط نسختها...ان التدبر بالأغذية يصلح الأبدان و بصحة الأبدان تدفع الأمراض و بدفع الأمراض يكون الحياة و بالحياة ينال الحكمة و بالحكمة تتأ الجنة...

ترجمه‌ی روایت:
نوفلی گفت: امام رضا علیه السلام در مجلس مأمون نشسته بود و جمعی از فلاسفه مانند یوحنا بن ماسویه و جبرئیل بن بختیشوع و صالح بن بهلمة الهندی (سه بت بزرگ طب یونانی و طب نصرانی و طب هندی که ابن سینا بارها از آنان اقوال طبی نقل کرده است) و غیر آنان از دانشمندان نیز بودند پس ذکر طب شد... و مأمون و کسانی که در حضورش بودند غرق در سخن شده و در دانش طب غُلغُله کردند و حس درماندگی به آنان دست داد...و امام رضا علیه السلام ساکت بود...پس مأمون به ایشان گفت: ای اباالحسن! درباره‌ی این امر چه می‌گویی؟... پس امام رضا علیه السلام به او فرمود: «ای امیر! نزد من چیزی نیست مگر آنکه تجربه‌اش کردم و پس از آزمایش و گذر ایام، درستی‌اش برای من ثابت شد و نیز آنچه که گذشتگان سَلَفم (یعنی امامان قبلی) مرا بر آن آگاه نمودند که بخشی از آن، چیزهایی است که ندانستنش بر عاقل جایز نیست و او در ترک آن معذور نیست و من این‌ها را به همراه هر چه که برای شناختن طب به آن نیاز است برای تو گردآوری می‌کنم»...پس امام رضا علیه السلام به سوی مأمون کتابی نوشت که در آن می‌فرماید:...«و به راستی که ای امیر! در آنچه از این کتابم که پیشتر گفته شد، توصیفاتی نمودم که برای هرکس که آن را به کار گیرد، کافی است...و بدان ای امیر! که همانا هرکس از آنچه که او را پرهیز دادم دوری کند و به آنچه امر نمودم و در این کتابم برای او توصیف کردم عمل نماید و با آن، تن خود را چاره‌سازی کند و با آنچه در این کتاب ذکر شد مخالفت نکند و از خوراک و نوشیدنی‌، بر معده‌اش بیشتر از طاقت آن، چیزی به بار نیاوَرَد، به اذن خدا از هر بیماری، سالم و از هر دردی تندرست است...»
ابوالحسن علی بن محمد نوفلی گفت: وقتی که این رساله به مأمون رسید -که او در آن روز در بلخ بود- آن را خواند و با شادیِ بسیار، از آن خوشحال شد و دستور داد که با طلا نوشته شود و به «مذهبه» (یعنی طلایی) نامیده شود و به سوی فرزندان و دوستان دولت خود و پسر عموهایش هر یک، نسخه‌ای فرستاد و ابوالحسن صالح بن عبدالله هاشمی از پدرش که کلیددار بیوت الحکمه‌ی مأمون بود نقل کرد که: پدرم «علی بن عبدالله» بعد از وفات مأمون این رساله‌ی امام را برایم فرستاد و همراه آن نامه‌ای بود که مأمون آن را نوشت و خوش خط هم بود. آن نسخه این است....(مأمون در بخشی از نامه‌ی خود در سپاس از امام گفت:) همانا چاره‌اندیشی در غذاها بدن‌ها را تندرست می‌گرداند و با تندرستی بدن‌هاست که بیماری‌ها دور می‌شود و با دور شدن بیماری‌هاست که زندگی برقرار است و با زنده ماندن است که انسان به حکمت می‌رسد و با حکمت است که به بهشت دست می‌یابد....

منبع:
الرسالة المذهبة بروایة أبی محمد النوفلی (در دست تألیف)


ادامه دارد...


