Get Mystery Box with random crypto!

رمان‌های آسمان ۶۵ ❤دلم درگیرته

لوگوی کانال تلگرام roman_aseman65 — رمان‌های آسمان ۶۵ ❤دلم درگیرته ر
لوگوی کانال تلگرام roman_aseman65 — رمان‌های آسمان ۶۵ ❤دلم درگیرته
آدرس کانال: @roman_aseman65
دسته بندی ها: نقل قول ها
زبان: فارسی
مشترکین: 3.20K
توضیحات از کانال

نویسنده: آسمان۶۵
📘 دل خودخواه ( فروشی)
📘 به عشقت اسیرم آیلار(فروشی)
📘 برف برف می‌بارد( فروشی)
📘درنده
📘دلم درگیرته (جلد دوم رمان دل خودخواه) در حال تایپ آنلاین
📘جادوی احساس
ادمین رمان‌های فروشی @arsinaaaa
روزی یه پارت به غیر از روزهای تعطیل

Ratings & Reviews

1.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

1


آخرین پیام ها 8

2022-05-30 20:23:30 #دلم_درگیرته( جلد دوم دل خودخواه) #پارت1 با دو از پله‌ها بالا می‌رفتم… دل تو دلم نبود… می‌خواستم هر چه زودتر برسم و با چشم‌های خودم ببینم که حقیقت نداره و همه حرف‌هاش فقط یه دروغه کثیفه… همش تهمت برای خراب کردن رابطه بینمون… به محض رسیدنم به طبقه پنجم…
1.1K views17:23
باز کردن / نظر دهید
2022-05-30 19:50:32 #دلم_درگیرته


#پارت6



- سلام عاطفه جون… خوبی؟

- ممنون… شما خوبین؟ آقا پریشانی خوبن؟

- تشکر عزیزم… داری می‌ری دانشگاه نه؟

- بله.
به کارگری که از واحدشون اومد بیرون و داشت مبل و حمل می‌کرد اشاره کردم و ادامه دادم: دارین تغییر دکوراسون می‌دین؟

خندید
- نه عزیزم… داریم اسباب کشی می‌کنم.

- خبر نداشتم… فروختین؟

- نفروختیم… دارم می‌ریم شهرستان پیش مادرم… یکم حالش خوب نیست… فعلاً خونه رو هم دادیم برای اجاره.

- انشااله خوب می‌شن و خیلی سریع برمی‌گردین.

- ممنون گلم… به خانوادت هم سلام برسون… ببیخشید داشتم بدون خداحافظی می‌رفتم.

- این چه حرفیه؟ خدانگهدارتون! به سلامت برگردین!

- ممنون عزیرم… یه مساله.

- بفرمایید!

- راجع به برادرم…
78 views16:50
باز کردن / نظر دهید
2022-05-30 19:50:10 #دلم_درگیرته


#پارت5



استیکر خنده فرستادم
برادر زاده‌ام و می‌گم.

خوبه… روز خوشی داشته باشی.

ممنون… همچنین.

خداحافظی کردیم و گوشی و گذاشتم کنار… بعضی وقت‌ها حرف‌هایی می‌زنه که فکر می‌کنم روم غیرت داره… نفس یه دوست مجازیه که چند ساله با هم دوستیم… در واقع هیچی از هم نمی‌دونیم… اون هیچ وقت نپرسید… منم می‌پرسم جواب نمی‌ده… حتی از اسمشم مطمئن نیستم… فقط هر روز پیام می‌ده و حالم و می‌پرسه… گاهی اوقات روزی چند بار پیام می‌ده… منم از حرف‌های مثبت و امیدوار کننده‌اش خوشم میاد… هر وقت حال خوبی ندارم با حرف‌هاش آرومم می‌کنه… نمی‌دونم چی شد یه دفعه باهاش دوست شدم… اونم مجازی… منی که اهل همچین کارهایی نبودم… تو اولین پیامی که فرستاد حالم و پرسیده بود… بدون هیچ مقدمه‌ای… منم اون روز حال خوبی نداشتم و همینجوری جوابش و دادم و تا الانم ارتباطمون ادامه داره… هیچ وقت هم حرف ناجوری بهم نزد که فکر کنم آدم درستی نیست… نگاهی به ساعت انداختم… هفت بود… از تخت رفتم پایین و رفتم تو سرویس و بعد انجام کارم اومدم بیرون و رفتم تو آشپزخونه‌… بعد خوردن صبحانه رفتم تو اتاقم و بعد پوشیدن لباس‌هام نشستم جلوی آینه… یه رژ کم رنگ برداشتم و مالیدم به لبم و از جا بلند شدم… رفتم چادرم و برداشتم و سرم کردم… کیفم و برداشتم و از خونه زدم بیرون که چشمم به ساحره خانم صاحب واحد روبرویی افتاد.
سلام کردم

