2022-07-30 21:31:23
@theamywestern
#poisonkiss
#part504
"اگر اینجا ولت کنم میمیری؟!" انگشتانش از دور بطری شل شد...
"اینطور بنظر میاد..."نگاهی بی فایده به پهلویش انداخت و هر چند ندید اما سرخی رنگ لباسهایش گویای همه چیز بود.
آراس با نگرانی احمقانه قدمی جلو برداشت:"پس چرا خوب نمیشی؟یعنی زخمت بسته نمیشه؟مگه نگفتی یکی مثل منی؟"
چاتای بیخیال راحتی جایش شد و دوباره همانجا ثابت شد.
"فکر کنم خیلی خون از دست دادم برای همین!"
"میدونی من پرونده و مدارک آزمایشگاه رو دارم..."به امید اینکه چاتای منظورش را بفهمد به او فرصت حرف زدن داد ولی چاتای ناامیدتر از آن بود که اهمیت بدهد!
"تبریک میگم...حالا میتونی سایتت رو کامل کنی!"لحنش شوخ بود.
آراس با تاسف از سادگی او سرش را تکان داد:"احتمال زیاد روش تبدیل و درمان تو هم توش باشه!"
نگاه چاتای با تعجب به صورت یخی آراس برگشت:"میخوایی نجاتم بدی؟!"
آراس ناخواسته گفت:"تو چند بار منو نجات دادی...حتی منو از خودکشی منصرف کردی!"
چاتای خنده ی غمگینی کرد.نگاهش از ضعف و درد در لغزش و فرار بود.
"من مقصر بودم وگرنه تو هیچوقت به مرگ فکر نمیکردی!"
"ولی تو هم خون ات رو بهم دادی تا درمونم کنی!"
"تنها کاری بود که برای جبران گناهم میتونستم انجام بدم"
آراس با تمسخر غر زد:"گناهت چی بود؟تشنگی؟!"
چاتای با دلسوزی آهی کشید:"کاش هیچوقت درکم نمیکردی!"
آراس باکلافگی از شکست خوردن عقلش در مقابل قلبش فوتی کرد و بالاخره بطری را روی میز پشت سرش گذاشت.
"حالا نوبت منه جبران کنم"
"چی؟!"چشمان چاتای نامطمئن از چیزی که شنید گرد شد:"جبران چی؟"
آراس زیپ سویشرتش را پایین کشید:"باورم نمیشه حتی این کلیشه ی خون دادن به خوناشام هم برای ما داره اتفاق می افته!"لباسش را در آورد،مچاله کرد و کنار بطری گذاشت.
چاتای منظور او را فهمیده بود اما درکش نمیکرد.
"چیو میخوایی جبران کنی؟تو که تقصیری نداشتی!"
آراس غرش کرد:"تو هم نداشتی!" و نگاهشان دوباره بهم قفل شد!
303 viewsAmy Western, 18:31