@TebboZendegieEslami
973 viewsسـیّد‌ محـمّد جـواد‌ موسـوے, 16:52
باز کردن / نظر دهید
2021-07-17 18:43:42 روایت شصت و ششم؛ که درمانگری و طبابت امیرالمؤمنین علیه السلام را به وضوح نشان می‌دهد

متن روایت:
أَصْلٌ لِبَعْضِ قُدَمَائِنَا بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَمَّارِ بْنِ يَاسِرٍ قَالَ: بَيْنَا أَنَا أَمْشِي بِأَرْضِ اَلْكُوفَةِ إِذْ رَأَيْتُ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ جَالِساً وَ عِنْدَهُ جَمَاعَةٌ مِنَ اَلنَّاسِ وَ هُوَ يَصِفُ لِكُلِّ إِنْسَانٍ مَا يَصْلُحُ لَهُ فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ أَ يُوجَدُ عِنْدَكَ دَوَاءُ اَلذُّنُوبِ فَقَالَ نَعَمْ اِجْلِسْ فَجَثَوْتُ عَلَى رُكْبَتَيَّ حَتَّى تَفَرَّقَ عَنْهُ اَلنَّاسُ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَيَّ فَقَالَ خُذْ دَوَاءً أَقُولُ لَكَ قَالَ قُلْتُ قُلْ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ قَالَ عَلَيْكَ بِوَرَقِ اَلْفَقْرِ وَ عُرُوقِ اَلصَّبْرِ وَ هَلِيلَجِ اَلْكِتْمَانِ وَ بَلِيلَجِ اَلرِّضَى وَ غَارِيقُونِ اَلْفِكْرِ وَ سَقَمُونِيَا اَلْأَحْزَانِ وَ اِشْرَبْهُ بِمَاءِ اَلْأَجْفَانِ وَ أَغْلِهِ فِي طِنْجِيرِ اَلْقَلَقِ وَ دَعْهُ تَحْتَ نِيرَانِ اَلْفَرَقِ ثُمَّ صُفَّهُ بِمُنْخُلِ اَلْأَرَقِ وَ اِشْرَبْهُ عَلَى اَلْحَرَقِ فَذَاكَ دَوَاكَ وَ شِفَاكَ يَا عَلِيلُ.

ترجمه‌ی روایت:
عمار یاسر گفت: من در سرزمین کوفه قدم می‌زدم که ناگاه امیرالمؤمنین علی علیه السلام را دیدم که نشسته بود و جمعیتی از مردم نزد او بودند و ایشان برای هر انسان آنچه که صلاحش بود را تجویز می‌کرد.
پس گفتم: ای امیرمؤمنان! آیا نزد شما داروی گناهان هم یافت می‌شود؟!

فرمود: «بله! بنشین.»
پس بر دو زانوی خود نشستم تا وقتی که مردم از آنجا پراکنده شدند.
پس فرمود: «دارویی که به تو می‌گویم را بگیر.»
گفتم: بگو ای امیرمؤمنان!
فرمود: «بر تو باد به برگ فقر و رگه‌های صبر و هلیله‌ی کتمان و بلیله‌ی خوشنودی و غاریقون اندیشه و سقمونیای غصه‌ها و آن را با آب پلک‌ها بنوش و در دیگ سرگردانی بجوش و آتش پراکندگی را در زیر آن رها ساز سپس آن را با اَلَکِ شب‌بیداری صاف کن و آن را با سوز (دل) بنوش. پس این داروی تو و شفای توست ای بیمار!»

منبع:
مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۱۷۱

بیان:
✓اولاً عبارت «یصف» در بسیاری از روایات طبی برای تجویز دارو و درمان و راه‌های پیشگیری از بیماری‌ها استفاده شده است علی رغم اینکه این استعمال برای موارد درمان و پیشگیری در نزد عرب هم رایج بوده است.
✓ثانیاً عبارت «ما یصلح له» در روایات طبی نیز یافت می‌شود که برای درمان و تدبیر بدن از ریشه‌‌ی «اصلاح» استفاده می‌کردند.
✓ثالثاً وقتی عمار یاسر این صحنه را دید پرسید «آیا نزد شما داروی گناهان هم یافت می‌شود؟» این سوال عمار با در نظر گرفتن دو نکته‌ی قبلی روشن می‌کند که امام در حال تجویز دارو برای درمان بیماری‌ها یا تجویز دستورات پزشکی برای پیشگیری از بیماری‌ها به مردم بودند که عمار آمد و گفت: آیا داروی گناهان هم دارید یا خیر.
✓رابعاً پاسخ امام نیز واضح می‌کند که حضرت تا پیش از آن مشغول تجویز داروهای ترکیبی بودند. لکن برای درمان گناهان با یک ترکیب استعاری زیبا، چیزی مانند داروهای ترکیبی‌ای که پیش از آن مشغول تحویزش بودند را به عنوان داروی گناهان تجویز نمودند.
✓بنابراین این روایت به وضوح نشان می‌دهد که معصوم طبابت می‌کرده و از دانش طب خود به مردم می‌گفته تا حتی در پیشگیری و درمان همه‌ی بیماری‌ها نیز به امام رجوع کنند.