روش و برگردوند سمتم و با دیدنم با خوشرویی اومد سمتم
83 views16:50
باز کردن / نظر دهید
2022-05-30 17:27:50 رمان‌های آسمان ۶۵ دلم درگیرته pinned a photo
14:27
باز کردن / نظر دهید
2022-05-30 17:17:23 Channel photo updated
14:17
باز کردن / نظر دهید
2022-05-30 12:05:09
عکس چنل تغییر کرده
598 viewsedited  09:05
باز کردن / نظر دهید
2022-05-29 22:13:26 Channel name was changed to «رمان‌های آسمان ۶۵ دلم درگیرته»
19:13
باز کردن / نظر دهید
2022-05-29 20:07:33 #دلم_درگیرته



#پارت4



تایپ کردم
نگفتم نگو عزیز دلم؟ همش فکرهای ناجور میاد تو ذهنم.

باشه عزیزم.
یه استیکر خنده هم فرستاد

- بی‌شعور!

یه پیام دیگه فرستاد
با عزیز دلم چه مشکلی داری؟ هر دفعه می‌‌گم چرا شاکی می‌شی؟

تایپ کردم
یه جوری می‌شدم از شنیدنش.

چرا من عزیز دلت نباشم؟

باز شروع کردی نفس؟

یعنی هیچ عزیز دلی نداری؟

مگه می‌شه اصلاً نداشته باشم؟

عزیز دلت کیه؟

پدر و مادرم.

دیگه؟

داداشم و زن داداشم و یه مرد خوشتیپ و جذاب

استیکر عصبانی فرستاد

کیه این مرد خوشتیپ؟
1.1K viewsedited  17:07
باز کردن / نظر دهید
2022-05-29 20:07:07 #دلم_درگیرته


#پارت3



***
با درد تو قلبم از خواب پریدم و تو جام نشستم… دستم و گذاشتم روی قبلم… به شدت تو سینه می‌کوبید… شتابزده از تخت پریدم پایین و با سرعت خودم و رسوندم به آشپزخونه و یه قرص آرامبخش گرفتم و خوردم و اومدم دراز کشیدم روی تخت‌.

- چرا از یادم نمی‌ره؟ چرا نمی‌تونم این لحظه رو از ذهنم پاک کنم؟ چرا همش تو ذهنم تکرار می‌شه؟ چرا نمی‌تونم باهاش کنار بیام؟ چرا نمی‌خوام قبول کنم دوستم نداشت؟ چرا نمی‌تونم به خودم بقبولونم این یک سال زندگی همش توهم بود؟ دروغ بود؟ چرا؟

نیشخندی زدم
- اون داره بدون من با یکی دیگه خیلی راحت زندگی خودش و می‌کنه اون‌وقت من هنوزم تو چرا‌ها گیر کردم.

به پهلو غلت زدم و چشم‌هام و بستم… برای اینکه بهش فکر نکنم و از ذهنم بندازمش بیرون شروع کردم به شمردن گوسفند‌ها تا کم کم خوابم برد…

با صدای زنگ گوشیم هشیار شدم و تو جام نشستم و اتاق و از نظر گذروندم… با دیدن اتاق خالی نفسم و فرستادم بیرون و گوشیم و از رو میز برداشتم… با دیدن شماره‌اش روی صفحه‌ با خشونت رد تماس دادم… اینبار صدای پیامش بلند شد… نگاهی انداختم با دیدن شماره نفس بازش کردم

خوبی عزیز دلم؟
1.0K viewsedited  17:07
باز کردن / نظر دهید
2022-05-28 19:37:45 #دلم_درگیرته


#پارت2

سکوت کرد و حرفش و ادامه نداد

مگه حرفی هم برای گفتن داشت؟

اشک از چشم‌هام سرازیر شد
- همه زندگیم دوست داشتم! خیلی دوست داشتم؛ ولی تو…

مستاصل به حرف اومد
- دوستش داشتم! نتونستم! نتونستم فراموشش کنم!

به گریه افتادم
- به من گفتی دوستم داری؟ با من ازدواج کردی؟

سکوت کرد

با گریه ادامه دادم: همش دروغ بود نه؟ همش دروغ بود؟ هیچ وقت دوستم نداشتی؟

- نداشتم!

با شنیدن حرفش اونم خیلی قاطع و جدی مات موندم… هیچ وقت دوستم نداشت؟ چه راحت گفت هیچ وقت دوستم نداشت؟ چه راحت گفت همچی فقط یه خیال باطل بود؟
با احساس یه درد وحشتناکی تو قلبم دستم و گذاشتم رو سینه‌ام و به نفس نفس افتادم.

نگران اومد جلوتر و پرسید: چرا کبود شدی؟

از درد کمرم دولا شد و نفسم به زور بالا میومد… دوید سمتم؛ ولی قبل اینکه بهم برسه هوشیاریم و از دست دادم و رو زمین سقوط کردم و تو تاریکی فرو رفتم…
1.3K views16:37
باز کردن / نظر دهید