ادامه دارد...


@TebboZendegieEslami
825 viewsسـیّد‌ محـمّد جـواد‌ موسـوے, 15:43
باز کردن / نظر دهید
2021-07-17 18:27:52 روایت شصت و پنجم

متن روایت:
حَدَّثَنَا اَلشَّيْخُ اَلْفَقِيهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَيْهِ اَلْقُمِّيُّ رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي رِضْوَانُ اَللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ أَبِي جَعْفَرٍ اَلْكُمَيْدَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلْكُوفِيِّ عَنْ عُبَيْدِ اَللَّهِ اَلسَّمِينِ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ عَنِ اَلْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: بَيْنَا أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَخْطُبُ اَلنَّاسَ وَ هُوَ يَقُولُ سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَوَ اَللَّهِ لاَ تَسْأَلُونِّي عَنْ شَيْءٍ (و فِتْنَةٍ تَضِلُّ مِائَةً وَ تَهْدِي مِائَةً إِلاَّ أَنْبَأْتُكُمْ بِنَاعِقِهَا وَ سَائِقِهَا إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ) يَكُونُ إِلاَّ نَبَّأْتُكُمْ بِهِ فَقَامَ إِلَيْهِ سَعْدُ بْنُ أَبِي وَقَّاصٍ فَقَالَ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَخْبِرْنِي كَمْ فِي رَأْسِي وَ لِحْيَتِي مِنْ شَعْرَةٍ فَقَالَ لَهُ أَمَا وَ اَللَّهِ لَقَدْ سَأَلْتَنِي عَنْ مَسْأَلَةٍ حَدَّثَنِي خَلِيلِي رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَنَّكَ سَتَسْأَلُنِي عَنْهَا وَ مَا فِي رَأْسِكَ وَ لِحْيَتِكَ مِنْ شَعْرَةٍ إِلاَّ وَ فِي أَصْلِهَا شَيْطَانٌ جَالِسٌ وَ إِنَّ فِي بَيْتِكَ لَسَخْلاً يَقْتُلُ اَلْحُسَيْنَ اِبْنِي وَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ يَوْمَئِذٍ يَدْرُجُ بَيْنَ يَدَيْهِ.

ترجمه‌ی روایت:
حضرت امير المؤمنين عليه السّلام براى مردم خطبه خوانده و سپس فرمودند: «پيش از آنكه من را از دست دهيد از من سؤال كنيد، به خدا قسم از چيزى كه بوده و از گروهی که صد نفرشان گمراه شده و صد نفرشان هدایت می‌شود از من نمی‌پرسید مگر آنكه به رهبر و محرکشان و آنچه که تا روز قیامت باشد به شما خبر می‌دهم.» راوى مى‌گويد: سعد بن ابى وقاص ايستاد و عرض كرد: يا امیرالمؤمنين به من خبر ده چند تار مو در سر و ریش من است؟ حضرت فرمودند: «به خدا قسم از مسأله‌اى سؤال كردى كه دوست من رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم قبلا به من فرموده بود كه تو به زودی از آن سؤال مى‌كنى، در سر و ریش تو هيچ تار موئى نيست مگر آن كه در بيخ آن شيطانى نشسته و نيز در خانه تو بزغاله‌اى است كه حسين فرزندم را مى‌كشد.» راوى مى‌گويد: در آن روز عمر (يعنى عمر بن سعد) مقابل پدرش چهار دست و پا می‌رفت!

منابع:
الأمالی للصدوق، ج ۱، ص ۱۳۳
الاحتجاج ج ۱، ص ۲۶۱
الأمالي للطوسی، ج ۱، ص ۵۸
کامل الزيارات، ج ۱، ص ۷۴

بیان:
وقتی حضرت فرمود «از هر چه تا روز قیامت اتفاق می‌افتد از من بپرسید» مخاطبان او تنها حوادثی که واقع خواهد شد یا فقط احکام و حدود به ذهنشان نمی‌آمد. بلکه می‌فهمیدند که منظور امام سوال از هر چیزی در هر موضوعی بود نه فقط احکام یا حوادثی که رخ خواهد داد که قطعاً شامل درمان بیماری‌ها نیز می‌شد‌.


ادامه دارد...


@TebboZendegieEslami
748 viewsسـیّد‌ محـمّد جـواد‌ موسـوے, 15:27
باز کردن / نظر دهید
2021-07-17 17:55:24 روایت شصت و دوم؛ مناظره‌ای دیگر از امام صادق علیه السلام با طبیب هندی که اولاً وجود #طب_اسلامی و ثانیاً برتری آن بر طب‌های دیگر و ثالثاً بی‌نیازی آن از هر طبی را ثابت می‌کند.

متن روایت:
حَدَّثَنَا أَبُو اَلْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بنُ إِبْرَاهِيمَ بنِ إِسْحَاقَ اَلطَّالَقَانِيُّ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو سَعِيدٍ اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ اَلْعَدَوِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبَّادُ بْنُ صُهَيْبٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنِ اَلرَّبِيعِ صَاحِبِ اَلْمَنْصُورِ قَالَ: حَضَرَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلصَّادِقُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مَجْلِسَ اَلْمَنْصُورِ يَوْماً وَ عِنْدَهُ رَجُلٌ مِنَ اَلْهِنْدِ يَقْرَأُ كُتُبَ اَلطِّبِّ فَجَعَلَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ اَلصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يُنْصِتُ لِقِرَاءَتِهِ فَلَمَّا فَرَغَ اَلْهِنْدِيُّ قَالَ لَهُ يَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ أَ تُرِيدُ مِمَّا مَعِي شَيْئاً قَالَ لاَ فَإِنَّ مَا مَعِي خَيْرٌ مِمَّا مَعَكَ قَالَ وَ مَا هُوَ قَالَ أُدَاوِي اَلْحَارَّ بِالْبَارِدِ وَ اَلْبَارِدَ بِالْحَارِّ وَ اَلرَّطْبَ بِالْيَابِسِ وَ اَلْيَابِسَ بِالرَّطْبِ وَ أَرُدُّ اَلْأَمْرَ كُلَّهُ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَسْتَعْمِلُ مَا قَالَهُ رَسُولُهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ أَعْلَمُ أَنَّ اَلْمَعِدَةَ بَيْتُ اَلدَّاءِ وَ اَلْحِمْيَةَ هِيَ اَلدَّوَاءُ وَ أُعَوِّدُ اَلْبَدَنَ مَا اِعْتَادَ فَقَالَ اَلْهِنْدِيُّ وَ هَلِ اَلطِّبُّ إِلاَّ هَذَا فَقَالَ اَلصَّادِقُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَ فَتَرَانِي عَنْ كُتُبِ اَلطِّبِّ أَخَذْتُ قَالَ نَعَمْ قَالَ لاَ وَ اَللَّهِ مَا أَخَذْتُ إِلاَّ عَنِ اَللَّهِ سُبْحَانَهُ فَأَخْبِرْنِي أَنَا أَعْلَمُ بِالطِّبِّ أَمْ أَنْتَ فَقَالَ اَلْهِنْدِيُّ بَلْ أَنَا قَالَ اَلصَّادِقُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَأَسْأَلُكَ شَيْئاً قَالَ سَلْ...

ترجمه‌ی روایت:
ربيع، یار منصور (خلیفه‌ی وقت) گفت: روزى امام جعفر بن محمد الصّادق عليه السّلام در مجلس منصور حضور داشت که مردی از هند نزد وى بوده و كتاب هاى طبّ می‌خوانْد، و امام صادق عليه السّلام با دقت به خواندن او ساكت نشسته بود. وقتى آن هندی از خواندن کتاب فارغ شد به امام گفت: اى اباعبداللّٰه! آيا از آن چه همراه من است چيزى مى‌خواهى‌؟ فرمود: نه؛ زیرا که آنچه با من است از آنچه همراه تو است بهتر است. گفت: آن چيست‌؟فرمود: چیز گرم را با چیز سرد و چیز سرد را با چیز گرم و چیز تر را با چیز خشک و چیز خشک را با چیز تر مداوا مى‌كنم و همه‌ی امر را به خداوند عز و جل واگذار می‌نمایم و آنچه كه پيامبرش صلی الله علیه و آله آن را فرموده به كار مى‌گيرم و مى‌دانم كه معده خانه‌ی بيمارى است و پرهيز خودش دارو است و بدن را به آنچه عادت كرده عادت مى‌دهم. هندى گفت: آيا طبّ‌ غير از اين است‌؟! امام فرمود: آيا گمان مى‌كنى كه من از كتاب هاى طبّ فرا گرفته ام؟ گفت: بله. حصرت فرمود: نه! به خدا سوگند كه آن را به جز از خداوند سبحان نگرفتم. به من بگو كه آيا من به طب دانا ترم يا تو؟ گفت: من. امام فرمود: پس از تو چيزى مى‌پرسم. گفت: بپرس... (سپس امام ۳۰ سوال از او می‌کند که آن طبیب از پاسخشان عاجز می‌ماند)

منابع:
الخصال، ج ۲، ص ۵۱۱
علل الشرایع، ج ۱، ص ۹۸


روایت شصت و سوم

متن روایت:
طَبِيبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ، قَدْ أَحْكَمَ مَرَاهِمَهُ وَ أَحْمَى مَوَاسِمَهُ

ترجمه‌ی روایت:
امیرالمؤمنین علیه السلام در توصیف رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «او پزشکی بود که با طب خود دوره‌گردی می‌کرد و مرهم‌های خود را محکم کرده و ابزار خود را داغ می‌نمود»

منابع:
نهج البلاغة، ج ۱، ص ۱۵۶
غرر الحکم، ج ۱، ص ۴۳۷


روایت شصت و چهارم

متن روایت:
أَحمَدُ بنُ إِسْحَاقَ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبدُ اَللَّهِ بنُ عَبدِ اَلرَّحمَنِ بنِ أَبِي نَجْرَانَ عَن أَبِي مُحَمَّدٍ اَلثُّمَالِيِّ عَن إِسحَاقَ اَلْجَرِيرِيِّ قَالَ: قَالَ اَلْبَاقِرُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ:... وَيْحَكَ يَا جَرِيرِيُّ فَإِنِّي طَبِيبُ اَلْأَطِبَّاءِ وَ رَأْسُ اَلْعُلَمَاءِ وَ رَأْسُ اَلْحُكَمَاءِ وَ مَعْدِنُ اَلْفُقَهَاءِ وَ سَيِّدُ أَوْلاَدِ اَلْأَنْبِيَاءِ عَلَى وَجْهِ اَلْأَرْضِ...

ترجمه‌ی روایت:
امام باقر علیه السلام فرمود:... وای بر تو ای جریری! پس همانا من پزشک پزشکان و سرآمد دانشمندان و رییس حکیمان و معدن فقهاء و سرور فرزندان پیامبران بر روی زمین هستم...

منبع:
طب الأئمة علیهم السلام، ج ۱، ص ۸۱


بیان:
این روایت خلاصه شده. ابتدا امام خواست به آن شخص دارویی تجویز کند که او گفت بواسیر خود را با بیش از هزار دارو معالجه کردم اما درمان نشد. سپس امام این جملات را به او گفت. یعنی وای بر تو که مرا طبیب نمی‌دانی.


ادامه دارد...


@TebboZendegieEslami
887 viewsسـیّد‌ محـمّد جـواد‌ موسـوے, 14:55
باز کردن / نظر دهید
2021-07-17 01:50:33 روایت شصت و یکم که در آن امام صادق علیه السلام از دیگر پزشکان، اظهار بیزاری کرده و طب‌های غیر اسلامی را ابطال نموده و منکران #طب_اسلامی را تکذیب کننده‌ی کتبِ آسمانیِ پیامبران می‌دانند!

متن روایت:
ثُمَّ قَالَ عَلَيهِ السَّلاَمُ إِنَّ أَكثَرَ اَلأَطِبَّاءِ قَالُوا إِنَّ عِلْمَ اَلطِّبِّ لَم تَعرِفهُ اَلأَنبِيَاءُ فَمَا نَصنَعُ عَلَى قِيَاسِ قَولِهِم بِعِلمٍ زَعَمُوا لَيسَ تَعرِفُهُ اَلأَنبِيَاءُ اَلَّذِينَ كَانُوا حُجَجَ اَللَّهِ عَلَى خَلقِهِ وَ أُمَنَاءَهُ فِي أَرضِهِ وَ خُزَّانَ عِلمِهِ وَ وَرَثَةَ حِكمَتِهِ وَ اَلأَدِلاَّءَ عَلَيهِ وَ اَلدُّعَاةَ إِلَى طَاعَتِهِ ثُمَّ إِنِّي وَجَدتُ أَنَّ أَكثَرَهُم يَتَنَكَّبُ فِي مَذهَبِهِ سُبُلَ اَلأَنبِيَاءِ وَ يُكَذِّبُ اَلكُتُبَ اَلْمُنزَلَةَ عَلَيهِم مِنَ اَللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَهَذَا اَلَّذِي أَزهَدَنِي فِي طَلَبِهِ وَ حَامِلِيهِ قَالَ فَكَيفَ تَزهَدُ فِي قَومٍ وَ أَنتَ مُؤَدِّبُهُم وَ كَبِيرُهُم قَالَ عَلَيهِ السَّلاَمُ إِنِّي رَأَيتُ اَلرَّجُلَ اَلمَاهِرَ فِي طِبِّهِ إِذَا سَأَلتُهُ لَمْ يَقِف عَلَى حُدُودِ نَفسِهِ وَ تَألِيفِ بَدَنِهِ وَ تَركِيبِ أَعضَائِهِ وَ مَجرَى اَلأَغذِيَةِ فِي جَوَارِحِهِ وَ مَخرَجِ نَفَسِهِ وَ حَرَكَةِ لِسَانِهِ وَ مُستَقَرِّ كَلاَمِهِ وَ نُورِ بَصَرِهِ وَ اِنتِشَارِ ذَكَرِهِ وَ اِختِلاَفِ شَهَوَاتِهِ وَ اِنسِكَابِ عَبَرَاتِهِ وَ مَجمَعِ سَمعِهِ وَ مَوضِعِ عَقلِهِ وَ مَسكَنِ رُوحِهِ وَ مَخرَجِ عَطسَتِهِ وَ هَيجِ غُمُومِهِ وَ أَسبَابِ سُرُورِهِ وَ عِلَّةِ مَا حَدَثَ فِيهِ مِن بَكَمٍ وَ صَمَمٍ وَ غَيرِ ذَلِكَ لَم يَكُن عِندَهُم فِي ذَلِكَ أَكثَرُ مِن أَقَاوِيلَ اِستَحسَنُوهَا وَ عِلَلٍ فِيمَا بَينَهُم جَوَّزُوهَا...

ترجمه‌ی روایت:
امام صادق علیه السلام در بخشی از مناظره‌ی خود با آن زندیق فرمود: «همانا بیشتر پزشکان می‌گویند که علم طب را پیامبران نمی‌دانستند پس ما چه کنیم بر قیاس گفتارشان با علمی که می‌پندارند پیامبران آن را نمی‌دانستند؟ کسانی که حجت‌های خدا بر خلقش بودند و امینان او در زمین و گنجینه‌های علمش و وارثان حکمتش و راهنمایان بر او و دعوت کنندگانِ به سوی طاعت او بودند. سپس همانا من بیشتر پزشکان را چنین یافتم که در روش خود راه پیامبران را منکوب کرده و کتاب‌های نازل شده بر آنان از سوی خداوند تبارک و تعالی را تکذیب کردند! پس این همان چیزی است که مرا نسبت به این طب و حاملان آن بیزار می‌کند!»
زندیق گفت: پس چگونه نسبت به گروهی بیزاری می‌جویی که تو ادیب آن‌ها و بزرگشان هستی؟
فرمود: «همانا من مرد ماهری در طب را می‌بینم که وقتی از او سوال می‌کنم، بر حدود نَفْسَش آگاه نیست و بر ساختار بدن و ترکیب اعضایش و مجرای غذاها در اندام‌هایش و بر محل خروج نَفَسَش و حرکت زبان و قرارگاه کلام و نور چشمانش و بر راستی آلت و رفت و آمد شهوتش و ریزش اشک‌ها و مَجمَع شنیدن و جایگاه عقل و مسکن روح و محل خروج عطسه‌اش و خیزشگاه غصه‌ها و اسباب شادمانی‌اش و بر علت آنچه از کری و لالی و غیر آن در او حادث می‌شود آگاه نیست و در این موارد، بیشتر از (یک سری) گفته‌هایی که به خوشایند خود آن را بافته و دلایلی که پیش خودشان آن را تجویز کردند (و صحیح پنداشتند) در نزدشان نیست.

منبع:
الاحتجاج، ج ۲، ص ۳۳۶

بیان:
✓اولاً امام استدلال فرمودند که چطور ممکن است پیامبران، حجت خدا بوده و گنجینه‌ی علم الهی و راهنمای مردم به سوی او باشند اما طب ندانند؟! این استدلال قطعاً شامل ائمه علیهم السلام هم می‌شود؛ یعنی اساساً امامت ائمه و رسالت انبیاء بدون دانستن علم طب ممکن نیست؛ یعنی محال است که اسلام داشته باشیم اما طب اسلامی نداشته باشیم.
✓ثانیاً وقتی ائمه علیهم السلام علم طب بدانند و این را هم بدانند که چه بسا شیوع یک بیماری می‌تواند مسلمین را محتاج و دستاویز کفار کرده و بسیاری از مناسک و احکام دین را تعطیل کند پس بر آن‌ها لازم و واجب است به قدری که مردم از کفار بی‌نیاز شده و با وقوع بیماری‌ها اکثر احکام دینشان تخصیص نخورده و تعطیل نشود، به آنان طب بیاموزند. پس محال است که اسلام باشد و طب اسلامی داشته باشیم ولی ائمه علیهم السلام عهده‌دار گفتن آن به مردم نباشند.
✓ثالثاً حضرت، منکران وجود طب در دین -که همان منکران طب اسلامی هستند- را تکذیب کننده‌ی کتاب‌های آسمانی می‌داند! و از آنان اظهار بیزاری می‌کند! آیا از این واضح تر می‌توان نظر امام معصوم را نسبت به وجود طب اسلامی دانست؟!
✓رابعاً حضرت، موارد اساسی و ضروری در طب را نام برده و تصریح نمودند که پزشکان بر این امور آگاهی ندارند (واقف نیستند یعنی علم صحیح ندارند) و هر چه دارند قیاس و استحسان (=بافتنی‌ها) و دلایلی است که فقط خودشان قبول دارند. آیا روایتی صریح تر از این در ابطال طب‌های غیر اسلامی داریم؟!


ادامه دارد...


@TebboZendegieEslami
1.1K viewsسـیّد‌ محـمّد جـواد‌ موسـوے, 22:50
باز کردن / نظر دهید
2021-07-16 23:37:33 روایت پنجاه و نهم

متن روایت:
حَدَّثَنَا عَلِيُّ بنُ أَحمَدَ بنِ مُوسَى رَضِيَ اَللَّهُ عَنهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحمَدُ بنُ يَحيَى بنِ زَكَرِيَّا اَلْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا بَكرُ بنُ عَبدِ اَللَّهِ بنِ حَبِيبٍ قَالَ حَدَّثَنَا عُثمَانُ بنُ عُبَيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا هُدبَةُ بنُ خَالِدٍ اَلقَيسِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُبَارَكُ بنُ فَضَالَةَ عَنِ اَلْأَصبَغِ بنِ نُبَاتَةَ قَالَ: قَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيهِ السَّلاَمُ لِلْحَسَنِ اِبنِهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَا بُنَيَّ أَ لاَ أُعَلِّمُكَ أَربَعَ خِصَالٍ تَسْتَغنِي بِهَا عَنِ اَلطِّبِّ فَقَالَ بَلَى يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ قَالَ لاَ تَجلِس عَلَى اَلطَّعَامِ إِلاَّ وَ أَنتَ جَائِعٌ وَ لاَ تَقُم عَنِ اَلطَّعَامِ إِلاَّ وَ أَنتَ تَشتَهِيهِ وَ جَوِّدِ اَلْمَضغَ وَ إِذَا نِمتَ فَاعرِض نَفسَكَ عَلَى اَلخَلاَءِ فَإِذَا اِستَعمَلتَ هَذَا اِستَغنَيتَ عَنِ اَلطِّب.

ترجمه‌ی روایت:
امیرالمؤمنین علیه السلام به فرزند خود حسن علیه السلام فرمود: ای پسرم! آیا چهار روش به تو نیاموزم که با آن از طب بی‌نیاز شوی؟ پس فرمود: بله ای امیر مؤمنان! فرمود: بر غذا ننشین مگر وقتی که به آن اشتها داری و جویدن را خوب انجام بده و هرگاه می‌خوابی خودت را بر دستشویی عرضه کن. پس چنانچه همین را انجام دهی از طب بی نیاز می‌شوی.

منبع:
الخصال، ج ۱، ص ۲۲۸

بیان:
✓از فحوا و لحن روایت روشن است که منظور حضرت، بی‌نیازی از «طب پیشگیری» است نه «طب درمانی» هر چند انجام این دستورات موجب تقویت گوارش و قوه هاضمه و دافعه شده و به خودی خود در درمان بسیاری از بیماری‌ها نیز کفایت می‌کند.


روایت شصتم؛ بخشی از مناظره‌‌ی طولانی بین امام صادق علیه السلام و طبیب کافر هندی، موسوم به «حدیث اهلیلجه» که امام در آن ثابت می‌کند منبع علم طب فقط وحی است.

متن روایت:
...و لَئِنْ قُلْتَ بِالتَّجْرِبَةِ وَ الشُّرْبِ لَقَدْ کَانَ یَنْبَغِی لَهُ أَنْ یَمُوتَ فِی أَوَّلِ مَا شَرِبَ وَ جَرَّبَ تِلْکَ الْأَدْوِیَةَ بِجَهَالَتِهِ بِهَا وَ قِلَّةِ مَعْرِفَتِهِ بِمَنَافِعِهَا وَ مَضَارِّهَا وَ أَکْثَرُهَا السَّمُّ الْقَاتِل...فَهَلْ يَدُلُّ اَلْعَقْلُ وَ اَلْحَوَاسُّ عَلَى أَنَّ هَذَا يُدْرَكُ بِالْبَحْثِ وَ اَلتَّجَارِبِ قَالَ لَقَدْ ضَيَّقْتَ عَلَيَّ اَلْمَذَاهِبَ فَمَا أَدْرِي مَا أُجِيبُكَ بِهِ...لَقَدْ حَمَلْتَنِي عَلَى مَطِيَّةٍ صَعْبَةٍ مَا حُمِلْتُ عَلَى مِثْلِهَا قَطُّ وَ لَقَدْ جِئْتَ بِأَشْيَاءَ لاَ أَقْدِرُ عَلَى رَدِّهَا...

ترجمه‌ی روایت:
«...و اگر بگویی علم طب بر اساس تجربه و نوشیدن (=آزمایش) است پس آن طبیبِ اول، در اولین باری که این داروها را با نادانی‌ و کمبود شناختش به خواص و مضرات آن‌ها نوشید و تجربه کرد، سزاوار بود که بمیرد؛ چرا که بیشتر آن‌ها سم کشنده‌اند... پس آیا عقل و حواس دلالت می‌کند بر اینکه این امور با جستجو و تجربه به دست آید؟»
طبیب هندی گفت: به راستی که همه‌ی راه‌ها را بر من بستی و نمی‌دانم که چه جوابی به تو بدهم... به راستی که مرا به مرحله‌ی سختی کشاندی که هیچگاه به مانند آن کشانده نشدم و به راستی که براهینی آوردی که توانی بر ردشان ندارم...

منبع:
بحارالانوار، ج ۱، ص۱۸۰

بیان:
✓این روایت بسیار طولانی است و امام در آن ثابت می‌کند که همه‌ی علوم از انبیاء و پیامبران به مردم رسیده و ریشه‌ی علم طب، وحی بوده است که تنها بخش کوچکی از آن را ذکر کردیم.
✓حال سؤال این است که چطور ممکن است پیامبران گذشته از طب آگاهی داشته باشند و درمان همه‌ی بیماری‌ها را بدانند و به مردم گفته باشند (مانند حضرت سلیمان و حضرت عیسی علیهما السلام) اما پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام آن را ندانند و مأمور گفتن طب به مردم نبوده باشند و چیزی به نام #طب_اسلامی نداشته باشیم؟!


ادامه دارد...


@TebboZendegieEslami
898 viewsسـیّد‌ محـمّد جـواد‌ موسـوے, edited  20:37
باز کردن / نظر دهید